روزی که دخترم را در اینستاگرام پیدا کردم
سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی کودک تنها نمی خوابد!
...، اتاق را با چیزهای دوست داشتنی اش مثل پوسترها، برچسب های شب نما یا یک روتختی تزیین کنید. این کار باعث کاهش اضطراب و تقویت حس مالکیت اش به اتاقش می شود. همچنین برای پیش از خواب کودک یک عادت هر روزه در نظر بگیرید مثل خواندن داستان، تعریف خاطرات کودکی، ماساژ ، بوسیدن و شب به خیر. ظرفیت تحمل تان را بالا ببرید:ممکن است کودک بدخلقی کند، شب ها خواب را از چشمان شما بگیرد. هرگز کوتاه نیایید و ...
طعم کرونا به کام کودکان!
گروه فرهنگی آناج/ مهدی نورمحمدزاده: اول مشکل من به عنوان پدر دو دختر هفت ساله و دو ساله، توضیح و تشریح معنای واژه مهجور قرنطینه برای بچه ها بود. راستش خودم هم چندان با این کلمه درشت که بار حسی منفی اش، آدم را یاد ایستگاههای متروک قطار در فیلم های وسترن می اندازد، احساس راحتی نمی کردم. حتی به نظرم ترس برخی از مسئولان ما از طرح و اجرای قرنطینه شهرها، ناخودآگاه از بار منفی و البته تاریخی این واژه ...
تنبیهی که خواب قبل از تحویل سال را بر رزمندگان حرام کرد!
، نمی دانم. فقط یادم هست که یک باره دیدم کف پایم شعله ور شده و می سوزد. سریع از خواب پریدم. غلام بود؛ از بچه های تبریز. سر شب بهم تذکر داده بود که اگر موقع تحویل سال بخوابم، ناجور بیدارم خواهد کرد؛ ولی باور نمی کردم این جوری! فندک نفتی را زیر جورابم گرفته بود. در نتیجه جورابی را که کلی به آن دل بسته بودم که تا آخر دوره سه ماهه ماموریت با خود داشته باشم، آتش گرفت و پای بنده هم بعله! ...
کرامات و معجزاتی از امام حسین (ع)/ خداوند چه هدیه ای به امام سوم شیعیان بخشید؟
امام حسین (ع) از زبان حضرت زهرا (س) حضرت زهرا (س) درباره کرامات و ممعجزات امام حسین (ع) می فرماید: وقتی به چهار ماهگی رسید خداوند او را در وحشت انیس من قرار داد در جایگاه عبادت با من بود وقتی به شش ماه رسید در شب تاریک نیازی به چراغی نداشتم از نور حسین (ع) استفاده می کردم تا این که فرمود: هنگامی که در جایگاه نماز با خودم خلوت می کردم صدا سبحان الله را از رحم خود می شنیدم. ...
وقتی علی پروین از عقاب آسیا خوشش نمی آمد!
آن پا بازی کرده بودم. دکتر نوروزی آن زمان در پرسپولیس فیزیوتراپ بود و اشتباه تشخیص داد و شرایط سختی برای من ایجاد کرد. گفت پایت را آتل بگیر، ولی درد داشتم و به ایشان هم گفتم، با این حال می گفت عادی است. در هر صورت مجبور شدم به آلمان بروم و بعد هم اصلا بازی نکردم. *چرا دیگر هیچ وقت نتوانستید بازی کنید؟ قرار بود در آلمان بازی کنم ولی خوردم به قانون زیر 22 ساله ها که برطبق آن ...
برخی ناگفته های جنگ در کتاب از مشهد تا کاخ صدام
...: می شناسینش؟ اسمش تو لیست نبوده، با شما نبوده؟ لحظاتی که اتوبوس به دلیل ازدحام جمعیت ایستاده بود، دختر بچه ای کنار پنجره، مدام اصرار می کرد که: تو رو به خدا کاری بگید تا براتون انجام بدم. هر چه تشکر می کردیم باز هم می گفت: تو رو به خدا بگید. گفتم: حافظت خوبه؟ این شماره رو به ذهنت بسپار: 50، 90، 5 تکرارکن 50، 90، 5. این شمارۀ خونمه. به مشهد زنگ بزن بگو محمود اومده. بعد از ...
علی علیپور: اگر کسی بخواهند تصمیم بگیرد سازمان لیگ و مسوولان هستند
که البته همانطور که گفتم کادرفنی و بازیکنان در آن تاثیر داشتند. بعد از مدت ها ثبات، در این سال شما سه مربی روی نیمکت تجربه کردید. این اتفاق چطور بود؟ با تغییر مربی بچه ها باید خود را با شرایط جدید وفق دهند و با شرایط مربی جدید آشنا شوند. بعد از اینکه آقا یحیی آمد برای تیم بهتر شد. به این دلیل که ایشان بچه ها و شرایط کلی تیم را می شناخت و خودم هم در دوران حضورم در نساجی با ...
