سایر منابع:
سایر خبرها
محمدحسین فهمیده به روایت خواهر
مادرم نشان دادند و مادرم گفت شناسنامه او دست شما چه کار می کند؟ آنها گفتند: محمدحسین زخمی شده و می خواهیم پدرش را ببینیم. خواهر بزرگترم این افراد را به مغازه پدرم برد و با اصرار پدرم آنها گفتند محمدحسین به شهادت رسیده است ، همان نوجوان 13 ساله ای که زیر تانک رفت محمدحسین بوده است و فردا در 8 آبان 59 محمدحسین فهمیده در قطعه 24 بهشت زهرا به خاک سپرده شد. * خاطره ای از محمد حسین ...
قمر بنی هاشم(ع) در کتاب مقدس مسیحیان
...، همان منطقه ای است که در دوره های باستان به عنوان امپراطوری لیدیا شناخته می شده که همان نیمه غربی ترکیه کنونی و در این عبارات منظور بردگان ترک بوده است. همان طور که در لشکر امام حسین(ع) بردگان و افرادی از ملیت های مختلفی وجود داشتند، در لشکر عمر سعد نیز ملیت های مختلفی بودند که به روی حقیقت شمشیر کشیدند. سپس ارمیای نبی خبر از تحقق وعده الهی می دهد مبنی بر این که از همه قاتلان ...
روایتی دردناک از زنانی که نام زنان خیابانی را یدک میکشند
چه هست! تا آمدم به خودم بیایم دیدم آینه و شمعدان آورده اند و تور سفید را انداخته اند روی کله ام. بچه بودم دیگر. کدام دختر بچه ای است که دوست نداشته باشد عروس شود؟ کفش سفید را پایم می کردم و توی اتاق رژه می رفتم. به خیالم همه اش همین است. نقل و تور و آینه و شمعدان. همه بیایند و قربان صدقه ام بروند که چه عروسی ! چه عروسکی! عروسک ها را چیده بودم در اتاقم. یک اتاق داشتیم خانه مادر شوهر. پر عروسک بود ...
چرا شهید آقاسی زاده حضور در جبهه را به تحصیل در اروپا ترجیح داد؟/ انجام بیش از 2400 پروژه مهندسی جنگ
حاجتشان روا! ...نگاهی به چشمانش کردم که از خوشحالی برق می زد و می درخشید. گفتم: حالا حاجتتان چی بود؟! حسن آقا گفت: شهادت... . (صفحة 49) زینت افکارش و خودش را جمع و جور می کند تا به خانة همسایه شان، آقای قالیباف- حاج محمد باقر قالیباف -برود. در آنجا صحبت های زینت، حاج خانم- مادر خانم آقای قالیباف- و زهرا - زهرا مشیر، همسر آقای قالیباف- گل می اندازد و حاج خانم راجع به قضیة حسن ...
رازهای جدید از دربی 6 تایی ها فاش شد؛ یکی از بچه ها تا چهار صبح کاباره بوده، یکسری هم رفته بودند الو
اند ولی به سایرین گفته مثل او همه از زبان آبی ها بشنوند. - من یک بار با حضور در برنامه "خط قرمز" خیلی از واقعیت ها را گفتم ولی می خواهم این بار با مستندات واقعیت ها را بگویم. به خدا خسته شدم این قدر بی دلیل اسم من را آوردند. فوتبال یک بازی گروهی است، اگر تیم ببرد همه در آن برد سهیم هستند و اگر تیم ببازد همه مقصر هستند، حالا چه یک گل بخورند چه شش گل. ای کاش آن موقع می گذاشتند از آن بازی ...
سبزترین تاکسی ایرانی همراه با وایرلسi
است و حالا برای خودش در صنایع دستی ماهر شده است؛ اما تا به حال کسی از او حمایت نکرده است. او به دنبال این است که این هنرهای دستی را جایی ثبت کند تا بلکه از این راه برای تعدادی دیگر هم اشتغال زایی کند اما اول به وزارت کار رفتم که مرا به صنایع دستی ارجاع دادند و از آنجا به شورای عالی ترافیک مرا فرستادند و از آنجا به تاکسیرانی معرفی کردند و در نهایت هیچکس از من حمایت آنچنانی نکرد. آقای خاکی دوست ...
