سایر منابع:
سایر خبرها
زنان آسمان و دریا | گفت وگوی همشهری با یک خلبان زن و یک کاپیتان زن
مسافران به اوج خود می رسد و افتخاری می شود، برای این خانم خلبان. او در توضیح این ماجرا می گوید: نخستین باری که خانواده ام سوار هواپیما بودند آن قدر ذوق داشتم که حضور خانواده ام را به مسافران اعلام کردم. با صدای بلند گفتم از اینکه پس از چند سال افتخار خدمت به شما عزیزان و به خصوص خانواده ام را دارم، بسیار خوشحالم. وقتی جمله ام به پایان رسید صدای فریاد شادی و دست زدن مسافران نه تنها هواپیما که ...
خرمشهر با سوگ و هلهله آزاد شد
.... در میدان رسالت ماشینی او را ندید و زیرش گرفت و داغش دلمان را آتش زد. دلم برای تنهایی و غم و غصه های عامو می سوخت. یاد همخانه آبادانمان احمد قندهاری افتادم که بچه اش چند هفته بعد از شهادتش به دنیا آمد. اینها را با خودم مرور می کردم و شیشه شیشه اشک می ریختم. حمید آن موقع 10ساله بود و سعید 14 ساله. با غصه نگاهم می کردند و پشت هم می گفتند نسرین گریه نکن. علی غصه می خوره. گفتم بچه ها برگردیم خونه ...
امام زمان(عج) از منظر آیات و روایات/ همراهی دانشمندان و نخبگان با امام
...، فقط 130 میلیارد تومان زکات گندم شده است. فقط گندم، نه جو و خرما و کشمش و گوسفند و گاو، اگر امام بود زکات بود. یک کسی به من گفت: آقای قرائتی یک سؤال! گفتم: بگو. گفت: چه کسی گفته ما به شما آخوندها خمس بدهیم؟ گفتم: بله درست است. شما جان کندید چرا به آخوندها بدهید؟ اما اینطور سؤال کن. مثلاً من صد میلیون گیرم آمده، هشتاد میلیونش را می خواهم طبق میلم عمل کنم، بیست میلیونش را می خواهم به کسی بدهم که ...
دلیل سلام نکردن امیرالمومنین(ع) به زنان از زبان استاد
همه با هواپیما نیست. با سیگار پدربزرگ هم هست. آمد خانه امام صادق(ص)، رنگ امام پریده بود. فرمود: شما رنگتان پریده؟ فرمود: بله. گفتند: حادثه ای رخ داده؟ فرمود: بله، چه؟ من بارها به خانمم گفته بودم پشت بام نروید. چند بار گفته بودم. وارد خانه شدم دیدم باز خانم بچه به بغل به پشت بام می رود. چون چند بار تذکر داده بودم، خانم تا مرا دید که در حال بالا رفتن پشت بام است، ترسید بچه از دستش افتاد ...
روایت تولد یک ناشر/ جلوگیری از عرضه کتاب تقلبی وظیفه ارشاد است
تنها مراجعتان، خانم همسایه بود؟ (می خندد) بله. حالا بیا بگو به خدا ما ناشر هستیم! از سال 82 و 83 به بعد بود که سعی کردیم از نشر سنتی وارد کار نشر صنعتی بشویم و آن ساختار را به وجود بیاوریم. الان هم مرتب داریم به آن ساختار فکر می کنیم. * یعنی به سمت صنعتی بروید؟ بله. * خب الان که صنعتی هستید! بله ولی مسائلی هست که شما را از برنامه ریزی دور می ...
ماجرای دوبله فیلم های غیرمجاز در یک سایت غیر مجاز/ خواندنی درباره دوبله فیلم در لنز ایرانسل
آموزشی گذاشته بودند. از من دعوت کردند تا به آنها تدریس کنم. یک هفته به من وقت دادند تا یک برنامه تهیه کنم، گفتم چرا زودتر این کار را نکردید!؟ گویا ابتدا با آقای تهامی هماهنگ کرده بودند، آقای تهامی (ابولحسن) هم به دلایلی نتوانسته بودند بروند و بعد به من پیشنهاد کردند. من رفتم یک برنامۀ 45 روزه هم عملی و هم تئوری برای آنها درست کردم و در برنامه شما و سیما کارِ ما با این دوستان پخش شد، چقدر بچه های ...
