سایر منابع:
سایر خبرها
شیراز| جانباز 70 درصد شیمیایی که تا یک قدمی شهادت رفت؛ فریاد مظلومیت ایران را به گوش دنیا رساندیم
اینکه بهمن ماه که والفجر 8 بود مجروح شدم و بعد از آن 9 ماه خارج از کشور بودم تا اینکه یک سال بعد از تاریخ عقد برگشتم و همسرم را دیدم. تسنیم: از شما کتاب هایی در زمینه دفاع مقدس منتشر شده، چه شد که به نویسندگی روی آوردید؟ جمالی: همیشه نگرانی داشتم که دفاع مقدس ناگفته بماند. جرقه اصلی نوشتن کتاب در بلژیک زده شد. در منطقه ای که از جنگ جهانی اول و دوم باقی مانده بود کتاب های زیادی ...
جایی برای زندگی دوباره / آیا می شود خود را از منجلاب اعتیاد بیرون کشید؟
خبرنگاران جوان از گرگان ؛ می گفت: شانزده سالم بود که از طریق دوستانم با سیگاری آشنا شدم و حدود 30 سال آن را مصرف کردم. وی افزود: حالا 10 ماه می شود که آن را ترک کرده ام. از تبعات مصرف مواد گفتند. فرد دیگری در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از گرگان ؛ می گفت: برای تامین مواد مصرفی خود دزدی می کردم. وی افزود: از آنجایی که همسرم موقعیت شغلی و ...
زن شوهردار و ساسان با هم خلوت کرده بودند که شوهر داخل خانه شد!
مخفیگاه لیلا بدون اتلاف وقت راهی روستا شدیم . لیلا در خانه پدربزرگش بازداشت شد و زن جوان برای تحقیقات به اداره آگاهی انتقال داده شد.از لیلا در رابطه با حسن پرسیدم و او گفت: مدتی قبل تلفن مادرم خراب شد و این موضوع را به مخابرات اعلام کردم. بعد از آن روز چندین بار تلفن مادرم با مشکل مواجه شد و من باز هم با شماره ای که فکر می کردم مخابرات است تماس گرفتم و اعلام خرابی کردم. غافل از این که شماره ای که ...
تازه فهمیدم شوهرم با همسر صیغه ای خود به خواستگاری ام آمد !
این گونه قرار و مدارهای ازدواج گذاشته شد. هنوز یک هفته زیادتر از مراسم عقدکنان نمی گذشت که فهمیدم همسرم قبلا ازدواج کرده و همسرش را طلاق داده است. صادق هم این موضوع را انکار نکرد و مدعی شد سه ماه بعد از عقد همسرش از او طلاق گرفته است. وقتی این پنهان کاری بزرگ همسرم فاش شد دیگر اعتمادم را از دست دادم و به تحقیق درباره او پرداختم. آن جا بود که فهمیدم صادق مردی معتاد و سابقه دار است که با زنان غریبه ...
مجموعه بی نظیر داستان عاشقانه
تمرین کرد. شب از هیجان خوابش نبرد. آخر فردا با او قرار داشت. صبح زود بلند شد. یک دوش گرفت. کت شلواری را که می دانست خیلی دوست دارد پوشید. حسابی خوش تیپ کرد. جعبه را گذاشت تو جیبش. اما طاقت نیاورد باز کرد و بار دیگر نگاهش کرد. چه قدر زیبا بود اما می دانست این زیبایی در برابر آن عزیز که دلش را سال ها بود دزدیده بود هیچ است. سر ساعت رسید. از تأخیر داشتن متنفر بود. چند دقیقه بعد او آمد. کمی ...
مهری با آرایش غلیظ سوار خودروی مردان پولدار می شد و طرح دوستی می ریخت
چندی پیش ماموران کلانتری 118 ستارخان از فعالیت یک زن و مرد سابقه دار در حوزه استحفاظی خود با خبر شدند و رسیدگی به موضوع را در دستور کار خود قرار دادند. در تحقیقات ماموران مشخص شد که این زن و مرد جوان هر دو اعتیاد شدیدی به مصرف مواد مخدر از نوع شیشه و هروئین دارند و تا کنون چندین بار اقدام به سرقت اموال گران بها از خانه مردان مجرد کرده اند که پرونده چند فقره از آن ها نیز در حال رسیدگی ...
