سایر منابع:
سایر خبرها
چگونه عمران صابی پس از شکست در مناظره با امام رضا(ع) مسلمان شد
، بیشتر دوست دارم امّا اگر معاف نباشم، شرط من برای اقامه نماز عید این است: آن گونه که پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) برای نماز عید بیرون می رفتند، بیرون روم. مأمون شرط امام را پذیرفت و دستور داد نظامیان و درباریان و عموم مردم صبح گاهان جلوی خانه امام اجتماع کنند. مردم در اطراف خانه حضرت و در مسیر اجتماع کرده و عده ای در پشت بام منازل خود به انتظار نشستند تا با دیدن امام سیره نبوی و هیبت ...
ویژه نامه میلاد حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام؛ مولودی، احادیث، زندگینامه و تصاویر
. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند. امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در ...
ویژه نامه اینترنتی خیال کن که غزالم منتشر شد
وشاء کوفی نقل شده که تعدادی از مسائل مشکل را در طوماری نوشتم تا به نزد علی بن موسی علیهما السلام ببرم و جواب آنها را از ایشان سؤال کنم . صبح زود به در خانه امام علیه السلام رفتم، ولی به خاطر ازدحام جمعیت، نتوانستم به خدمت آن حضرت شرفیاب شوم. در این هنگام یکی از خادمین امام سراغ مرا می گرفت و می گفت: حسن بن علی وشاء پسر دختر الیاس بغدادی چه کسی است؟ نزدیک رفتم و گفتم: من هستم. او مکتوبی به ...
دختر نوجوانی که سمبل مقاومت در جنگ ایران شد
: مبارزه برای من تازه از روزی شروع شد که آن سرباز را اسیر کردیم. من با وجود اینکه عراقی ها در روستا بودند، دستم را روی سرم می گذاشتم و به خانه ام سر می زدم. فرنگیس می گوید: سعی می کردم چیزی برای مردم ببرم. زندگی جنگی ما تازه از آن روز شروع شد. روزی نبود که مردم ما شهیدی نداشته باشند. برادر شوهر من در حالی جان داد که با مغز متلاشی شده در کنار من بود. لحظه ای که جان داد دستش را خودم به روی ...
چرایی غیر عرب بودن مادران هفت تن از ائمه(ع)
و نورچشمی اش؛ و اما او در خلوتش با خدا چه حالی داشته است و چه و چه ها بین او و خدا رفته است که در خواب به سراغش آمده اند. فکر کنید یک آدم جدیدالاسلامی را که می گوید من مسیحی بودم و امام زمان شما را خواب دیدم و در خواب عاشقش شدم و این عشق آن چنان بیقرارم کرد که روز و شب فقط ذهنم پیش آن خواب بود و پیش آن که در خوابش دیده بودم. گفتم: فرض کنید حضرت زهرای مرضیه به خواب یک مسیحی بیاید و او ...
نوعروس از زندگی در انباری فرار کرد
زندگی می کردم و مشکلاتی داشتم هرچه به مهبد می گفتم زودتر خانه تهیه کند تا سرزندگی مان برویم امروز و فردا می کرد و به تعویق می انداخت تا اینکه دوماه پیش سرانجام گفت خانه را تهیه کرده و می توانیم بقیه کارهای عروسی مان را انجام دهیم. وقتی متوجه این موضوع شدم از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم ولی بی خبر از اینکه بدانم قرار است در چه خانه ای زندگی کنم. این نوعروس گفت: وقتی می خواستم خانه را ببینم ...
اظهارات خواندنی رابط مهم ریاض - تلاویو
فلسطینی ها بود. ژنرال عشقی یادآوری می کندکه ما در ابتدا دربارة ایران زیاد حرف نزدیم، اما من متوجه شدم که نظر ما و نظر آنها بسیار نزدیک به یکدیگر و علیه ایران است. ما دوست نداریم ایران منطقه را بی ثبات کند. ما دوست نداریم که ایران به اسرائیل حمله کند و اسرائیل را نابود کند. همچنین دوست نداریم اسرائیل به ایران حمله کند و آنجا را ویران کند. این نظر من است. او نظر دیگری دارد اما ما با هم هستیم . ...
