سایر خبرها
آن زن مخ مرا زد تا اینکه شوهرش را کشتم
... او به دنبال پول و تفریح بود و من هم نمی توانستم از عهده مخارجش بر بیایم. به همین دلیل بعد از آن که حدود سه سال در عقد بودیم، او را طلاق دادم. آن زمان 20 ساله بودم و بعد از ازدواج عازم خدمت سربازی شدم، اما به دلیل این که فرار کردم و اضافه خدمت خوردم حدود 3.5 سال خدمت سربازی ام طول کشید. کجا خدمت کردی؟ در کلانتری های مشهد خدمت می کردم. چگونه با ن آشنا شدی؟ ...
برده شیطان بودم! / زن خائن دور از چشم شوهرش برایم خانه مجردی گرفته بود + عکس
گذشته برای دومین بار ازدواج کردم. چرا همسرت را طلاق دادی؟ او به دنبال پول و تفریح بود و من هم نمی توانستم از عهده مخارجش بر بیایم. به همین دلیل بعد از آن که حدود سه سال در عقد بودیم، او را طلاق دادم. آن زمان 20 ساله بودم و بعد از ازدواج عازم خدمت سربازی شدم، اما به دلیل این که فرار کردم و اضافه خدمت خوردم حدود 3.5 سال خدمت سربازی ام طول کشید. کجا خدمت کردی؟ در ...
اشتباه پدر، زندگی دختر را سوزاند!
...: پنج سال قبل زندگی آشفته و بی سر و سامان پدر و مادرم با مهر طلاق در مسیر دیگری قرار گرفت. آن ها مدت ها بود که با هم ارتباطی نداشتند و حتی چندین ماه یکدیگر را نمی دیدند. پدرم آن قدر در لجنزار اعتیاد فرو رفته بود که هیچ گاه خانواده اش را به یاد نمی آورد. او از چندین سال قبل مواد مخدر صنعتی مصرف می کرد و برای تامین هزینه های اعتیادش به دنبال زباله های بازیافتی در سطل آشغال خانه های مردم می گشت و شب ...
ریحانه از پدرم آتو داشت!
. ریحانه به خاطر اینکه از مشکل اخلاقی پدرم با اطلاع بود کشته شد تا پدرم راحت به کارهایش ادامه دهد. شنیدم سال 96 هم پدرتان ریحانه را به باد کتک گرفته است؟ بله، پدرم با لوله آب بزرگ ریحانه را کتک می زد و اگر من در خانه نبودم خواهرم آن زمان کشته شده بود که توانستم او را نجات دهم و فقط دستش در این کتک کاری شکسته شد. از دادگاه چه درخواستی داری؟ پدرم باید اعدام ...
درخواست قصاص برای ابلیس سیاه
مأموران گفت: سال 78 مادرم فوت شد و پدرم ازدواج کرد اما نامادری ام هم چند سال بعد به خاطر بیماری فوت شد. به همین دلیل پدرم برای سومین بار با زنی جوان ازدواج کرد که یک پسر به نام کامبیز داشت. پدرم همان سال ها همه اموالش را به نام من کرده بود. پس از چند سال وقتی کامبیز بزرگ شد از این موضوع ناراحت و چند بار هم با پدرم سر این موضوع بحث کرده بود. روز حادثه کامبیز با من تماس گرفت و گفت هر چه با ...
راز مینا در دفترچه خاطراتش چه بود؟! / او کریم را دوست نداشت!
. وی افزود: آقا کریم وقتی به خواستگاری خواهرم آمد، مینا مخالف بود و او را نمی خواست. می گفت جای پدرم است و هیچ احساسی نسبت به او ندارم، قبلا زن داشته، بعد از خواستگاری، نامادریم آنقدر با او صحبت کرد و ذهنیت او را به سمتی برد که مینا را راضی با ازدواج با کریم کند، ولی او مدام حرف خودش را می زد و می گفت قبول نمی کنم و مخالفت می کرد تا اینکه پدرم کتک مفصلی به او زد که به جز بله چیز دیگری ...
عاملان قتل پدرخوانده: قصد سرقت داشتیم که قتل اتفاق افتاد
سرویس حوادث جوان آنلاین: 21 بهمن سال 97 مأموران کلانتری 134 شهرک غرب از قتل مردی 68 ساله به نام حمید باخبر و راهی محل شدند. بررسی های اولیه حکایت از آن داشت مرد سالخورده با انگیزه سرقت با پیچیده شدن لباس دور گردنش خفه شده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی پسر حمید که مأموران را باخبر کرده بود، مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: پدرم بعد از فوت مادرم ازدواج کرد، اما آن زن نیز به خاطر بیماری فوت کرد ...
