سایر منابع:
سایر خبرها
چگونه شیعه شوم؟
تسلیم ما باشد وارد بهشت می شوند امّا بعد از آنکه از گناهانشان پاک شدند. 3امام باقر علیه السّلام : در شیعه علی علیه السّلام هفت خصلت وجود دارد: کسانی اند که در دوستی ما، جان خود را به یکدیگر می بخشند و به دوستی ما، با یکدیگر دوست می شوند و برای زنده کردن و برپا داشتن مذهب ما به دیدار یکدیگر می روند و با هم رفت و آمد می کنند. اگر به خشم آیند، ستم نمی کنند و اگر از چیزی خوششان آمد، اسراف نمی ...
بانوی امدادگر و پرستار دفاع مقدس
تدبیر24 : المیرا شاهان - اعمال، زاییده ی افکارند. وقتی عشق فرمان می دهد، اسارت و شهادت و جان باختن معنای خود را از دست می دهد و هر چیزی جز نفسِ عشق، بی معناست. آن جا که مریم فرهانیان در وصیت نامه اش می نویسد: مادر! اگر من شهید شدم هیچ ناراحت نباش که ما همه امانت هستیم . در امانت خدا، خیانت روا نیست. و آن ها که رفتند، خواستند امانت خدا بمانند و امانت خدا ماندند در حریم امن الهی. فرقی نمی کند در ...
وقتی سرش را بغل گرفتم آهسته گفت مادر جان دیدار به قیامت
. او برای یاری نائب امام زمانش(عج) به جبهه رفت مادر شهید که هیجان بسیار جالبی در تعریف خاطرات فرزندش داشت با این سؤال که به نظر شما هدف شهیدتان در انتخاب مسیر مبارزه حق علیه باطل چه بوده سخنش قطع شد و پس از سکوتی معنادار ادامه داد: سلمان رهبری و ولی فقیه را تنها دید او فرمان امام و فریاد یاری طلبی نائب امام زمان (عج) را شنید و لبیک گفت او وقتی برادرش محمد گفت اگر اتفاقی برای ...
سردار عاشورایی خیبر
اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . **دومین وصیت نامه شهید همت: ... درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا ...
اینجا دارو ندار ابراهیم به مسلخ عشق می رود
همانگونه که سلام بر ابراهیم فرستاده و مکتب و یاد او را جاودان نموده به شما نظر لطف و مرحمتی کند باید خط او را تداوم بخشید. و یا هنگامی که به صفا و مروه می آییم و می بینیم گروه گروه مردم از این کوه کوچک به آن کوه کوچکتر می روند، و از آنجا به این باز می گردند، و بی آنکه چیزی به دست آورده باشند این عمل را تکرار می کنند، گاه می دوند، و گاه راه می روند، مسلما تعجب می کنیم که این دیگر چه کاری ...
جشن شکوفه های افغان در مدارس ایران
دوندگی کردیم تا بتوانیم بچه هایمان را ثبت نام کنیم. زینب خانم می گوید پسرش الان کلاس اول است؛ اما دخترهایش چند سالی است که دیگر نمی توانند مدرسه بروند چون مدرسه مخصوص افغانی ها، خیلی دور بوده و پدر خانواده هم دیگر به آن ها اجازه تحصیل در راه های دور را نداده و حالا بعد از این وقفه، دیگر بی خیال ادامه تحصیل شده اند. برای ثبت نام 300 هزارتومان پول می خواهند حرف هایم ...
دکتر احمدی نژاد: برخی به جای دفاع درصدد مذاکره بودند + تصاویر ، حواشی
...، بی توجه به اظهارات احمدی نژاد، مشغول واکاوی ویژه نامه می شدند. در میانه های اظهارات احمدی نژاد، “غلامحسین الهام” از مشاورین احمدی نژاد در دولت دهم، وارد حیاط مسجد شد. کم کم مراسم به پایان خود نزدیک می شد و به عنوان حسن ختام برنامه، احمدی نژاد خطاب به حاظران گفت که چند دعا می کنم و شما آمین بگویید. احمدی نژاد این گونه دست به دعا برداشت: “انشاالله ظلم، نامردی و مال مردم ...
