سایر منابع:
سایر خبرها
با شنیدن مادرم ایران هم احساس افتخار کردم، هم غربت
علی رهبری هم افتاد. طی ماه گذشته من برای تماشای اجرای ارکستر سمفونیک آنتالیا به رهبری علی رهبری دعوت شدم و شاهد اجرای قطعه مادرم ایران از این هنرمند بودم. بعد از تماشای این اجرا هم احساس افتخار کردم هم غربت که چرا هنرمندی با توانایی های علی رهبری نمی تواند قطعه ای را که برای ایران ساخته در کشور خود اجرا کند. علیزاده بیان کرد: معمولاً پیش از هر اجرا مرسوم نیست که رهبر ارکستر سخنرانی کند ...
مناظره جنجالی حامیان و منتقدان احمدی نژاد: کاش هر روز بوقلمون می خورد، اما به کشور آسیب نمی زد!
می شود، اصلا باید به تغییر با دید مثبت نگاه کنیم. ما معتقدیم که امروز ناله های مردم شنیده نمی شود، ناله های مردم فقط برای نان شب نیست، برای جهات مختلف زندگی است. این ناله ها بعد از صبر چهل ساله به طور واضح به گوش می رسد. ابطحی: البته قبل از {بازداشت} بقایی و مشایی هم این مسائل بود. شریف زاده: بله، منتها به شفافیت امروز نبود. ابطحی: منظورم این است که این ...
دعای ابوحمزه ثمالی با نوای حاج منصور ارضی
چشم پوشی نسبت به کسی که خوش گمان به تو است، من چه ام پروردگارا؟ و چه اهمیتی دارم؟ مرا بِفَضْلِکَ وَتَصَدَِّْ عَلَی بِعَفْوِکَ اَی رَبِّ جَلِّلْنی بِسَِتْرِکَ وَاعْفُ عَنْ به فضل خویش ببخش با عفو خود بر من نیکی کن و منت گذار، پروردگارا مرا به پوشش خود بپوشان تَوْبیخی بِکَرَمِ وَجْهِکَ فَلَوِ اطَّلَعَ الْیوْمَ عَلی ذَنْبی غَیرُکَ ما فَعَلْتُهُ و به کرم ذاتت از ...
رمان باید افراد را از خواب بیدار کند/ بنا نداشتم در شاه کُشی طرفِ کسی را بگیرم و نگرفتم
تمام عالم خبر داشت، یک دریافتِ ظریفی از قرآن دارد، با او صحبت شد و خیلی نکات جالبی به ما گفت یکی از آن ها قرائتِ کاملاً شیعی از انقلابِ اسلامی طرح کردند که من تابحال از زبان هیچ کس نشنیده بودم. من به او گفتم من یک چیزی درباره جشن های 2500 ساله نوشتم می خواستم شما که شیرازی هستید و در آن دوره در شیراز بودید خاطره یا نکته ای دارید به من بگویید، ایشان لبخندی زد و با لهجه شیرازی اش گفت تورات ...
قصاص تازه داماد به خاطر قتل پدرزن
داشتند درگیری های من و خانواده همسرم بیشتر شده بود تا اینکه همسرم و پدرش به دادسرا رفتند و از من شکایت کردند. آن روز وقتی در دادسرا با پدرزنم روبه رو شدم خواستم تا برای آشتی به پارکینگ مجتمع قضایی برویم. من آنجا می خواستم با پدرزنم صحبت کنم اما او و بستگانش یکباره با زنجیر و قفل فرمان به من حمله کردند.برادرزنم با چاقو مرا زد و من در یک لحظه چاقو را از دستش گرفتم و پدرزنم را مجروح کردم.به دنبال اعتراف ...
فرشته کریمی: از ایتالیا و اسپانیا پیشنهاد دارم
سخت بود. من خودم در این اردو، دایی ام که عزیزترین شخص زندگی ام است را از دست دادم و نتوانستم کنار خانواده ام باشم. به خاطر همین من عزم را جزم کردم که بتوانم کاری کنم که بگویم اگر عزیزی را از دست دادیم اما یکسری چیزهای شیرین را می توانیم به دست بیاوریم و واقعا خیلی خوشحال شدم که این اتفاق افتاد. هم خانواده خودم و هم خانواده دایی ام بعد از قهرمانی ما در آسیا بعد از آن اتفاق تلخ یک اتفاق شیرین را ...
