سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات یک داعشی به تهران رسید
انفجار و صدا کردن ها همه جا را پر کرده بود. جلوی درب ساختمان ایستادم. حس کردم شبح یک نفر را داخل ساختمان می بینم. صدای تند راه رفتنم باعث شد شک کند. با لهجه ی سوری پرسید: تو کی هستی؟ من هم با همان لهجه پرسیدم: تو کی هستی؟ با لحنی عصبانی گفت: مادر به خطا! می گویم کی هستی؟ سریع جواب دادم: مادر به خطا خودتی حروم زاده! شروع کرد بی هدف شلیک کردن به سمتم. از روی خط سیر گلوله و نوری ...
هشت بار خودکشی به خاطر بیماری جلب توجه
که در حال بررسی پرونده بود، سرش را بلند کرد و رو به فرشته گفت: ظاهراً مصمم هستید بعد از 22 سال زندگی مشترک راه خود را از همسر و سه فرزندتان جدا کنید... آیا واقعاً امکان ادامه زندگی برایتان وجود ندارد؟ فرشته جواب داد: چاره ای نداریم. شوهرم مرا درک نمی کند... بارها دلم را شکسته و کوچک ترین اهمیتی به من نمی دهد. 22 سال پیش که با هم آشنا شدیم قول داد برای خوشحالی ام هر کاری انجام دهد، اما ...
شهید محمد حاتمی: دلبستگی ها انسان را از خدا دور می کند
و می خواهم به سویت پر کشم و در جوار رحمت تو قرار گیرم، خدایا یک عمر مرا زنده گذاشتی امیدوارم که از عهده امتحانت برآیم مرا به پیش خودت ببر. در این لحظه های آخر عمرم از تو می خواهم که مرگم را مانند کسانی که آنها را دوست داری بگردانی و از تو می خواهم که عاجزانه پدر و مادرم و همه بندگانت را بیامرزی. یک جمله نصیحت می کنم اگر چه جایی که امام را داریم جای نصیحت کردن نیست فقط می گویم ...
داستان شوم زندگی زنانی که تا آخر خط رفتند
که دکتر برم و مادر خوندم هم می گفت؛ گناه داره! معصومه الان 1 و نیم سال داره و همه امید من شده سحر می گوید از پاکی اش راضی ست، اما مشکلات مالی امانش را بریده تو خانه خورشید کار می کنم! بالا ترین حقوق رو ماه پیش من گرفتم؛ 165 هزار تومن! حقوقم خیلی پایینه و بیمه هم ندارم... دوس دارم یه سقف مستقل داشته باشم... اگر هنوز موندم تو خونه اون خانواده، دلیلش اینه که دیگه از محیط بیرون و پیشنهادای ...
معدن کارانی که رفتند؛ یتیمانی که ماندند
سمیه غصه اش را حبس کرده و در برابر مصایبی که بر سرشان آوار شده استوار ایستاده می گوید اگر شانه خالی کنم خانواده ام از هم می پاشد، جگرگوشه هایم آواره می شوند؛ وقتی پاره های تنم دربه در یک لقمه نان بودند کسی به آنها اهمیت نمی داد به هردری زدند برای کار. به همه رو انداختند اما نشد که نشد. کار نبود. وقتی مجبور شدند به معدن بروند هر شب و هر روز در این خانه تا جمع شان جمع می شد درباره یورت و کار سخت شان ...
دختر قربانی اسیدپاشی: دکتر گفته گریه نکنم چون اشک برای پوستم ضرر داره/خواهرجان تو بگو خوب می شم؟
معصومه برایم می گوید که دختر جوان تا صبح درد می کشد و تا مرفین نگیرد، نمی تواند بخوابد که مدام می پرسد آیا خوب می شود یا نه و...؟ معصومه خودش برایم می گوید تا صبح خواب اسیدپاشش را می بیند. همان که در بیمارستان تبریز و قبل از دستگیری سعی کرده بود او را بکشد. هرشب خوابش را می بیند و درد و تلخی در جانش می پیچد. مثل معصومه عطایی، محسن و فاطمه که روزهای بعد از حادثه تا صبح خواب اسیدپاشی و اسیدپاش را ...
