سایر منابع:
سایر خبرها
مشروح سومین جلسه رسیدگی به اتهامات عوامل گروهک تروریستی داعش
او اطلاع داد که به عراق رفته است. قاضی صلواتی از متهم پرسید: درباره ورود آن ها به مرز توضیح دهید. متهم گفت: من پس از اینکه برادرم به عراق رفت اصلا از او اطلاع نداشتم و هر وقت که او اینترنت پیدا می کرد با ما تماس می گرفت که من درآن تماس ها به او می گفتم که به ایران برگردد و برادرم می گفت: من در جایی هستم که دیگر نمی توانم برگردم. متهم ادامه داد: پس از چند وقت یکبار ...
همراه با فیلم های سینمایی و تلویزیونی در نیمه شعبان و تعطیلات آخر هفته
مورد دختر بچه ای به نام شادی است که ارتباط عاطفی بسیار قوی با پدربزرگش دارد. او با سوال بزرگی به نام مرگ مواجه می شود، پدربزرگ در جواب به سوال شادی که زمان مرگ او را می پرسد، زمان مرگ را به شوخی وقتی اعلام می نماید که کفش هایش پاره شوند! از آن به بعد شادی درگیر کفش های پدربزرگ می شود تا مبادا به آنها آسیبی برسد. در طی اتفاقی یک لنگه از کفش پدربزرگ پاره می شود. شادی سریعا کفش را به کفاشی برای تعمیر ...
روی خط آفتاب
.... حالا دقیقا نمی گویند که مشکل اصلی چیست ولی قبلا تا حدود یک سال قبل از هر محله اتوبوس یک راست می رفت تا آخرین نقطه شهر که بازارها بودند. یعنی آخرین خط تاکسی و اتوبوس. در حال حاضر اتوبوس ها از هر محله یا منطقه به خیابان باغ زهرای بوشهر می آیند و در آنجا توقف می کنند تا اتوبوس های شهر مردم را به شهر ببرند. منظورم از شهر مرکز شهر بوشهر است، معطلی دارد تا اتوبوس ها حرکت کنند و بعدش هم خیلی شلوغ است ...
میزان املاک و ثرت رضاخان چقدر بود؟/لابی سانسور بایکوت در حوزه تاریخ نگاری معاصر ایران
بود که طی سالیان سال به حساب های بانکی او در لندن، نیویورک، سوئیس و حتی تورنتو واریز می شد. اسناد آمریکایی مکانیسم انتقال این پول را به روشنی نشان می دهند. این مکانیسم ساده بود سهمی که کمپانی نفت انگلیس و ایران به دولت ایران می داد هیچ گاه وارد ایران نمی شد. این پول در بانک های لندن ذخیره می شد و هر سال مجلس به اصطلاح تصویب می کرد که درآمدهای نفتی خرج خرید تسلیحات شود. از آن به بعد، اتفاق عجیبی می ...
بعد از طلاق مادرم،فهمیدم پدرم درباره خیانت او درست می گفت
...، می گفت: "حالا دیگه چی می گی؟! مردک بی همه چیز خیلی راحت پیش من از تو طرفداری می کنه. خب حق هم داره. حتما تو بهش در باغ سبز نشون دادی و اونم حسابی چشمش تو رو گرفته!" زندگی مان بعد از دعوای پدرم با آن مرد، به راستی که به یک جهنّم واقعی تبدیل شده و هرروز در آن جنگ و ستیز در جریان بو د تا این که سرانجام پدرم، خیلی سریع، خانه ای دیگری اجاره و ما به آنجا نقل مکان کردیم. پدرم ...
معدنکارانی که رفتند یتیمانی که ماندند
آنجا نیست. بچه ها نان که می خواهند دیگر سراغ صندوق صدقه خانه نمی روم تا از آن قرض کنم .فی الفور از حساب برمی دارم. اما وقتی دم به دم پدرشان را می خواهند و بهانه می گیرند چه کنم!؟ بهترین سال های عمرمان با رنج سپری شد چون ابراهیم ام کارگر بود. کودکی نکردم چون پدرم کارگر بود. حالا هم من مانده ام و یتیمانم. بعد از این باقی عمر را باید با حسرت و داغ زندگی کنم . کارگران در مدار بسته ...
