سایر منابع:
سایر خبرها
دیوارنویسی حجاج در حمایت از یمن
عرفات از خدا خواستم یا حج را در جوانی قسمتم کند و یا هیچ وقت. مرز جوانی ای که قبول داشتم را گذاشتم سی سالگی. واقعیتش این که خط و نشان کشیدم برای خدا. برای اولین بار و آخرین بار. خط و نشانی که از زور نبود، خودم می دانستم که التماس می کنم. از آن روز اول کنار مسجد خیف تا الان هیچ چیزی را به اندازه حجِ در جوانی از خدا نخواسته بودم و جمعه می دیدم که به بیست سال آرزوی کودکی و نوجوانی وجوانیم رسیده ام ...
آزمایش بتا دادم، عدد بیست یعنی باردارم؟
دو خط شد البته خط کمرنگ. اما امروز آزمایش بتا دادم و تیتر بتا 20 بود و دکتر گفت احتمالا بیاد پایین دوباره چون الان اگر باردار باشم وارد هفته پنجم شدم چون تاریخ آخرین پریودم 25 تیر بوده. بنظر شما تکلیفم چیه الان؟ هنوز خیلی خفیف کمردرد دارم ولی نشانه ای از پریود ندارم. اینم بگم که روز 27 سیکلم که موعد پریودم بود یه لکه ی خیلی کمرنگ دیدم و دیگه خبری نبود. خواهشا راهنماییم کنید. الان باردارم یا نه ...
اینجا جان دوباره می دهد
اعمال تست های روزانه، نوعی حس بازدارندگی از مصرف مواد مخدر به من دست می دهد و همواره تلاش می کنم پاک بمانم. از انسان بودنم خجالت می کشم وی در خصوص توصیه به سایر افراد، می گوید: خدا نکند گذر کسی به اینجا بیافتد به کسانی که قصد دارند مصرف مواد را تجربه کنند، توصیه می کنم قبل مصرف به این مرکز مراجعه کرده و از حال و روز ما در این محل درس عبرت بگیرند، هشت سال مواد مصرف کردم و اکنون ...
اعتیاد، بالاتر از سیاهی
می آید که چرا به سمت سیگار رفتی؟احساس می کردم کسی که سیگار بکشد، مرد شده است. صدایش کلفت می شود، با مرام است و با خودم می گفتم: کسی که سیگار می کشد به دیگران می گوید که من مشکل دارم و به این ترتیب می خواستم جلب توجه کنم. دوران دانشگاهت چگونه گذشت؟ در خوابگاه با مواد مخدر و روان گردان بیشتر آشنا شدم،یک روز حدود 30 عدد قرص ترامادول خوردم و دوباره به کما رفتم اما باز هم به هوش ...
خیابانی: من محبوب نیستم عادل محبوب است
سه تأسیس نشده بود، به امجدیه و آزادی می رفتم و حدود سه سال در کنار گزارشگران می ایستادم تا فقط یک دقیقه گزارش کنم، اما هرگز فرصت به من نمی رسید، اما هیچ گاه ناامید نمی شدم و هفته بعد باز هم به ورزشگاه می رفتم. * بهترین روز و بدترین روز شما در این حرفه چه روزهایی بود؟ بهترین را کم داشتم که همان گزارش های کم و خوب را مردم باید نظر بدهند نه من، اما بدترین و تلخ ترین گزارش من ...
زنی که از دغدغه خوردن یک وعده نان به دامداری 5 هزار متری رسید!
منتظر می ماندم؛ضمن اینکه تازه ما بیست و سه روز است که خانه جدیدی با 30 میلیون رهن وماهانه صد هزار تومان گرفته ایم. من آن زمان که نان می پختم با همه تنگدستی که داشتم به دیگران نان رایگان هم می دادم و شاید در نهایت نصفه نان به خودمان می رسید، اما خمیرم برکت خاصی داشت و من به این موضوع که خدا در ازای کمک به دیگران برکت می دهد اعتقاد دارم و به چشم می دیدم! شما با وجود اینکه یک زن ...
خون شهدا و درد و رنج خانواده جانبازان و آزادگان، یقه آقازاده ها را خواهد گرفت
عراقی انجام داد. آزادگان، باایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجه های مزدوران بعث، هراسی به خود راه ندادند. آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند. آزادگان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند، آزاده نامیده ...
ارمغان ماه منیر برای زنان ارزنان
. سالی که دیپلم گرفتم انقلاب فرهنگی بود و دانشگاه ها بسته شد. پس از آن فوق دیپلم بهداشت حرفه ای گرفتم و در کلاس های آموزش کتابداری شرکت می کردم و همزمان با تحصیل با روش کتابداری آشنا شدم. بچه ها که بزرگ شدند و ازدواج کردند، من بازنشسته شدم و دوباره شروع به نوشتن کردم که حاصل آن کتابی شد به نام ارمغان زندگی که در سال 1391 منتشر شد. بازنشستگی برای شما رخوت و سستی نداشت که نوشتن را کلا کنار ...
