سایر منابع:
سایر خبرها
گفت وگو با کلکسیونر سیگاری که تابه حال لب به سیگار نزده است
سیگارهای الان بهتر هستند یا سیگارهایی که در قدیم تولید می شدند؟ به نظر من و براساس پرس وجوهایی که کردم، سیگارهای قدیمی هم از نظر کیفیت و هم ظاهر بهتر هستند، چون قدیم هر سیگاری در کشور خودش تولید می شد. الان تحت لیسانس هستند و به همین دلیل هم کیفیت سیگارها کمی پایین تر آمده است. شما فرزندی هم دارید؟ بله. یک دختر و یک پسر. اگر روزی ببینید که آنها سیگار می کشند، چه برخوردی می کنید؟ پسر من بزرگ است و تا الان ندیدم که استفاده کند اما توصیه می کنم که همیشه دنبال آن نروند. دخترم هم کم سن و سال است و همین توصیه را به او هم می کنم. روزنامه شهروند ...
ماجرای جنجالی قهرمانی که به جرم تکدی گری و اعتیاد دستگیر شده + عکس
مدتی در کنار او بودم . من از طریق یکی از کارگرهای باغ به مواد صنعتی آلوده شدم. برای بازسازی آینده تباه شده ام برنامه دارم و می خواهم بعد از پاک شدن از دست این اهریمن خانمان سوز ازدواج کنم. بعد از آن می خواهم به سراغ مادرم بروم و بعد از سال ها دوری او را در آغوش بگیرم و به زندگی دردناک و خفت بارم پایان بدهم، از همه مهمتر دوباره به ورزش رو بیاورم و در رشته مورد علاقه ام پینگ پنگ فعالیت کنم. از لطف شما سپاسگزاریم! اتصال ناموفق! لطفا بعدا سعی کنید. این نشانی ایمیل قبلا ثبت شده! ...
سعید با 70 زن دیگر در ارتباط بود و من منتظر تولد فرزندم !
من اشتباه بزرگ دیگری را در زندگی مرتکب شدم چرا که باز هم نمی توانستم با پدر و مادرم درد دل کنم و در یک خلاء عاطفی قرار گرفته بودم. در همین روزها با جوان تحصیل کرده ای آشنا شدم و برای فرار از تنهایی به پیشنهاد ازدواج موقت او تن دادم. باز هم در حالی موضوع ازدواج مجدد با سعید را از خانواده ام پنهان می کردم که سعید نیز اصرار داشت خانواده اش از ازدواج او مطلع نشوند. او برایم اتاقی را در یکی از مناطق ...
کوچه اول
فریبِ طبیب!| داود نجفی| پدر و مادرم از از اول علایق شان را به من تحمیل می کردند. از وقتی 10 ساله شدم نمی گذاشتند ماشین بازی کنم، می گفتند: تو دیگه واسه خودت مردی شدی، باید درس بخونی تا دکتر بشی تا 20 سالگی فقط وسایل پزشکی برایم می خریدند، آن قدر پدر و مادرم من را دکتر صدا زدند که کل همسایه و فامیل هم عادت کردند و توی تمام جشن تولد هایم برایم وسایل پزشکی می آوردند. اصلا من از همان اول ...
هنرمندی که قدرش را ندانستیم+ تصاویر قدیمی
با استاد ریاحی شروع شد و زیر نظر ایشان کار موسیقی را ادامه می دادم. در اغلب کارهای من، ایشان به عنوان رهبر ارکستر و آهنگ ساز حضور داشت و برنامه های متعددی با هم داشتیم. بود که در شرکت کشتیرانی استخدام شدم. * گویا شما با خانواده ی ایشان (استاد ریاحی) وصلت نمودید . بله؛ در سال 50 و در حین تحصیل، با دختر آقای ریاحی آشنا شده و ازدواج کردم که حاصل این پیوند فرخنده، یک پسر و یک ...