رزق و برکت را با تولد هر کودکم به چشم خود دیده ام/ مخارج فرزند دوم ضربدر 2 فرزند اول نیست!
مشاوره اصلاح شود، آموزش هایی که می تواند در دوران تحصیل دانش آموزان برای آنها تدریس شود البته شخصاً فرزندپروری را در خانه و کنار مادرم با مشاهده بزرگ کردن خواهر و برادرهایم دیدم و تمرین کردم. این کارشناس خانواده بیان کرد: اگر انتخاب همسر با دید انتخاب پدر یا مادر آینده فرزندان باشد باعث می شود جوانان از انتخاب فانتزی و نگاه انتزاعی دور شوند و عاقلانه تر انتخاب کنند. اردبیلی در ...
چهارراه استانبول ؛ فیلمی درباره اقتصاد سوخته
اقتصادی نیست و به سطوح خرد و رفتار مشتریان نیز اشاراتی می شود: من اشتباه می کردم. این ملت جنس ایرونی نمی خرند... . روایت حاشیه ای دیگر داستان، رابطه مخدوش شده میان زن و شوهر در اثر فشار بدهکاری است که در ارتباط با دیگر جوان ورشکست شده جریان دارد؛ زنی که باردار و نیازمند توجه همسر است، اما برای فرار از دست طلبکارها گرفتار استرس دائمی است و علی رغم میل باطنی، مجبور به رفتن نزد خانواده اش در ...
سرقت به شیوه بیهوشی در پوشش دوست و کارگر خدماتی/ عکس
منزل او را نیز تا میدان آرژانتین برسانم. در میانه مسیر بودیم که مهدی با خوراندن چای مرا بیهوش کرد. زمانی که به هوش آمدم، در بیمارستان بستری بودم و آن جا بود که متوجه شدم مهدی پس از بیهوش کردنم اقدام به سرقت خودروی شخصی پراید و همچنین سرقت عابربانک و برداشت مبلغ یک میلیون و 500 هزار تومان از داخل حساب کرده است. در ادامه کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهی با انجام اقدامات پلیسی و بهره گیری ...
دادگاه برای بارپنجم،داماد را به جرم قتل پدرزن به قصاص محکوم کرد/دیوانعالی پس از13سال حکم رامی پذیرد؟
ایران نوشت:به این ترتیب تازه داماد 27ساله به نام محمد بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد.وی گفت: من و همسرم مدتی بود عقد کرده بودیم اما نمی توانستیم جشن عروسی را برگزار کنیم. پدرزنم از این ماجرا ناراحت بود.همین موضوع باعث اختلاف های من و همسرم شده بود. از آنجا که برادرم هم سال ها قبل با خواهر همسرم ازدواج کرده بود و آنها نیز با هم اختلاف داشتند درگیری های من و خانواده همسرم بیشتر شده بود ...
مردی که تا آخر میانه رو ماند؛ سید مهدی طباطبایی، استاد اخلاق در سال های بداخلاقی
دادم این کار درشان من نیست، پایینه یا چییه؛ 2- قصدم را برای خدا می کردم نه برای هیچ کس، و اصل این بود کار راه بیوفته؛ 3- هرکاری را شروع کردم ادامه می دادم. او درباره اولین آشنایی با امام خمینی، در گفتگو با تسنیم گفته بود: امام خمینی هفت سال پس از پسرعمه های من منزل مقابل خانه آن ها را خریدند. ما از هفت سالگی در آن خانه بودیم. آقای هاشمی رفسنجانی هم داماد خانواده مرعشی بود و در همان خانه ...
آخرین وضعیت درمانی مریم قربانی اسیدپاشی تبریز+ تصاویر
گرفتم برای پاک کردن رنگ، فکر می کردم ممکن است آب باشد اصلاً در ذهن من هم چیزی مثل اسید نبود. دوباره شروع کرد دیوانه وار حرف هایش را تکرار کردن و من همان پاسخ ها را دادم که اگر اصلاح شوی من که چیز زیادی نمی خواهم برمی گردم ولی ناگهان احساس سوزش زیادی کردم. مایعی که داخل ظرف را روی صورت من ریخته بود از سوزش و صدای پوستم متوجه شدم اسید است. پا به فرار گذاشتم دنبالم می دوید و از پشت مرا ...