چوبه دار مقصد آخر آقای پستچی قلابی +عکس
صادره برای این فرد و قطعی و غیرقطعی بودن آن ادامه داشت تا اینکه قاضی مقیسه در تاریخ 30 آبان سال گذشته اظهار کرد: پرونده فردی به نام ایمان حسینی مقدم که در سطح شهر تهران خود را با عنوان مأمور پستچی و مخابرات معرفی می کرد و از این طریق وارد منازل شده و زن خانه را مورد تجاوز قرار می داد، مورد رسیدگی قرار گرفت. وی افزود: این فرد در مناطق مختلف تهران بین ساعات 9 الی 10 صبح، پس از اطمینان از ...
محاکمه 3 دزد به اتهام قتل رفیق
... سپس مادر فریدون در جایگاه ولی دم ایستاد و درباره قتل پسرش گفت: نیمه شعبان در خانه مان جشن برپا بود که یکی از دوستان پسرم دنبال او آمد تا صبح با هم به ماهیگیری بروند. فریدون همراه دوستانش رفت و دیگر به خانه باز نگشت تا این که پلیس با ما تماس گرفت و گفت جنازه پسرم را در سد لتیان پیدا کرده است. آن زمان پزشکی قانونی اعلام کرده بود پسرم به خاطر مصرف هروئین و متادون جان سپرده است. آثار جراحت هایی ...
شرور سابقه دار، خانه دختر مورد علاقه اش را آتش زد
همانجا دست به کار شده و خالش را کوبیده؛ بدخط و زمخت... نه جثه اش به هیکل درشت بقیه اراذل می خورد نه حرف زدنش؛ بدون بهونه ماجرا را تعریف می کند؛ درست برعکس همه که همیشه می گویند: اشتباهی گرفتنم و کاری نکردم خودش یک راست می رود سر اصل ماجرا و می گوید: من عاشقم؛ آنقدر که خانه پدر دختر مورد علاقه ام را آتش زدم؛ یک مجتمع 8 واحده در بلوار ابوذر. دو ساله خاطرخواشم؛ نه اینکه فقط من بخوامشا؛نه؛ اونم منو می خواد ...
شیرودی مالک اشتر زمان بود
پیوستم و در پایگاه هوانیروز اصفهان با درجه گروهبان سومی مشغول کار شدم. از آنجا که عشق فراوان به ادامه تحصیل داشتم و به دلیل بالا بودن سنم واجد شرایط دانشکده افسری نبودم در سال 1345 با سعی و کوشش به دانشگاه تهران راه یافتم و در رشته الهیات موفق به اخذ لیسانس شدم. در دانشکده الهیات یک سال با آیت الله ناطق نوری همکلاس بودم و آیت الله مطهری، آیت الله یحیی نوری، دکتر صاحب زمانی و دکتر آریان ...
گفت و گوی عصر ایران با شاهرخ ظهیری، کارآفرین و بنیانگذار برند مهرام
را انجام می دادند. آنان از طرف آقای علم در شرکت های زیر مجموعه شرکت ماه، فعالیت می کردند. ما فرم گرفته بودیم که شرکت مهرام را ثبت کنیم ولی این کار ادامه پیدا نکرد. من در هفته، دو روز به کاخ اشرف می رفتم. کاخ اشرف در انتهای سعدآباد قرار داشت. بعد از انقلاب و الان کاخ دولت نام گرفته است. یعنی دولت از میهمانان خارجی در آنجا پذیرایی می کند. آن کاخ، در آهنی بزرگی داشت و من هفته ای ...
سناریوی هولناک قتل 4 انسان بی گناه
.... ابراهیم مرا سوار ماشینش کرد و تا بیمارستان برد. مدعی شد که اگر کمک خواستم می توانم روی کمک او حساب کنم. می گفت آشناهایی در بیمارستان دارد که می تواند راحت تر برایم وقت بگیرد. شماره اش را گرفتم و با او در تماس بودم. شماره خانه را به او دادم و منتظر شدم تا وقت دکتر را به من خبر دهد. روزی که برای تعیین وقت دکتر با من تماس گرفت از من پرسید که مجرد هستم؟ جواب دادم که مجردم و با دایی و ...