تازه های روایت فتح به نمایشگاه کتاب رسید+عکس
...> بادیگارد / شهید عبدالله باقری به قلم افروز مهدیان هر شب تا یک دل سیر نبویم و نبوسمش خوابم نمی برد. تا صبح بارها و بارها از خواب بیدار می شوم و سفت تر توی بغل می گیرمش. بوی تو را می دهد. همان پیراهن تنت که آخرین بار قبل رفتن پوشیده بودی. باورت می شود؟ هنوز که هنوز است لباس هایت پشت در اتاقمان آویزان است. مهمان هم که می آید برش نمی دارم. همه پیراهن هایت را توی کمد، مرتب همان جور ...
مدافعان حرم؛ پیروان راستین مکتب حسینی
نو در نمایشهای مربوط به جنگ، مثل آثار حمیدرضا آذرنگ و علیرضا نادری در ما ایجاد کرده است. همه جای دنیا سالها درباره جنگهایشان مینویسند و میسازند. اما هیچجای دنیا به اندازه ما تنها از یک زاویه به آن نگاه نکردهاند. ما هنرمندان باید از کلیشه های ذهنمان فاصله بگیریم و به خودمان اجازه بدهیم نگاه متفاوتی اتخاذ کنیم؛ از آنچه تجربه کردهایم بگوییم. جریان تئاتر جنگ، جان تازهای میخواهد. روزنامه ...
تبریک تولد؛ مجموعه متنوع تولدت مبارک برای همه سلیقه ها
...> باور کن ماه هاست زیباترین جملات را برای امروز کنار می گذارم. امشب اما همه جملات از دست و دلم فرار کرده اند. پس همین طور بی وزن و بی هوا آمدم تا بگویم: تولدت مبارک. ••• ••• ••• ••• ••• ••• ••• ••• چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز، روزی که تو آغاز شدی. روز میلاد تو، روز ...
بد و خوب رئیس جمهور شدن یک نظامی
، آینده ای برای فرزندان خودشان متصور نیستند، نیازهای اولیه شان تامین نیست، این شکاف طبقاتی فقیر و غنی، روستایی و شهری و بدتر از همه در درون حتی شهرهایی که به اصطلاح مدرن شدند، آنقدر عدالت کشته شده، آن قدر ظلم فراگیر شده، آن قدر ارتشاء و فساد فاصله ها را زیاد کرده که بین پدر و فرزند، برادر و خواهر، اصلا همه چیز را از بین برده. ما باید اینها را جمع کنیم، ما باید اینها را به یک نقطه توافق برسانیم. من ...
ماجرای نجات جان آیت الله مرعشی توسط امام زمان (عج)
احساس کردم فردی مرا صدا می زند. چشمانم را که باز کردم دیدم شمع روشن است و سرم به زانو مرد عربی است که لباس بادیه نشینان اطراف نجف را بر تن دارد. هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، نگاهم را که برگرداندم، دیدم همچنان بی هوش در وسط سرداب افتاده است. خواستم برخیزم و بنشینم اما رمق نداشتم. مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که هرگز خرما یا هیچ غذای دیگری با آن طعم و مزه نخورده بود. در حالی ...
یک شاعر دوبیتی هایی به شوق امام زمان(عج) سرود
...، عزیزم کهنه زخم مرا، کن دوایی از زما ن قدیم گذشته فطرتم گفته تو، آشنایی جانم ازعشق خود، سربه سر کن یک شب از کوچه ما گذر کن **** من کجا، تو کجا صاحب دل من خطا پیشه، اما تو عادل من سرا پا گناهم، گناهم کان عصمت، تو مرد فضائل من خجل، شرم درعمق جانم هر کلام تو، آیات کامل عاشقم، با همه رو سیاهی توبه و شرم دارم ...