مردی زشت رو و مسنی بود با این حال خواهرانش مرا قبل از صیغه کردنم به آرایشگاه بردند !
... او مرا نزد خانواده اش در یک روستای دور دست برد و 10 روز مرا در آن جا پنهان کرد بدون آن که با خانواده ام تماسی داشته باشم. در این مدت فقط چند بار با دخترخاله ام تماس گرفتم ولی می ترسیدم خانواده ام از ماجرا مطلع شوند. خواهران لطیف مرا به آرایشگاه بردند و قرار بود به عقد موقت لطیف دربیایم. با شنیدن این حرف به لطیف مشکوک شدم چرا که شنیده بودم دختران صیغه نمی شوند به همین خاطر وقتی ...
دختران تلگرامی این تصاویر ناجور را برای شوهرم می فرستادند !
در شبکه های اجتماعی می گذراند. در این میان روزی فهمیدم زندگی ام در مسیر نابودی قرار گرفته است که به ارتباط موسی با چند زن جوان در فضای مجازی پی بردم اما او با انکار این موضوع مرا زنی متوهم خواند و به شدت کتکم زد. بعد از آن بود که متوجه شدم موسی سیم کارتی به نام برادرش گرفته و به ارتباطاتش با زنان نامحرم ادامه می دهد. به طوری که تصاویر بسیار نامناسبی بین آن ها رد و بدل می شود. این بار او در پاسخ به اعتراضم گفت اگر حرف زیادی بزنی بچه ام را می گیرم و تو را طلاق می دهم! خیلی ها آرزوی ازدواج با مرا دارند. این گونه بود که با دلی شکسته چمدانم را بستم و با هزاران ناامیدی به سوی روستا رفتم تا ... ...
شوهر هیولایم به خانه خواهرم رفت و می خواست دخترش را آزار دهد
زن افسرده و خسته از ناملایمات روزگار در راهروی دادگاه خانواده درباره زندگی تیره و تارش می گوید: 7سال زندگی ام با مردی سپری شد که دچار بیماری روانی، چشم چران و به فکر آزار و اذیت زنان و حتی پسر بچه ها بود. همه چیز از یک دیدار ساده در خیابان شروع شد . همسر دومم مسافر کش بود و من که مدت زیادی نبود از شوهر اولم جدا شده بودم در یک بزنگاه اسیر نگاه مردی شدم که مرا از چاله به چاه انداخت ...
یک روز نگار که آرایش جلفی کرده بود از من خواست حالتی را که پیدا می کنم برایش تعریف کنم
داد قرص های آرامش بخش مصرف کنم، قرص هایی که هم مخدر بودند و هم روان گردان و من نمی دانستم ... حسام آهی کشید و افزود: یک بار از این قرص ها مصرف کردم و درست در همان روزها بود که متوجه شدم نگار با پسر دیگری نیز در ارتباط است. خیلی ناراحت و عصبی شده بودم و با پسر خاله ام درددل کردم اما وقتی موضوع قرص ها را به او گفتم، سرش سوت کشید و از من خواست هر چه زودتر رابطه ام را با او قطع ...
تروریست ها در شبکه یک، فوتبالیست ها در شبکه سه
...:30 از شبکه پنج سیما پخش می شود. داستان فیلم از این قرار است: میشائیل با کاتارینا و دو فرزندش زندگی خوبی دارد. آنها به روستا مهاجرت کرده اند و به مسافران اتاق اجاره می دهند. مرد میانسالی به نام والتر از آنها اتاق اجاره می کند. فردای آن روز پلیس میشائیل را به عنوان مظنون اصلی قتل زنی مواد فروش دستگیر می کند! همه شواهد برعلیه میشائیل است و حتی لباس خونین مقتول در انبار خانه آنها یافت ...