استقبال بی نظیر علاقه مندان به کتابخوانی از کتاب خوان 131 در همدان
خوشحال گریه می کردم گفتم شما 18 سال مرا اینجا نگاه داشتید و خواه و ناخواه مرا به ایران تحویل خواهید داد ولی شاید عمر من اجازه ندهد بتوانم دوباره به زیارت کربلا بیایم من 18 سال صبر کرده ام یک روز هم بیشتر، پس اول می رویم کربلا و نجف و بعد ایران. حکایت زمستان حکایت زمستان نویسنده: سعید عاکف/ ارائه توسط: سعید نظری (مدرس دانشگاه، رئیس مجمع بسیج شهرستان، رئیس سابق دانشگاه علمی و ...
خاطره ی آزاده سرافراز حاج محمد محمدی نژاد از اسارت و سرنوشت 72 اسیر عملیات عاشورای 2
مقام معظم رهبری: می دانیم ما که شما در دوران اسارت در زندانها در اردوگاهها ی دشوار و زیر آن فشارها یکی از چیزهایی که شما را ،دلهایتان را زنده نگه می داشت پر امید نگه می داشت ،یاد آن چهره و روحیه پر صلابت امام عزیزمان بود . آن بزرگوار هم [...] مقام معظم رهبری: می دانیم ما که شما در دوران اسارت در زندانها در اردوگاهها ی دشوار و زیر آن فشارها یکی از چیزهایی که شما را ،دلهایتان را زنده نگه می داشت پر امید نگه می داشت ،یاد آن چهره و روحیه پر صلابت امام عزیزمان بود . آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند ،حال پدری را که فرزندانش با این شکل از او دور شده باشند راحت میشد فهمید خود آن بزرگوار در نامه ای که برای یکی از اسرا نوشته بودند این حالت را تشریح کرده اند نشان داده اند که ایشان واقعا داغدار فقدان این عزیزان هستند . حقیقتا جای امام این روزها خالی است البته روح بزرگوار و پر فتوح آن جلیل قدر متوجه به ماست شادی ملت ما موفقیت های ملت ما پیروزی های اسلام و مسلمین روح امام را مانند ارواح طبه ی همه ی اولیا ء، شادمان و مسرور می کند. خدارا شکر میکنیم که ثابت کردکه آن دست قدرتمندی که ار روز اول پشت سر این انقلاب و کشور بود همچنان پشت سر این انقلاب و کشور هست. آزاده سرافراز حاج محمد محمدی نژاد شب عملیات عاشورای 2 به تاریخ 64.5.23 در منطقه چنگوله و در میان دره و تپه ماهور هایی که چادرهای تیپ 72 زرهی محرم مستقر بود اعلام کردند که به چادر تعاون مراجعه کنید . دوستان وسایل غیر ضروری و وصیت نامه ها را بنویسند و تحویل دهند همه ما شروع به نوشتن نمودیم آنچه به ذهن می رسید سفارش به یاری امام و رزمندگان و هم امورات خانواده و روحیه آنها شد. در صورت شهادت ما ، وصیت را نوشتیم چند مرحله اراده کردم به نوشتن توصیه ای در خصوص اسارت و دلداری خانواده که اشاره ای به مصائب حضرت زینب (س) دوباره برگه های اسارت را جدا نموده و مجددا این کار را چندین مرتبه تکرار کردم و در نهایت با توجه به تاکید فرماندهان که وقت حرکت است با عجله گفتم که من اسیر نمیشوم چه لزومی دارد در این خصوص چیزی بنویسم .تقدیر که اسیر شویم روز اول اسارت : بعد از به محاصره در آمدن هر یک از همراهان چیزی می گفت . یکی پیشنهاد داد دو دسته بشویم .