بی اعتنایی صلیب سرخ به وضعیت اسرای ایرانی/ سرابی که سربازهای عراقی برای اسرای ایرانی ترسیم کردند
اردوگاه نه! آن را هم قرار گذاشتیم به صلیبی ها بگوییم. کوروش قاسمی چند ماه با مجروحیتش سر کرده بود، در بدترین شرایط. کابلی که به سرش خورد ناگهان حالش را بدتر کرد، بینایی اش را از دست داد. چند روز بعد کامیونی آمد داخل اردوگاه. عدنان نگهبان بی رحم آمد داخل آسایشگاه و گفت دو نفر بروند بیرون. دو تا از بچه ها رفتند. کوروش را باید عقب کامیون می گذاشتند. نمی دانستیم کوروش نفسش هم ایستاده. اسمش را ...
دردودل و پیش بینی شاعری که پزشک کروناست
متخصص است، ما بعد از ایام نوروز پیک وحشتناکی خواهیم داشت. عباسلو بار دیگر بر سرایت سریع این ویروس تاکید کرد و گفت: اگر به همین شکل پیش برود ما حداقل تا دو سه ماه دیگر با آن درگیر هستیم. این که می گویند هوا گرم شود، ویروس از بین می رود، در واقع دما خیلی باید بالا برود. اگر با رعایت نکردن مردم شکسته نشود ممکن است به این راحتی دست از سرمان بر ندارد اما اگر مردم رعایت می کردند و در خانه می ...
جبهه دانشگاه اصلی من
شوخی هایش که می افتادم، ناخودآگاه بلند بلند با خودم می خندیدم. اما درست در روزهای اعزام من به جبهه، خبر رسید که کریم مجروح شده است. از طرفی نگران او بودم و از طرفی نگران اینکه با مجروحیتش پدر و مادر رضایت ندهند من به جبهه بروم. کریم را به بیمارستانی در یزد آورده بودند. مدتی در بیمارستان بستری بود و بعد مرخص شد. از ناحیه پا مجروح شده بود. توی خانه با عصا راه می رفت. بعضی وقت ها عصاهایش ...
بی بی جان کار گره خورده خودتان عنایت کنید
بعد اونجا به بچه ها بگو آر پی چی بزنن بهش گفتم میخوای ما رو به کشتن بدی گفت همینی که بهت گفتم پاشو برو. با بچه ها راه افتادم و خیلی مواظب بودم که قدمها رو درست بردارم نه یک قدم کم نه یک قدم زیاد، رسیدیم. به بچه های آر پی جی زن گفتم بزنید، گفتند نمی بینیم گفتم شما چکار دارید بزنید. حاجی هم بچه ها را برداشت و رفتند جلو فردا صبح وقتی منطقه رو دیدم بهتم زد. ما در میدان مین ...
تنها در ووهان
سال پیش بود که من به عنوان یک دانشجوی زبان چینی وارد چین شدم. مدتی مشغول تحصیل و دانشگاه بودم و بعد با کمپانی ای که الان در آن مشغول به کارم، آشنا شدم و مسیر زندگی ام در چین عوض شد. از دانشگاه انصراف دادم. به ایران آمدم و ویزایم را تغییر دادم و بار دیگر برای کار به چین بازگشتم. اینکه چطور جرقه رفتن به چین هم در زندگی من زده شده، به برادرم مربوط است. برادر من ورزشکار است و در رشته ووشو مشغول به ...
مجاهدان آموزش در کنار مدافعان سلامت
همسرم که زحمت فیلمبرداری بر عهده اوست، دروس را یا به صورت تصاویر ضبط شده از خود و یا با ارایه تمرین و تکیلف به دانش آموزان ارایه می دهم و روز بعد پیگیر حل و رفع اشکال می شوم. پریش با بیان اینکه اگرچه مدرسه و کلاس بهترین محل آموزش و یادگیری است و هیچ تکنولوژی نمی تواند جایگزین آن شود، خاطرنشان کرد: با این حال در طول یک ماه از تعطیلی دانش آموزان را فعال نگه داشته ام و اجازه ندادم در ...
میثم تیموری: دوست دارم از کاپیتان های تیم ملی عیدی بگیرم
و همه با هم دوست هستیم و فرقی ندارد. یک دروغ سیزده؟ به طور کلی آدم دروغگویی نیستم اما به مادرم گفته بودم 10 میلیون تومان به تو می دهم و بعد به او 5 میلیون دادم و گفتم باشگاه پول کم تری داده است. یک سین به سفره هفت سین اضافه کن؟ ساسان انصاری. چرا ساسان؟ چون بچه خوبی است و همه او را دوست داریم. کدام شعار هواداران تراکتور را ...