دلتنگی دختر 4ساله شهید فاطمیون+ فیلم
...: شهید احمد حسین بخشی یکی از شهدای فاطمیون است که در مرداد ماه سال 94 به شهادت رسید. او یکی از رزمندگان گردان زرهی لشکر فاطمیون بود که با اصابت موشک کورنت توسط تروریست های تکفیری در شهر تدمر در سوریه به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید 32ساله حدود 40 روز بعد به محل سکونتش در شهر کاشان منتقل شد و در آرامگاه دارالسلام به خاک سپرده شد. شهید بخشی وقتی به شهادت رسید، یک دختر 2ساله به نام سمیرا و یک ...
ما صدای شماییم
لبخند کامت را شیرین می کرد. امانتدارانی جوان حامد نجم الهدی متولد 1369 جوان ترین گوینده مرد رادیو که سابقه فعالیتش به مرکز صدای یزد در سال 83 بر می گردد، می گوید: بعد از دو سال فعالیت به دلیل ادامه تحصیلات نتوانستم در رادیو بمانم. در دوران دانشگاه و خوابگاه هر چند گاهی متنی را برای خودم می خواندم که یکی از دوستانم که وارد خوابگاه شد، صدایم را شنید و من را تشویق به فعالیت در عرصه ...
دومین اسید پاشی در تبریز/مریم در اسید سوخت
قرار داد کافی بود چیزی خلاف میل او باشد مثلاً صدای تلویزیون را زیاد کنم همین بهانه خوبی بود تا دعوا را شروع کند. چندین بار به خاطر این رفتارش به خانه پدرم رفتم که هر بار با پادرمیانی فامیل و خواست پدرم به خانه برگشتم، اما این رفتارش تمامی نداشت، در کارش هم به مشکل خورده بود و بدهی زیادی داشت، تا جایی که طلبکارانش برایش حکم جلب گرفته بودند و مدتی هم فراری بود، باز هم پدرم و اهل فامیل ...
آیت اللّه شریعتمداری مخالف سقوط رژیم سلطنت بود
شاه نشان دهد که او (آموزگار) قابلیت نخست وزیری ندارد! برای همین بود که از من خواست تا با آقای هویدا در این مورد صحبت کنم. بعد از تحویل سال 57، تا 14 فروردین آن سال همراه شاه و فرح در جزیره کیش بودم و هویدا نیز در کیش حضور داشت. در این مدت فرصت را غنیمت شمرده به صورت خصوصی با هویدا درباره ادعاهای آموزگار وارد بحث شدم و گفتم این تظاهرات و اغتشاشات هر روز گسترش بیشتری پیدا کرده و نظام سقوط ...
اسرائیلی ها به ایمیل الیور استون حمله کردند
کنیم ولی باید به عمر جشنواره مان توجه کنیم و بعد آن را با جشنواره ها و کشورهای هم طراز خودمان بسنجیم. می توانم بگویم جشنواره فجر، از تمام جشنواره هایی که با آنها هم طراز هستیم، موفق تر و قدرتمندتر است. البته این را من نمی گویم. اگر از مهمانان خارجی و آدم های حرفه ای سینما، چنین نظرسنجی داشتید، آنها هم همین را می گفتند. یعنی جشنواره جهانی فجر در منطقه، اول است؟ نه تنها در ...
داستان کارآفرینی در ایران با سس مایونز
آمد و گفت سس، خیلی خوب است. گفت با همه جزئیات تولید سس آشنا هستم. باجناق ما، تا یک مدت هم با ما شریک بود و بعد سهم خودش را فروخت و از شرکت مهرام رفت. *شریکی که سرمایه آورده و در تاسیس شرکت مهرام نقش داشته همین باجناق شما بوده است؟ -بعد از باجناق ما، آقایی به نام پور نیک که یزدی بود شریک ما شد. او چون قبلا من را می شناخت، به من گفته بود که پول از من و کار از تو. به این آقای ...