رمان باید افراد را از خواب بیدار کند/ بنا نداشتم در شاه کُشی طرفِ کسی را بگیرم و نگرفتم
پرخاش می کند که به دَرَک چیز مهمی نیست! ، یعنی مهم نیست؟ این هیچ چیز مهم نبودن برایم باورپذیر نیست که بعد از آن آدم را برساند به آنجا که اسلحه دست بگیرد و برود تختِ جمشید و بخواهد شاه یا فرح را بزند! یا حتی بخواهد با فرح ازدواج کند! سهراب از یک آدمِ نسبتاً بی خیال و منفعل کم کم تبدیل می شود به یک آدمِ مُرَدّدِ فعّال! این صیرورت آنی نیست بلکه به تدریج اتفاق افتاده است! سهراب ...
فرشته کریمی: از ایتالیا و اسپانیا پیشنهاد دارم
...> با توجه به اینکه آکادمی برای فوتسال بانوان نداریم، چقدر طول کشید که توانستید به این سطح برسید که الان خودتان را با مردان مقایسه می کنید؟ کریمی: من شخصا خیلی تلاش کردم. چند سال پیش یکی از دوستانم به نام مهناز محمدی به من کتابی هدیه داد که صفحه اول آن نوشت به این فکر کن یک روزی داری پله های سن را طی می کنی و جایزه بهترین بازیکن جهان را به دست می آوری... این جمله برای من خیلی الهام بخش ...
یتیمان ایدز
شعار سال : هیچ وقت نمی تواند روزی را که خواهرش با خشم تمام دختر سه ساله اش را از پسر پنج ساله او دور کرد، فراموش کند. می گوید کابوس آن روز را به دفعات دیده. بارها برای دخترکش که حالا شش ساله است توضیح داده که چرا خاله اش این کار را کرده. یک بار گفته خاله اش نگران پسرش بوده که مبادا از او سرماخوردگی بگیرد. یک بار گفته پسرش مریض بوده و نمی خواسته دخترک هم بیمار شود. گفته نمی خواسته باهم دعوایشان ...
با رییس شرکت و فامیلش رابطه نامشروع داشتم تا اینکه ....
کرده بود. دیگر به هیچ پسری اطمینان نداشتم. افسرده شده بودم تا این بار را چاره را در سایت های همسر یابی یافتم. کارم شده بود سر کشیدن به سایت های مختلف همسر یابی. از اول صبح تا پاسی از شب. با تلاش های شبانه روزی با پسری به نام فریدون آشنا شدم. پس بازهم به همان مسیر قبلی برگشتی؟! بله. انسان بودم و ما انسان ها با همدلی زنده ایم. چند صباحی از دوستیمان نگذشته بود که بازهم ...
عاشقی بزرگ آقا در میوه ممنوعه/سریال هایی که دیگر جذاب نیستند!
.... نکته قابل تامل دیگر اینکه طی چند سال گذشته همواره در میان سه و یا چهار سریالی که برای ایام ماه مبارک رمضان ساخته می شد عموماً یک اثر در قالب طنز تهیه می شد که حالا جای این موضوع نیز در میان مجموعه های رمضانی خالی است. با تمام این تفاسیر باید منتظر ماند و دید که آیا این سه مجموعه جدید می توانند نظر مخاطبان تلویزیون را جلب کنند یا خیر؟ در ادامه با مجموعه های ...
ماجرای مهندس روستازاده در ماه عسل +عکس
غلامرضا بعد از چند دختر به دنیا آمده بود، پدر به او علاقه و وابستگی زیادی داشت و دلش نمی خواست غلامرضا از پیش او برود. علیخانی با شنیدن این حرف ها گفت: این شرایط که شما برای ما گفتید، این سوال را ایجاد می کند که چه طور این پسربچه مهندس می شود؟ محمدی گفت: با تشویق ها و دعای خیر مادرم بود که این اتفاق افتاد. من در شیراز دیپلم گرفتم و رشته ای که دوست داشتم در دانشگاه قبول نشدم ...
هفت سال زندگی تلخی را به خاطر عشق پوچ تحمل کردم و...
نمی توانم به چشمان پر از مهر پدرم نگاه کنم، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: سال ها قبل زمانی که دختر خردسالی بودم از دیدن عصمت خانم خوشحال می شدم. او که از همسرش طلاق گرفته بود به همراه پسر نوجوانش در همسایگی ما زندگی می کرد. عصمت خانم زنی خوشرو و مهربان بود به همین دلیل روزهای کودکی ام را خوب به خاطر دارم. او به خاطر دوستی با مادرم مدام به منزل ما رفت و آمد داشت و هر ...