یک دسته بجنگند و بصورت تاکتیکی دسته دیگر عقب نشینی کنند . دسته دوم شلیک آتش کنند دسته اول عقب بنشینند. و به همین منوال از محاصره خود را برهانیم . دیگری می گفت بیایید همه با هم از داخل شیار بیرون آمده به دشمن شلیک کنیم و درهمان حین هم عقب نشینی کنیم هرکسی زنده ماند، سهراب کاو سوار گفت آقای شاهین آقای یازده و آقای... شما می دانید من چندین مرحله اسیر شدم و فرار کردم رفتم تو صف غذای عراقی ها و ... اما این صحبت هایی که شما گفتید همه مصداق خود کشی است. برادران، من الان میتوانم فرار کنم اما خودم را مدیون این همه بچه کم سن وسال میدانم . بگذارید هرچه بر سر اینها آمد به سر ما هم بیاید . بچه ها، برادران خودتان را برای اسارت آماده کنید اسارت دری دارد که احتمال دارد یک روزی باز بشود .فکر کنم عزیز قبادی بود پیراهن خود را درآورد و زیرپوش سفید را به عنوان تسلیم بالا گرفت دشمن هم دست از تیراندازی برداشت و به صورت اسلحه آماده شلیک به سمت ما حرکت کرد. اینجا بود که من که بیسیم چی بودم با مرکز که مسئول محور جناب مرتضی میریان بود تماس گرفتم و اعلام کمک مجدد کردم و گفتم این آخرین تماس من است داریم آماده اسارت میشویم بیسیم را خاموش قطعه ای را جدا و رموز را زیر خاک مخفی کردم که دست دشمن نیفتد، عراقی ها بالای سر ما رسیدند و ما را به خط پشت سر هم دستها روی سر به اسارت گرفتند. ( یا زینب کبری س) وسط راه در یک سر بالایی تپه ای برگشتم برای آخرین بار ایران را نگاه کردم که یک تانک مان نزدیکی میدان منهدم و در حال سوخت بود و آثار نیروی کمکی پیدا بود ” ولی آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا ” دیگر دیر شده بود ما را پشت یک تپه که جاده ای بود و آخر خط ماشینی عراقی برای بردن یک نیروی عراقی آمد ما را به خط کرده اسلحه گرفت مسلح کرد و با نهایت خشم که ما را به دیوار تپه به تیر ببندد صدای ماشینی آمد برگشت دید یک جبپ آمد توقف کرد و یک جوان خوش تیپ پایین آمد و گفت ( های شینو ) چیه چکار میکنی؟، محمد حمیدی از بچه های عرب خوزستان ترجمه می کرد، او گفت اینها پسر خاله یا عمه من رو تو سنگر کمین کشته اند باید به انتقام او اینها رو بکشم . باهاش صحبت کرد این افسر قانع نشد در نهایت با تندی اسلحه را از او گرفت ما را حرکت دادند به سمت پشت خط خودشان که یکی دیگر از عراقی ها امد و یک اسیر کوتاه قد و ضعیف را بلند کرد که اسمت چیه : جمعه . تو عربی گفت : آره. چرا به جنگ ما عرب ها آمدی ؟ میخواهیم تو رو بکشیم که باز تعدای از ما با خواهش و تمنا نگذاشتیم و حرکت کردیم از داخل دره و راه باریکی که اطراف آن میدان مین و سیم های خاردار بود یک لحظه متوجه عبور مورچه ای از عرض معبر شدم با خودم گفتم خدایا به عظمتت شکر این مورچه الان از من آزادتر و قوی تر است و من از این مورچه هم ضعیفتر و اختیاری از خود ندارم . ما را به جلوی سنگرهای خودشان بردند اکثرا مجروح و تشنه بودیم که سربازان عراقی از آن آب تانکرها که داغ هم بود به ما دادند و از نان خشک ها به بچه ها میدادند. خودم دیدم لباس های تن خود را پاره میکردن و زخم بچه ها رو می بستن این یک شگفتی بود تا الان میخواستند ما رو بکشند. گذشت تا اینکه در این حین ایران یک آتش تهیه را ریخت و نزدیک بود که ما با توپخانه ایران با دستان بسته کشته شویم .