سایر منابع:
سایر خبرها
دلم برای کودکی ام تنگ می شود...
امروز نمی دانم آخرین خنده هایم چه زمانی بود. دلم هوای دوران کودکی می کند. دوست دارم روزهای کودکی ام می آمدند تا اسباب بازی هایی را که در حسرتشان بودم برای خودم می خریدم. می خواهم کودک باشم تا مثل حالا، بغض هایم را بی صدا نخورم. دلم می خواهد عمو زنجیرباف را صدا کنم و فریاد بزنم که دیگر زنجیر نبافد. دلم برای کتاب ها و مجله های کودکانه تنگ شده است. دوست دارم مثل آن روزها، برگ های کتاب های ...
اس ام اس های عاشقانه و زیبا (108)
دیگر از این شهر می خواهم سفر کنم چمدانم را بسته ام اگه خدا بخواهد امروز می روم نشسته ام منتظر قطار اما نه در ایستگاه ،روی ریل قطار . . . *********************************** با دست خودم مرا به مَسلَخ بردند ، ببین چگونه شاه بی شین تو شده ام بیا و آهم اه تو باش . . . *********************************** رفتنش به کنار ! ازین میسوزم که ...
اس ام اس و پیام تسلیت به مناسبت فوت همسر
غم و بهت و حیرت و درد فقط دوست دارم بدانی که در ثانیه به ثانیه این روز ها به یادت هستم و برایت آرزوی صبر و بردباری دارم از طرف.... ************* غم تو، غم من است و اندوه از دست دادن همسرت بر دل من نیز سنگینی می کند درگذشت همسرت را تسلیت گفته و برای آن مرحوم غفران و آمرزش طلب می کنم خاموش شدن شمع نورانی وجود همسرتان را خدمت شما تسلیت عرض می کنم از ...
وحید تاج: هیچ وقت تالار وحدت را اینقدر خالی ندیده بودم/ مسؤولان موسیقی را یک ویروس قلمداد نکنند
از آنجا که نمیشد بازخوردی از صندلیهای خالی گرفت، تصور و تخیل را به کار می انداختیم و این حس که الان هزاران نفر در حال تماشای کنسرت هستند، ما را به این دل دادن و دل سپردن نزدیک تر می کرد. بحران پاندمی کرونا چقدر بر کار شما در حوزه تدریس تاثیر گذاشت؟ آیا از شیوه های جایگزین به عنوان مستمسک بهره جستید؟ اسفند ماه سال 98 آموزشگاه من یک ساله می شد اما به هر حال و به ناچار و به ...
چی شد چادری شدم!
به ذهن دختر بچه های راهنمایی برسد را من از دوستانم شنیدمیک دوست صمیمی داشتم که او هم وقت یمرا دید خیلی تعجب کرد اما چند روز بعد او هم موهایش را پوشاندبا این همه راضی نبودم می گفتم حالا حجاب موهایم درست شده اما از بقیه ی پوششم راضی نبودم. آن موقع حجاب کامل را چادر می دانستم. یکی دو هفته بعد از آن تصمیم شوک آور، دل را به دریا زدم و به مادرم گفتم چادر می خواهم. مادرم ذوق زده گفت:چادر!؟!؟ گفتم: آره ...
دردسرهای مستانه (2): عطر فرانسوی منصور، درست بعد از کنکور
دختر اول و دوست داشتنی بابا جلوی پدرش نشسته بود و داشت با پدرش بحث می کرد. حسن آقا هم که هیچ وقت فکر نمی کرد، موقعش که شود مستانه جلوی او بایستد، از سر جایش بلند شد و گفت: این همه سال کار کردم، زحمت کشیدم که شماها رو خوشبخت ببینم. حالا تو جلوی من وایستادی میگی شوهر نمی کنم؟ مگه دلبخواهی هست که بشینی برای زندگیت هر جور دلت میخواد تصمیم بگیری؟ لابد فردا هم می خوای بری تهران و با پسرا تو یک کلاس ...
حال پدیدآورنده، کتاب و مخاطب تعریفی ندارد
تعطیل شده و جامعه افسرده است. آقای کلانتری هم با همه شعار های غلاظ و شاد زیست محیطی، مدارس طبیعت را به بهانه های واهی تعطیل کرد. درحالی که فرهنگ و هنر و ادبیات باید همبستگی ایجاد و دل ها را شاد کند. دلم برای بچه ها می سوزد، آن ها بین دو سنگ آسیاب یعنی فردی مانند ترامپ و سیاست های داخلی نادرست، گیر افتاده اند. در این شرایط باید در سیاست های فرهنگی کلان بازنگری جدی و جدیدی انجام شود. حال ...
کدام شهید می خواست علیه انقلاب، کودتا کند؟!
