سایر منابع:
سایر خبرها
آیت الله هاشمی رفسنجانی: چرا مذهبی ها، اخلاق را رعایت نمی کنند؟/ "این وضعی که من می بینم فاجعه است"
انداخته بودند. من رفتم به امام گفتم که چنین چیزی است و خیلی خوب است یعنی مردم را مشغول می کند و یک مقدار جالب است و جنبه های هنریش هم خوب است ما خودمان از لحاظ اینکه مردم به صداوسیما علاقه مند بشوند موافقیم ولی از لحاظ شرعی شبهه دارد. شما یک شماره این سریال را ببینید اگر اشکال دارد، ما این را پخش نکنیم. ایشان دیده بودند، فردا به من گفتند نه خوب است پخش کنید. یادم هست در جریان ماجرای ...
تبلیغات پیام آقا باید هوشمند شود
بنده خدا قبل از برنامه رفته بودند کفش هایشان را داده بودند واکس بزنن و انقدر عجله داشتند که یادشان رفته بود کفش هایشان را بگیرند و با دمپایی صدا و سیما آمدند. مجبور شدیم کفش تهیه کننده را که چند سایز هم بزرگتر بود بدیم که پاشون کنند و سپرده بودیم که زیاد در حین خواندن راه نروند که کفش تو پایشان لق نخورد. یادم میاد پشت صحنه من و تمام عوامل میخندیدیم. مشهور شدن به نظرتان خوب است؟ ...
از نامه ایوبی به جشنواره برلین تا طالبانی خواندن حمله به مطهری
مواردی بود که خودم را عاشقانه درونش انداختم. من به صورت آزاد هم فیلمسازی داشتم. اولین بار یک فیلم ساختم به اسم چاه از قصه های غلامحسین ساعدی و در جشنواره سینمای آزاد در دانشگاه شریف به نمایش درآمد. 40 ثانیه اول فیلم در سیاهی می گذشت و تماشاگر آن را تحمل نکرد. جراتم شکست. فیلم بعدی که ساختم روز نمایش از ترسم به سالن نرفتم و بیرون قدم می زدم تا اینکه فیلم تمام شد و همه آمدند و تبریک گفتند و از این حرف ...
قوزک پای دایی مشت مأمور ساواک را باز کرد!
کمیته کار کند. یکی از نگهبان های کمیته را آنقدر با او صحبت کرده بودیم که تحت تأثیر حرف های ما قرار گرفته بود و با ما خودمانی شده بود. حتی یک بار رفته بود و برای من دو چای داغ توی شیشه کانادا ریخته بود و آن را در جیبش گذاشته و برایم آورده بود. توی سرمای کمیته و زیر بازجویی و چای داغ نمی دانید چقدر می چسبید. او به دنبال این بود که چطوری از جهنم کمیته منتقل شود. یک راهی به او نشان داده بودم که خودت را ...
امریکا ستایی شاه او را سرنگون کرد
همین هم در سه نوبتی که با هویدا رفتیم پیش شاه، وقتی حرف زدم، بلند شد و به هویدا گفت شما جلسه را ادامه بدهید. البته خوددار بود و در ضمن اینکه به او برمی خورد، به روی خودش نمی آورد . اهل محاجه نبود. برای فرار از محاجه بلند می شد و می رفت. مثلاً یک بار می خواست بعد از شش ماده انقلاب سفید، ماده هفتمی بگذارد تحت عنوان اصلاح دادگستری و ما را صدا کرد، من به عنوان دانشگاهی دعوت شده بودم، رئیس اتاق ...
حرکت امام خمینی مردمی و در امتداد حرکت انبیا بود/ نهضتی ها از اول نیامدند بعد هم می خواستند مصدق را شریک ...
سر آیت الله خوانساری رحمة الله علیهما حرکت کردیم. از آن جا به بعد درگیری شروع شد. بعد تظاهرات روز 6 بهمن را متوقف کردیم که درگیری نشود. من مجبور شدم رفتم یک شب کلاه خریدم گذاشتم سرم که تا گردن را می پوشاند به این علت که سرم از بس باتوم خورده بود، خب آدم راحت گیر می افتاد، چون اثر ضربه باتوم بعدش قلمبه می شود می آید بالا! نهضتی ها اصلا نیامدند. بعد روز 13 خرداد 42 که ما راهپیمایی عاشورا ...