انها هم ما را رها کرده به سنگرهاشان پناه بردند، ولی واقعیت این است وقتی اسیر میشوی با سن و سال کم ماه وسط تابستان گرمای عراق و خستگی و... فکری برای فرار برای ما نمانده بود در نهایت آتش فروکش کرد دیدیم یکی از پاسداران که لباس خاکی بر تن داشت و آرم سپاه بر سینه و نزدیکی آرم هم تیر خورده بود را عراقی ها زیر بغلش را گرفته و آوردند و روی زمین انداخته که دیدیم شهید مومنی از بچه های گراب بود که بعدش هم شهید شد. مجروحین سخت را سوار آمبولانس کرده و بقیه را که زنده و سر حال تر بودن را سوار ایفا یا ریو کردن (خاور مانندی ) ساعت 2 بعد از ظهر بود دو نفر مسلح همراه ما را به یک بیابان 20 کیلومتری برده حدودا 3 ساعت تو این گرما، خسته ، زخمی این ماشین از این طرف بیابان ما را می برد به قسمت دیگر وهمین کار را ادامه داد. خاک لوله می شد میامد داخل خفه می شدیم . جاده پر دست انداز، خلاصه ما را زجر کش کردن تا اینکه ماشین از حرکت افتاد و خراب شد .بیسیم زدند و ماشین دیگری امد. با ماشین جدید یک سرباز فارس زبان از منافقین آمده بود. خلاصه مقر سپاه دوم رسیدیم ، پشت گردن ما را میگرفتند از بالای ایفا پرت می کردند و مینداختند پایین ، با دست های از پشت بسته و با این کاری نداشتند تو سالمی ، زخمی ، پات شکسته، دستت تیر خورده یا قسمت دیگری از بدنت و روی اون محوطه و سربازان و فیلم برداران داخلی و خارجی اطراف ما را گرفتند تمسخر کردند و.... ما هم از تشنگی خاک و گرما و خرابی ماشین بی حال بودیم داد میزدیم بر سر خبرنگاران خارجی که به ما آب بدهید ، تشنه ایم کمی آب داغ دادند.( لایوم یومک یا ابا عبدالله) که اینجا یکی دو تا از بچه ها شهید شدند و پیکرهای مطهرشان بردند . بعد از این مرحله ما را سوار بر اتوبوس کرده و راهی بغداد شدیم داخل اتوبوس کولر داشت خواب رفتیم بعد از مدتی دیدم یکی جیب هایم را تفتیش میکند بیدار شدم آن منافق فارس همراه عراقی ها بود با فحش و ناسزا هرچه پول و مدارک و مهر نماز و... برد من مجدد خواب رفتم که روبروی من یک نفر اهوازی به نام جمشید عشایری بود (لحظات اسارت تلاش کرد خود را به سنگر کمین دشمن که بالای تپه ای بود و تیر باری و چند جنازه عراقی در آن بود برساند که با شلیک تک تیر انداز عراقی زخمی و غلطان غلطان پایین آمد و مرتب می گفت خدایا منو اسیر اینها نکن من اینها را میشناسم و....) . این منافق بالای سر جمشید رفت توی اتوبوس و پرسید کجایی هستی ؟ فهمید از خوزستان است شروع کرد به اهانت کردن که ناگهان با صدای سر جمشید به سر و صورت این منافق و افتادن او داخل راهروی اتوبوس ما بیدار شدیم و متوجه منافق توی راهرو شدیم. از هر طرف با لگد بهش زدیم داد و فریاد زد و الان دیگر شب بود و به استخبارات یا سواک بغداد رسیده بودیم آمدند به کمک فرد منافق و او جمشید را نشان داد ،جمشید را پایین بردند او رو ب پشت و رو به پایین انداختند روی آسفالت محوطه با پوتین و کفش به سر و کله و کمر او میزدند تا اینکه کمر و گردنش را شکستند او را برگرداندند سرش را بالا گرفتن داد میزد و آب می خواست لیوان آب را نزدیک لب های جمشید می آوردند سر را می کشید بخورد دست و لیوان را عقب می کشیدند این کار را زیاد تکرار کردند باور کنید کربلایی