روایت عجیب یک زوج برای طلاق/ زندگی مان مثل فیلم های ترسناک است
: دیگر نمی توانم با اعتیاد همسرم کنار بیایم و برای همین با هم برای طلاق توافق کردیم. رضا بی آن که سرش را بالا بیاورد، می گوید: من اعتیاد ندارم و همسرم از روی بدبینی این حرف را می زند. سردرددل نرگس 38 ساله باز می شود: من و رضا زندگی مان را با عاشقی و با مخالفت خانواده های مان شروع کردیم، اما چند سال بعد از ازدواج مان زمانی که دخترم تازه به دنیا آمده بود، فهمیدم که رضا اعتیاد دارد. سعی ...
هر کس می گوید دوره شاه آزادی بود، بسیار بی جا می گوید
زیباتر از ما می پوشید، دو- سه بار به من ظلم کرد. آن بچه علیه من شکایت می کرد. آن ناظم جلوی سایر دانش آموزان دو- سه تا مشت به سینه من زد. سال ها بعد شبی با دوستان به میخوارگی رفته بودیم و صبح زود با چند نفر از دوستان غزلخوان و کت به دوش به یک کله پاچه فروشی در پل امیربهادر رفتیم که پاتوق میخوارگان شب زنده دار بود. ادعایی برای خودم داشتم و قد و بالایی پیدا کرده بودم، با اینکه تحصیلات و گرایش ...
لطفا با فرزند خود درد دل نکنید!
. اصلا دختری که در خانه پای حرف های دیگری نمی نشست، انگار به بخشی از وظایفش جنسیتی اش عمل نمی کرد. دوستی که حالا در آستانه چهل سالگی است می گوید: مادرم همیشه به من می گفت تو پسر پدرت هستی، چون همیشه دوست داشتم با پدرم بروم مغازه تا اینکه با او بروم مهمانی. حالا همان دختر ازدواج کرده است و آن قدر غصه و حرف نگفته دارد که آرزو می کند مانند مادرش دختر دیگری در خانه داشته باشد، برایش از روز های ...
آقای دولت از آمار 25 میلیونی کرونا گیج شده ایم
بیوه ازدواج کردم که یک دختر داشت. پدرم تا دخترش را دید از او خوشش آمد و با او ازدواج کرد! حکیم گفت: اینکه مشکل نیست؛ قانونی و شرعی بوده است. شاهقلی گفت: مشکل بعد از ازدواج شروع شد. پدرم شوهر دختر ناتنی ام شد و من پدرزنش! بعد از مدتی زن من بچه دار شد که پدرم، پدربزرگش می شد و در ضمن فرزندم، برادرزن پدرم هم بود و او خاله ام شد و فرزندم دایی ام! و زمانی که زن پدرم بچه ...
راز سارقی که در خواب حرف می زد
گفتم و از اینکه کیف فردی را قاپیدم و داخلش فلان قدر دلار بوده است. برادرت وقتی این حقیقت را فهمید چه کرد؟ صبح که بیدار شدم برادرم گفت همه چیز را فهمیده است. شروع کرد به متلک پرانی و اینکه تازه فهمیده که من چطور اینقدر پول درآورده ام. بعد تهدیدم کرد که اگر او را وارد این بازی نکنم مرا به پلیس و خانواده ام لو می دهد. می گفت که او هم می خواهد به پول برسد و زندگی اش را بسازد. به همین ...
از کیم کارداشیان یاد بگیریم! + عکس
دردناک باشد. من تا امروز در این خصوص حرفی نزده ام چون احساس کردم نیازی به این کار نیست، اما امروز می خواهم در خصوص آن صحبت کنم. چون سو برداشت در خصوص بحث سلامت روانی وجود دارد. کیم کارداشیان و همسرش کانیه وست کیم کارداشیان ادامه داد: من می فهمم که کانیه در معرض انتقادات بسیاری است چرا که او چهره عمومی است و همه او را می شناسند. اقدامات او در زمان های مختلف می تواند نظرات و ...
سالروز خیانت فرقه رجوی رویاهای منافقانه و زندگی های تباه شده در اسارت
کلید را داخل قفل در انداختم. بدون سر و صدا داخل خانه اش شدم. خودم را به اتاق کارش رساندم. دلهره و اضطراب عجیبی داشتم. بعد از کلی گشتن، دفتر خاطراتش را پیدا کردم. میدانستم جواب سوالات من داخل همین دفترچه خاطرات است. از خانه بیرون آمدم. سوار ماشین شده و با سرعت از آنجا دور شدم. در یک کوچه خلوت، روبه روی یک پارک، ماشین را متوقف کردم. دفترچه را از کیفم بیرون آورده و شروع به خواندن کردم. ...