پستچی قلابی اعدام شد
آگاهی تهران گفت: در خانه تنها بودم که زنگ به صدا درآمد. ازآن سوی خط صدای مردی را شنیدم که خود را مأمور پست معرفی کرد وگفت که یک پاکت پستی برایمان آورده است. برای تحویل گرفتن بسته پستی وارد آسانسور شدم اما ناگهان مرد جوان راه را بر من بست و با چاقو تهدیدم کرد و در نهایت پس از سرقت گردنبند و مجروح کردن گردنم بسرعت از مجتمع بیرون رفت و سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت مشکی فرار کرد. ...
میم مثل معلم ، مثل مادر
با فاصله های کم معلمشان را صدا می زنند. بله با فاصله های کم! چون این بچه ها نیاز به توجه بیشتری دارند. زود به زود از معلم سؤال می پرسند، سؤال های تکراری و لحظه به لحظه. می خواهند مشق هایشان را به معلم نشان دهند. معلم هایی که هرکدام سال هاست تنها به خاطر عشق در کنار این بچه ها هستند و وقتی سر کلاس می روند باید همه توجه و شش دانگ حواسشان به آنها باشد. افسانه اسدی معلم مهارت های زندگی یا ...
خاطرات وکیل پرونده های جنجالی دهه70 و80 ؛مردی تهدید کرد که میکشمت!
آزاد شد. بدترین و بهترین خاطره ای که در طول این سال ها داشتید چه بود؟ دو پرونده که یکی از آنها پرونده دل آرا بود که بعدا مشخص شد دل آرا قاتل نبوده. چون پسری که به عنوان معاونت در قتل دستگیر شده بود بعد از اعدام دل آرا اعتراف کرد که او قتل را انجام داده و بعد هم در زندان خودکشی کرد. اعدام دل آرا ضربه روحی شدیدی به من و خانواده اش وارد کرد چون از لحاظ وجدانی شکی نداشتم و ندارم که ...
متهم: دوستم را نکشتم، اعترافم دروغ بود
از من خواستند به دادسرا بروم؛ حالا هم برای قاتلان فرزندم درخواست قصاص دارم. در ادامه نوبت به کریم رسید. او اتهام قتل دوستش و 25 فقره سرقت را رد کرد و گفت: بعد از اینکه کارت عابربانک را دزدیدم و خرید کردم، مأموران من را شناسایی و بازداشت کردند در بازجویی ها تحت فشار بودم؛ اعتیاد هم داشتم و این وضعیت را برای من خیلی سخت تر می کرد؛ به همین خاطر وقتی افسر پرونده به من گفت به سرقت های دیگری ...
نگین حماسه
... همان اولین روزی که آمده بود مرخصی، موقع عصر لباس شخصی پوشیده، از خانه بیرون رفت. آمدنش تا شب طول کشید .نگران شده بودم. وقتی برگشت، پرسیدم: حسن جان کجا بودی، نگفنی نگرانت می شوم؟ مثلاً آمدی مرخصی که تو را بیشتر ببینیم! گفت: پیش آیت الله مدنی رفته بودم تا در موضوعی کسب تکلیف کنم. تا حدی خیالم راحت شد. پرسیدم: چه موضوعی؟ گفت: امام خمینی دستور داده سربازها پادگان ...
ساشا سبحانی کیست؟
کند که چطور چنین تناقضی بین زندگی پدر و پسر می تواند وجود داشته باشد؟ نام ساشا سبحانی ابتدا در جریان یک قتل در سال 91 شنیده شد! بامداد 18فروردین سال 91، مأموران پلیس در جریان مرگ مرموز پسری جوان در یکی از بیمارستان ها قرار گرفتند. قربانی پسری جوان بود که با ضربه چاقو زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان به دلیل شدت جراحات جانش را از دست داده بود. یکی از مسئولان بیمارستان به ...
