سایر منابع:
سایر خبرها
داستان توسل یک اهل سنت به حضرت زینب(س)/ ماجرای عمل نکردن خمپاره ها روی گنبدحرم حضرت زینب(س)/ مولودی با ...
نقل است که عمه ام زینبْ با این همه مصیبت های از کربلا تا شامْ هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد، ولی در یکی از منازل دیدم که آن را نشسته می خواند. نگران شدم و سبب این کار را پرسیدم، گفت: سه شب است که سهم غذای خود را به اطفال خردسال می دهم و امشب از شدت گرسنگی، قدرت بر پای ایستادن ندارم . افشاگر ظلم بنی امیه زینب، آن روز که آمدی، فرشتگانْ قدوم مبارک تو را نور باران کردند و ...
ندا نتوانست زیر شکنجه های شوهر عیاشش دوام بیاورد
نشیند و به حرف های مادر گوش می دهد. اشک پهنه صورت زن جوان را تر می کند، می گوید: از وقتی با محمد ازدواج کردم، فقط کمربندهای شوهرم بود که بر تنم می نشست نه محبت هایش. 15 ساله بودم که به عقدش درآمدم، مادرم زن پیر و بدبختی بود که به دلیل سختی های زیادی که در زندگی کشیده بود فکر می کرد، مردی ثروتمند دخترش را خوشبخت می کند، به همین دلیل مرا به عقد محمد درآورد، او 15 سال از من بزرگ تر بود، پدرش از بزرگان ...
سیره عملی و سلوک سیاسی آیت الله العظمی بروجردی(ره) در گفت و گوهایی با آیت الله محقق داماد، آیت الله ...
. بند در سال 1337 ه.ش حدوداً بیست ساله بودم. در آن دوران کتابی نوشتم که به دست ایشان هم رسید. پس از چندی برای من جایزه فرستاد. حدود یک سال بعد به دیدار ایشان رفتم تا وجوهات را به دستشان برسانم. آیت الله علی صافی به آیت الله بروجردی گفت: کتابی را که از آن تعریف و تمجید می کردید، همین آقای گرامی نوشته است. ایشان دوباره از آن کتاب تعریف و تمجید و مرا بسیار تحسین کرد. از جمله ویژگی های فردی آیت ...
13 داستان کوتاه ترسناک + کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا
، چشمانش ضعیف شده اند. سپس، چون انگشتش را لای کتاب گذاشته و همان صفحه را نگه داشته بود، دوباره همان صفحه که کلمه برگردون نوشته بود را می آورد که می بیند هنوز هست، رنگ نوشته قرمز شده و به علاوه یک تار موی دراز هم در همان صفحه وجود دارد. مرد که کم کم دارد می ترسد، به تار مو دست نمی زند و به صفحه بعدی که می رود، می بیند که نوشته: تار موی منو از این کتاب دور کن دورکن دورکن! مرد میانسال ...
کلامی: علاقه مند به رسانه هستم و سایت خبری-تحلیلی راه اندازی خواهم کرد/تصویر جدیدی از کارآمدی نیروهای ...
به دانشگاه فصل دیگری از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی او را رقم می زند کلامی خیلی زود به یکی از چهرهای فعال جنبش دانشجوی کشور تبدیل می شود عضویت در شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید چمران و علوم پزشکی اهواز و تلاش در راستای تشکیل اتحادیه انجمن اسلامی مستقل دانشجویان سراسر کشور از اقدامات شاخص او در این جنبش است او دارای دکتری اقتصاد بین الملل از دانشگاه تبریز بوده و عضو هیات علمی دانشگاه ...
گلزار شهدا ؛ بهشتی که تعطیلی ندارد
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس : شاید به اعتقاد برخی و درنگاه سطحی فضای بهشت زهرا (س)، یک فضایی آکنده با غم و اندوه به نظر برسد، اما این نوع نگاه اشتباه است و آیه صریح قرآن می فرماید: شهدا زنده اند و نزد ما روزی می خورند. اینجا زندگی جریان دارد و از حال و هوای مختص خودش برخوردار است که کمتر جایی می توان آن را درک کرد. گاهی لازم است فارغ از زندگی روزمره از این فضای دل انگیز بهره ببرید و بوی عطری که در ...
داستان جنایی/ عروس خون بس(4)
آن شب باید با من می رقصید. این توهین بزرگی بود و آن را نوعی انتقام گیری از پدرم احساس کردم. همان شب قربانی شدم. وقتی به اتاقمان رفتیم خسته و ناراحت بودم از دست کامران ناراحت بودم. کامران شوهر من بود از او ناراحت بودم اما شوهرم بود، شوهری که از روز اول ازدواجمان معشوقه داشت. زندگی با او برایم سخت بود از طاقتم خارج بود. هیچ زنی هوو را تحمل نمی کند مادرم گفته بود سرت هوو نمی آوردند اما آمنه همان ...
رضاخان دستور داد عمامه به سر ها را در کوچه و خیابان دستگیر کنند!
متولد شدم. پدرم مرحوم شیخ محمدحسین مظاهری از علما و مدرسان اصفهان، امام جماعت و سخنران بودند. چهار برادر و سه خواهر دارم. برادر بزرگ ما حاج آقا مرتضی در کارخانه صنایع منشی بودند. یکی از برادر ها به نام حاج آقا رضا اهل منبر و محراب بود. برادر دیگرم محمد، ساعت فروشی داشت. من هم که فرزند آخر بودم. علمای بزرگ آن زمان اصفهان چه کسانی بودند؟ علمای بزرگ که در اصفهان فراوان بودند، از ...