اعتراف عجیب دارا به قتل تینای 26 ساله در خیابان گاندی تهران + عکس
قبول کرد و من پشت فرمان نشستم و تصمیم به سرقت خودرو گرفتم. دنده عقب رفتم و از روی دختر جوان رد شدم و بعد هم دختر جوان شروع به داد و فریاد کرد که هنگام فرار Escape متوجه نشدم دوباره از رویش عبور کرده ام. وی ادامه داد: چند روز بعد هم همراه یکی از دوستانم تلفن همراه پسر جوانی را به بهانه تماس ضروری گرفتم و اقدام به فرار کردیم. متهم پس از بازسازی صحنه جرم Crime و صدور کیفرخواست در شعبه 71 ...
سردشت هنوز تاوان می دهد
خون را می دوانند به مشام عابران. زن شاید برای هزارمین بار قصه اش را گفته و گله هایش را در پیاده روی پر عبور بازار تند و بی رمق روایت کرده و با دسته سبزی های تازه توی زنبیلش در شلوغی بازار سردشت گم شده. مرد اما هنوز به مرغی که چند دقیقه پیش سر بریده خیره شده، مرغ روی چهارپایه دست وپا می زند، خون غلیظی جاری می شود روی موزاییک حیاط خانه، بمب شاید همین جا به زمین افتاده: شهر غوغا بود اون روز سردشت هنوز ...
پاسدار شهیدی از دیار مازندران که لحظاتی قبل از شهادتش دل نوشته ای برای پدر و مادرش از جنس حماسه و معرفت ...
شهید “عبدالصالح زارع بهنمیری” از اهالی روستای “کریم کلا بهنمیر” است و این شهید، سومین شهید مدافع حرم شهرستان بابلسر و چهاردهمین شهید مدافع حرم استان مازندران به شمار می رود. شهید عبدالصالح زارع به روایت همسر *مرخصی برای خدمت محرم در فکه همسرم از قبل از ازدواج، محرم ها را به فکه می رفت. این روند بعد از ازدواج هم ادامه داشت و تا شهادتش ترک نشد. از چند روز قبل از ...
دیوی به نام اعتیاد/ از احساسی خوشایند تا رؤیاهای بر باد رفته
بکشد و نه مادری که پشت و پناهم باشد؛ 16 سال داشتم که به عقد پسر عمویم درآمدم و 17 سالگی به خانه بخت رفتم، در روستا زندگی می کردیم و شغل همسرم کشاورزی بود، روزگار بر وفق مراد می گذشت و اولین فرزندمان به دنیا آمد. وی بیان می کند: روزهای خوبی را در کنار همسرم سپری می کردم تا اینکه خداوند فرزند دیگری به ما هدیه داد، فرزندان روز به روز بزرگ تر می شدند و اوضاع کشاورزی روز به روز بدتر، دیگر نه ...
مروری بر آنچه در هفتم تیر رخ داد؛ بچه ها بوی بهشت می آید
. پسر شهید بهشتی حالات وی را در آخرین روزهای حیاتش اینگونه توضیف می کند: پدرم در روزهای واپسین زندگی زیر لب غزلی از حافظ را خیلی زمزمه می کرد که مطلع آن این است: درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس و بعد این بیت آخر را مدام تکرار می کرد: همچون حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس آخرین وداع شهید بهشتی با خانواده اش نیز شنیدنی ...
چند روایت تلخ از حاشیه های ورامین و قرچک
اند کمپ. می گویند همه جور موادی می زد حمیده 23 ساله را در یک خانه نیمه ویران می بینم. جایی که با کودک یک سال و نیمه اش چادر زده و زندگی می کند، بعد از اینکه همسر معتادش رهایش کرد و او ماند بی خانه و کاشانه. تمام وسایل زندگی اش یا بهتر بگویم باقیمانده زندگی اش، این گوشه و آن گوشه پرتاب شده. توی چادر چند دست رختخواب پهن است. باورم نمی شود زن جوان شبها را در این ویرانه می گذراند با دری که یک چادری قهوه ای است. سه چرخه پلاستیکی بچه مقابل چادر رها شده سایت شعار سال، با تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار 6 تیر 97، کد مطلب: 471857، www.iran-newspaper. ...
کابوس های مهناز تمام شد / ناگفته هایی که تن هر زنی را می لرزاند!