یتیمان ایدز
بی گناه من چه گناهی دارد؟ باورت می شود این رفتارها را خانواده ام با من کردند. خواهرم؛ کسی که فکر می کردم در روزهای سخت می توانم به او تکیه کنم... چند روزی بود که فهمیده بودم مبتلا هستم و ماجرا را فقط به مادرم گفته بودم. بعد از آن ماجرا دیگر از همه، بیماری ام را پنهان کردم مگر در جمع کسانی که این بیماری را دارند و دردم را می فهمند. خودشان با پوست و استخوان این همه تحقیر را درک کرده اند. شوهرش معتاد ...
دستگیری گنده لات معروف تهران در مرز ترکیه
آرزویی که برای پسر 4 ساله اش دارد گفت. در روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ من با حسین و برادرش دوست بودم، در روز حادثه آژانس گرفتم و به آنجا رفتم، قرار نبود مشروب بخوریم رفتم بالا دیدم آن ها در حال مشروب خوردن بودند، من گفتم نمی خورم اما حسین اصرار کرد که من هم بخورم. او به شدت مست شده بود در همین حال شروع به لایو گرفتن از من کرد و فحش ناموسی می داد بعد باهم درگیر شدیم دو، سه تا از دوستانش ...
ارتقاء جایگاه روابط عمومی نیازمند توجه بیشتر مدیران است/ روابط عمومی ها باید به مردم و رسانه ها پاسخگو ...
بود که با توجه به ارتباط واحد آموزش با روابط عمومی و انجام کارهای این حوزه، در سال 88 از سوی آقای امیدواریان مدیرکل وقت به عنوان روابط عمومی سازمان انتخاب شدم اما باید بگویم که پیش از این مسئولیت، از سال 1374 روابط عمومی نجات غریق استان را برعهده داشتم. آیا به شغل روابط عمومی علاقه مند بودید؟ اگر به شغل خود علاقه مند نباشی قطعا موفق نخواهی شد؛ واقعا به کارم علاقه دارم. ...
رفیقم را به خاطر فحش ناموسی کشتم/ دلم می خواهد پسرم دکتر شود!
زدم چون به من فحش ناموس داد فقط می خواستم او را با چاقو بزنم دوستانش به سمت من حمله ور شدند و در نهایت درگیر شدیم. من فقط از خودم دفاع کردم خدا به خانواده اش صبر دهد. *چند وقت بود که همدیگر را می شناختید؟ - مدت طولانی بود من حتی با برادرهایش هم رفاقت داشتم حسین دشمن من نبود رفیق من بود. ما با هم مشکلی نداشتیم حسین خودش هم مقصر بود به قرآن مقصر بود. من هم از کوره در رفتم البته ...
وقتی جمال به خواستگاری ام آمد، فرزند نامشروع مان همراهش بود!
به گزارش خراسان، او گفت: سال ها قبل زمانی که 14 سال بیشتر نداشتم با دختری هم سن و سال خودم دوست شدم. خانواده او تبعه خارجی بودند و به صورت غیرمجاز در ایران زندگی می کردند البته آن زمان من معنای این کلمات را نمی فهمیدم و اکرم را بهترین دوستم می دانستم، به همین دلیل مدام به منزل آن ها می رفتم تا با یکدیگر بازی کنیم. پد رو مادرم نیز چیزی به من نمی گفتند و در واقع کاری به کارم نداشتند چرا که آن ها ...
فرزندان موفق بر پای مادران خود بوسه زدند
.... *هفت هدف برای راه اندازی بنیاد مادر وی با بیان اینکه پدر و مادرم بی سواد بودند اما علاقه بسیاری داشتند که فرزندانشان ادامه تحصیل بدهند، عنوان داشت: من پس از چند فرزند دختر به دنیا آمدم و در تعطیلات تابستان هم به پدرم در کشاورزی کمک می کردم. علیخانی در ادامه از محمدی پرسید: این پسر بچه ای که شما برای ما تعریف می کنید با عدم امکانات و ضعف هایی که در اقلیم خود ...