شیخ جعفر شجونی که بود
شده بودم. روزی آقایی از من برای سخنرانی در مسجد حجت واقع در خیابان خاوران، خیابان اتابک دعوت کرد. با خودم گفتم اینجا کسی من را نمی شناسد، دعوت آن ها را قبول می کنم. سر وقت در مسجد حجت حضور یافته و بالای منبر رفتم. حدود نیم ساعت صحبت کرده بودم که ناگهان سر و کلّه مأمورین شهربانی پیدا شد، فهمیدم که برای دستگیری من آمده اند و به ناچار سخنرانی را نیمه تمام گذاشته و از منبر پایین آمدم. مرا دستگیر کرده ...
اکرمی: حصر قانونی و شرعی است
...> وی در مورد اینکه روز رحلت امام خمینی(ه) کجا بوده است، گفت: من در جماران بودم و با حجت الاسلام و المسلمین ری شهری به خانه بازگشتیم و فهمیدیم امام فوت کرده است. فردا صبح اول وقت وارد مجلس شدم که حیاتی در تلویزیون آن بیانیه را خواند. من در مجلس بودم که اعضای خبرگان برای تشکیل شورا می آمدند. بیات که منشی جلسه بود به من گفت آقای اکرمی شما در این مجلس روضه بخوان. من پشت تریبون رفتم و روضه وداع امام ...
حزب ها، انتخابات و سیاست تاثیر مستقیم بر ادبیات دارند/ آب قند برای جوایز ادبی!/ سکوی پرش نویسندگان
...> سکوی پرش نویسندگان روزنامه شرق در صفحه هنری یادداشتی درباره زنده یاد محسن باقرزاده ، مدیر نشر توس منتشر کرده که در آن آمده است: این روزها که باقرزاده حالش خوب نبود، تلفنی زنگ می زدم و همسرش گوشی را به ایشان می داد و حس می کردم می توانم به او روحیه بدهم، چون یکی از جاهای جذابی که پیوسته با آن ارتباط داشتم دفتر ایشان بود. من بارها آنجا می رفتم و روی چهارپایه ای می نشستم و درباره کتاب با هم حرف ...
روایتی از سرگذشت افسران رژیم پهلوی در عزلت ؛از سرداری تا سرباری
کنار فقه چهار طریقه اهل سنت به رسمیت شناخت، بود. او که از قدیم رابطه خوبی با دستگاه سلطنت داشت چنان پیرمرد متکبر و خودخواهی بود که یک بار که در پاریس به دیدارش رفتم به من گفت می دانی که به تو خیلی لطف کرده ام و تو خیلی اقبال داشته ای که توانسته ای به دیدار من بیایی. من که این تکبر و نخوت را خلاف اسلام و تعلیمات عالیه اخلاقی آن می دانستم از او بدم آمد. وی از طریق دامادش هوشنگ معین زاده ...
ماجرای یک دبستانی انقلابی
بودم و او زندانبان. از روی صندلی اش بلند شد و با عصبانیت گفت: به خدا قسم یوزی دست می گیرم و همه شماها را می کشم، پشت بام به پشت بام و خانه به خانه. گفتم: عصبانی نشو و بنشین، کار دیگر تمام است. تو با من مشورت کردی، من هم به تو خیانت نکردم و راستش را به تو گفتم. اگر می خواهی زنده بمانی، برو. اگر در ایران بمانی، کشته می شوی. اتفاقا به حرف من گوش کرده بود و به لندن رفته بود. اما 6 ماه بعد ...
ناگفته های ریحانه درباره روز حادثه از زبان قاضی پرونده
رفتم یک کمری چند بارترمز کرد.... وبعدسوار شدم آهنگ (دیدو) گذاشت بعد ازسنم وکارم پرسید و..... من هم چند سوال کردم از کارش و... یک زنگ زدم به گوشی اش تا شماره تلفنم را ذخیره کند. لذا آن ها یک ماه قبل از قتل با هم به رستوران می رفتند. در اس ام اس بازی، لطیفه برای هم می فرستادند ودر روز قتل هم طبق وعده قبلی مقتول به شرکت محل کار متهمه مراجعه و با رضایت کامل باهم به منزل می روند. در تحقیقات از همکاران ...