دکتر زیبایی زنان تهرانی را بی هوش می کرد و به دام شوم می کشاند / یک دختر لو داد
موضعی اقدام به خرید دارو و سرم از داروخانه نزدیک مطب کردم ؛ با وجود تأکیدی که بر بی حسی موضعی داشتم اما پس از تزریق دارو کامل از هوش رفتم و در این مدت متوجه هیچ چیزی نشدم . پس از به هوش آمدن نسبی و در تماس تلفنی با یکی از بستگان ، با کمک ایشان از مطب خارج شده و به خانه اقوام خود رفتم . پس از بهبودی نسبی و در مراجعه به پزشک ویژه زنان متوجه شدم که در چند ساعتی که در مطب زیبایی بودم ، مورد آزار و اذیت ...
قاتل دختربچه ساوجی به دار مجازات آویخته شد
به گزارش ایرنا، حجت الاسلام قاسم عبدالهی روز دوشنبه در جمع اصحاب رسانه افزود: این حکم پس از سپری شدن مراحل قانونی و تشریفات قضایی صادر و اجرایی شده است. وی ادامه داد: این متهم در مردادماه سال گذشته دختر پنج ساله ای به نام ' تبسم' را به قتل رسانده بود که در کیفرخواست آن اتهامات کودک آزاری، تجاوز به عنف، قتل نفس و ارتباط نامشروع با مادر مقتول درج شده بود و حکم اعدام برای اتهام تجاوز به عنف ...
عطای اروپا را به لقای سوریه بخشیدم/شیعه بکشید تا به اعلی علیین بروید!
...، حتی زبان آن کشور (بنا به خواست مصاحبه شونده از بردن نام کشور خودداری می شود) را نیز یاد گرفتم و وارد سیستم درسی شان شدم. دوباره دبیرستان را خواندم و سال اول و دوم کالج را هم گذراندم. علاوه بر اینکه حالا به سه زبان مسلط بودم در رشته پتروشیمی، مهندسی نفت تحصیلم را ادامه دادم. به لحاظ درسی نمراتم خوب بود و شاگرد زرنگ محسوب می شدم. قدر لحظه هایم را می دانستم زیرا همان طور که گفتم در این مسیر ...
برادر یکی از شهدای مجلس:چندین رگبار و گلوله را به بدن و صورت برادر من خالی کردند/ قاضی صلواتی خطاب به ...
دادگاه اشد مجازات رابرای این متهمان درخواست دارم همچنین از مسئولان کشور تقاضا دارم که این جنایت را در جوامع بین المللی پیگیری و مطرح کنند. وی ادامه داد: از مسئولان کشور تقاضا دارم که در جوامع بین المللی شکایت ما از مدعیان حقوق بشر که آمریکا، انگلیس، فرانسه و برخی کشورهای عربی هستند را مطرح کنند، چون این ها مدعیان دروغین حقوق بشر هستند و مردم بیگناه را در یمن، سوریه، عراق و ... قتل عام ...
آدم ربایی برای ازدواج
بلاک می کردم و بهمن با شماره دیگری به من پیام می داد. از دست مزاحمت هایش خسته شده بودم، وقتی پیشنهاد داد یک بار او را ملاقات کنم و بعد همه ماجرا تمام شود قبول کردم. او گفته بود که یک سری عکس و فیلم از خواهرم دارد که می خواهد آنها را به من بدهد. در پارکی نزدیکی خانه مان با او قرار گذاشتم. زمانی که بهمن به محل قرار آمد به دروغ به من گفت فیلم ها در خانه اش است و از من خواست همراه او ...
در دومین جلسه علنی دادگاه داعشی ها چه گذشت؟
می گفتند می خواهی فرار کنی. قاضی صلواتی: خیر شما چون عضو داعش بوده اید جلیقه را بستی. انگیزه ات چه بود؟ س.م گفت: هرکس می خواهد بیرون برود باید ببندد. حتی برای نان گرفتن باید می ّبستیم. قاضی صلواتی :در زمان فرار از خانه که دیگر امیر نبود چرا بستی؟ متهم: من نبسته بودم. در داخل پلاستیک همراهم بود. اول می خواستم در آب بیندازم بعد خواستم در چاله بیندازم . ...