او خواهد آمد... ویژه نامه آیت الله صافی گلپایگانی به مناسبت نیمه شعبان
رحم و عاطفه و عدالت را بی قدر و اهمیت می نمایند. با تمام پیشرفت های صناعی و با همه آشنائی هایی که به ظاهر فراهم است، امید بشر به حیات و آرامش باطن کمتر شده و رو به افول گذارده است و دلیل آن همین پناهندگی او به اعتیاد و مواد مخدر است که نسل آینده را بدتر از ایدز تهدید می نماید. یکی از امتیازات بزرگ ادیان الهی، اطمینان و آرامشی است که در دل ها ایجاد می کند و همه را به آینده خوب ...
ناگفته های خواهرانه از نوحه ممد نبودی
می گرید . در خلال گفت وگو، سوالی پرسیدم؛ سوالی که با اشک هایش مواجه شدم؛ برایش نوحه ممد نبودی را زمزمه کردم ؛ اعتراف می کنم می دانستم قلبش را به درد می آورم اما پرسیدم و او سکوت کرد و اشک هایش، قلب مرا هم به درد آورد . از روزی گفت که برای اولین بار این نوحه را شنیده بود؛ از حمزه و سلمان دو فرزند شهید محمد جهان آرا گفت و از برادری که اکنون قهرمانی بزرگ است . بی بی ...
مفهوم انتظار در اندیشه امام خمینی (ره)
...> رایحه ات که مژده ی حضور تو را بر دوش می کشید مرهمی بر زخم های نو به نومان بود و جبر جان های شکسته مان. درد ها همه از آن رو تاب آوردنی بودکه تو آمدنی بودی. تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق پیوستنی انگار بذر صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم سنگینی بار انتظار بر پشت ما، سنگینی یک سال و دو سال نیست، سنگینی یک قرن و ...
نیمه ی شعبان رسید و روز عید // عاشقان را می رسد اینک نوید
یکسالِ دیگر از تو شدم دور دلبرم این مبتلایِ تو شده درد وُ بلایِ تو آقا بیا وُ حالِ مرا رو به راه کن تا عاشقانه پَر بزنم در هوایِ تو عالَم به شوقِ آمَدَنت ندبه خوانِ توست چشم انتظارِ تو حرمِ عمّه جانِ توست #حسین_ایمانی
پیامک های زیبای تبریک به مناسبت نیمه شعبان
، و هنوزم که هنوز است، غم عشق به پایان نرسیدست بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید، بنویسد که هنوزم که هنوز است، چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیدست و چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست عصر این جمعه دلگیر، وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس کجایی گل نرگس؟ مست عشقم، مست یارم، مست دوست مست معشوقی که ...
سه شعر از شاعران سه نسل برای روز کارگر
، تکّه چوبی در آستین گشته بس که با خاک و گِل به سر برده ، می توان سبزه کشت در دستت شب می افتد و می رسی از راه با غروری نگفتنی در چشم یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت کاش می شد ببینمت روزی پشت ِ میزی که از پدر نرسید و کتابی که کس نگفته در آن قصّة سنگ و خشت ، در دستت بازی ات را کسی به هم نزند دفترت را کسی قلم نزند و تو با اختیار خط بکشی ، خطّ یک سرنوشت ، در دستت ...
سردار آتش
و دشمن به شدت موضع ما را می کوبید. شفیع زاده آخر سر رو کرد به من و گفت، عراقی ها پاتک زدند،باید آنها را سرجایشان بنشانیم، گفتم، خدا خیرت بدهد، آن که همراه او بود موتورش را روشن کرد. *درد و دل شهید حسن شفیع زاده با خدا خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده ام تا جان خود را بفروشم، امیدوارم خریدار جان من تو باشی، نه کس دیگر ... دلم می خواهد که در آخرین لحظه های زندگی ام، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه دیگر ... منبع فارس/ مریم عباسی http://tabrizeman. ...