شکست های پرسپولیس صدای هنرمندان را هم درآورد
تجربه نکرده باشیم؟ مربی تیم که اونجوری تعویض شد، مدیر تیم که زندانه، بدهی تیم که داره رقمش میرسه به این اختلاس بزرگا، امشب هم که رتبه مون توی لیگ دو رقمی شد، به یه تیمی هم باختیم که امسال کلاً دو تا برد داشته، برد اولش هم که جلوی خودمون بوده، پنالتیمونم هافبک تیمشون که جای دروازه بان توی گل وایستاده میگیره.... با همین فرمون بریم جلو فصل آینده هم تو لیگ یکیم به سلامتی. فقط من موندم این مسئولان محترم ...
برسد به دست آقای احمدی نژاد
.... گفتم من مشکل مالی دارم 900تا تک تومانی تو جیبمه، بچه شهرستانم. حاج آقا گفت بدهید به حاج آقا حسینی بعد که رفت، حاج آقا حسینی گفت بیخود کردین اومدین،چرا اومدین. من از الموت قزوین اومدم، من سر کار دچار حادثه شدم. هشت ساله ازکارافتاده ام. تحت پوشش کمیته امداد بودم، قطع کردن. مدارکش هم همرامه گفتند سنت پایین است. رفتم کمیسیون پزشکی گفتن چون یک نفر آمده که پا نداشته تحت پوشش نرفته، تو ...
سکوی پرش نویسندگان
این روزها که باقرزاده حالش خوب نبود، تلفنی زنگ می زدم و همسرش گوشی را به ایشان می داد و حس می کردم می توانم به او روحیه بدهم، چون یکی از جاهای جذابی که پیوسته با آن ارتباط داشتم دفتر ایشان بود. من بارها آنجا می رفتم و روی چهارپایه ای می نشستم و درباره کتاب با هم حرف می زدیم. یا اینکه مسایل ایران و جهان را حل و فصل می کردیم! در آن دفتر مولفان و آدم های صاحب نام رفت و آمد می کردند و برای همین ...
افشاگری بزرگ طایفه ریگی ها درایران
درباره چه صحبت کردید؟ من تا قبل از آن ریگی را فقط یک بار آن هم در عروسی دیده بودم. به این شکل که در یک عروسی مربوط به طایفه ریگی ها، 2 روحانی جوان و معمم را دیدم که نشسته بودند. از یکی پرسیدم اینها کی هستند؟ گفت پسرهای آزادند؛ یکی مولوی عبدالرئوف و دیگری مالک برادر کوچک تر است که من هم اتفاقا گفتم خدا رو شکر که از نسل ما یکی دو تا روحانی و مولوی هم در آمد. به هر حال ما وقتی وارد محل اقامت ...
دروغ های مرگبار
چطور با مقتول آشنا شدی؟ اولین بار او پیامک داد و نوشت با من تماس بگیر. چون شماره را نمی شناختم پیامک دادم و پرسیدم شما شماره من را از کجا آورده ای؟ بعد از آن مقتول زنگ زد و گفت ببخشید شماره شما شبیه شماره دوستم است و شماره آخر را اشتباه گرفته ام. ارتباط ما از آنجا شروع شد. بعد از مدتی او دوباره زنگ زد و از من درباره مجرد یا متاهل بودنم پرسید. به دروغ گفتم مجرد هستم البته او هم دروغ گفته بود و ...
پرونده ای برای عجیب ترین درگیری های نکونام/ مجادلات حیرت انگیز جواد!
از نکات تاریک فوتبال من این است که یکسال و نیم شاگرد شما در استقلال بودم و خیلی دیر این مسایل را فهمیدم. بنده افتخارم این است که شاگردی امثال شاهرخی، فرکی، ذولفقارنسب، پرویز ابوطالب، یاوری،ابراهیم قاسمپور و ... را کرده ام نه شما! البته شما حق دارید در مورد من زیاد حرف بزنید چون مقابل آدم بزرگتر از خودت قرار گرفته اید. شما که در دوران بازیگری تان به اندازه شماره پیراهن من هم افتخار کسب نکرده اید ...