ویسی: بابت باخت گوآردیولا در دربی منچستر از دستش عصبانی شدم ؛ من از کرونا نمی ترسم چون یک لُر هستم!
از تیم بیرون آمدم و آنها من را نخواستند. هیچوقت نگفتم که چرا آمدم بیرون ولی این بار می گویم که اگر برگردم به عقب تمام صحبت هایی که باید را می گفتم و بعد می رفتم. دلیلش این بود، من عصبانی بودم و مصاحبه ای کردم و در آن گفته بودم استان صاحب ندارد. بد رفتار کردند و گفتند که بودجه نداریم و حتی لیگ قهرمانان آسیا هم برای ما مهم نیست پس اگر می خواهی بمان و اگر نمی خواهی برو. همین شد که جدا شدم. با این حال ...
شما نظر دادید/ با پینگ پنگ، کتاب و خواب روزهای قرنطینه را بگذرانید
نظرخواهی نظرات بسیار متنوعی داشتند. اما به نظر می رسید این روزها به همه آن ها سخت می گذرد. یکی از نظرات تلخ منتشر شده از این قرار بود: آپارتمان ما 50 متر است و با دو بچه واقعا داریم دیوانه میشیم درآمدمون هم هیچ شده. پیک موتوری بودم الان که این را مینویسم اشکم درآمده،ماکه مثل شماها واحدمون 100 متری نیست یا ویلا نداریم... #در _خانه _بمانید و درآمدزایی کنید گروهی از آن ها معتقدند بودند ...
عشق به مردم بهای جان این دکتر جانباز شد
من پزشکم و به اندازه خودم دارایی دارم که به بچه معلولم برسم. اما چه به روز معلولانی می آید که در خانواده های نیازمند زندگی می کنند. دخترم 6 سال قبل فوت کرد اما دغدغه معلولان یک لحظه هم او را رها نمی کرد. زمان خدمت وقتی رییس دانشگاه علوم پزشکی بابل بود آنقدر به این در و آن در زد و از درآمد و دارایی خودش هزینه کرد تا یک مرکز مجهز دندانپزشکی خاص معلولان افتتاح کرد. شکل فک و صورت معلولان در اثر گذر ...
پروین: تولد دخترم در نوروز 58 بزرگترین عیدی من بود
به همه مردم تبریک می گویم و امیدوارم سال خوبی داشته باشند و توصیه های مسوولان وزارت بهداشت را جدی بگیرند تا سلامتی شان به خطر نیافتد. و یک توصیه کرونایی به مردم؟ همین که از خودشان مراقبت کنند و آنچه که گفته می شود را مثل شست و شوی دست ها و بهداشت فردی رعایت کنند. به امید خدا تا آخر همین عید، کرونا با کمک همه مردم ریشه کن شود. البته مردم ما باسواد هستند و خودشان رعایت می کنند، اما من هم وظیفه خودم می دانم که این مسائل را عنوان کنم. ...
صبوری هایی همسرانه / نامه ای که دخترم نوشته است
: لابد بچه ها خواب هستند نرفت طرفشان که آن ها را ببوسد. شرکت که می رفت بچه ها را می بوسید و می رفت. من رفتم پشت سرش آب پاشیدم هوا تاریک بود. گفتم: بگذار ببینم می رود طرف خانه مادرش دیدم نه به طرف خانه مادرش هم نرفت به طرف بسیج رفت. ساعت هفت من بچه ها را از خواب بیدار کردم داشتم صبحانه می دادم دیدم، آمد. گفت: صبحانه می خورید. گفتم: آره. گفت: من صبحانه نخوردم ماشین هنوز نیامده من تو دلم می ...
پذیرایی از یک رزمنده مهمان با رزم شبانه!
به گوشم رسید. تا چند لحظه منگ بودم. با صدای بعدی که مسئول دسته داد می زد برادر! بلند شو از جا پریدم و نشستم. هاج و واج به این طرف و آن طرف نگاه می کردم. دوباره صدا زد که گفتم برپا! بلند شو برو بیرون و به خط شو . من که تازه خودم را پیدا کرده بودم با ترس و لرز در آن تاریکی گفتم که برادر من مهمانم ، با صدای بلند داد زد و گفت که بدو بیرون، ما اینجا مهمان نداریم . انگار گوشش بدهکار نبود. منظورش این بود که هرکس شب اینجا بخوابد، باید تاوانش را پس بدهد. این مهمان عزیز مهدی حقیقی بود که بعد ها در عملیات کربلای 5 به خیل دوستان شهیدش پیوست. ...