همدم شدن پسر مشهدی با زن مطلقه او در لجن فساد غرق کرد
... او تعریف می کند: پدرم که فوت کرد مادرم زورش به من نمی رسید و من همچنان به کارهای نامشروعم ادامه می دادم. همزمان با دوران خدمت سربازی ام با گروهی از افراد خلافکار و مصرف کننده مواد آشنا شدم و بیرون از پادگان به شکل تفننی، سیگار و مواد می کشیدیم. بعد از اتمام خدمت با یک قاچاقچی آشنا شدم که تا خرخره غرق در انواع خلاف بود و از چیزی و کسی هم باک نداشت. همین ماجرا باعث شد طعم پول بادآورده ...
راننده تاکسی پلید به زن متاهل تهرانی رحم نکرد! (عکس)
به خانه اشان بردند. سپس مرا کتک زدند و بدون توجه به التماس هایم من را تسلیم نیت شیطانی شان کردند.آن دو مرد جوان بعد از اینکه از من فیلم گرفتند، تهدید کردند در این مورد با کسی حرفی نزنم. زن جوان در حالی که گریه می کرد گفت: به خاطر اختلاف با شوهرم با هم قهر بودیم و من در خانه پدرم زندگی می کردم. روز حادثه وقتی به خانه برگشتم خیلی مضطرب و پریشان بودم به همین دلیل مجبور شدم ماجرا را برای ...
ماجرای جنایت در پلاک 100
مادرش زندگی می کند و همسرم نیز قصد دارد از من جدا شود همین مبلغ کافی است ولی آن ها هیچ وقت چنین پولی به من ندادند تا این که حدود دو هفته قبل وقتی اختلافات ما شدت بیشتری گرفت همسرم مرا از خانه بیرون انداخت و بدین ترتیب آواره کوچه وخیابان شدم. امروز هم (دیروز) تلفنی با همسرم تماس گرفتم و به او گفتم می خواهم از منزل لباس هایم را بردارم! وقتی آن جا رسیدم او فقط در منزل را گشود و خودش مشغول تمیزکردن اتاق ...
اعترافات هولناک سارق پایتخت
قاپ بودم، بعد هم از خانه های خالی سرقت می کردم. این شیوه ناگهان به ذهنم رسید. چی شد که سارق شدی؟ بی پول بودم. اعتیاد داشتم و باید هزینه موادم را تامین می کردم، برای همین افتادم در کار دزدی و به این جا رسیدم. چند وقت است که اعتیاد داری؟ 10 سالی می شود که معتاد به شیشه ام. با پول های سرقتی چه کار می کردی؟ همه را در قمار باختم. به جز ...
گفت وگو با مریم بحرالعلومی، کارگردان فیلم پاسیو / رونوشتِ پیش از مشق
3جایزه برای قصه کویین و کتاب سبز
پیشتاز نامزدها باشد اما به جز جایزه ای که به بیل رسید سایر جوایز را از دست داد. فهرست نامزدهای بزرگ ناکام شده قطعاً نام بازسازی فیلم ستاره ای متولد می شو به کارگردانی بردلی کوپر را هم در برمی گیرد زیرا کاندیدای پنج گلوب شده بود و فقط یکی را برد که جایزه بهترین ترانه و برای آوازی به نام Shallow بود. روز خوش روما و کوارون این چنین بود که روما داستان نوستالژیک رشد آلفونسو کوارون مکزیکی ...
استقامت در برابر سختی ها وجه مشترک همه انسانهای خودساخته است
ها وجه اشتراک همه انسانهای خودساخته است. 25. به جز این شغل آیا شغل های دیگه هم دارید؟ نمیشه گفت شغل اما سرمایه گذاری های دیگه دارم. 26. چه جوری با ترس هاتون کنار اومدید؟ کنارشون راه می رم باهم می ریم دور می زنیم (با خنده) الان نسبت به انجام کارهای بزرگ نمی ترسم و انجامش می دم اما بالاخره ترس های ریزی در شروع هست اما چون رسالتم بزرگه بهشون توجه نمی کنم. 27. منشا ایده ها کجاست؟ ایده هایی که الان دارم ترکیبی از اطلاعات گذشته ام و خواسته های آینده ام هست . شور و اشتیاقی که دارم، ایده های خوبی ایجاد می کنه. ...
صحبت های فاطمه و یاسر هاشمی درباره علت فوت پدر
خاطر در معرض خیلی از تهمت ها قرار می گرفت که واقعیت نداشت. فاطمه هاشمی: درباره مظلومیت پدرم خاطره ای دارم. یک شب به پدرم گفتم چرا امشب انقدر خوشحالید؟ گفتند یک حرفی که تا اینجا مانده بود در مصاحبه هایم بگویم چندبار به خاطر مصالح نگفته بودم حالا خود فرد مصاحبه کرده و گفته است. درمورد وزیری که در مصاحبه ای عنوان کرده آقای هاشمی دور دوم مرا نمی خواستند و تحمیل شده ام. تا این حد همه هجمه ها ...
گزارشی از زندگی بدحالترین جانباز شیمیایی شمالغرب کشور
هوای جبهه برایمان می گفت نگران سرد شدن چای مهمانانش بود و اصرار داشت از میوه و شیرینی بخوریم، نگران کاردی که در دست داشت بودم، مبادا دستش را زخمی کند اما حاج محمدرضا با همان یک چشم سالمش مراقب همه چیز بود. از اینکه فرماندهان لشگر در کنار نیروهایشان غذا می خوردند و شبها پوتین رزمندگان را واکس می زدند حس خوبی گرفته بود و اعتقاد داشت که این رفتار فرماندهان نه تنها باعث روحیه گرفتن بچه ها می شد بلکه یک ...