خاطرات خواندنی اسرای هشت سال دفاع مقدس/ زندان؛ نسخه پزشک اردوگاه برای اسیران/ حکم داشتن یک خودکار اعدام ...
کسانی خیاطی، آشپزی بلد هستند و من نیزعلاقه مند خدمت به اسرا بودم خودم را به عنوان آرایشگر معرفی کردم و از سال اول اسارت به عنوان آرایشگردر اردوگاه فعالیت می کردم و سپس در اردوگاه موصل 2 مسئول آرایشگاه شدم و اینکارو نیز در اردوگاه های دیگر نیز ادامه دادم. زمانیکه آرایشگر بودم اسرای شخصی وارد اردوگاه ما شدند. ارتباط برقرار کردن با آنها بدلیل اینکه مبادا جاسوس باشند کمی سخت بود تا اینکه پیرمردی که ...
ماجرای اسارت 4 زن ایرانی در زندان صدام
اسارت گذراندیم. زمانی که جنگ بود بعد از چهار سال برگشتیم البته اینها همه خواست خدا بود و معلوم نبود چه بلایی سرمان می آمد. اما وقتی برگشتم تا 15 سال حتی نمی دانستیم که بنیادشهید کجاست و پس از آن برای یکسری اقدامات و به رسمیت شناخته شدن اسرا و آزادگان اقداماتی برای ما انجام دادند. حلیمه آزموده اکنون مامای شاغل در سازمان تامین اجتماعی است. * اسارت نوعی شکنجه بود ...
غفاری: در دادگاه هویدا فقط تماشاچی بودم
. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من خاموش می کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می شد. حدود 44 سال از سالهایی که شکنجه می شدم، می گذرد. الان که حضور شما نشسته ام خدا را گواه می گیرم که ضربات کابل آن چنان رگ های پای من را پاره پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم می سوزد. هر روز صبح که از خواب بلند می شوم باید کلی پایم ...
داوری در بازی های آسیایی از آرزوهایم بود/ سعی می کنم به قضاوت عادلانه پایبند باشم
جودو استارت خورد. وی در ادامه بیان کرد: سال 84 برای کلاس داوری کوراش به تهران رفتیم و تست داوری هم در مسابقات جام بین المللی پوریای ولی از ما گرفته شد و من آنجا با عملکردی که داشتم موفق به اخذ داوری بین المللی کوراش شدم و در این سال ها در هر دو بخش داوری و مربیگری مشغول به کار بودم و سال گذشته در بازی های آسیایی نیز به عنوان داور اعزام و درنهایت توانستم داوری بین المللی دوستاره کوراش را ...
جهنم اردوگاه اطفال
ایرانی ها به بچه های کم سن و سال خودشان هم رحم نکردند و رهبرشان، خمینی آنها را به زور و اجبار برای جنگ به عراق فرستاده اند. جالب اینجاست که آنچنان مقاومت جانانه ای از بچه ها دیدند که در این پروژه شکست خوردند و نتوانستند به اهداف خود برسند. بچه ها به محض ورود هر خبرنگاری با بی توجهی کامل، به داخل ارودگاه می رفتند و مراقب بودند حرفی نزنند یا رفتاری انجام ندهند که موجب بهره برداری و سوءاستفاده آنها بشود ...
معنویت و توسل در اسارت
اندازه چند قدم هل داد جلو که آنجا سعید گفت خیلی خوب خداجون..... چرا هل میدی؟ من شوخی خدا را آنجا دیدم. خدا گواه است. قلبم گواهی داد که خدا صدای مارا می شنود. و با ما شوخی کرد. سعید گفت خیلی خوب هر چی تو بگی خداجون هر چی تو بخواهی. دیگه چرا هل میدی؟! پژوهش خبری: نمونه ای عینی از عشق به حضرت ابولفضل در اسارت؛ آقای محمدباقرعباسی، آزاده، و مدیریت اسبق فرهنگی سپاه استان البرز : سال ...
پیام تسلیت؛ مجموعه متن تسلیت برای درگذشت عزیزان و نزدیکان
شریک بدونید. 〰*〰*〰*〰*〰*〰 عزیزم... وفات پدرت رو تسلیت عرض می کنم. ان شاء الله روحشون شاد باشه. خدا به تو و خانواده ت صبر بده. 〰*〰*〰*〰*〰*〰 پدر ستون خانه است. تنها تکیه گاهی که در ذهن انسان ریشه دارد نه در بود و نبودش . غم نبودنش را با هیچ جمله ای یارای تسلی نیست. آرزو دارم خداوند صبر نبودشان را به شما عطا کند. 〰*〰*〰*〰*〰*〰 ... جان، تصویر ...