زنده بود برای ما خلاصه ما را از اتوبوس پیاده کردند یک تونل را سربازان درست کرده بودند همه باتوم و کابل به دست، اولی میزد به دومی و همینطور تا آخر و آنجا راهرویی بود و یک اطاق 3 3 که 36 نفر را ریختند انجا تا لحظاتی بعد ما را برای بازجویی بردند بیرون. یک نفر یک نفر باز تکرار همان تونل وحشت و کتک با کابل و باتوم و می رفتیم توی دستشویی. ما چیزی که نخورده بودیم فقط سر را زیر شیر آب برده خیس می کردیم که آرام بگیریم و از آب شیر توالت سیر میخوردیم .بیرون می آمدیم این بار بدن خیس بود و کابل می چسبید به بدن و ما را میزدند تا می رسیدیم به میز بازجویی که فرمانده شما کیست ؟ افراد اسیر کی هستند ؟ چه سمتی دارند ؟ شهر شما چه تاسیساتی دارد؟ و.... که ما به دروغ جواب میدادیم و اگر جواب خوب نبود و می فهمیدند دو سر سیم را به گوش هایت وصل می کردند و شوکی وارد می شد انگار انفجاری در مغز سرت رخ داده و نهایتا به همان اطاق میرفتیم جمشید هم در حال جان دادن استدعای آب داشت یکی از عراقی ها شیلنگ را داخل انداخت رفت آب رو باز کنه یک بعثی رسید و شیلنگ را کشید ، جمشید گفت باشد آب به من ندادید شکایت شما رو به آقام می کنم و انتقام مرا خواهد گرفت و همانجا جان را به جان آفرین تسلیم کرد روحش شاد و راهش پر رهرو باد . این هم مختصری از یک روز از اسارت و سرنوشت ما 72 اسیر عملیات عاشورای 2 درج شده توسط : بهزاد باقری / دبیر سرویس شهدا و منتظران " میرملاس نیوز "bagheri1348@yahoo. ...
8 سال دفاع مقدس؛ از مدیریت جهادی شهید طهرانی مقدم تا شکل گیری شالوده صنعت مدرن دفاعی
می دهید فناوری گلوگاهی را جذب می کنید. روش دیگر این است که بررسی کنید چه چیزهایی در فناوری وجود دارد که با بررسی کوتاه مدت به آن نمی رسید. راه سوم این است که با توجه به اطلاعات گرفته شده و خرید انجام شده، به کل دانش مورد نظر برسیم. نحوه ساخت موشک تاو در جنگ *تسنیم: گفته های شما دال بر این است که اتفاق جنگ ما علی رغم آن چه در تبلیغات می گویند یک تصمیم گیری پرهیجان و پر شور ...
صد و بیست و ششمین در دزفول برگزار شد
مورد شهید با یک عکس از شهید همراه است. بعد از پایان یافتن متن اصلی، کتاب به نامه هایی اختصاص دارد که شخصیتهایی در مورد این شهید گفته اند. انتهای کتاب به تصاویری از سردار شهید در کنار همرزمان خود اختصاص دارد. به خاطر لیاقت و رشادتی که از خود در جنگ نشان می دهد مسئولیتهای مختلفی را برعهده او می گذارند که آخرین مسئولیت او، فرماندهی تیپ 18 جوادالائمه است که قبل از عملیات خیبر عهده دار آن ...
شهر موشک ها به گذشته اش برنگشت/ جنگ هویت دزفول را مخدوش کرد
.... این نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس به سخن سردار سرلشگر شهید احمد سوداگر اشاره کرده و می افزاید: وی همیشه می گفت که دزفول به تنهایی در هشت سال دفاع مقدس به اندازه یک لشگر نیروی رزمنده در جبهه های حق علیه باطل داشته است . درچین می گوید: به راستی که مردم دزفول در دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس شجاعانه در مقابل هجوم بی رحمانه دشمن با وجود زخم های فراوان ایستادگی کردند. ...