چرا شهید نوژه می خواست علیه انقلاب کودتا کند؟! این سئوال عجیب که چند سال قبل در یکی از دانشگاه ها از یکی از سرداران دفاع مقدس پرسیده شد، نه فقط بهترین شاهد برای مظلومیت یکی از شجاع ترین شهدای وطن بود، بلکه بهترین سند بر اهمال تمام نشدنی ما در خواندن و دانستن درباره تاریخ این آب و خاک هم بود. کودتای نافرجام نقاب که 18 تیر 1359 را به یکی از روزهای عبرت آموز در تاریخ ارتش پرافتخار جمهوری اسلامی بدل ...
راز احمد فاش شد/ پیکر حاج احمد متوسلیان در تهران است؟
طول می کشد. وقتی به لبنان رفتم دیدم می شود سوال های بیشتری از آدم های بیشتر پرسید. هر بار که می رفتم، نشانی جدید و حرفی جدید داشت. به تهران که بر می گشتم راحت نبود که درباره این موضوع مطلب نوشت. کم کم موضوع نوشتن درباره حاج احمد برایم به دغدغه تبدیل شد، تا اینکه سال 85 کتاب کمین جولای منتشر شد. در ایران و لبنان اخبار و هر آنچه که درباره این چند نفر منتشر شده بود را جمع آوری و به یک روزشمار تبدیل ...
یوگا می تواند به آرامش فکری شاعران کمک کند
ناچار به کوچ کند. ما زندانی عادت های خود شده ایم. تاکنون چند مجموعه شعر منتشر کرده اید؟ 8 مجموعه، به اضافه 2 گزیده شعر. اولین کتابم در سال 1358 در تهران منتشر شد. از شعر امروز بگویید. شعر امروز وضعیت پیچیده ای دارد. شعرهای خوبی دیده و خوانده می شود. شاعران خوبی هم هستند ولی هرج و مرجی هم هست که باعث می شود شعرهای واقعی کمتر دیده شوند. در این میان، دعواهای ...
نویسنده عزیز! لطفا به روستای ما بیایید
ناچیز ولی داخل یک کلیپ چند دقیقه ای بیان کردیم. ولی یک جا بد دلم شکست، مثل دل موشو که تو عالم بچگیش شکست. جوری که دیگه نشد با هیچ چسبی اونو چسبوند، حتی چسبی به نام محبت مادری و این قسمت اونجایی بود که موشو داشت داخل قبرستون آب می برد و کمک دست مادرش بود تا با اون آب، قبر مردم رو بشویند ولی خانواده یکی از اون مرده ها گفت چون اون تنبک زن بوده، نمی خوایم واسه مرده مون آب بیاره، واسمون کسر شأنه. دیگه ...
ناگفته های حمید داودآبادی؛ پیکر حاج احمد متوسلیان در تهران است؟!
رفته بودیم، خواهرش حمیده جلوی جمع برای اولین بار گفت من یک چیزی می خواهم بگویم که تا حالا نگفته ام. چند روز پس از اینکه حاج همت از لبنان به ایران برگشته بود، به مغازه شیرینی فروشی پدرم رفته بود. پدرم به خانه آمد و گفت حاج همت آمد و گفت احمد در لبنان شهید شده است. این پرونده برای پدر ما بسته شده است. با اینکه آقای محسن رضایی در دیدار با مادر حاج احمد در سال 95 می گوید به زودی خبرهای خوشی ...
قصه صادق؛ از ساخت وساز تا گرفتاری در بلای خانمان سوز و حالا فرشته نجات معتادان
خبرگزاری فارس، مشهد - هنوز هستند در این شهر مردانی که چشمان خود را بی تفاوت روی سرنوشت و زندگی انسان ها نبسته اند بلکه با توکل بر خدا آستین همت را بالا زده اند و در پی نجات و دستگیری انسان های گرفتار و در بند اعتیاد بر آمده اند، همتی مثال زدنی که اگر مسئولان مربوطه نیز واجد آن بودند یقینا حال و روز اعتیاد و چهره ناخوشایند آن در این شهر به گونه ای دیگر بود. در یک روز گرم تابستانی به قصد ...
روایت عاشقانه های مادر شهید هادی چوپان و فراق دوساله دیدارشان در گلزار شهدا
یعنی رنگ قرمز خون و شهادت. دخترم آن روز به من گفت: مادر! تو از بس هادی را دوست داری، این طور فکر می کنی. اما چند ماه نگذشت که حدسم برای شهادت هادی، درست درآمد. روایت شب شهادت و مادری که 40 سال از داغ جوانش گذشته است، اما اشک دیده اش هنوز برای آن شب جاری است، از این قرار است: آن شب تا صبح خوابم نبرد. به دلم برات شده بود که اتفاقی افتاده است. چندبار تا داخل حیاط رفتم و برگشتم، اما فایده ...