رابطه نامشروع بیوه جوان با مرد غریبه در بیابان! | با او رابطه داشتم اما او با دوستش به من تجاوز وحشتناک ...
از دوستان دایی ام مشغول کار شدم. حدود دو ماه قبل در شبکه های اجتماعی تلفن همراه با مردی جوان آشنا شدم. ادعا می کرد همسرش به مواد مخدر اعتیاد داشته و از هم جدا شده اند. دوستی ما خیلی زود شکل و شمایل عاطفی به خودش گرفت . قرار و مدار ازدواج گذاشته بودیم.حتی موضوع را به مادرم اطلاع دادم. لحظه شماری می کردم که مرد رویاهایم به خواستگاری بیاید. دیروز با ماشین دنبالم آمد. زودتر از محل کارم بیرون ...
توبه ام را شکستم و به خانه مادر 3 شهید و جهیزیه یک عروس دستبرد زدم!
زندان را هم تحمل می کرد. این گونه بود که من به خاطر مادرم، نگهداری مواد را قبول کردم اما قاضی که حدس زده بود من قصد فداکاری برای مادرم را دارم حداقل مجازات را برایم در نظر گرفت و من 3 سال بعد از زندان آزاد شدم و ازدواج کردم. پس از آن در حالی که 2 فرزند نیز داشتم به تحریک رفقایم سرقت از منازل را شروع کردم. البته در آن سرقت ها من فقط نگهبانی می دادم و در حمل وسایل مسروقه به دوستانم کمک می ...
پابوسی مادران ایرانی در قاب ماه عسل
بماند و به ایران باز می گردد. او و مادر کشاورزی را ادامه می دهند تا هزینه زندگی را در آورند. مادرش به او پیشنهاد ازدواج می دهد اما محمدی در خواستگاری می گوید که برای مادرش همسر می خواهد یعنی خدمت به مادرم کند. به نوعی به دنبال ازدواج نکردن و رد کردنش از سوی خانواده دختر بود تا بتواند از خانواده اش سرپرستی کند. در ادامه برنامه کلیپی از فعالیتها و زندگی او پخش شد که خانه مادرش ...
پابوسی مادران ایرانی در قاب برنامه ماه عسل/ بنیاد مادر پیشرو در گرامیداشت مادر شایسته
.... او بر می گردد و بعد از یک ترم نمی تواند در خازج از کشور بماند بنابراین به ایران بازمی گردد. او و مادر کشاورزی را ادامه می دهند تا هزینه زندگی را در آورند. مادرش به او پیشنهاد ازدواج می دهد اما محمدی در خواستگاری می گوید که برای مادرش همسر می خواهد یعنی دختری که خدمت به مادرم کند. به نوعی به دنبال ازدواج نکردن و رد کردنش از سوی خانواده دختر بود تا بتواند از خانواده اش سرپرستی کند. ...
با تولد بچه راز ازدواج مخفیانه ام لو رفت
...: زن جوان آرام و قرار نداشت. انگار دنبال گمشده ای می گشت و اضطراب زیادی داشت. او قصه تلخ زندگی اش را اینگونه آغاز کرد:از شوهر اولم جدا شدم و با خودم عهد کردم که دیگر به ازدواج فکر نکنم. ازتمام مردها بدم می آمد و آن قدر شوهر معتاد مفنگی ام آزارم داده بود که هرمردی می دیدم احساس نفرت و دشمنی می کردم. من با یک بچه سر کار رفته و خرج زندگی ام را در می آوردم. چند سال از این ماجرا گذشت ...
سران عرب در دفاع از فلسطین دچار خفگی شده اند
را در اختیار تولیدکنندگان قرار دهد؛ اقتصاد مقاومتی تنها راه برون رفت از مشکلات است وگرنه باید مانند چند سال قبل منتظر بمانیم که اروپایی ها چه می گویند، تا اقتصاد ما حرکت کند . خطیب نماز جمعه تهران درباره موضوع طلاق در جامعه نیز گفت: نباید ازدواج ها در جامعه ما با تاخیر انجام و پس از چند صباح زندگی، طلاق ثبت شود؛ متاسفانه برخی دادگاهها خود مشوق طلاق هستند که این موارد به دیانت و آبروی ما ...