آرزوهایی که از پله ها بالا می روند
نیروی زمینی به تمرین دو و میدانی پرداختم و این سرآغاز برنامه ریزی هایم برای ادامه ورزش قهرمانی آن هم در رشته ای که هم نیازمند قدرت و هم سرعت بود. در پنجم اسفند 91 در اولین دوره مسابقات پله نوردی ایران با 10 دقیقه و 49 ثانیه اول شدم. در آخرین پله وقتی خبرنگاری از من پرسید که چه حسی دارم آنقدر خوشحال بودم که گفتم: می خواهم همین حالا برگردم ودوباره این همه پله را بالا بیایم. تا آن زمان نمی دانستم ...
نمونه گذشت و شجاعت بود
لذا چند روز بعد شنیدم که مرتضی و کاظم هم به تهران آمده اند. چند روز گذشته بود که بنا شد عملیات مسلم ابن عقیل در غرب کشور و در منطقه سومار انجام شود. بنده خودم را به شب عملیات رساندم، بعد از عملیات قصد بازگشت به تهران را داشتم که داخل پادگان الله اکبر در اسلام آباد غرب در حین سوار شدن به اتوبوس صدایم کردند، دیدم مرتضی سلمان طرقی و تقی محقق و حسین خالقی با یک لندرور بودند. پیاده شدند و دیده بوسی ...
مشروح سخنان تبیینی نبویان درباره متن وین
کریم میفرماید: اهداف همه انبیا "اناعبدالله" من مسلمان هستم، نماز خودم را می خوانم، خمس خودم را می دهم، دروغ نمی گویم، اهل نماز شب هستم، قرآن را ترک نمی کنم، دعا می خوانم، واقعا چشمم به نامحرم نمی افتد. خب چه می خواهد؟ قرآن می گوید کافی نیست "اناعبدالله" بخش اول است. "واجتنب طاغوت"، اگرفقط مومن شوی کافی نیست، اجتناب از طاغوت، طاغوت های زمان. مشخص است که قرآن اینجا خیلی حساس است.مسلمان واقعی همیشه ...
گفت وگو با اولین دوقلوهای فوتبال ایران | بارسایی هستم و عاشق مجتبی محرمی | رئالی هستم و طرفدار علی کریمی
گلزنان رسید... بر همین اساس مهرداد محمدی به عنوان مرد هفته چهارم لیگ برتر انتخاب شد. شما می توانید مصاحبه اختصاصی با دوقلوهای دوست داشتنی راه آهن را در زیر بخوانید. تا به حال شده که در مدرسه به جای هم امتحان بدهید؟ مهرداد: نه، البته در فوتبال پایه ها جای هم بازی می کردیم که یک مرتبه پدر همین علیرضا فغانی فهمید و... در چه تیمی بازی می کردید؟ میلاد: تیم جاوید فلاح بود ...
سیمین غانم برای زنان ایران می خواند...! +تصاویر
به نظرم تأثیری ندارد. خیلی ها دوست دارند به کنسرت شما بیایند و راهکاری که درحال حاضر وجود دارد این است که شما با یک مرد همخوانی کنید، چون این مسئله از نظر شرعی هم مشکلی ندارد. آیا تابه حال در این جهت کاری کرده اید؟ خیلی پیشنهاد داشتم و خیلی ها این درخواست را داشتند، اما همخوانی به آن صورتی که من دلم می خواهد، عملی نیست. یعنی اگر قرار باشد چندین صدا روی صدای من بیاید، دیگر ...
از سیلی محکم کنار ضریح تا مسئولیت در آستان قدس با تایید حضرت!