شناسایی یک عملیات مهم به روایت یک سردار
سمت شمال می آمدیم، بعد از ایستگاه محمدیه و پل مارد، یک خاکریز تا جاده خرمشهر وجود نداشت. سال اول جنگ، ما در غرب، کوه، تپه و ارتفاع می در فتح مبین تپه های رملی می دیدیم، اما اینجا هیچ عارضه طبیعی در کار نبود، یک برآمدگی خاکی را که دیدیم، پرسیدم: آن زائده چیست؟ گفتند: آنجا محل استقرار یک گردان تانک است. از آنجا، مثل یک خاکریز هلالی خودش را نشان می داد. جاده آن قدر ...
سرنوشت مبهم فریحا
خواسته زیادی نیست من یک مادرم نمی خواهم بعد از 20 سال برنامه ماه عسل من و دخترم را به هم برسانند، دختری که بیمار است و معلوم نیست چند روز دیگر زنده باشد یا نباشد، الان که می توانید و می شود کمکم کنید، شاید فردا برای این کار خیلی دیر شده باشد. فارس
مادرم گفت: مرا میان مزار دو شهیدم دفن کنید
شهادتش بود. خودش هم سعید را تشییع کرده و برایش مراسم می گیرد و سخنران مراسم هم ایشان بود. جهان آرا سعید را خیلی دوست داشت. به خاطر شرایط موجود سعید را در بهبهان به صورت امانت هاشمی ( پیکر شهید را دفن می کنند، اما سنگ لحد برایش نمی گذارند و طاق روی آن می کشند تا در زمان مناسب جنازه را جا به جا کنند. به خاک سپردند. قرار شد جنازه سعید بعد از آزاد سازی خرمشهر و پایان عملیات الی بیت المقدس به خرمشهر ...
تشویق ها ، متوهمم نمی کند...
یک سال من پیشنهادات فیلمبرداری خوبی را از دست می دهم. به خصوص در آن چارچوبی که من را برای فیلمسازی تحریک می کند به عنوان سرمایه یا عایدی یا درآمد سهمی برای من نمی تواند باشد. من باید هزینه های زندگی را بگذارم و از کار اصلی فاصله بگیرم؛ اما یواش یواش می خواهم پا به این عرصه بگذارم و این گناه را دوباره مرتکب شوم. (می خندد) شما به مقوله بازی هم گریزی زده اید. برنامه خاصی برای حضور مداوم ...
گفت وگویی که سرانجام ندارد/ ماجرای دختری که با 2 فرزند همچنان آواره پدر است
مصرف مواد بیماری من را خوب می کرد و 15 سال تریاک مصرف کردم؛ عنوان داشت: نمیتوانستم زندگی ام را کنترل کنم حتی کارم را از دست دادم. مقصر اصلی من بودم اما قبول نمی کردم و همسرم را مقصر می دانستم. همسر رضا ادامه داد: آبرویم برایم مهم بود وکاری جز گریه کردن نداشتم اما آقای علیخانی اشتباه کردم اگر یک غرور خودم را نادیده می گرفتم و جدی تر برخورد می کردم مطمئنم خیلی زودتر مشکل حل می شد. بعد از دعوا ...
تلاش می کنم جوانان را به سمت موسیقی آذریایجانی سوق دهم/ برای تراکتور آهنگی خواهم ساخت
خواهش میکنم...و ایشان اصرار می کردند که نه شما باور نمی کنید که من کار داشته ام. آخر به ایشان گفتم که آقای نوروزی من اجرا دارم D: اجازه دهید که من بروم !تلفن را قطع کردم و شروع به خواندن کردم. 22.هنری که تا به حال رو نکرده اید: دوستانم به من لطف زیادی دارند و می گویند تو علاوه بر خوانندگی می توانی یک برنامه را بدون مجری اداره کنی. البته یک هنر دیگری هم دارم ...
