سایر منابع:
سایر خبرها
رامین وقتی مست می شد زنش را با بهزاد تنها می گذاشت!
من مست شدم با یکی از دوستانم به نام بهزاد به اتاق خواب رفت و با او... رامین اضافه کرد: بخاطر اینکه حق طلاق و حضانت فرزندم با او بود دهان باز نکردم اما زمانی که فهمیدم ارتباط های کثیف او با بهزاد به خانه ام نیز کشیده شده است دیگر نتوانستم تحمل کنم و با او درگیر شدم. مرد جوان خاطرنشان کرد: پس از آن هم سوار خودرویی شد که من برایش خریده بودم. چند روز بعد از دادگاه با من تماس گرفتند و خبر دادند که المیرا از من جدا شده است. ...
گفت و گو با قربانی اسیدپاشی که تئاتر بازی می کند
.... بعد از گرفتن دیپلم پدرم اجازه نداد که به دانشگاه بروم. چون خانواده خیلی سنتی داشتیم. بعد از آن هم ازدواج کردم و نتوانستم ادامه تحصیل دهم. برای همین نشد که در عرصه هنر فعالیتی داشته باشم. فقط گاهی نقاشی می کردم. اما به صورت حرفه ای هیچ کار هنری انجام نمی دادم. یعنی بعد از حادثه کار هنر را شروع کردید؟ بله. بعد از حادثه بود که از لحاظ روحی به شدت آسیب دیده بودم، اما نمی خواستم ...
از بازداشت و آزادی برای نیمه پنهان تا اتهام سرقت فیلمنامه
: همان شب آقای کوثری به من گفتند خانه نرو، گفتم چرا؟ گفتند تند حرف زدی، در حالی که تند حرف نزده بودم، از حق حرف زدم. به هر حال فردای آن روز در یک دفتر سینمایی کار داشتم و نمی دانم چطور مدیرکل ارشاد مرا آنجا پیدا کرد. به من حرف های تندی زدند ... ما دخترمان را با عشق زنده نگه داشتیم. داستان این نقاشی که کشیدم مادری است خیلی مدرن که یک دوقلو در بغلش است. خسته شدم در طول این سال ها وقتی روز مادر می شود ...
دزد اموال صاحب خانه: از 17 سالگی عاشق بودم و معتاد، من را ببخشید!
کند در تشریح سرگذشت سیاه خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: فرزند چهارم یک خانواده هشت نفره هستم که سه برادر و دو خواهر دارم پدرم به دلیل این که تحصیلاتی نداشت هیچ وقت نمی توانست شغل مناسبی پیدا کند تا این که بالاخره با راهنمایی های دیگران به عنوان کارگر فضای سبز در شهرداری مشغول کار شد. با آن که درآمد زیادی نداشت و مادرم نیز خانه دار بود ولی زندگی آرام و توام با ...
دزد اموال صاحب خانه: از 17 سالگی عاشق بودم و معتاد، من را ببخشید!
دستبرد زدم و هر بار تعدادی از لوازم را به سرقت بردم اما نمی دانستم که بعد از دومین سرقت، صاحبخانه دوربین مخفی را داخل انباری نصب کرده بود و این گونه مرا رسوا کرد حالا هم بسیار پشیمانم و می خواهم که شاکی مرا به خاطر فرزند خردسالم ببخشد و ... شایان ذکر است متهم با دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه مشهد) به مراجع قضایی معرفی شد. 17231 ...
زن خیانتکار نحوه قتل و چال کردن شوهرش در کف اتاق خواب را بازگو کرد + عکس
ترکیه برویم و از آن جا به اروپا بگریزیم، به همین دلیل برای فروش قطعه زمینی که در یکی از روستاهای فاروج داشتم نزد خانواده ام رفتم و به آن ها گفتم شوهرم مردی را کشته و در مرز منتظر است تا پول برایش ببرم، اما موفق به فروش زمین نشدم و به مشهد بازگشتم. پدر و مادرم که نگران شده بودند به مشهد آمدند تا ماجرای قتل را بفهمند اما نشانی دقیق منزل اجاره ای مرا نمی دانستند که به تازگی به آن جا نقل مکان کرده بودیم ...