از ابزار شدن مسئله امام عصر(عج) در دولت خود جلوگیری کنید!
...: در پی رویکردهای اخیر دولت دهم در حوزه مسائل فرهنگی، به ویژه تأکید یک سویه بر برخی نمادها و شاخصه های ایرانی منهای اسلام، از جمله برگزاری جشن نوروز با چنین شرایطی که واکنش برخی علما، مراجع تقلید، سیاسیون و... را به همراه داشت، دکتر علی مطهری نماینده مردم محترم تهران در مجلس شورای اسلامی نامه ای سرگشاده به دکتر احمدی نژاد نوشت. به گزارش تابناک ، متن این نامه به شرح زیر است: ...
کیهان و خوانندگان
لبخندهای شیطانی و دست چدنی و بوقچی های داخلی بی تفاوت بوده و منافع ملی را پاسداری نمایند و با مردم در بهار فجری دیگر همقدم شده و در راهپیمایی با طراوت و انقلابی 22 بهمن شرکت نمایند. طالعی * آقای روحانی در حرم امام راحل(ره) گفتند، قبول صلح شهامت می خواهد! ما که نفهمیدیم دست بالا بردن و تسلیم خواسته دشمن شدن چه شهامتی می خواهد! آیا منی که 8 سال در خط مقدم جبهه بودم و 4 بار مجروح شده ام چون ...
من دیه گو مارادونا هستم ، حال تماشاگران را بهتر کرد
درباره آزادراه گفته است: ساخت یک مستند جذاب از یک طرح اقتصادی نیمه کاره، کار سختی است. به نظرم فکری که در پشت فیلم بوده درآمده است و تکنیک فیلم در پلان های هوایی و تا حدودی مباحث آرشیوی قابل تأمل و ارزشمند است. روند ساخت این مستند به خوبی نشان می دهد که یک طرح اقتصادی چه مسیر ی پر پیچ و خمی را پشت سر می گذارد . این کارگردان با یادآوری فیلم اون شب که بارون اومد کامران شیردل که سال ها قبل ...
امروزه نسخه فرار نهضت آزادی در جنگ، در قالب دیگری دیده می شود/ فریب بازی مهدی هاشمی را نخوریم
بهره می گیرد. وی با اشاره به اینکه این شگرد به شدت علیه جمهوری اسلامی بکار گرفته می شود افزود: رئیس جمهور محترم موضعی به مناسبت 9 دی گرفت هرچند آنطور که انتظار می رفت نبود ولی بعد ببینید چه سر و صدایی توسط رسانه های داخلی و خارجی بپا شد؛ رادیو فردا در همه گزارشات خود یک نقطه مشترک داشت و آن هم اینکه آقای روحانی، شما بر خلاف نظریه اکثریت سخن گفته اید. شریعتمداری افزود: راه ...
من یک کلاهبردار حرفه ای هستم!
اجازه دهید مبلغی را به کارت شما انتقال دهم و شما پول را بگیرید و به من بدهید. هم شیک بودم و هم با کلاس صحبت می کردم، طرف فکر می کرد با یک انسان با شخصیت طرف است و شستش هم خبر دار نمی شد. وقتی پشت خودپرداز می رفتم افراد کارتشان را به من می دادند تا شماره کارت را برای انتقال پول وارد کنم. من هم مبلغی بالا را وارد می کرد تا سیستم ارور بدهد. یعنی بگوید اکنون درخواست شما مقدور نمی باشد. حال ...
خاطره ای از سه زبانه حرف زدن محسن هاشمی رفسنجانی!
...: بعد از ماه ها موفق شدم با زد و بند از او وقت مصاحبه بگیریم. از چند روز قبل برای این مصاحبه آماده شدم تمامی اطلاعات مترو را بارها و بارها مرور کردم ، چون شنیده بودم به شدت آدم رکی است. تو ضایع کردن حرف اول رو می زنه. خلاصه با ترس و لرز به محل مصاحبه در خیابان میرعماد رفتم. آقای خمیه کبود مسئول دفترش با روی گشاده با من برخورد کرد و طبق روال عادی همه روسای 10 دقیقه ای معطلش شدم. به ...