شهیدی که پیش از شهادت بر سر مزار خودش حاضر شد
گفت می خواهم برای عروسی خواهر دوستم به خرمشهر بروم او حتی ناهار نخورد. سریع آماده شد و یک پیراهن و جوراب برداشت و با دوستش رفت. ما هم با خیال راحت 2 روز بعد از آن با بچه ها به مهمانی رفتیم. وی ادامه داد: آن روز که مهمان بودیم، چند پاسدار دنبال من آمدند. چادر دختر بچه ها را روی سرم انداختم و جلوی در رفتم، دیدم در اتومبیلی حسین جلو نشسته و گویا چند پاسدار در عقب مراقب او هستند! به من ...
شوخ طبعی های یک روضه خوان+تصاویر
دوام نیاورد. به برادرم علی گفتم: انگار آقاجان خوابش برده. دیگر سکسکه نمی کند. جلو رفتیم. میرزا مرده بود. به راه پدر خوابش را دیدم. گفت: دلم می خواد مثل خودم مداح بشی. من هم گفتم، یا علی! میراث پدر خواهی، علم پدر آموز این تک بیت را خواند و رفت سر اصل مطلب: پدرم مرا خیلی دوست داشت. حتی یک بار وقتی کودک خردسالی بودم، حصبه گرفتم و نزدیک بود از دست بروم. پزشکان همدان در ...
مجموعه اشعار آئینی ویژۀ اربعین حسینی
... تو ماندی و کبوتر رفت کوفه تو را کشتند و خواهر رفت کوفه خودم در راه و معجر رفت کوفه چه بهتر زودتر سر رفت کوفه وگرنه دردها می کشت مارا نگاه مردها می کشت ما را بهاری داشتم اما خزان شد قدی که داشتم بی تو کمان شد عقیق تو به دست ساربان شد طلای من نصیب کوفیان شد خبر داری مرا بازار بردند ...
پانزدهم محرم/ روز فرستادن سرهای شهدای کربلا به سوی شام
نخواهد بود و آنها روز قیامت در عذاب خواهند بود. دوباره عده ای خواستند آن دست را بگیرند که باز ناپدید شد، برای بار سوم که برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت: وَ قَد قتلُو الحُسینَ بحکم جَور وَ خالف خَلفَهُم حکم الکِتاب، امام حسین (ع) را از روی ظلم و ستم شهید کردند و با این کارشان مخالف قرآن عمل نمودند. حاملان سر، از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آن شب را نخوابیدند ...
گفت وگوی منتشرنشده با داماد امام خمینی(ره)
ایشان می گویند: باید به ترکیه برود! ولی اهل خانه مخالفت می کنند. ما هر جور بود ایشان را منصرف کردیم به ترکیه نرود، ولی رئیس ساواک قم با عده ای از مأموران آمدند و ایشان را بازداشت کردند. *آیا شما زمانی که به عتبات رفتید، حاج آقا مصطفی را دیدید؟ خیر، چون در سال 57 رفتم و ایشان در سال 56 به شهادت رسیده بود. *یک بار هم در سال 45 به نجف رفتید. از آن مقطع چه خاطره ای ...
مجموعه اشعار ویژۀ شهادت امام رضا (ع)
حجره ای افتاده ای و تشنگی داری تو کربلای دیگر در حال تکراری قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد بد شد، نشد امروز بالای سرت باشد بد جور داری روی خاک از درد می پیچی ای وای اگر امروز روز آخَرت باشد حیف از سر تو نیست روی خاک افتاده؟ باید سرت الآن به دست خواهرت باشد حالا غریبی را ببین دنبال تابوتت دختر نداری ...
این فرد در ظهر عاشورا امام حسین(ع) را تنها گذاشت
در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت. او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. او که قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده بود، پس از اذن امام، سوار بر ...