لحظه های دلواپسی کنار آب های هور
درپی به گونی های سنگر مرا به داخل می کشاند.از خیر آب هم می گذرم.بگذار لبانم در کنار هور و دجله همچنان کویری بمانند.با شلیک خمپاره ای در آب،دود سفیدی بلند می شود.یکی فریاد می زند : " شیمیایی زدن" با شنیدن این موضوع همگی فوراً ماسک های ضد شیمیایی را بیرون آورده و به صورت می زنند.نمی دانم چه کنم.من که همان شب اول موقع فرار ماسک شیمیایی ام را به داخل آب انداختم.دست پاچه می شوم. ...
عاشق امیرالمومنین که در گردان امیرالمومنین شهید شد
لذت می برد و کظم غیظ و رافت از خصوصیات او بود . او مقطع دبیرستان را در حالی آغاز کرد که حضرت امام خمینی (ره) فرمان تشکیل بسیج را صادر کرده بودند و او هم گوش به فرمان حضرت امام (ره) بسیجی شد و در دبیرستان شهید رجایی شهرضا ثبت نام نمود و از اعضای انجمن اسلامی آن دبیرستان شد. موقعی که در روزهای تعطیل به خانه می آمد، می گفت که اجازه بدهید من هم رهسپار جبهه شوم. از شما چه پنهان، هم ...
عید قربان ؛ عید بندگی
فَتَرَبَّصُواْ حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ } بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی را که خوش می دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی کند. (توبه/24) ؛ و ...
اسماعیل ها فرزندان ابراهیم های زمان+تصاویر
به گزارش موج رسا , وصیت شهید قربانعلی فرخ نیا: به نام او که زندگی و هستی و مرگم دست اوست به نام اوکه بی عشق زندگی برایم معنی ندارد به نام او که به راهش آ مدم و جان ناقابلم را در راه او فدا می کنم که به ما منت گذاشت و ما را در این سرزمین وارثین زمین گردانید و به نام او که در طول تاریخ هابیل ها و حسین ها در راهش جان دادند وصیتم را می نویسم . زیرا می دانم که اگر پاک باشم و در ...
جواب جالب امام به بعثی ها
طول کشید؟ به بهانه اینکه باید از جان امام مراقبت کنند، چون خبر رسیده بود از ایران عده ای مأمور شده اند به عراق بیایند و امام را ترور کنند!حتی آقای دعایی را به امن العام عراق خواستند و گفتند: چنین خبری به ما رسیده است و ما حاضریم به شما اسلحه و آموزش بدهیم که از جان ایشان مراقبت کنید و اگر نمی توانید این کار را بکنید خودمان حفاظت از جان ایشان را به عهده می گیریم! ایشان آمد و مطلب را به ...
هاشمی: قلمی که با آن حکم اعدام صدام امضا شد به من هدیه کردند
این مطلب در دیدار جمعی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، به سخنان 5 نفر از رزمندگانی که قبل از ایشان صحبت کردند، اشاره کرد و افزود: شما که رزمندگان آن سال ها هستید و سختی ها و شداید جنگ را با تمام وجود لمس کرده اید، جنگیدید، مجروح شدید، به اسارت رفتید و همسنگرانتان جلوی چشم تان به شهادت رسیدند، بیش از همه حق دارید که درباره همه مقاطع جنگ حرف بزنید و نقد کنید و جامعه و جوانان از شما همین انتظار را ...