جایی نمی برد اما ناامید نمی شود و پیگیر پرونده طلاقش می شود. به هر بدبختی ای بود، طلاق گرفتم. تا یکی، دو سال بعد از جداشدنمان هم من و بچه ها را تهدید می کرد اما خدا را شکر این کابوس تمام شد و حالا زندگی خوبی دارم. از دسترنج خودم زندگی را می چرخانم. پسر و دخترم دانشجو اند و نیمه وقت کار می کنند. سه نفری زندگی خوبی داریم و کابوس هایمان را فراموش کرده ایم. ...
نسخه های قرآنی را در زندگی مشترک دریابیم
به دلیل اینکه عقد دایم جاری شده، ازدواج رسمی به طلاق منجر می شود. گرچه دو طرف حتی زیر یک سقف نرفته و زندگی مشترکی نداشته اند. نگاه عرف و جامعه به این دو نفر همان نگاهی است که به دو مطلقه بعد از چند سال زندگی مشترک وجود دارد. دردسر اینجا است که فرد مجبور است عنوان مطلقه را با خود یدک بکشد بی آنکه اصلا زندگی مشترکی را شروع کرده باشد. برمایی ادامه داد: حالت دوم غلط این است که خانواده های ...
گزارش فیلم های پایان هفته سیما پخش فیلم های امکان مینا و ماجرای نیمروز
این گروه در سال های قبل دارد به آلمان فرستاده می شود.... ****************************** ******* فیلم سینمایی یاسین به کارگردانی حامد امرایی، پنج شنبه 7 تیرماه ساعت 23:30 از شبکه دو سیما پخش می شود. خلاصه داستان فیلم از این قرار است که: یاسین پسر نوجوانی است که با وجود داشتن سن کم، با صوت بسیار زیبا قرآن را تلاوت کرده و همچنین به مفاهیم قرآنی و تفسیری نیز تسلط خوبی ...
نان داغ، کباب داغ
سی سال پیش، پدر یک سفر رفتند سوریه و بعد که برگشتند تصمیم گرفتند مغازه ای شبیه کباب پزی های آنجا داشته باشند: نان داغ، کباب داغ! تنور را راه انداختیم و تابلو را بردیم بالا. یادم است زمانی که داشتیم تابلو را نصب می کردیم، فروشنده های همسایه با تعجب نگاه مان می کردند و از هم می پرسیدند نان داغ، کباب داغ یعنی چی؟ برایشان توضیح می دادیم که یعنی کباب و نان را همین جا می پزیم و داغ و تازه می دهیم دست ...
در خط انقلاب و ادامه دهنده راه شهدا باشند
به گزارش جهان نیوز ، درود و سلام بر منجی انسان ها، حضرت بقیه الله الاعظم و بر نایب حق او امام امت و بر تمامی خدمت گزاران به این انقلاب اسلامی. بارخدایا! از آنجایی که بر خود تکلیف و وظیفه را شناختم دیگر طاقت تحمل را نداشتم و هر روزه بار گناه و پاسداری از انقلاب و اسلام و خون شهیدان بر دوشم سنگینی بیشتری را احساس می کردم که باید بار هجرت دنیا را بست و حال که این بدنها و جانها برای مردن ...
پاهای کوتاه و بلند زن مطلقه او را به قهقرا برد! + عکس
من پیشنهاد داد تا یکی از اتاق های خانه ام را به معتاد Addicted ها اجاره بدهم و پولش را بگیرم، من که پولی نداشتم و چاره ای برایم نمانده بود، قبول کردم. اما گفتم فقط باید خانم باشند او هم قبول کرد. روزی چندین زن معتاد برای کشیدن مواد و تزریق به خانه من می آمدند. تزریق را همان جا از آنها یاد گرفتم، بعد از سه ماه اجاره دادن خانه، تبدیل به یک تزریقی حرفه ای شدم. صاحبخانه ام ...
مردی برای عمران
داشت و مدیریت شرکت سِتی که در حوزه حمل ونقل فعالیت می کرد را بر عهده داشت. از من درخواست کرد که در این شرکت مشغول به کار شوم، من هم پذیرفتم. وقتی وارد شرکت شدم متوجه شدم در کنار پدر همسرم هیچ فرد قابل اعتمادی نیست و همه اهل سوءاستفاده بودند. در ابتدا به صورت نیمه وقت در شرکت کار می کردم و بعد از مدتی تمام وقت شد و تا امروز که حدود 50 سال می گذرد ادامه دارد و بزرگ ترین و سخت ترین پروژه های سنگین حمل ...