آخرین جملۀسردارشهیداسکندری قبل ازشهادت
و امور ایثارگران استان فارس بود. با شکل گیری داعش و بالا گرفتن بحران در کشور سوریه به این کشور رفت. کمی قبل از اعزامشان به سوریه به من گفت که احتمالاً سفری به لبنان داشته باشد. من هم ساکش را آماده کرده بودم. مأموریت های ایشان همیشگی بود اما این بار همه چیز رنگ و شکلی دیگر داشت.کمی بعد یعنی نزدیک مراسم اعتکاف بود که به من گفتند دوست دارند در این اعتکاف شرکت کنند و بعد راهی شوند. روز دوازدهم ماه رجب ...
جایگاه مرثیه و مدح در فرهنگ شیعه
و روش و هدف آن حضرت است که باعث آمادگی برای مبارزه و جهاد در راه خدا می شود و نیروی ایمان و عقیده را از هر جهت بسیج می کند و ناامیدی و زبونی را از انسان دور می نماید. از آن جا که شهادت سالار شهیدان و یاران با وفایش از منظر عمومی، آثار ویرانگری برای حکومت بنی امیه و سال ها بعد برای بنی عباس داشت و مشروعیّت حاکمان این دو سلسله را زیر سؤال برده بود، برای این که این تراژدی غم بار به دست فراموشی سپرده ...
خاطرات تبلیغی حجت الاسلام قرائتی
.... گفت: این کار مهمی نیست. من از اوّل بلوغ سعی کرده ام هر چه خدا فرموده عمل کنم. امروز من هم یک چیز از او خواستم، خداوند عزیز و قادر قبول کردند. حدیث با خوردن کاهو و شیره در زمان طاغوت، برادرم در پادگانی خارج از شهر در حال خدمت سربازی بود. روزی به دیدن او رفتم و به وی پیشنهاد کردم که داخل پادگان شده، برای سربازها حدیث بخوانم: گفت: اجازه نمی دهند، گفتم: سربازان همشهری و کاشانی را ...
روایت راه 800 کیلومتری رسیدن به ایران با پای تیرخورده
کیلومتر را پیاده طی کردم، آمدم و با همان لباس به وزارت خارجه رفتم و ماجرا را تعریف کردم و همان جا در سال 77 گفتم که به نظر من این کار ISI پاکستان بود . از همان سال دیگر کسی به سراغم نیامد و در مجموع مورد بی توجهی قرار گرفتم و حتی مرا با خانواده شهدا هم روبه رو نکردند. در مراسمی، جایی و در سالگردها مرا دعوت نکردند. دلیل این قضایا چه بود؟ چرا می خواستند چیزی نگویم و این مطلب را عنوان نکنم و آقایان را زیر ...
فقر را تحمل کردم اما زیر بار فیلم فارسی نرفتم/ مکبر آیت الله دستغیب بودم/ رئیسعلی دلواری کمک کرد وارد ...
فیلمفارسی بازی کنی، پس چرا داری چنین رشته ای را می خوانی؟ مگر نهایتا نمی خواهی بروی سینما؟ گفتم: چرا، ولی فیلمفارسی دوست ندارم. چون واقعا هم وحشت داشتم که بروم فیلمفارسی بازی کنم ، حالا یک صحنه منشوری تو فیلم باشه! به گوش ننه بابایم می رسید، من را می کشتند، البته آنها اصلا به سینما نمی رفتند ولی من به آنها احترام می گذاشتم. جدای از این مسئله، خود فیلمفارسی را هم چون آمده بودم دانشکده و می دانستم چیست ...
تحریف های پیشرفته هاشمی از رهبر معظم انقلاب
بعد بود که گفت: من حرف شما را به رهبری گفتم و ایشان فرمودند پشت تلفن که نمی توانیم حرف بزنیم. بعداً همدیگر را می بینیم؛ این بود که رفتم ثبت نام کردم این طبیعی است که رهبرمعظم انقلاب تابه حال در پاسخ به سؤال هیچ فردی نمی گویند شما در انتخابات ثبت نام نکنید و در خاطرات هیچ یک از سیاسیون نیز چنین چیزی بیان نشده است. اما تلاش هاشمی برای فرار از هزینه اقداماتش و انداختن این بار به روی دوش ...