گونش: حمایت 70 ساله از کالای ایرانی از پدر تا پسر
رادیو باطریش خراب شده و کار نمی کنه و نمی توانیم اخبار را گوش کنیم، من گفتم تعمیرش می کنم اما ایشان ظاهرا باور نکردند رادیو را برداشتم و بردم کارگاهم و تا صبح سیم پچیش را عوض کردم و از باطری به برقی تبدیل کردم. صبح زود به در خانه شان رفتم و رادیو را به ایشان دادم و امتحان کردند و دیدند که کار کرد سپس رو به مادر خانمم گفتند که حاج خانم دختر و دادم به سید رضا ،اول خدا بعد پیچ گوشتی سید رضا... ...
روایت رهبر انقلاب از زندگی ادبی شان
، تعجّب کرد. چون ندیده بود که یک آخوند درب این خانه را بزند. سراغ آقای امیری فیروزکوهی را از او گرفتم، گفت: شما؟! خودم را معرّفی کردم. رفت و دوباره بازگشت و گفت: نیستند! رفتم و دوباره برگشتم. تا خدمتکار در را باز کرد و مرا دید فوراً گفت: نیستند! تکّه کاغذی از جیبم درآوردم و چند خطّی نوشتم که دقیقاً الآن یادم نیست، ولی به طور خلاصه حکایت از آشنایی ام با شاعر و علاقه من به دیدار با او داشت. چه اینکه ...
فرزانه توسلی: دلم در فوتسال شکست
ما را نمی شناسند.این را به فال نیک می گیرم چرا که کم کم این حضورها تبدیل به شناخت می شود و فوتسال می تواند به جایگاه اصلی خود دست یابد. * حمیده عباسعلی و سپیده توکلی از دوستانم هستند با عباسعلی و توکلی در ارتباط هستم. تا به حال نشده است که به تماشای مسابقات بانوان بروم اما خیلی دوست دارم که این اتفاق بیافتد. همیشه به حمیده می گفتم که بعد از بازگشت از مسابقات یک دورهمیِ داشته باشیم ...
خلاء آموزش مداحی، اخلاق مداحی است/ دعاخوانی از مداحی جدا نیست
دعا بخوانند، امروز اگر کسی بخواهد مداح کاملی باشد حداقل باید دعا را صحیح بخواند و مسلط باشد. یک جایی از من سوال کردند شما آموزش دعاخوانی می دهید؟! من گفتم اصلاً دعاخوانی عرصه آموزش دادنی نیست. حاج منصور ارضی آن زمانی که در مجلس مناجات سیدعلی میرهادی شرکت می کرد فکر نمی کرد یک روزی دعاخوان بشود اگر تصمیم می گرفت دعاخوان شود و برای اینکار برنامه ریزی می کرد منصور ارضی نمی شد؛ بنابراین در جریان ...
مازندران| "تیموریان" شهید آملی که در حرم امام رضا(ع) طواف داده شد
راهی است که خودت به من آموختی، آنقدر در گوش مان قصه های حضرت زینب(س) و امام رضا(ع) گفتی که ما آمیخته آنها در پوست و جان مان شد بگذارید بروم و راه آنها را ادامه دهم. مطمئن باشید این بار برگشتم به خواسته شما دختری که دیدیم و مورد پسند کردیم را به عقد درآورم. از پله های خانه پائین رفت، بعد دوباره به سمت من برگشت پیشانی و چشم هایم را بوسید و گفت: مادر راضی باش دارم می روم و من اجازه دادم تا به ...
علیخانی باز هم به سراغ اعتیاد رفت
رسیدند که مواد مخدر صنعتی شریف ترین است و بقیه موادر مخدرها بلاهایی سر مردم می آورد که انتها ندارد. اما برای شما مقدمه ای بوده برای رفتن به سراغ مواد مخدرهای دیگر چراکه بعد از مدتی این جنس لذت خوب را به شما نمی دهد . مجری ماه عسل با توجه به موضوع برنامه اعلام کرد: نکته ای را باید به مخاطبان تذکر بدهم که این بحث خانوادگی و جدی است. اگر برنامه را در خانه تماشا می کنید، بچه ها را در یک سن و ...