چشم هایم را در باغ انگور جا گذاشتم
. روی زمین می نشیند. پاچه های شلوار کردی را بالا می زند و پاهای مصنوعی اش را باز می کند. او درباره مشکلات بعد از نقص عضوش چنین می گوید: سال 68 کنار پایگاه تخلیه شده، گوسفند می چراندم که رفتم روی مین. مرا بردند بیمارستان مهاباد. دو هفته ای بستری بودم. بعد از مدتی با کلی دوندگی جانباز 60درصد شدم ولی 3 سال بعد گفتند که دیگر جانباز نیستی. صورت سانحه و گواهی پزشکی قانونی را هرجایی که می ...
بخشش مردی که همسر برادرش را کشت
.... این موضوع من را خیلی ناراحت کرد و آن قدر عصبانی شدم که دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. با همسر برادرم درگیر شدم و دستانم را روی گلوی او گذاشتم و فشار دادم. وقتی رهایش کردم او فوت شده بود. بعد از خانه بیرون آمدم و فرار کردم، اما دستگیر شدم. بعد از گفته های متهم و تکمیل تحقیقات و شکایت اولیای دم، پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. در جلسه رسیدگی، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم ...
مامایی که کِرِم های گیاهی تولید می کند/مشتریان از 28 شهر سراغ بانویِ کارآفرین را می گیرند
بناست انجام بدهند، داشته باشند. مثلا من زمانی که وارد کار کرِم که شدم، دیدم که کارهای بهداشتی و درمانی و دارویی چند برابر استفاده دارد از طرفی اطلاعات و علم این کار را هم داشتم و دنبال جنس خوب به عنوان مواد اولیه خود می رفتم. دیگر دغدغه بازاریابی ندارم او اکنون شرایط خوبی دارد و به مرحله ای رسیده است که دغدغه بازاریابی ندارد و مشتریانش مُبَلِغ محصولاتش شده اند و این را هم تا ...
با رییس شرکت و فامیلش رابطه نامشروع داشتم تا اینکه ....
شکست به مانند ابربهاری گریه می کرد.گویی آرامش با او بیگانه بود. حالش گواهی درد و رنجش را می داد. لحظه ای چند آرام شد. دستی به صورتش کشید و اشک چشمانش را پاک کرد و گفت: به راستی شما می توانید به من کمک کنید. فایده ای داره؟ دیرنشده؟ خنده ای پرمعنا کردم و گفتم: ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است. باز هم سکوت کرد. سرانجام پس از مدتی لب به سخن گشود. هیجده ساله بودم که خبرهای رسیده ...
رمز اختصاصی یک سپاهی برای شروع عملیات + عکس
اسرع وقت خودمو به جبهه برسونم. روز دومی بود که من در تهران بودم و در خانه کنار خانواده نشسته بودم که تلفن زنگ خورد. من نزدیک تلفن بودم گوشی را برداشتم و گفتم: الو بفرمایید. صدایی از آن طرف به گوشم خورد که گفت : سلام برادر سعید، خودتی؟ صدای اکبر بود. پس از حال و احوالپرسی از اکبر پرسیدم : چه خبر اکبر؟ و او در جوابم گفت : خبر خوش، کجایی پسر؟ دلم برات خیلی تنگ شده. با شنیدن این جمله قلبم یک ...
آیت الله زنجانی(ره) برای خواسته های به حق جوانان با مسئولین درگیر می شد/ مرجعی که با چراغ خاموش حرکت می ...
بخصوص دختران دلیل برخی آشفتگی های رفتاری بین جوانان است. دکتر مریم حسینی زنجانی با اشاره به رفتار آیت الله با فرزندان دختر، گفت: پدرم در برخورد با فرزندان بگونه ای رفتار می کرد که همیشه حس می کردم که دخترها نزد ایشان از ارزش بیشتری برخوردارند. به قدری رفتار ایشان در برخورد با بچه ها عادلانه بود که هرگزفکر نمی کردم پسر اهمیت وارزش بالاتری دارد، درحالی که دربرخی خانواده ها خلاف این رویه ...