دوست شهید مدافع حرم: به سجاد می گفتیم دست از ریا بردار
...> *در آخرین دیدار گفت حلالم کن برادر این سفر آخر من است سجاد از آن دوست هایی بود که هر وقت رشت می آمد حتما یک شام هم در منزل ما مهمان بود و یا اگر من قم می رفتم حتما منزل سجاد می رفتم آن روز هم دعوتش کردم اما گفت آمده ام به مادرم سر بزنم و بروم، گفت که ماموریتی در پیش دارم اگر همدیگر را ندیدیم حلالم کن برادر، گفتم این چه حرفی است اما آن حلالیت طلبی خیلی جدی بود بعد ما مشغول کار شدیم و سجاد ...
حسن زاده: پر سپولیس و استقلال فوتبال با کیفیتی را به نمایش می گذارند
شوم و خودم را برای بازی آماده کنم اما من زیر بار نرفتم و گفتم که اضافه خدمت را چه کار کنم؟ او خاطر نشان کرد: به همین دلیل روز جمعه رفتم پادگان حول و حوش ساعت 14 بود عادل خانی آمد و گفت که می توانم به این بازی بروم به شرطی که چند توپ را به نفع پر سپولیس لو بدهم. بلافاصله خودم را به اردوی تیم رساندم و اتفاقا این بازی را با نتیجه دو بر یک پیروز شدیم. فردای آن روز هم به پادگان رفتم تا با پر سپولیسی ها کل کل کنم. با تمامی این تفاسیر عادل خانی فرد نازنینی بود و به بسیاری از ورزشکاران کمک کرد. انتها ی پیا م ...
برای شهادت حضرت ابوالفضل را واسطه کرد
ردش کردم، فردا پس فردا حالش خوب شد و گوشه حیاط پیِ بازی رفت. قیامت گفتم: چرا خانواده هایی که شش تا پسر دارند نمی گذارند بچه هایشان جبهه بروند؟ گفت: باشد اگر تو اجازه ندهی نمی روم، فقط یک سؤال دارم، گفتم: بپرس.گفت: مرگ حقه نه؟گفتم: معلومه، گفت: قیامت و سؤال و جواب چی؟گفتم: خب آره، گفت: پس اگر روز قیامت پیغمبر(ع) به شما بگوید سیدمحمد پسرت ازحسین، عباس، قاسم و اکبر هم عزیزتر ...
خاطرات یک شهید از همرزمان شهیدش؛ از اولین رزمنده ای که تنها به اروند زد تا ناراحتی از کسانی که به جبهه ...
المقدس با هم در جبهه بودیم. او قبل از عملیات از ما جدا شد و به گردان دیگری رفت. بچه ساده و بی زبونی بود؛ در عین حال عاشق جنگ و جبهه. یک بار در پشت خاکریز او را دیدم و دیگر از او خبری ندارم. در تهران که آمدم مادرش گفت مفقودالاثر شده. من همیشه در فکر او هستم. شهید سعید مرادی اولین کسی بود که در اروند تنهایی به آب زد. از بهترین سرشیفت ها بود که بهترین شناسایی را نسبت به منطقه ...
لذت یک پرواز سوئیت کلاس 23000 دلاری
داخل این سوئیت را ببینید. فضای داخلی توسط ژان ژاک کوست طراح فرانسوی قایق های بادبانی لوکس طراحی شده و صندلی های چرمی نرم، مجلل و دست دوخت آن توسط استاد هنرمند ایتالیایی Poltrona Frau ساخته شده است. هواپیمایی سنگاپور شاید اولین و شناخته شده ترین شرکت هواپیمایی تجاری با تخت دونفره در آسمان باشد. با این حال، این تجربه نیاز به هزینه ی هنگفتی دارد. با هزینه بلیط رفت و برگشتی ...