به حضرت گفتم آقا اگر از این کار من ناراضی هستید که من رو ببخشید ولی اگر راضی هستید امشب به خوابم بیایید. شب که شد آقای بلندقامتی را در خواب دیدم و درحالی که پشت درب طلا ایستاده بودند به من گفتند " ما به شما نیابت دادیم" .صبح که بیدار شدم به آن مسئولین تماس گرفتم و موضوع را گفتم. بعد از گذشت دوماه که به مشهد برگشتم عازم سفر حج تمتع شدم و پس از بازگشت از حج، متوجه شدم تولیت آستان قدس رضوی ...
از پرستو صالحی و روشنک عجمیان چه خبر؟
من مادران پسرها یا دخترهای دانشجو هستند؟! (می خندد) اعتراف می کنم که خیلی برایم دوست داشتنی بود و لذت بردم اما به همان اندازه هم به فکر فرو رفتم و تصور کردم چقدر زیبا بود اگر من هم با این سن یک پسر یا دختر جوان داشتم. در آن صورت دیگر مادر و فرزندی مان شبیه به ارتباطی دوستانه می شد. در آن لحظه با تمام وجود دلم خواست من هم مادر بودم و تا شب با خودم می گفتم عجب اشتباهی کردم و کاش من هم در ...
کوله باری از پریشانی و غم برداشتم/ در خیالم گوشه ی صحنت قلم برداشتم
محمد شیخی از شعرای جوان کشور در آستانه ولادت علی ابن موسی الرضا (ع) شعری سروده است و برای انتشار در اختیار تحریریه پایگاه خبری " رویکرد " قرار داده است که از نظر می گذارنیم: کوله باری از پریشانی و غم برداشتم در خیالم گوشه ی صحنت قلم برداشتم بیت بیت از غصه ها گفتم برایت عاقبت گریه کردم ، مثل سقف خانه نم برداشتم انقلابی شد درونم ، از خودم بیخود شدم ...
توصیه به حجاب فاطمی و زینبی در وصایای شهدا
...> شهید عباسعلی خدازاده ( 1365-1347 مشهد ) وصیتم به خواهر خودم و تمام خواهران دیگر این است که با حجاب خود آخرین و پرقدرت ترین ضربه را به دشمن رو به زوال وارد آورند. در حجاب خود کوشا باشند، زیرا که از فاطمه فرزند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه خطاب است: ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است. شهید علی خراسانی ( 1365-1347 کرج ) خواهرانم، شما همچون زینب ادامه ...
مدافعی که امضای شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت +تصاویر
. عکسی را هم که می بینید برای زمانی است که مهدی در سوریه حضور داشته است. من خودم این چفیه را از کربلا برایش آورده ام و خیلی دوست داشت خود شهید هم دوبار پیاده به کربلا رفت. ما پارسال که می خواستیم برویم گذرنامه اش را گذاشت و گفت که برای اربعین بر می گردم. نزدیک اربعین که گفتم آقا مهدی بر می گردی یا نه؟ گفت بابا من اربعین به کربلا رفته ام. آنجا اطراف آقا امام حسین علیه السلام و آقا ابالفضل ...
برانکو: در کمال آرامش قهرمان می شویم
و کیفیت خیلی بالا است و هر تیمی قدرت آن را دارد تا حریفش را شکست دهد. هنوز خیلی زود است که بخواهیم عملکرد تیمها را بررسی کنیم. همانطور که گفتم تیم من ته جدول است ولی من از قهرمانی حرف می زنم. روزی که می خواستم گریه کنم من خوشحالم که می بینم که پرسپولیس چقدر هوادار پرشور دارد و آنها چقدر خوب فوتبال را می فهمند. این باعث می شود که هیچ کس نتواند مردم را بخاطر نداشتن آگاهی، تخریب ...