صدقیانی: آرزوی ما این است پدر و مادرمان بازی ما را ببینند
شد تا با نسیمه غلامی کاپیتان تیم ملی و آرزو صدقیانی بازیکن ارزشمند کشورمان به گفت وگو بنشینیم. متن این گفت وگو را در زیر می خوانید: از حال و هوای خانواده و دوستان و البته محله تان بعد از موفقیت و قهرمانی بگویید. واکنش ها چطور بود؟ غلامی: پدر و مادرم از خوشحالی گریه می کردند. مادرم می گفت دوستان 15 سال پیش او تماس گرفته و تبریک گفته اند. این برای من ارزش داشت اینکه ...
فرار دختر جوان مشهدی قبل از عقد + جزییات
خیابانی اطلاعی داشته باشم به دلیل نیازهای روحی دوران جوانی با همه وجودم دلباخته سروش شدم و به این ارتباط ادامه دادم آن قدر در قهقرای عشق های خیالی فرو رفته بودم که خوشبختی ام را فقط در دستان سروش می دیدم. همزمان با پایان تحصیلاتم خانواده سروش به خواستگاری ام آمدند اما پدرم از چند سال قبل قول ازدواج مرا به برادرزاده اش داده بود. به همین دلیل خانواده ام با ازدواج من و سروش مخالفت کردند. این درحالی ...
همدستی جالب دختر جوان کرایه ای با دزد حرفه ای + جزییات
...؛ رفیق باز بود و ولخرج؛ آنقدر که بعد از 4 سال مجبور شدم طلاق بگیرم توی چند دقیقه همه چیز را تعریف می کند؛ از اینکه چطور با پسری که همدستش بود و حالا فراری است آشنا شده تا شیوه سرقت هایشان. می گوید بعد از جدا شدن از همسرش با اسنپ کار می کرده؛ مسافرکشی ولی کارش به همدستی با کاوه کشیده و آخر هم دستگیری. آشنا یی او با کاوه از تعمیرگاهی در جنوب شهر شروع شده بود؛ گاراژی که ماشینش ...
جانبازان اعصاب و روان شمع هایی که ذره ذره آب می شوند/این دردها مرد می خواهد!
با یک جانباز می گوید: روزی نیست که کتک خوردن مادرم را نبینم، تو دلم مونده که یک روز دشنام نشنوم، یا حتی برای یک بار هم که شده پدرم به من محبت کند! خدایا ما حق چه کسی را ضایع کردیم؟ وی ادامه می دهد: من تا سال سوم راهنمایی شاگرد اول غرب کشور در المپیاد های علمی بودم، اما به خاطر رفتارهای بد پدرم به افسردگی و وسواس مبتلا شدم طوری که حتی مدرک دیپلم را به زور گرفتم. حالا هم که به ...
طنز؛ تحریم، کیلویی چند؟
فهمید و کارنامه قبولی هنر را پاره کرد. مادرم با مهربانی به من حالی کرد، شیرش را حرامم خواهد کرد اگر جرات تحصیل در یک رشته هنری دارا باشم. پس وادار گردیدم در رشته ریاضی محض دانشگاه شبانه یالغوزآباد ثبت نام کنم. بعد از یکی دو ترم متوجه شدم برای من که همه عمر شعر، نمایشنامه، نقد و تحلیل ادبی قرائت کردم، حل معادله گراف های چندمنظوره و همین طور تحلیل و جبر تعویض ناپذیر، کاری شبیه حل مشکلات اقتصادی کشور ...
اهدای بازوبند مهربانی، همزبانی و قهرمانی آستان قدس رضوی به خانواده شهیدان اصفهانی
سفری که هدف آن بازدید از خانواده فرماندهان اصفهانی شهید سپاه الغدیر بود راه به محله امامزاده شاه زید اصفهان می برد که مأمن پرورش شهیدی از تبار جانان به نام حاج ابراهیم جعفرزاده بود. پدر و برادر شهید به استقبال آمده اند، در بدو ورود چهره یکی از اعضای خانواده شهید برای مهدی جمالی نژاد آشنا بود و مشخص شد خانم جعفرزاده دختر شهید بوده که مدت ها در شهرداری اصفهان با جمالی نژاد همکار بوده است. ...