ماجرای قرص سمی در صحنه قتل! +تصاویر
...! اما موفق به فروش زمین نشدم و به مشهد بازگشتم. پدر و مادرم که نگران شده بودند به مشهد آمدند تا ماجرای قتل را بفهمند، ولی نشانی دقیق منزل اجاره ای مرا نمی دانستند که به تازگی به آن جا نقل مکان کرده بودیم. وقتی آن ها وارد کوچه شدند پسر بزرگم در حالی به حیاط آمد که هنوز الیاس فرزند چهار ساله ام در کوچه بود! من و مهرداد و پسر 10 ساله ام به پشت بام گریختیم تا برادر و پدرم ما را نبینند. آن ها هرچه ...
داستان عجیب زندگی بچه سرراهی که از شیرخوارگاه آمنه تا سوئد رفت و حالا دنبال پدر و مادرش می گردد/ عکس
دیگر رمقی برایش نمانده بود به همین خاطر وقتی خود را در آغوش پر مهری دید بلافاصله به خواب رفت. جست و جو برای یافتن پدر و مادر دخترک، به هیچ نتیجه ای نرسید و نوزاد بی پناه را به کلانتری محل انتقال دادند. نوزادی که شیرین شد تاریخ 20 شهریور نوزاد سرراهی تحویل کلانتری شهرری شد. از آنجا که به نظر نمی رسید بیش از 5 روز از تولد او گذشته باشد و اثری نیز از خانواده اش نبود، دختر کوچولو با حکم ...
درخشش هنری صاحب قدمت با ریشه های متعهدانه
) برایمان بگوید. علی اصغریحیی مراد 13 سال سن دارد و با وجود سن کمش از علاقه ای که از دوران کودکی نسبت به اهل بیت(ع) به واسطه ارادت خانواده اش به آنها در وجودش شکل گرفته می گوید و چنین اظهار می کند: به یاد دارم از دوران کودکی هر زمانی که ماه محرم فرا می رسید، مادر و پدرم مرا به هیئت های عزاداری می بردند و در این فضاها مردم به یاد مظلومیت ها و تمام سختی هایی که بر امام حسین(ع) و خانواده بزرگوار ...
اعترافات زنی که جسد شوهرش را در خانه دفن کرد
حال مشتری برای خرید زمین پیدا نشد و من دوباره به مشهد بازگشتم! این درحالی بود که خانواده ام به اظهارات من درباره قتل مشکوک شده بودند و مدام تماس می گرفتند. من هم دیگر به تلفن هایم پاسخ نمی دادم تا این که یک روز وقتی فرزندانم در کوچه بازی می کردند و من و مهرداد داخل خانه بودیم ناگهان پسر 10 ساله ام هراسان وارد حیاط شد و گفت: پدر بزرگ و دایی آمدند! من خیلی ترسیدم که منزل ما را پیدا کنند ...
شهیدی که از مهمانی خدا، مهمان شهدا شد
رمضان با توجه به شرایط ارتفاعات و پستی و بلندیها ومناطق صعب العبورکه می بایست هر بار 50تا 60 گونی گردو از مناطق دوردست جمع آوری و به درب خانه ارباب یا همان صاحب باغ ببرندتا سهمی ازآن مقدار گردو برایمان بدهند، من مریض بود به همین خاطر شهید به همراه برادرش کمکم می دادند. آن زمان یاسر16 سال داشت با وجود مخالفت من روزه می گرفت و می گفت: بابا! من روزه ام را میگیرم و کارم را انجام می دهم ، وقتی که روزه می ...