پیرمردی که همسرش را به قتل رساند ؛ از چادرنشینی در پشت بام تا قتل همسر
او را خفه کردم. اما آثار ضربات چاقو و سوختگی با آب جوش روی بدن همسرتان است که نشان می دهد او را شکنجه کرده ای؟ نه، من با دستانم خفه اش کردم و بعد می خواستم با اره جسدش را مثله کنم اما خسته شدم. وسایل را کنار گذاشتم و تا 7شب با جسد همسرم در خانه بودم. می خواستی جسد را کجا پنهان کنی؟ زیر مبل! گفتی چند سال پیش خانه را ترک کردی، چرا دوباره برگشتی ...
شوق پاک شدن در بهشت پنهان
اما از آن به بعد مرا ترک دادند و باز در نوجوانی دوباره معتاد شدم . او که از هفت سال گذشته موزع روزنامه در یکی از شهرستان های استان بوده به خاطر اعتیادش بیکار شده و در این خصوص می گوید: به دلیل اینکه شب ها تا دیر وقت مشغول کشیدن مواد بودم صبح دیرتر از خواب بیدار می شدم به همین دلیل توزیع روزنامه ها به تاخیر می افتد و کارفرما نیز بعد از چند مورد تذکر اخراجم کرد. ** خانواده مهمترین ...
شوهرکشی با اسید
به گزارش خلیج فارس به نقل از شرق؛ این زن جوان درحالی که به شدت در دادگاه گریه می کرد و از پسر کوچکش می خواست تا به آغوش او برود، گفت: وقتی از عصبانیت به شوهرم گفتم می خواهم خودم و پسرم را بکشم، نگاهی به من کرد و گفت یک سگ کمتر! همین حرفش آن قدر من را عصبانی کرد که اسید را روی او ریختم. آذر سال 95 زنی به پلیس و اورژانس زنگ زد و گفت روی شوهرش اسید ریخته است. این زن جوان درخواست کمک کرد و ...
بررسی مجموعه داستان کتاب خاتم براساس خلاقیت های نویسندگان
، تار می بافد، بعد از بافتن تارش، خودش هم در بیرون از غار می ماند و بعد از این که مشرکان برای یافتن پیامبر به آن جا می آیند و با دیدن تارعنکبوت و دو کبوتری که بر در غار تخم کرده اند، بازمی گردند، عنکبوت هم شروع به بیان حماقت خود می کند و دیگر خواننده متوجه نمی شود، چه زمانی پیامبر (ص) از غار خارج شده است. شخصیتی که با ورودش به غار همه جا را روشن کرده بود، هنگام خروج نیز می بایست همان گونه هوش از ...
رفتار بیشرمانه زن بیوه ای که به خانه احمد می رفت مرا از خود بی خود کرد!
احمد می گذراند. به همین خاطر من هم با آن زن آشنا شدم چرا که ما همواره برای مصرف مواد مخدر Drugs به منزل احمد می رفتیم و در واقع هر بار که کسی خمار بود، ما از مواد مصرفی خودمان به یکدیگر تعارف می کردیم اما در این میان حضور شوکت در منزل احمد و دخالت های او بین دو دوست قدیمی، موجب شد تا کینه عمیقی از او به دل بگیرم. ماجرا هم از آن جا شروع شد که روزی من درحالی که بیش از اندازه ...
در خانه دوستم پیشنهاد کثیفی به من شد/ باید با خاله اش ازدواج می کردم!
بود دست به سرقت می زدیم . اولین بار خیلی می ترسیدم ،اما این ترس هم از بین رفت و دیگر برای خودم یک پا دزد حرفه ای شده بودم. شب ها در کوچه پس کوچه ها دست به سرقت می زدیم. بابک افزود: فکر می کنم اگر از مادرم دور نمی شدم واز ترس او به خانه دوستم نمی رفتم این قدر به فلاکت کشیده نمی شدم. چند ماه بعد از ازدواج شومم خبردار شدم خواهرم ازدواج کرده و پس از چهار ماه او نیز طلاق ...