پدر و پسری که برای شهادت از هم سبقت گرفتند
...> یک حاج آقایی تعریف می کرد، زمانی که مزار برادرم را درست می کردند آقا رسول خواسته بود قبر کنارش را نگه دارند. قبل از شهادت پدر چندباری خواستند از این قبر استفاده کنند اما سنگی مانع بود. پدر که به شهادت رسید او را کنار برادر دفن کردیم. * قبل از اینکه آقا مهدی و پدرتان شهید شوند شهید دیگری در خانواده داشتید؟ جعفری: بله. پسر دایی مادرم که از دوستان صمیمی مهدی بود در افغانستان به ...
عاشقی بزرگ آقا در میوه ممنوعه/سریال هایی که دیگر جذاب نیستند!
، جمشید مشایخی، حمیده خیرآبادی، احمد قدکچیان، روح الله مفیدی پسر آقای ستوده که در فرانسه درس می خواند، برای گذراندن تعطیلات نوروزی در کنار خانواده، به ایران می آید. خانواده اش تصمیم گرفته بودند که در این فرصت، برای او همسری انتخاب کنند ولی هنگامی که او به ایران می آید، متوجه می شوند که نه تنها او ازدواج کرده، بلکه فرزندی هم دارد. یک 1371 تعطیلات نوروزی ...
خاطرات عضو جامعه روحانیت مبارز از معلم فقید اخلاق
رفتند و در آن زمان نیز بحثی اخلاقی را مطرح کردند که فرق میان محاسن و مکارم اخلاق را یادآوری می کرد. ملاک هایی که ایشان درباره مکارم اخلاق عنوان کردند، منطبق با همان رفتاری بود که ایشان در مجلس دور دوم از خود نشان داد. وی افزود: خانواده ایشان نیز از پدر بزرگوارش تا اخوی هایش، همگی خوب و متدین هستند و در مشهد مقدس، زمانی که من طلبه بودم، با ابوی ایشان آشنایی داشتم. در آن زمان، پدر وی از ...
ماجرای مهندس روستازاده در ماه عسل +عکس
پدرم به من چیزی نگفتند تا اینکه برای تحصیل در مقطع فوق لیسانس تصمیم گرفتم به ایران بیایم. وی افزود: به شیراز آمدم و در فرودگاه پدر و مادرم به استقبال من نیامده بودند. در مسیر خانه احساس خلأ می کردم؛ تا وارد کوچه شدم قیافه مادرم را که دیدم کمرم شکست. فهمیدم که پدر نیست. پس از آن دوباره برگشتم خارج، اما دوام نیاوردم و به ایران آمدم. ازدواج کردم و همین جا کار کردم. علیخانی ...
در اولین قسمت ماه عسل چه گذشت؟/ روایتی جدید از زندگی 3 خواهر
...> **خواستگاری پس از حضور در ماه عسل بخش پایانی قسمت نخست ماه عسل به حضور همسران خواهران منصوری اختصاص داشت. همسر مرضیه منصوریان که بعد از برنامه سال گذشته از او خواستگاری کرده بود گفت: بعد از برنامه سال گذشته خواهران منصوریان خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و یکی از آرزوهای بزرگ من این بود که یک هدیه به آنها بدهم کار من نقاشی سیاه قلم است، یک نقاشی کشیدم و 25 ماه رمضان سال گذشته از مشهد به سمیرم رفتم ...
پای درس شهید قرآنی|دعای مادر شهید در حق جوانان کشور؛ الهی که شهید همدانی شوید
چقدر خانواده شهید نیکزاد حرف ها و خاطرات نگفته ای برای علی دارند؟ علی و امثال او برای یتیم شدن سن کمی دارند و این شاید بزرگترین غم همسران شهدای مدافع حرم و خانواده های آن ها باشد. امّا اگر لحظاتی به کودک سه ساله ابا عبدالله فکر کنند، به طور قطع، دلشان آرام می گیرد. شاید این پایان زندگی ابوالفضل نیکزاد بود امّا چه پایانی بهتر از شهادت؟ خوش به حالت که خدا چنین تقدیری را برایت رقم زد. زهرا ...