نابینایان را باور کنیم
خاطر به خانه ما نمی آیند. دخترم همیشه گلایه می کند که چرا هیچ کسی خانه مان نمی آید. این به خاطر بی اعتمادی اطرافیانم است. من همه کارهایم را به راحتی می توانم انجام بدهم و کافی است آنها مرا باور کنند. تنها چیزی که مریم و افرادی مثل او را آزار می دهد کنایه و زخم زبان دیگران است. او می گوید: کنایه دیگران ما را از پا می اندازد. یاد بگیریم و به فرزندانمان یاد بدهیم که افراد معلول را مسخره نکنیم و به ...
بازیگر نهنگ عنبر : چهار سال است از همسرم جدا شده ام
، به من نقش ندهد. هیچ کدام از منتقدان پول کرایه خانه مرا نمی دهند! امیرسلیمانی تصریح کرد: من نه پدر پولداری داشتم و نه خانواده پولداری. من باید کرایه خانه و خرج زندگی می دادم و هیچ کدام از منتقدان قطعا کرایه خانه مرا نمی دادند! خداراشکر من یک سال است صاحبخانه شده ام، اما در تهران بخواهی صاف صاف راه بروی هم باید ماهی 5 میلیون تومان پول داشته باشی. وقتی کرایه خانه ام ...
زندگینامه امام حسن مجتبی (ع)/ازتولدتاشهادت +عکس/مداحی/صوت
) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت. از زندگی او در دوران خلیفه اول و دوم خبر چندانی در دسترس نیست. به دستور خلیفه دوم به عنوان شاهد، در شورای شش نفره تعیین خلیفه سوم حاضر بود. گزارش هایی نیز از شرکت او در برخی جنگ ها در دوره خلیفه سوم وجود دارد. او در شورش های اواخر خلافت عثمان، به دستور امام علی(ع) به محافظت از خانه خلیفه پرداخت و بنابر نقلی، در آن ...
جزییات دیگری از جنایت فجیع در مشهد: زن خیانتکار به همراه دوست پسرش، شوهر را خلاص کرد
قطعه زمینی که در یکی از روستاهای فاروج داشتم نزد خانواده ام رفتم و به آن ها گفتم شوهرم مردی را کشته و در مرز منتظر است تا پول برایش ببرم! اما موفق به فروش زمین نشدم و به مشهد بازگشتم. پدر و مادرم که نگران شده بودند به مشهد آمدند تا ماجرای قتل را بفهمند ولی نشانی دقیق منزل اجاره ای مرا نمی دانستند که به تازگی به آن جا نقل مکان کرده بودیم. وقتی آن ها وارد کوچه شدند پسر بزرگم در حالی به حیاط آمد ...
عثمان طه کیست؟ / روایتی از دیدار و گفت وگو با خطاط مشهور قرآن
سرما خوردگی هم مصرف می کنید؟ بله اگر دارو مصرف نکنید هفت روز تمام طول می کشد تا خوب شوید اما حالا که دارو مصرف می کنید فقط یک هفته طول می کشد!! از اینجا معلوم شد فردی شوخ طبع و باهوش است. دور تا دور اتاق نشیمن و شاید تمام خانه مزین به تابلوهای خطی زیبا بود که همه آیات قرآن، احادیث و حکمت های بزرگان بود. لهجه شیرینی داشت و بعضی از افعال را جابجا می گفت ...
از شکنجه های ساواک تا انحراف منافقین به روایت عزت شاهی
خانه نرود چقدر ناراحت می شوید؟ گفت: خیلی. گفتم: مرا الان 6 ماه است آوردند اینجا و پدر و مادر من نمی دانند من زنده هستم یا نه؟ مرا برای چه نگه داشتند؟ من بیگناهم؟ زندی پور گفت: اسمت چیه؟ گفتم: عزت شاهی! گفت: اوه اوه تو که وضعت خیلی خرابه! گفت: پرونده اش را بفرستید بره قصر، بابا نه نه اش بیان ببیننش! حالا من مادرم سال 43 فوت کرده بود! در سال 53 فرستادند دادگاه و محکوم به 15 سال حبس شدم اما متهم به ...