چرا قله دماوند تله کابین ندارد؟!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ساعت ها راه می رفتیم و نمی رسیدیم. دستانم حتی داخل دستکش هم از سرما نای تکان خوردن نداشت. تشنه بودم ، اما توانایی بیرون آوردن بطری آب از کوله را هم نداشتم. هر قدم را از قدم بعدی با سختی بیشتر برمی داشتم. گاهی از اینکه تصمیم گرفته بودم قله 5 هزار و 671 متری ایران را فتح کنم، پشیمان می شدم و خودم را نفرین می کردم و گاهی هم خودم را دلداری می ...
انتخاب های سخت (16)
تا د فتر میهمانان نخست وزیر را امضاء کند : امروز پس از یک غیبت طولانی به این خانه بازگشته ام تا به گفت وگوها و مذاکرات با این امید اد امه د هیم که به صلحی ابد ی د ر تمام منطقه به خصوص بین مرد م اسرائیل و فلسطین د ست یابیم. تباد ل این کلمات محبت آمیز نمی توانست تمام فشاری را که ما آن روزها احساس می کرد یم، بپوشاند . هنگامی که ما د ر اتاق مطالعه خصوصی نتانیاهو جلوس کرد یم و گفت وگوها را آغاز ...
یک ساعته بازیگر شدم +حضور امیر جعفری مرا شوکه کرد!
وارونه یک رویا درباره ویژگی های شخصیتی کاراکترش افزود: عطیه یک دختر مقاوم در زندگی و به نوعی مظلوم است که به دلیل از دست دادن مادرش در سنین پایین تر برای پدرش هم مادر است و هم دختر، عطیه همیشه در خانه دوست دارد برای پدرش رئیس باشد و از طرفی هم با پدرش خیلی دوست و رفیق است، اما باید بگویم شخصیت عطیه از خود واقعی من خیلی دور بود و در ابتدای شروع کار همین دور بودن خودم با کاراکترم اجرای آن را برای ...
امیر تتلو: از همان بچگی همه چیز بد حالیم بود!
دوست نداشتم. از بچگی دوست نداشتم بهم بگن این کار رو باید بکنی. مدرسه رو هم چون باید یه ساعت مشخصی از خواب بیدار می شدم و درس می خوندم دوست نداشتم. باید تکالیفم رو سر زمان خودش انجام می دادم و این هیچ وقت حس خوبی بهم نمی داد. خیلی باهوش بودم. چون شب امتحان می خوندم و قبول هم می شدم. نمره قبولی یا نمره خوب؟ نمره قبولی رو به خوب دیگه. آخه سوال های امتحان و با توجه به درک خودم ...
چرا نگوییم؟
هرویین رسانده است. خواهر معصومش که هیچ ایده و شناخت درستی از اعتیاد ندارد، با دلسوزی می گوید که: چرا دزدی! من تو را از همه دنیا بیشتر دوست دارم. اگر می گفتی، خودم همه طلاها را به تو می دادم و بعد دو، سه قطعه طلای دیگری را هم که از چشم برادرش پنهان مانده به او می دهد. طبیعتا در این یادداشت مختصر نمی توانم تمام آن رمان بلند را نقل به مضمون کنم، اما پایان آن داستان غم انگیز آن است که اعتیاد، آن ...
ناگفته هایی شنیدنی از مدرسه قلعه از زبان مرحوم "سید حسن میرحسنی"
آمدند و هرچه داشتند با خود به عنوان هدیه می آوردند. 7- بدون اغراق مردم در یاری رساندن به همنوعان و جریان انقلاب گوش به زنگ مدرسه قلعه بودند.در غائله گنبد نیز همینگونه بود. اعلام نیاز مواد غذایی شد. مردم نیز نان، تخم مرغ پخته، پیتهای بزرگ حلوا، گوشت قرمه ی پخته شده، پیتهای پنیر و... برای ارسال آوردند و از جان و دل تقدیم کردند. هر شب جمعیتی بالغ بر 2000 نفر در مسجد جمع می شدند و از برنامه ها ...