پدری که زنم داد و گفت بچه دار شو !
طریق روزی سه بار کتک خوردن از جواد گامبو آشنا شوم. یک شبه تصمیم گرفت باید روز اول مدرسه کله ام را از جهت تسهیل در پس گردنی خوردن از پنجمی ها با نمره دو بزنم و کله ام بعد از هر پَسی مثل ماهیتابه جلز و ولز کند. یک شبه تصمیم گرفت من به جای اینکه بروم رشته انسانی که دوست داشتم، بهتر است بروم ریاضی بخوانم و البته فکر کنم این را با تلویزیون ملی هم هماهنگ کرده بود چون همان شب بلافاصله بعد از اینکه تصمیمش ...
سید مهدی سید صالحی: دوست نداشتند در اصفهان بت شوم
گفتند 8 تیرماه تمرینات شروع می شود. پدرم چشمش را عمل کرده بود و گفتم اگر اجازه دهید من 10 تیرماه اضافه شوم. هشتم گوشی من زنگ خورد و آقای بصیرت گفت آقای فیرات شما را نمی خواهد. هیچی نگفتم ولی مگر می شود یک مربی خارجی که سید مهدی سید صالحی را نمی شناسد، بازیکنی که قدیمی بوده و 6 یا 7 سال درون تیم بوده را نخواهد. دست و پای خود را گم کردند که به هر نحوی مرا بیرون کنند و من نباشم. چون نبودن من مصادف ...
روایت یک شاهد عینی از حمله منافقین به شهرهای مرزی/ درهای دنیا را به روی قلبم بستند
روم سراغی از خانواده ام بگیرم. بعد هم باید بروم و به بقیه کمک کنم. پرسیدم خانواده اش کجا هستند. سری تکان داد و گفت: من هم مثل تو. من هم از خانواده ام جدا افتاده ام. رفتم سراغشان. انگار الآن کرمانشاه هستند و من این طرف مانده ام. مرا تا نزدیکی شیان رساند. باید راهش را ادامه می داد. خداحافظی کردیم و از ماشین پیاده شدم. سهیلا را روی کول گرفتم و از کوه های قازیله به سمت شیان رفتم. ...
خاطره جالب و خواندنی از ازدواج بازیگر اخراجی ها / پاسخ مهران مدیری به سوال مینا جعفرزاده درباره موهایش
حرفی نزنم تا کار پخش شود و پدر به یکباره با بازی من در یک فیلم مواجه شود. وی افزود: برای پدرم نظر باجناقش مهم بود؛ چون خیلی حاشیه درست می کرد و از او می ترسید. عمویم با من سر تمرین ها می آمد. روزی که قرار شد فیلم پخش شود، ما هر ترفندی زدیم تا پدر از خانه بیرون برود، نشد. کار پخش شد و به همراه پدرم آن را دیدیم. باجناق پدرم به خانه ما زنگ زد و به پدرم گفت که ما کار را دوست داشتیم، اما پدرم ...
ابراهیم تبر دستگیر شد + عکس
حاکی است، با همکاری نزدیکان مقتول، متهم به قتل دستگیر شد و توسط قاضی میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت. وی اعتراف کرد: مادرم همواره مرا به مرکز ترک اعتیاد می فرستاد تا جایی که دیگر خسته شدم. این بار هم به تازگی از مرکز ترک اعتیاد آمده بودم که او دوباره زنگ زد تا مرا به مرکز ترک اعتیاد ببرند من هم عصبانی شدم و با چاقو او را به قتل رساندم، اما چون پولی نداشتم، تلویزیون ...
نوعروس مشهدی به خاطر انتقام از شوهر بی بندو بارش دست شیطان را از پشت بست !
در آن سن و سال برای لجبازی و انتقام از او تصمیم دیگری گرفتم. شعله های انتقام در سراسر وجودم زبانه می کشید و هیچ ارتباط عاطفی نیز با پدر و مادرم نداشتم. هیچ وقت دست پرمهرشان را احساس نکردم. در میان دریای مشکلاتم دست و پا می زدم و هیچ پشتیبانی نداشتم. این بود که به جمع دختران خلافکار پارک ملت پیوستم و با چند نفر از زنان و دخترانی که مشکلاتی شبیه خودم داشتند، آشنا شدم و رفتن به پارتی های شبانه و ...