توطئه پنهانی علیه امام حسن مجتبی (ع)/ اعلام جهاد برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه
...> پس از رفتن پیامبر اکرم (ص)، نخستین فرزند حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) متولد شد، پس از مولود پسر حضرت صدیقه الکبری (س) زنان همراه این بانو بزرگوار، امام حسن مجتبی (ع) را در پارچه ای تمیز و زرد رنگ قرار دادند. پس از میلاد فرزند رسول (ص) و به بانوان حاضر فرمودند: فرزندم را بیاورید. پس نوزاد را به آن حضرت (ص) تقدیم داشتند. او را در آغوش گرفت و فرمودند: مگر فراموش کردید که از شما خواستم او را پس از ...
هنر پرچم دوزی و شیدایی نقوش، گرد نام حسین(ع)
: جوان قبول کرد. پارچه را درهم پیچید و روی میز کارم قرار داد و رفت. فردای آن روز که پارچه را باز کردم، دیدم در میانه پارچه چند دینار قرار گرفته است. خیلی ناراحت شدم که چرا آن جوان شرط من را قبول نکرده و دستمزد کارم را لای پارچه گذاشته است؟ این هنرمند پرچم دوز در تکمیل بازگویی خاطره اش می افزاید: با غصه کار دوخت و گلدوزی پرچم را تمام کردم. جوان که برای تحویل گرفتن پرچم آمد، رو به او گفتم ...
رابطه زن شوهردار با پسر میوه فروش به قتل منتهی شد
.... پدر و مادرم که نگران شده بودند به مشهد آمدند تا ماجرای قتل را بفهمند، ولی نشانی دقیق منزل اجاره ای مرا نمی دانستند که به تازگی به آن جا نقل مکان کرده بودیم. وقتی آن ها وارد کوچه شدند پسر بزرگم در حالی به حیاط آمد که هنوز الیاس فرزند چهار ساله ام در کوچه بود! من و مهرداد و پسر 10 ساله ام به پشت بام گریختیم تا برادر و پدرم ما را نبینند. آن ها هرچه زنگ زدند ما در را باز نکردیم و به ناچار پسرم ...
باید کوه باشی که با خشکسالی بمانی
زنگ زدیم گفتند وظیفه ما نیست بیاییم. تا از زابل ماشین آمد، از دست رفتند. زن خود من را در یک روز سه بار مار زد. دیر رسانده بودیم، از بین رفته بود. اینجا امنیت مان خوب است اما امکانات نداریم. همان موقع است که سکینه همسر سال محمد همراه پسرش از راه می رسد. پسری که می خواهد دانشگاه برود و همان جا برای بچه ها کتابخانه سیار راه انداخته است. سکینه چند ساله است؟ خودش درست نمی داند. اینجا زن ها ...
شاهد شکنجه های سیاه
شوید؟ گفت: خیلی. گفتم: مرا الان 6 ماه است آوردند اینجا و پدر و مادر من نمی دانند من زنده هستم یا نه؟ مرا برای چه نگه داشتند؟ من بیگناهم؟ زندی پور گفت: اسمت چیه؟ گفتم: عزت شاهی! گفت: اوه اوه تو که وضعت خیلی خرابه! گفت: پرونده اش را بفرستید بره قصر، بابا نه نه اش بیان ببیننش! حالا من مادرم سال 43 فوت کرده بود! در سال 53 فرستادند دادگاه و محکوم به 15 سال حبس شدم اما متهم به اقدام مسلحانه نشدم. داشتم ...
تصاویر لحظه به لحظه قتل مرد مشهدی توسط زن خیانتکار و جوان سنگدل! + جزییات
زن خیانتکاری که شوهرش را با همدستی یک پسر غریبه به طرز فجیعی به قتل رسانده است، در بازسازی صحنه جنایت، زوایای دیگری از این حادثه هولناک را در حضور قاضی ویژه قتل عمد فاش کرد.