جورج بوش : از ترس با شرت و تی شرت فرار کردم !
12 سپتامبر طبق ساعات عادی و حدود 7 صبح به دفتر ریاست جمهوری رفتم. اولین دستوری که دادم این بود که به تماس همه رهبران دنیا که تماس گرفته بودند تا مراتب همدردی خود را با آمریکا ابراز کنند، پاسخ دهیم. نخستین تماسم با تونی بلر نخست وزیر انگلستان بود. تونی حرف خود را با این جمله شروع کرد که شوکه شده و این که در جنگ با تروریسم صد در صد در کنار آمریکا خواهد ایستاد. هیچ ابهامی در کلامش نبود. این مکالمه ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (30)
سال از آمریکا اومده نشسته بودیم داشتیم حرف می زدیم، حرف از گرونی و قیمت دلار شد. مامانم می پرسه:الان دلار تو آمریکا چنده؟! 17- پشتِ سر هر انسان موفق یه عالمه حرف هست. مثل: پدر سگِ دزد! 18- شمام از این سیستم ها دارین که روزها لباس ها رو از روی صندلی به روی تخت، و شب ها از روی تخت به روی صندلی منتقل کنید؟ 19- قانون پایستگی واحد: واحدها ...
به بهانه سالگرد درگذشت یک مدیر خاکی
“ گردان مالکی هستیم. جمعه ی بعد که عازم دزفول برای شرکت در نماز جمعه بودیم، در پشت نیسان وِیژه که بچه های لشگر را به نماز جمعه می برد، احمد را دیدم با آرامشی مثال زدنی در عقب وانت نشسته بود، تا من را دید صدا زد “بچه خزانه بیا سوار شو". در حالی که چفیه را روی سرم پهن کرده بودم، دوان دوان به سوی تویوتا رفتم. احمد دستم را گرفت و سوار شدم از دوکوهه تا دزفول با احمد گفتیم و خندیدیم. در مصلی دزفول ...
زنان را زنانه ندیدیم
به هشدارهای مربوط به این قضیه مسئولیت دارد. حتی شاید بسیاری از آسیب هایی که به جامعه ما راه یافته و شما هم تلاش می کنید در آثارتان از آنها حرف بزنید، به همین موضوعات ارتباط یابد. آیا توصیفی که از آگاهی بخشی ارائه دادید این هشدارها را هم در بر می گیرد؟ اتفاقی که افتاده این است که ما در یک شرایط خاص قرار گرفته ایم. ما در زمانه ای زندگی می کنیم که انگار جغرافیا برداشته شده است و ما به یک ...
راهی که آوینی با سوره پیمود/ سید هرگز دچار دگردیسی فکری نشد
دیدم یک کاغذ چسبانده روی کمد و رویش نوشته فلانی از تو عذر می خواهم. مادرم مریض شده و امروز زودتر رفتم و ... و. آن کاغذ را برداشتم و هنوز هم دارمش. این اتفاق برایم فوق العاده بود اینکه او برای قرارهایمان اینقدر اهمیت قائل می شد و آن دیدارها برایش تا این اندازه مهم بود که بر هم زدن یکی از آنها باعث می شد از من عذر بخواهد. * چطور آقای آوینی شما را با حوزه مرتبط کرد؟ ایشان من را ...
آیت الله مقتدایی: 22بهمن 57 روزی پر از تلاش و هیجان بود
جامعه روحانیت مبارز روز 22بهمن سال 1357من در مدرسه رفاه حضور داشتم و با لباس مبدل پشت دوربین مداربسته مستقر شدم و اوضاع را رصد می کردم و گوش به فرمان امام(ره) بودم. اوج فعالیت های انقلابی بود و روز بسیار پرهیاهو و پر تنشی بود. رژیم ستم شاهی حکومت نظامی اعلام کرده بود و وضعیت بسیار خطرناکی را برای مردم ایجاد کرده و خط و نشان های زیادی رژیم برای مردم کشیده بود و همه منتظر فرمان امام(ره) بودند ...