شهیدی که روز عرفه به آرزویش رسید
شهرخبر : شهید احمد کاظمی روحیه مبارزاتی داشت. در سن 18 سالگی به مبارزین جنوب لبنان پیوسته بود. سر آغاز انقلاب اسلامی ایران با جنگ تحمیلی علیه ایران بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران احمد کاظمی جزو اولین کسانی بود که به سپاه پاسداران پیوست.احمد کاظمی، با شروع جنگ ایران و عراق، با یک گروه 50 نفره در جبهه های آبادان حضور یافت و مبارزه را با عراق آغاز کرد. در پایان جنگ، این گروه 50 نفره به یکی از لشکرهای مهم سپاه (لشکر زرهی 8 نجف اشرف) به فرماندهی احمد کاظمی تبدیل شد. کاظمی و آرزوی شهادت خیلی از سرداران دفاع مقدس که به قافله همرزمان شهیدشان نپیوستند، آرزوی شهادت داشتند؛ اما کاظمی آرزوهایش را به زبان می آورد. او در 2 سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، 6 سال فرماندهی لشکر 8 نجف و پس از جنگ نیز یک سال فرماندهی لشکر 14 امام حسین (ع)، 7 سال فرماندهی قرارگاه حمزه س ...
هزار نکته غیرحسن بباید تا شجریان شوی...
. الان که در تهران هستم بهتر است بگویم من یک کلمه زبان فارسی متوجه نمی شوم، ولی از موسیقی زبان شما؛ خیلی لذت می برم 2 دو شوالیه در یک قاب شاید بهترین تعبیر را در مورد استاد شجریان؛ شهرام ناظری در جشن هفتاد و سه سالگی ایشان بکار بردند هنگامی که گفتند ایشان(محمدرضا شجریان) از خودش چهره ای را به وجود آورد که به نظر من تنها آوازخوان نیست. چون صداهای خوب بسیار است. صدایی آمیخته با ...
کپسول اکسیژن جزئی از اجزای بدنم شده است
راحت با یه بوق و جرقه من وارد تشنج می شوم و کنترلم خودم را از دست می دهم و بعد از به هوش آمدن شرمنده می شوم.... برخی داروها را که کمیاب است در صورت موجود بودن در داروخانه ها، آزاد می فروشند اما به ما نمی رسد! با این اوضاع باز هم دم بچه های جبهه گرم که حداقل کمکم می کنند، خودم توانایی خرید دارو و دستگاه ها رو را ندارم! ما قربانی امام حسین (ع) بودیم در قبال این تبلیغاتی ...
کسر از حقوق کارمندان به بهانه کمک به مردم یمن/ زیان تحمیلی 160 میلیارد تومانی به بیت المال در 2 روز/ ...
شود تا این باشگاه همانند پرسپولیس مدیرعامل نداشته باشد.به گزارش خبر گزاری آنا، بهرام افشارزاده بعد از مدت ها حضور همزمان در وزارت ورزش و باشگاه استقلال، سمت مدیریت خود را با سرپرستی در این باشگاه تغییر داد و به نظر می رسد وی از این پس تحت عنوان سرپرست به کار خود ادامه خواهد داد.طبق آخرین شنیده ها در آخرین نامه ارسالی از وزارت ورزش به باشگاه استقلال، سمت افشارزاده سرپرست باشگاه خطاب شده است. به نظر ...
شهید بازیار: راه خودکفا شدن و رهایی از یوغ استعمار ، همین جمهوری اسلامی است
ویرانی کاخ ظلم و ستم یزیدیان زمان برای نسل های آینده سرمشق و الگویی باشند. دانش آموزان عزیز قرآن را در زندگی خود پیاده کنید شما با درس خواندن خویش در مدارس همانند رزمنده های اسلام در جبهه های جنگ با دشمنان اسلام بجنگید ای امام اگر من هزاران جان داشتم در راه تو فدا می نمودم و هیچ گاه تن به ذلت نمی دادم . در نمازهایتان دعا کنید که هر چه زودتر قوای اسلام بر نیرو های کفر پیروز ...
قلمی که با آن حکم اعدام صدام امضا شد را به من هدیه دادند
همه حق دارید که درباره همه مقاطع جنگ حرف بزنید و نقد کنید و جامعه و جوانان از شما همین انتظار را دارند و نباید از حرف های دلسرد کننده عده ای اقلیت پر هیاهو برنجید. وی با تأکید بر این نکته که شما شیعه امام علی(ع) هستید ، از آن حضرت با عنوان نابغه تاریخ تعبیر کرد و گفت: همه می دانند که علی(ع) در آغاز هجرت در لیله المبیت جان فشانی کرد و بعدها در مکه و مدینه با تمام وجود از اسلام و پیامبر ...