اراده و تسهیلات خود اشتغالی کمیته امداد، عامل موفقیتم بود
89 بود، پسر بزرگم 17 ساله بود و او هم در مخارج زندگی مرا همراهی کرد. مدتی به عنوان فروشنده دریکی از فروشگاه های بانوان ازصبح تا شب کار می کردم. آن زمان پسر کوچکم 6 ماهه بود وباید کاری را انجام می دادم که پسرم همراهم می بود. وی تصریح می کند: سه سال به این شکل گذشت. مدتی پرستاری و کنارآن در منزل دوخت کیف های چرمی را تجربه کردم، اما بچه ها بزر گ تر شدند ومن نیازبه کاری ثابت داشتم و درآمدی ...
تب تند احتکار خانگی فروکش می کند، اگر...
به گزارش ملیت به نقل از ایسنا، مایحتاجی که تا قبل از نوسانات بی رویه بازار، به قدر کفایت و نیاز هفتگی و یا ماهیانه خریداری می شد، اما چرا رفتار مردم تغییر کرده است؟ و از کف تا سقفشان خانه ها انبار شده است. این در حالی است که روز گذشته حسن روحانی رئیس جمهور در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی دانشگاه تهران، با تاکید بر اینکه چیزی به نام 13 آبان نیست که مردم را نگران ...
مظلوم تر از حسین، مظلوم حسن
/> چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده جدا مکن به بد و خوب، مادرت مارا میان مجلس سوگ تو درهَم آورده دوباره بین غزل نام مادرت بردم مرا ببخش اگر خاطر ِ تو آزردم (محمد رسولی)
جریان شناسی خشونت های پنهان خانگی
دردهای پنهان یک زن در حریم امن خانواده اش رقم خورده با تغییرات حاصل از روابط اجتماعی جسارت تبدیل این درد ها به واژه را بالا برده تا در برگ های کاغذ،مبین خشونت هایی باشد که پشت در و دیوار همسایه کناری خانه مان حادث شده است. زنان بی شماری، راوی واقعیت های تلخ ملموس زندگیشان شده اند تا شاید مفری بیابند که محیط خانه شان را سرشار کنند از “زندگی” و” زیست پر ثمر”. در این ستون روایت ...
رستگاری خصوصی!
و نه بچه ها و همسرم! دوست دارم هم خودم و هم همسر و بچه های مان همیشه تک باشیم. من از یکنواختی متنفرم و نه تنها در خصوصِ لباس؛ بلکه در خانه هم شدیداً طرفدار تنوع هستم؛ به طوری که وسایل منزل مان را سالی یک بار عوض می کنیم. این تنوع برای احساس رضایت از زندگی لازم است و بر روحیات ما تأثیر مثبت می گذارد. به عبارتی می توانم بگویم که این تنوعی که به وجود می آید، باعث آرامش در زندگی می شود . زهیر 22 ...
گفت وگویی با آرزو اسلامی به مناسبت روز عصای سفید
اجتماعی شان تلاش کنند و بعدا به اهداف شخصی مان برسیم. باید تلاش کنیم تا خود را با محیط بینایان وفق بدهیم تا بیش تر موفق باشیم. سوال: شما هم حافظ قرآن هستید و هم ورزشکار هستید. دوست داریم تا روایت این دو موضوع را از شما بشنویم. چگونه شد که علیرغم محدودیت نابینایی، وارد این دو عرصه شدید و در آن بسیار موفق هم هستید؟ رفتار خانواده ام با من به گونه ای بود که اصلا احساس نابینایی نکردم ...
روایتی خواندنی از تلاش و امید بانوی نائینی بستری در بیمارستان میبد + تصاویر
در شهرمان، بیشتر تشخیص دادند که به خاطر غذای مسموم یا ... بوده است. در ماه مبارک رمضان بود که حالم بسیار بد شد و به خاطر اینکه پدرم را برای دوره های درمانی به استان یزد می آوردند، مرا نیز همراه آوردند و در میبد سه روز تحت معاینه و آزمایشات مختلف قرار گرفتم. اطرافیان به روی من نمی آوردند که بیماری من حاد است، ولی خودم حس می کردم چیز خاصی باشد، از حرف های در گوشی دیگران هم این احساس به من دست ...