قهرمانان غیرت و غربت/ امروز نام همه مردان کشورم حاج رسول رستگاری است
رسیدگی از درصد جانبازیشالن در کمیسیون های پزشکی کم کنند. او می گوید: اول مرا به بیمارستان بصره بردند و پس از آن مدتی در بیمارستان وزرت دفاع عراق بستری شده و به اردوگاه تکریت منتقل شدم اما سخت ترین اردوگاه زندان ابوقریب بود که به زندان امام موسی بن جعفر (ع) هم معروف بود . کاظمی پس از انجام آزمایشات شیمیایی به همراه 29 نفر دیگر در سال 65 به عنوان معلول جنگی آزاد و به کشور ...
شهرداریچی های همدان به دنبال طلسم شکنی/صعود در دسترس است
است تا بتوانیم به یاری خدا در این فصل جواز صعود به لیگ دسته اول فوتبال کشور را به دست بیاوریم. سرمربی تیم فوتبال شهرداری همدان نیز در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به آخرین وضعیت تیم فوتبال شهرداری همدان اظهار داشت: طبق صحبت ها و برنامه مفصلی که به مسئولان شهرداری همدان ارائه دادم در فصل پیش رو نیز به عنوان سرمربی تیم فوتبال شهرداری همدان انتخاب شدم. بابک صمدیان افزود: در وهله ...
وقتی فقر و گرسنگی در خیابانهای شهر بیداد می کند
در این شهر بزرگ و دراندشتی که حتی یک نفر حاضر نشده بود گوشش را بدهکارش کند.گفتم : حالا این کرایه عقب افتاده شما چه قدره ؟ گفت :"خواهر برای صد هزار تومن دو شبه که از ترس صاحب خانه سر شب چراغمان را خاموش می کنیم تا وقتی در را می کوبه فکر کنه ما خونه نیستیم به خدا قسم خسته شدم. "صد هزار تومن توی این شهر برای یک نفر پول عطیناست و برای یک نفر حیثیت و آبرو و تمام مردانگی . شماره کارت و موبایلش را روی ...
واکنش وزیر بهداشت به ماجرای پورشه سواری
.... این منطق اسلامی و منطق افراد منصف نیست و مسیر باطلی است. شما چندروز پیش در جایی گفتید که نمی شود هم کار کرد و هم کتک خورد، آیا خسته شده اید از این وضعیت؟ بله، از این وضعیت خیلی سال است که خسته شدیم. اگر سال 92 هم وارد کابینه آقای دکتر روحانی شدیم، با این پیش بینی بود که بعد از دولت آقای دکتر احمدی نژاد، احتمالا همه عقلا و بزرگان به این نتیجه رسیده اند که دعوا کافی است ...
ارادت به ائمه اطهار(ع)؛ تنها دلخوشی دوران اسارت
حسن لال بازگیر، آزاده تایبادی در گفت وگو با ایکنا از خراسان رضوی، درمورد نحوه اعزام به جبهه در سن 16 سالگی افزود: در این سن شور و هوای نبرد با دشمن از وجود هر جوانی، مرد ساخته بود و من هم علی رغم مخالفت های خانواده پس از طی مراحل ثبت نام عازم جبهه های نبرد علیه دشمن بعثی شدم. وی در ادامه اظهار کرد: سال 1366 بعد از تقسیم شدن نیروها از منطقه کرمانشاه، به همراه لشکر 81 به منطقه نفت شهر ...
مصاحبه با آزاده، جانباز و فرزند شهید؛ مصطفی سقازاده
آموزشی به پادگان خرم آباد منتقل شدم(تیپ 84 خرم آباد). در همین دوره بود که جنگ تحمیلی آغاز شد و من هم در این مقطع به عنوان سرباز در جنگ حضور داشتم. پس از پایان سربازی عضو پایگاه مقاومت شهید رجایی مسجد حاج قنبر شدم و اعضا را آموزش می دادم. سال 62 مجددا به جبهه رفتم و این بار در کسوت بسیجی به میهن اسلامی خدمت کردم. در همان ابتدا در عملیات والفجر 2 به شدت مجروح شدم و حدود یک ماه در بیمارستان ...
درون هر آدمی یک مهاجر زندگی می کند
56 بودم، یک زمانی 57 و آخرین بار که متولد 59 شدم این سال را محکم گرفتم که دیگر تغییر نکند. ما باید هر سال کارت مهاجرتمان را تمدید می کردیم و سیستم هم خیلی اداری نبود که سال تولدمان مستند ثبت شود. می خواهم بگویم وقتی درگیر ساده ترین مسائل زندگی هستی، حق نداری تلاش نکنی. حالا واقعاً متولد چه سالی هستید؟ اول مهر ماه سال 56. و از همان روزهای ورودتان به تلویزیون به این ...