دیگر حالم آن حالِ سابق نمی شود
نمی کردم اینها با من این کار را بکنند . گلپا گفت: چند سال پیش در جلسه ای در خانه ما، یکی از آقایان مسئول گفت که من به عشقِ صدای گلپا، از شهرستان به تهران آمدم! همسرم گلی به شدت رُک است و همان جا گفت که آقا شما دروغ می گویی! او گفت چرا؟! گلی گفت که شما اولِ انقلاب، طومار درست کردی که شوهر مرا اعدام کنند!... طومار درست کرده بودند که این رفیقِ شاه است. گفتم بابا من رفیقِ امیرالمؤمنینم؛ همه درها اگر ...
بخش پایانی مناظره در سالگرد انتخابات
می آیند و در فضایی قطبی قرار می گیرند به خاطر اهدافی می آیند. شفیعیان: بعد تتلو چه شد طباخی: بعد از او حمایت نشد. درحالی که می گفتند ما قدرت داریم و می توانیم که این کار را بکنیم. اما کمکش نکردند. شفیعیان: این می شود سواستفاده. طباخی: ولی حرفی که شما[لاجوردی] زدید خیلی حرف بدی است. اینکه بگویید این بی تربیت ها و بدها و بی کلاس ها از آنها حمایت کردند ...
به طرف مقابل اعتماد نکنید، به لبخند او فریب نخورید، به وعده ی نقد که می دهد اعتماد نکنید
علیه) مدّاح متعهّد و پایبند و خیرخواه و پرتلاش را گرامی میدارم. (2) بنده مرحوم آهی را از سالهای اوایل دهه ی 40 می شناسم. در مشهد یک جمعی از مادحان اهل بیت آمده بودند و ایشان فعّال بود؛ البتّه آشنایی ای پیدا نکردیم امّا من ایشان را شناختم و دیدم؛ سالهای متمادی ایشان را از دور می شناختیم؛ بعد هم از نزدیک خدمت ایشان رسیده بودیم. خدا ان شاءالله درجاتش را عالی کند، به معنای حقیقی کلمه، پابند و ...
اصفهان| ماجرای گریه های فرزند شهید مدافع حرم هنگام تماشای سریال پایتخت + فیلم
شهید شوم می گفتم نمی توانم؛ طاقت ندارم، اما ایشان می گفت که من از حضرت زینب (س) می خواهم اول صبر را به شما بدهند و بعد شهادت را به من اعطا کنند. از آروزی شهادت آقا مسلم از همان ابتدا خبر داشتم تسنیم: شما از چه زمانی متوجه علاقه همسرتان به شهادت شدید؟ رنجبر: شهید خیزاب از همان روزی که به خواستگاری آمدند از آروزی شهادتشان گفتند. آقا مسلم گفت که من یک بال دارم و این بال ...
واللّه مواظب تمام اعمال و افکار خود هستم
مملکتم را دوست دارم. سه فرزندم متولد اصفهان هستند. البته طاقچه بالا نمی گذارم اما بهتر از این جا هم بوده که برای خدمت بروم، اما دوستان نگذاشتند و گفتند باید اینجا بیایی. الان هم در مقابل خدا و کسانی که ناظر بر ما هستند حتما پاسخگو هستم. شما هم ناظر بر من هستی و مشکلی نیست اما دوست دارم وجدانا و الله چیزی را بنویسید که حقیقت دارد. استاندار هم انتقاداتی به شما داشتند. ...
روایت جالب بشار رسن از وساطت سید جلال در جشن قهرمانی پرسپولیس
شد و من خودم را آماده جشن قهرمانی کردم و پرچم عراق را آماده کرده بودم که با آن در ورزشگاه آزادی عکس بگیرم. وقتی می خواستم وارد زمین شوم عده ای به من گفتند که به خاطر جنگ بین ایران و عراق هواداران با دیدن پرچم عراق ناراحت می شوند و بهتر است که من با پرچم وارد نشوم. او ادامه داد: من متوجه این حرکت آنها نشدم و گفتم که فوتبال از سیاست جدا است و زمان جنگ گذشته است. یکی از مسئولان باشگاه به ...
حجت الاسلام قرائتی: امام زمان (عج) میزبان ماه رمضان است
نوجوانی با هم بودیم. وقتی هم به ایران آمد گفتم: آقای ابوترابی من و شما هم دوره بودیم. تو ده سال کتک خوردی و من ده سال پلو خوردم. حالا من شرمنده تو هستم. تو بیا ثواب تلویزیون من برای تو، تو ثواب سه چهار روز شلاق هایی که خوردی به من بده. گفت: قبول است. گفتم: کلاه سرت گذاشتم، گفت: قبول است. می خواستم ببینم ابوترابی چطور رهبر شد؟ رهبر خودجوش! رهبر بدون هیچ ستاد، بالاخره کشف کردم چگونه یک نفر بین صد هزار ...