فینالیست استند آپ کمدی:خدا بغلم کرده
... اگرچه ممکن است حالا همه امیرمهدی ژوله را بشناسند اما برای شناخت بهتر از شخصی که با استندآپ کمدی روز حمایت از بیماران مبتلا به ام اس برای اولین بار جلوی دوربین آمد و بعد در مسابقات خندوانه همه را شوکه کرد، چه می گویید؟ من فکر می کردم همه مرا می شناسند چون سال ها کار مطبوعاتی می کردم و نویسنده مطبوعاتی محبوبی بودم. ستونی داشتم که وقتی کتاب شد خیلی محبوب بود. ضمن اینکه با یکی از ...
معلوم نشد خرازی دستور داده یا بروجردی
مجموع این کار در نوبت دوم منطقی و عاقلانه نبود. خودم هم در آن موقع این مسأله را یادآور شدم و گفتم که به نظر من در حال حاضر صلاح نیست ما در اینجا بمانیم و بهتر است منتقل شویم. کما اینکه بعد از اینکه برگشتم و حادثه را تشریح کردم، طالبان در نامه ای که زده بودند، گفتند که هر چه شاهسون گفته درست است، ولی بهتر بود در شرایط جنگی دیپلمات های ایران از افغانستان خارج می شدند. فکر می کنید دلیلش همان ...
گفت وگو بادختر آیت الله خاتمی درسالگرد درگذشتش
ایشان به منزل رفتم و خواهرم کنار ایشان ماند. قرار بر این بود که من ساعت پنج عصر مجددا به بیمارستان بروم. ساعت 16 (پنجم آبان 67) در حالی که در جلسه ای حضور داشتم، به یکباره حالم دگرگون شد. خانم زهرا اشراقی، همسر برادرم در کنار من بود. به او گفتم حالم خوب نیست و دیگر نمی توانم اینجا بمانم، فکر می کنم اتفاقی افتاده است. از آنجا خارج شدیم و به منزل آمدم که دخترم، که در آن زمان حدود 14 سال داشت، با ...
چهاردهم محرم/ سالروز نامه ابن زیاد به یزید جهت تعیین تکلیف اسرای کربلا
عمر و بن سعید را به قتل حسین بشارت ده، عبدالملک گفت: من به راحله خود سوار شدم و به جانب مدینه شتاب کردم و در نواحی مدینه مردی از قبیله قریش مرا دیدار کرد و گفت چنین شتاب زده از کجا می رسی و چه خبر می رسانی، گفتم خبر در نزد امیر است خواهی شنید آنرا، آن مرد گفت: اناالله و انا الیه راجعون به خدا قسم که امام حسین(ع) کشته گشته. پس من داخل مدینه شدم و به نزد عمروبن سعید رفتم، عمرو گفت خبر چیست؟ گفتم خبر ...
لباس بسیجی نمی پوشید تا ریا نشود
تکان بخورد و پیش خودم نگهش می دارم. یک روز خودش تلفن زد و گفت: مامان اگر برگردم دعوایم نمی کنی؟ گفتم: مامان جان کی به تو گفت بروی که حالا دعوایت کنم. فرمانده شان گفت که خانم زمانی همین جور که حسین دارد پیش می رود بگذارید پیش برود، مبادا جلویش را بگیرید. گفت این حسین این زمان است. چند بار به صورت مخفیانه به جبهه رفت؟ چند دفعه ای شد. یک بار هم در 16 سالگی یک ماه تمام شناسنامه اش ...
مردی که تا روز آخر برای مداحان غصه خورد + عکس
بستر بیماری های گوناگون انداخت. تا این که درد و رنج در 16 فروردین امسال بر او غلبه کرد و خبر درگذشت استاد علی آهی در شهر پیچید. تشییع باشکوه استاد علی آهی از مقابل مسجدش در تهران آخرین نامه ای که نوشت چند روز بعد از درگذشت استاد علی آهی، حجت الاسلام والمسلمین خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در خاطره ای از او می گوید: یک بار برای عیادت از استاد آهی به بیمارستان رفتم ...