تاراج دست و گیسو
فاطمه زورمند به هنگام نواختن ساز ناکوک جنگ 9 ساله بود، چند روزی را به همراه خانواده به یک روستای دور افتاده در بیابان های اطراف حمیدیه پناه می برند ولی چون آنجا هیچ امکاناتی حتی آب هم ندارد به روستای خود بازمی گردند. متولد 1351 در روستای وصیله حلاف شهرستان حمیدیه است، از میان شش خواهر و سه برادر او فرزند ششم خانواده است. سال 1361 دو سال از جنگ گذشته و جنگ وارد سال سوم خود شده ...
دستگیری قاتل مادر در کمپ ترک اعتیاد
برای دستگیری مرد جوان به اتهام قتل مادرش ادامه داشت، گوشی سرقت شده مقتول توسط یک راننده تاکسی پیدا شد. مرد راننده در تحقیقات گفت: روز حادثه مردی به عنوان مسافر سوار ماشینم شد اما دقایقی بعد از پیاده شدنش، متوجه شدم که گوشی اش را داخل ماشین جا گذاشته است. در ادامه مأموران تصویر ابراهیم(پسر مقتول) را به راننده تاکسی نشان دادند و او تأیید کرد مسافری که گوشی را داخل تاکسی جا گذاشته بود همین مرد بوده ...
آرمان به میز محاکمه بر می گردد
سرویس حوادث جوان آنلاین: 12 بهمن سال 92، اعضای خانواده دختری به نام غزاله گم شدن او را به پلیس تهران خبر دادند. تحقیقات نشان داد او آخرین بار با پسری 18 ساله به نام آرمان تماس داشته است. آرمان پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد و گفت: با غزاله در سفری که همراه خانواده های مان به ترکیه داشتیم، آشنا شدم، اما بعد از مدتی او تصمیم گرفت با هم رابطه ای نداشته باشیم. روز حادثه غزاله را به خانه مان دعوت ...
نزاع مرگبار زباله گردها به خاطر یک رشته سیم
با متهم چرا با مقتول درگیر شدی؟ به خاطر یک دسته سیم. در حال جمع آوری ضایعات بودم که مقتول به سراغم آمد و گفت دسته سیمی را که از کنار جوی آب برداشتی، برای من است. به او گفتم که من سیمی برنداشتم و حتی کیسه ای که ضایعات را داخل آن قرار می دادم نشانش دادم اما او با عصبانیت به من حمله کرد و سیلی محکمی به صورت من زد. من هم در دفاع از خودم چند سیلی به او زدم، زمانی که مقتول روی زمین ...
میری: بهترین گل لیگ را به استقلال زدم
مشابه این گل را زده بودی؟ در بازی با فولاد خوزستان شبیه همین شوت را زدم که با فاصله ناچیزی از روی دروازه حریف بیرون رفت. پس قشنگ ترین گل عمرت بود. این طور نیست؟ قشنگ ترین گل عمرم که هیچ! به نظرم بهترین گل سال و لیگ برتر بود. شما نظر دیگری دارید؟ نه ولی علی امیری مدیرعامل نساجی مازندران در مصاحبه اش گفته این گل برای تو بدشانسی آورد! از آقای امیری تشکر می کنم که همواره ...
امیدوارم جایزه پوشکاش را بگیرم!
40 متری ات به استقلال شروع کنیم که حسابی سروصدا به پا کرد و به سوژه ای داغ در رسانه ها و شبکه های مجازی تبدیل شد. فکر می کردی از این فاصله به استقلال گل بزنی؟ خوشحالم که گل زدم. من ابتدا تصمیم داشتم از وسط زمین شوت بزنم ولی دیدم جلویم خالی است و چند متر جلوتر آمدم و در نهایت شوت زدم. من همیشه بعد از اینکه تمرین تمام می شود، خودم 20 دقیقه تا نیم ساعت تمرین شوت زدن می کنم. همیشه آقا حنیف و ...
قتل دوست صمیمی به خاطر سیم کلاچ موتور سیکلت
سرویس حوادث جوان آنلاین: ساعت 10:25 صبح روز چهارشنبه 25 تیر ماه قاضی بخشوده، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 139 بی سیم از مرگ مشکوک پسر جوانی در یکی از بیمارستان ها با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی روی تخت بیمارستان با جسد پسر 26 ساله ای به نام سهراب روبه رو شدند که با اصابت ضربه چاقو به قتل رسیده بود. نخستین ...
دعوای مرگبار دو زباله گرد در مهرآباد
.... من هم چند مشت به او زدم و از محل فرار کردم که با یک خودرو تصادف کردم. از آنجایی که می ترسیدم مقتول مرا دوباره کتک بزند، بعد از تصادف به فرارم ادامه دادم . موقع فرار شنیدم که مردم می گفتند چاقو خورده و خونریزی دارد. برای همین خیلی ترسیدم و پنهان شدم. متهم میانسال به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و بررسی ها در این باره ادامه دارد. ...