بنیاد در آینه مطبوعات
مچ قطع کرده بود. در آن لحظات و زیر باران گلوله و خمپاره نه تنها روحیه ام را از دست ندادم و نترسیدم؛ بلکه دور خودم و بچه های مجروح می چرخیدم و حسین حسین می کردم. از اینکه خودم را در آغوش شهادت می دیدم ذوق زده شده بودم. حس وحالی را که تا امروز مثل و مانندش را تجربه نکرده ام. آن قدر چرخیدم و شعار دادم که از فرط خونریزی بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم که توی بیمارستان اهواز بودم و چند پزشک و پرستار ...
شهید گمنامی که با رؤیای دخترش شناسایی شد
آنجا علاقه داشته و همراه دوستانش بارها به آن تپه می رفتند. خانم حسینی عاقبت چطور پدرتان شناسایی شدند؟ تقریباً چند ماه از دادن آزمایش ما گذشته بود. همیشه کسانی هستند که شک و تردید ایجاد می کنند و به من نیز می گفتند تو چطور با یک خواب این قدر مطمئنی پدرت یکی از آن دو شهید است. دل من از این حرف ها خیلی گرفته بود. در خلوت خودم به بابا می گفتم: آقا جان تو با خوابت مرا هوایی کردی و ...
یک ساعته بازیگر شدم +حضور امیر جعفری مرا شوکه کرد!
دست دادن مادرش در سنین پایین تر برای پدرش هم مادر است و هم دختر، عطیه همیشه در خانه دوست دارد برای پدرش رئیس باشد و از طرفی هم با پدرش خیلی دوست و رفیق است، اما باید بگویم شخصیت عطیه از خود واقعی من خیلی دور بود و در ابتدای شروع کار همین دور بودن خودم با کاراکترم اجرای آن را برای من خیلی دشوار کرد. سدیری با اشاره به این که این اولین تجربه بازیگری او است درباره نحوه ورودش به این حوزه گفت ...
هامون در قاب مهاجر
را آغاز کرده، سینما روال منظم تری داشته و ورود به سینما به راحتی امروز نبوده. مهاجر از روزهای آغازین حضورش در سینما و عکاسی فیلم و روزهای اوج و درنهایت کنارگذاشتن عکاسی فیلم برایمان گفت. زمانی که عکاسی فیلم را آغاز کردید، متداول بود که در سینما اسم مستعار داشته باشید یا این تغییر اسم دلیل دیگری داشت؟ من از 15سالگی وارد سینما شدم. پدرم قهوه خانه داشت و روبه روی قهوه خانه پدرم ...
ماجرای آغاز زندگی بدون تشریفات/ روایت گرفتن رضایت مادر برای شهادت در حضور امام رضا(ع)
ادامه دادم: اما در مورد شما هر وقت مثل آیت الله دستغیب پیر شدی، اشکالی ندارد که شهید شوی و ... حرفم تمام نشده بود که با خنده رو به گنبد امام رضا (ع) گفت: شنیدی آقا... مادرم رضایت داد. آن وقت به طرف همسرش دوید و ادامه داد: مادر در مقابل گنبد امام رضا (ع) رضایت داد که من شهید شوم. به طرفشان رفتم و برای اینکه دلخوری از جانب همسرش پیش نیاید، گفتم: هر وقت به سن آیت الله دستغیب رسیدی، نه همین ...
فرهنگ در رسانه
می بینیم... من به خودم گفتم بیایم این را ویژگی فیلم قرار بدهم، یعنی همه چیز را کهنه ببینیم آن هم توی دوره کالرکالکشن. در بخشی از آن هم به پیشنهاد مرتضی غفوری گفتیم که یک لایه کهنه روی فیلم داشته باشیم که طبعا در فیلمبرداری نداشتیم و بعدا باید اضافه می شد. اما دو تا کار مهمی که در فیلمبرداری انجام شد، در واقع نور صحنه های طلعت و ماهرو بود. ماهرو صحنه هایش نورانی شروع شد و صحنه به صحنه ...