آثار و برکات یاد خدا در کلام امام خمینی(ره)/ شرح حدیث صالح ترین و بهترین مردم از رهبر انقلاب/ فیلم: ...
گروه معارف - رجانیوز: این آخری ها دیگر چشم هایمان به آسمان دوخته شده بود، با اشتیاق منتظر آمدنش بودیم تا رود پرتلاطم نفس را به ساحل آرامشش برسانیم. خسته از روزمرگی ها و تنش های همیشگی زندگی این روزهای مان بودیم. دلمان تنگ نواهای دلنشین نیایش با محبوب شده بود. نوای شورانگیز "اللهم رب شهر رمضان" در تمام وجودمان می پیچید... بالاخره آمد آن که منتظرش بودیم. مسافر کریم مان از سفر یکساله ی خود بازگشت تا بار دیگر در سحرگاهان به یاد ماندنی اش زمزمه کنیم نوای "اللهم انی اسألک من بهائک بأبهاه و کل بهائک بهی" دعای سحر را و روزه ...
درس هایی از قرآن 30 اردیبهشت/ آموزش و پرورش باید خاکش عوض شود
باید خدا تعیین کند. یک مقدمه هم بگویم. پیغمبر ما 63 سال داشت. از 40 تا 23 سال [63 سالگی] پیغمبر بود... در این 23 سال، سیزده سال در مکه بود. سه سال مخفیانه تبلیغ می کرد، طوری بود که اینها از فشار بت پرست ها به حبشه رفتند. ده سالش، بعد از سیزده سال که در مکه اکثریت با مشرکین بود، ده سال مدینه هم کلی جنگ بود. سالی چند تا عملیات رزمی داشتند. یک کسی که می خواهد بت پرستی را به خدا پرستی تبدیل کند، جاهلیت ...
امروز عکس امام را برداشتن، همه چیز است / آن روز قرق مرگ بر شاه در اراک شکست
. چماق به دست ها به چند منطقه دیگر اراک نیز رفته بودند و آن مناطق را غارت کرده بودند. این منظره و نارضایتی مردم را که دیدم، داخل اتاق آمده، با خود گفتم حالا چه کنم؟ و بعد نهج البلاغه را باز کردم و کمی آرام شدم. چیزی به ذهنم رسید. از خانه خارج شده، مردم را در مسجد جمع کردم. یک طلبه جوان هم در آنجا بود که با من همکاری می کرد. به او گفتم مردم را ساکت کن تا کمی صحبت کنم. گفتم: مردم چه شده ...
ویژگی های دعای ابوحمزه ثمالی
و پاکی برای من روزی گردان. خدایا به نگهبانی خود مرا نگهبانی فرما و به حفظ خود حفظم کن و در حمایت خود بِکِلائَتِکَ وَارْزُقْنی حَجَّ بَیتِکَ الْحَرامِ فی عامِنا هذا وَفی کُلِّ عام نگاهداریم کن و روزی من کن حج، خانه محترمت را در این سال و در هر سال وَزِیارَةَ قَبْرِ نَبِیکَ وَالاَْئِمَّةِ عَلَیهِمُ السَّلامُ وَلا تُخْلِنی یا رَبَّ مِنْ و زیارت قبر پیغمبرت و قبور ...
نرگس کلباسی
همه جا محروم تر باشد و در اینترنت جستجو کردم و دیدم کودکان زیر 5 سال فقیر هندی بیش از هر جای دنیا در اثر فقر و عدم مراقبت می میرند و این شد که تصمیم گرفتم به هندوستان بیایم شرط بندی برای پول خیریه قبل از اینکه به هند بیایم موهای بلندی داشتم. با دوستانم شرط بندی کردم و گفتم اگر موهایم را کوتاه کنم شما چه قدر می دهید ؟ هر کس رقمی گفت و هیچ کس فکر نمی کرد من موهایم را کوتاه کنم ...