یک شب در اورژانس بیمارستان مسیح دانشوری
خود در روزنامه ایران نوشت: کمی آن طرف تر زیر سقف پارکینگ صدای سرفه های خشک بیمارانی می پیچد که منتظر خالی شدن تخت هستند. تابلوی بیمارستان مسیح دانشوری در تاریکی مثل چراغی روشن می درخشد و دو طرف خیابان ورودی پر از اتومبیل است. ماشین های پسران و دختران جوانی که بدون ماسک در دسته های چندتایی نشسته اند روبه منظره تهران و از هوای خنک شب لذت می برند. همین طور که این پا و آن پا می کنم تا همراه بیمار ...
روایت فارس من | رنجِ بی فرزندی؛ مصائب زندگی یک زوج نابارور
تبریک روز پدر، دست و دلم می لرزد. نمی توانم. دهنم باز نمی شود. با خودم می گویم چرا من را برد گذاشت خانه مردم؟ بابا من را با طناب بست برد تهران. چطور اینها را فراموش کنم؟ 9 | از همین حالا که پسرم بزگ نشده درباره مادر خونی اش باهاش حرف می زنم. به خواهرزاده شوهرم گفته ام ماهی چند بار بیاید و پسرش را ببیند. به بچه ام می گویم دو تا مادر داری. خیلی ها گفتند نگو تا 20 سال دیگر. گفتم نمی خواهم ...
داستان/ حنایِ دم بریده
کُه ای رادیوِ پیچسه ی!" امیر که حالا آفتاب رسیده بود بالای سرش، نیم خیز شد و خزید توی سایه. لبخند تلخی زد و گفت:"دی، ایسو ناراحتی، سی رفتن ککام علی یا حنایِ بدبخت که فروختیش! دی علی این دفعه محکم تر با هاون می کوبید.صدای کلیدهایی که با کش به هم وصل شده بودند و جای گردن بند انداخته بود دورگردنش؛ بیشتر می شد.گل های ریزِ لباسش انگاری می خواستند از لباس سورمه ایش بپرن بیرون.آه بلندی کشید و ...
کرونای دموکراتیک/ فقیر و غنی در عصر کرونا
خانه کربلایی را زده و منتظر می شوم تا کسی بیاید، پیرزنی با لباس گُلدار بلند و خاکستری که موهای حنایی رنگش از زیر روسری نمایان است درب را باز می کند، گوشه چارقدش را جلوی دهانش گرفته و می گوید: دخترم بیا داخل، درسته که ماکس(ماسک) ندارم ولی با این روش رعایت می کنم . شیشه های پُر از آب هویج را به او می دهم و می خواهم تا حتما آنها را بخورد. از همسرش می پرسم که می گوید: چند هفته پیش نفس ...
برای لبخندهای گرجی
تهران) مثل آمدنش بی سر و صدا رفت تا باز هم سفر بهانه ای شود برای نوشتن از مردی که شاید بسیاری از ما تا دیروز حتی نامش را هم کامل نمی دانستیم! شاید این بار لبخندهای گرجی بر لب بهشتیان نشسته باشد، چرا که رسول مهربانی ها می گفت: من سرّ مؤمناً فقد سرّنی و من سرّنی فقد سرّ اللّه؛ کسی که مؤمنی را شاد کند مرا شاد کرده است و کسی که مرا شاد کند خدای سبحان را مسرور کرده است (اصول کافی، جلد 2) روح او، پیشکسوتان و منوچهر نوذری شاد، که "صبح جمعه با شما" را با این شعر علی ناظریان شروع می کرد: ز حق توفیق خدمت خواستم، دل گفت پنهانی چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی ...
ابوالفضل جلیلی: مشکل فیلم های من این است که مردم را به فکر می اندازد
را دوست دارد، من هم این کار را دوست دارم. درواقع می توانم بگویم من برای دل خودم فیلم می سازم. مثل خیلی کارهای دیگری که برای دلم می کنم؛ مثلا من سال هاست آواز می خوانم، اما کسی ندیده در مجلسی بزنم زیر آواز یا به خودم به عنوان خواننده کِرِدیت بدهم، نه. من آواز می خوانم چون به من آرامش می دهد. فیلمسازی هم همین طور. نه برای پول درآوردن است، نه برای جشنواره ها، بلکه فقط می توانم آن را نوعی کشف و شهود ...
نوجوانی که ناپدری خود را کشته بود دستگیر شد
که از زندگی ما بیرون برود اما او قبول نکرد. من هم او را کشتم. بعد از قتل بلافاصله با پدرم تماس گرفتم و گفتم که رامین را کشته ام. فکر می کردم او خوشحال می شود اما پدرم مرا دعوا و سرزنش کرد و گفت با این کار زندگی خودت را تباه کردی. من فرار کردم و چند ماه سرگردان بودم تا اینکه خسته شدم. دلم برای مادر و خواهر و برادرم تنگ شده بود. به همین خاطر دل به دریا زدم و به خانه مادرم برگشتم. کلی گریه کردم و از او خواستم من را ببخشد. بعد هم مأموران سر رسیدند و من را دستگیر کردند. ...