پدری که اسلحه پسران شهیدش را روی زمین نگذاشت
عملیات والفجر 8 مانده بود. برای چندمین بار اعلام کردند که در جبهه به من نیاز دارند. برای دومین بار به مدت سه ماه آموزش های سخت آبی خاکی را در هور شادگان و رود کارون پشت سر گذاشتم. هر روز در مسیر مخالف آب آنقدر پارو می زدم که مچ هایم همیشه درد می کرد. شب عملیات ناگهان ابر های باران زا آسمان منطقه را پوشاند و بارندگی شروع شد. در زیر باران شدید، با قایق از اروندرود گذشتیم و وارد جزیره ام الرصاص ...
همه ی ما پرسیده ایم: بچه ها چطور به دنیا می آیند؟
شدم که رابطه جنسی چیه و نوزادا چطور دنیا میان حسم بد نبود ولی کنجکاو شده بودم و دوست داشتم بیشتر بدونم یا حتی تجربه اش کنم. علی 19 ساله در این مورد می گوید: فکر می کردم هر زنی شوهر داره دعا می کنه خدا یه بچه میذاره تو شکمش. فکر می کردم خدا دعای مجردا رو نمی شنوه چون می دونه بچه به پدر نیاز داره. وقتی راهنمایی بودم و از طریق دوستام فهمیدم ماجرا چیه به پدر و مادرم فکر می کردم. می گفتم نه ...
علی کریمی: استقلال از سوی وزارت ورزش مظلوم واقع شده است/ متاسفم دوران استراماچونی کوتاه بود
من متولد اصفهان هستم اما خانواده پدرم اهل ایذه خوزستان و بختیاری هستند. فوتبالم را از 10 سالگی در مدرسه فوتبال ذوب آهن شروع کردم. بعد از دو سال به سپاهان رفتم و حدود 10 سال در سپاهان بازی کردم. در رده های مختلف این تیم حضور داشتم. احسان حاج صفی، مهدی شریفی، جلال علی محمدی و خیلی ها دیگر شرایطی مثل من داشتند. بزرگترین اشتباهم جدایی از دینامو زاگرب بود حضور در کرواسی ...
من، گریدر و جاده
بعد از مدتی آنقدر عاشق کارم شدم که حتی وقتی یکی از آشنایانمان پیشنهاد داد که به شرکت گاز بروم و حقوقی تقریبا دو برابری دریافت کنم، قبول نکردم، چون من کیف می کنم وقتی که می بینم که من وهمکارانم راه را برای مردم باز می کنیم و جلو می رویم ، وقتی از آن بالا، از اتاقک گریدر مسیر پشت سرم را نگاه می کنم انگار دنیا مال من است. گفتم خدا را شکر تو سالمی آقا خدایار آدم را یاد لوطی ها و ...
یادداشت های علم، پنجشنبه 6 فروردین 1349: سفیر شوروی سر شام یک شمشیر به شاهنشاه تقدیم کرد!
دائما ما را تهدید می کنند و ما ناچاریم که در خاور دور آمادگی داشته باشیم. خیلی تعجب از این صحبت او کردم. هرگز نشنیده بودم که یک روسی این طور بی پرده سخن بگوید. بعد به خصوص که گفت: آن ها به هر حال متصرفات خاور دور ما را متعلق به خودشان می دانند [و] می گویند ما آن را غصب کرده ایم. من به خنده گفتم: مثل این که درست هم می گویند، به هر حال یک قسمت هایی را در زمان روسیه تزاری گرفتید. او هم گفت: صحیح است! به ...
خندوانه بعد از کرونا بازمی گردد/ تکذیب یک اتهام
یک اتهام است. به گزارش مهر، این مجری تلویزیون تصریح کرد: واقعیت این است که قصد ساختن برنامه خندوانه را نداشتم و به تلویزیون نیز اعلام کرده بودم که فعلاً نمی سازم. این ماجراها به شیوع کرونا در کشور خورد. در این زمان بنده علنی اعلام کردم که این برنامه تا بعد از رفع کرونا ساخته نمی شود تا حالمان بهتر باشد و سر حال باشیم. وی تاکید کرد: انسان باید در ابتدا در قبال خودش احساس ...
بازیگری که خجالتی از آب درآمد
.... بازیگر پرکاری نبودم، اما بعد از به دنیا آمدن دخترم کار هایی که دوست داشتم را قبول نکردم، خوشحال هستم که بزرگ شدن بچه ام را دیدم.دربخشی از گفتگو مدیری سوال های چالشی از یکتا ناصر پرسید.درباره وضعیت فعلی سینما گفت: توقعی ندارم یک زمانی خیلی شاکی بودم، الان اینگونه نیستم به نظر مهمترین چیز در هر فضایی آدم حال خودش را خوب نگه دارد، بعضی اوقات فکر می کنم بعضی رفتار های غیر حرفه ای اگر انجام می دادم شاید به نتیجه مطلوبی می رسیدم، اما خوشحال هستم طوری زندگی کردم که خودم خودم را دوست داشته باشم. ...