عباس جوانمرد: با بلیت 160 هزار تومانی نمایش چه چیزی به مردم می دهید؟
کارگردان ها با تفکراتی که داشتند، روزنه ای باز کردند که این روزنه باید راه تازه ای برای نسل بعد می شد. اما امروز نمی توانیم به نمایش نامه نویس شاخصی اشاره کنیم یا دست کم چه در کمیت و چه در کیفیت آن شکوفایی دیده نمی شود. دلایل این افت چه می تواند باشد؟ نسل دهه 40 تجربیاتش را به نسل دهه 50 منتقل کرد. به نظر من هر دو نسل فعالانه زندگی کردند. خوب است که شما اسمی از نسل 40 و 50 می برید. برخی که ...
آشیق ها در طول تاریخ، اسلام را تبلیغ کرده اند/ آشیق ها سرمایه ملی هستند
مجلس می خواند همانند سربازی است که جلوی فرمانده اش می ایستد. اما آشیق ها می توانند زمان آواز خواندن حرکت کنند و برخلاف شعر خواندن حرکت در زمان آواز تاثیر زیادی در ذهن عموم می گذارد. به نظر شما روابط اجتماعی آشیق با مردم باید به چه نحوی باشد؟ وقتی که آشیق برای نخستین بار وارد مجلسی می شود باید اشعاری مانند عبرت نامه، جهان نامه، استاد نامه و یا مختارنامه را بخواند و ...
تا رهبر فرزانه ی ما "سیدعلی "هست/ باکی به دل از دشمن ناباب نداریم
ره حفظ وطن خود بکوش جان به نثار قدم رهبرم عشق علی برده زدل عقل و هوش "سرکه نه در راه عزیزان بود بار گرانیست کشیدن به دوش" حسین زنگانه انتهای پیام/
رونمایی از کتاب زندگی به سبک اطلسی ها
سال های جنگ تحمیلی مادران همواره باعث قوت روحیه رزمندگان اسلام می شدند و فرزندان خود را با روی خندان به جبهه های جنگ روانه کردند و حالا باید خاطرات بسیار این مادران ثبت و ضبط شود. نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: اگر حضرت زینب(س) سکوت می کردند نه خبری از عاشورا بود و نه از کربلا، بنابراین ما باید این نهضت را راه اندازی کنیم و از ظرفیت های مختلف فرهنگی اشاره کنیم. او ضمن تقدیر از مدیریت ...
سه چهره پنهان استاد محمدرضا شجریان
سیاسی شجریان در این دوران شگفت انگیز است.او در همین سال در نامه ای به ضرغامی اجازه پخش ربنا را از تلویزیون سلب کرد. در روزهایی که همه فکر می کردند شجریان دیگر قصد برگشت به ایران را ندارد یا با بازگشت اش به ایران اتفاق های خوبی در راه نیست، او خیلی راحت به ایران برگشت و مشکل خاصی برای او ایجاد نشد. بعد از آن شجریان بارها و بارها به خارج از کشور سفر کرد و به ایران بازگشت و در هیچ کدام از این ...
نحوه شهادت حضرت مسلم(ع) به روایت علامه مجلسی
هیچ نسبی و نژادی از قریش ندارند. پس بکر بن عمران لعین دست آن سلاله اخیار را گرفت و بر بام قصر برد و در اثنای راه زبان آن مقرب درگاه به حمد تو ثنا و تکبیر و تهلیل و تسبیح و استغفار و صلوات بر رسول خدا (ص) جاری بود و با حق تعالی مناجات می کرد و عرضه می داشت که بارالها! تو حکم کن میان ما و میان این گروهی که ما را فریب دادند و دروغ گفتند و دست از یاری ما برداشتند. پس بکر بن حمران لعنة الله ...