بازگشت عادل فردوسی پور با 90 جدید
که پاسخ بی مهری سیما را با رفتن از ایران و همکاری با شبکه های آن طرف آبی بدهد. او ماند به این امید که راه برای بازگشتش به شبکه سه سیما و شاید اجرای برنامه محبوبش هموار شود. اگرچه خوش بینی عادل روزهای نخست زیاد بود؛ ولی با گذر زمان او پی برد قرار نیست صندلی از زیر پا کشیده شده اش را دوباره در اختیارش قرار دهند. میز و دکور برنامه اش را فروختند و کم کم، شاگرد سابق را در همان تایمی که 90 ...
چیست این باران ماتم بر این دشت زخمی؟!
! و مگر می توان این تراژدی را نِگریست و نَگریست؟! چه کنم با غم خویش؟ گه گهی بغض دلم می ترکد دل تنگم ز عطش می سوزد شانه ای می خواهم که گذارم سر خود بر رویش و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم.... دوستان روشنفکرم به "چشمان مغرور" خود "جرات دیوانگی" بدهید. من اگر با پا راه می روم و با دست رای می دهم، با دل بوسه می زنم ...
خاطره آیدین آغداشلو از آخرین دیدارش با عباس کیارستمی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آیدین آغداشلو هنرمند نقاش به بهانه ی چهارمین سالگرد درگذشت عباس کیارستمی، خاطراتی را از دوست و همکار قدیمی اش روایت کرد و از نگاه این هنرمند فقید به زندگی و هنر سخن گفت. آغداشلو که شامگاه یکشنبه (15 تیرماه) با پوریا امین سخن می گفت، در سخنانی با بیان این نکته که چند سال است از درگذشت عباس کیارستمی می گذرد وهنوز دنیا جای آسوده تری ...
سرباز حاج قاسم افتخار رئیس آباد شد+عکس
دانشگاه کرمان تحصیل کرده بود. آنقدر در درس خواندن موفق بود که حتی به علت نمرات بالا بورسیه کشور استرالیا می شود اما او حاضر نشده بود برود، گفته بود می خواهم در کشور خودم بمانم و هرچه قرار است، بشوم. من هم دانشجوی سال اولی رشته شیمی بودم. مدتی گذشت و خانواده شهید جعفری تصمیم گرفت برای آقا هادی به خواستگاری من بیاید. راستش در جلسه خواستگاری پس از اینکه با همسرم چند دقیقه ای صحبت کردم متوجه شدم ...
شفیعی: با قلعه نویی بحث هایی داشتیم ولی ...
شرایط خودت راضی هستی؟ شفیعی در واکنش به این سوال گفت: شرایط خوبی دارم و می خواهم تا 45 سالگی بازی کنم. ما آدم ها وقتی یک سری تجارت به دست می آوریم، پختگی مان بیشتر می شود. الان که در این مقطع هستیم، این حرف هایی بود که از دلم برآمد و دوست داشتم بگویم. امیدوارم همه تنشان سالم باشد و این بیماری زودتر بارش را ببندد و از کل دنیا و ایران برود. *به عنوان سوال آخر. واقعا می خواهی تا 45 سالگی فوتبال بازی کنی؟ من می خواهم رکورد مهدی رجب را بزنم (باخنده)؛ حالا ببینیم چه می شود. ...
مدل معتادان منطقه یک تهران
.... حتی یکی از بچه ها را گاز گرفت. هوا رو به تاریکی می رود. از رضا خداحافظی می کنم اما دلم پیش نوجوانان آن محل جا می ماند. خیلی از آن ها هنوز پشت لبشان سبز نشده اما لبشان به انواع و اقسام مواد خورده است. این جا شوش، مولوی یا هرندی نیست، اینجا منطقه اعیان نشین تهران است که همه در این محله ها از وضعیت مالی خوبی برخوردار هستند اما این امر هم باعث نشده است که از اعتیاد نوجوانان در این ...
جانباز استوار
خانواده های سه برادرم در یک خانه با چند اتاق زندگی می کردیم تا اینکه با قرض و قسط های بسیار توانستیم زمین این ساختمان را بخریم. اما از آنجایی که وضعیت اقتصادی بسامانی نداشتیم، ساخت آن 6 سال طول کشید و هنوز هم همان طور که می بینید تمام نشده است. برای ساخت این ساختمان مجبور شدیم از بانک وام بگیریم که اکنون متأسفانه با شرایط موجود به دلیل قسط های معوق بانک، چندین بار اخطار دریافت کرده ایم. وی ...