یادداشت های محمدعلی فروغی، جمعه 13 آذر 1298؛ بقیه اسباب هایی که برای ...
سایر منابع:
سایر خبرها
یادداشت های ناصرالدین شاه، چهارشنبه 14 آذر 1245؛ قدری برف بارید، شب بعد از شام قُرُق شد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ دیشب یوشی بله شده بود، صبح رفتم حمام. می خواستم سوار بشوم، هوا ابر و سرد بود، خسته هم بودم، سوار نشدم. منزل توقف شد. ناهار خوردیم. حکیم روزنامه خواند. بعد از ناهار امیرآخور، ملک صور و امین الملک طرفی؛ عین الملک و نوری طرفی، بازی تخته کردند. عین الملک هفتاد تومان برد. علی رضاخان، محمدعلی خان، عکاس باشی [و] نقال ...
هنرمندان و سیاسیون عاقبت خوبی ندارند
.... * انیمیشن را چه بگوییم؟ بگوییم براساس علاقه کار کردید با بر اساس جبر کاری بوده یا... به اجبار بود. * یعنی در رودربایستی می افتادید؟ بله. می گفتند بیا بگو! ، من هم می رفتم. در دوبله شیرشاه آن نسخه قدیمی که جلال مقامی دوبله کرد، من یک نقش داشتم. سال ها بعد هم که نسخه سه بعدی اش را همین جا (استودیو کوالیما) دوبله کردند، دوباره همان نقش را گفتم. صدای ...
خبرنگاری که آخرین مصاحبه با مارادونا را انجام داد
که یک خانم بود استقبال کرد و گفت امتحان می کنیم. ماه های آگوست، سپتامبر و اکتبر را واقعاً هر روز با آنها حرف می زدم. مدام امروز و فردا می کردند. بعد از کلی دردسر تازه ماجرای کرونا پیش آمد و گفتند مارادونا به شدت ترسیده از این بیماری و هیچ جا برای مصاحبه نمی رود، کسی را هم جز وکیل و مدیر برنامه اش به داخل خانه خودش راه نمی دهد. کاملا ناامید شده بودم اما وکیلش گفت شماره همسر سابق مارادونا ...
خنثی کردن مین با دست مجروح/ بشارت امام حسین (ع) به تخریب چی لشکر 10 سیدالشهداء
...، مرتضی حرکت کرد و رفت اسلام آباد غرب . یک هفته از رفتن مرتضی گذشته بود و من منزل یکی از دوستانم بودم که خبر آمد مرتضی در جبهه مجروح شده است. تا شنیدم انگار به من الهام شد و گفتم: مرتضی این بار شهید می شود . بعد از چندروز او را آوردند بیمارستان طالقانی تهران، مثل اینکه قبلا توی بیمارستان صحرایی جبهه روی معده اش عمل جراحی کرده بودند. وقتی ما به بیمارستان رسیدیم، او را آماده کرده بودند که به ...
صداهای ماندگاری که در این دو سال خاموش شدند+ فیلم
را هم به بابل بردند و شناسنامه اش را هم در بابل گرفتند؛ برای همین خیلی ها فکر می کنند متولد مازندران است. با این حال خودش می گوید، همه جای ایران سرای من است. پدرش مجسه ساز بود اما او علاقه زیادی به این حرفه نداشت. بهرام درباره نحوه ورودش به دنیای هنر گفته است: زمانی که به دبیرستان خاقانی می رفتم با مرحوم حمید سمندریان دوست بودم و هر دو ما به کلاس آقای عبد الحسین نوشین می رفتیم ...
تست کرونا کودکان در منزل
کودک با اسباب بازی های خود بازی می کند انجام شود، مسلما مقاومت کمتری از خود در برابر سرنگ نشان می دهد. والدین دیگر هزینه ای برای رفت و آمد شامل کرایه اسنپ، تاکسی و پول بنزین متحمل نمی شوند. هیچ جایی در دنیا آرام تر و امن تر از خانه برای کودکان نیست. برای این که فرزندانتان اضطراب کمتری را در سن حساس کودکی تجربه کنند، توصیه می شود که تست کرونا کودکان را در منزل خود و در کنار سایر اعضای خانواده برای آن ...
دایی: برای اسکوچیچ آرزوی موفقیت می کنم
ایشان الان بیایند و منکر شوند. ولی ما با ایشان صحبت کردیم و قرار بود تا دو روز بعد این خبر و توافق را علنی کنیم. ولی یک روز به اعلام توافق مان مانده بود که من در زیرنویس اخبار دیدم نوشته است "مارک ویلموتس" سرمربی تیم ملی فوتبال ایران شد. من هم به ایشان تبریک گفتم. متاسفانه انتخاب های نادرستی که تا الان انجام شده از همه لحاظ چه مالی و چه فوتبالی خیلی به ما صدمه زده است. آنها می توانند بگویند که به ...
گفت و گو با علی دایی | از مسی و رونالدو تا سارقان گردنبند | قبل از ویلموتس با من توافق شده بود
ایشان تبریک گفتم. متاسفانه انتخاب های نادرستی که تا الان انجام شده از همه لحاظ چه مالی و چه فوتبالی خیلی به ما صدمه زده است. آنها می توانند بگویند که به من چنین پیشنهادی ندادند ولی من هیچ وقت در زندگی ام دروغ نگفته ام. بعد از رفتن آقای ویلموتس هم دوباره با من در مورد سرمربیگری صحبت شد که بعد از آن هم دوباره آقای "اسکوچیچ" سرمربی تیم ملی شدند. من جایی کار نمی کنم که شخص بالا دستی ام کسی باشد که هیچ ...
دایی: یحیی همان کارهای برانکو را کرد اما با پول خیلی کمتر
.... دوباره یک عمل دیگر انجام دادم. تازه بعد از این عمل ها بود که توانستم به خارج سفر کنم و در بهترین تیم های اروپایی فوتبال بازی کنم. متاسفانه انسان ها تا یک اتفاق کوچک برایشان می افتد فورا خودشان را گم می کنند. ولی من معتقدم اعتقاداتم و افرادی که در کنارم بودند خیلی در شرایط سخت به من کمک کردند که دوباره سرپا بایستم و ناامید نشوم. دوستانی که آدم انتخاب می کند خیلی مهم است. معتقدم که خیلی وقت ها ...
شما برنده شدید؛ تماس بگیرید!
مجازات شویم، اما تا به حال کسی به خاطر کار نکرده به ما پاداش نداده بود. حتی مخابرات! دو سه بوق که می خورد. منشی شرکت گوشی را برمی دارد. مثل همیشه که نه، اما مثل اغلب اوقات خانمی مودب و خوش صحبت آن طرف خط، بعد از سلام " گرم و صمیمی" می گوید: جناب من به شما تبریک می گویم... شما برنده 40 درصد تخفیف محصولات "ما" شده اید. - من که کاری نکرده ام خانم؟ - قرار نبوده که شما ...
تابوشکنی نجات یافتگان اسیدپاشی به هنر ششم رسید/ تسلیم اسید نمی شویم
کاری و مجسمه سازی رفتم، گفت: معرق کاری فضای جدید بود که با آن خو گرفتم، حتی مدتی بعد همسر و دخترم هم وارد این فضا شدند و وقتی اولین نمایشگاه آثارم برگزار شد، حسی داشتم که تا آنموقع اصلا تجربه نکرده بودم. مرتضوی ادامه داد: فرد اسیدپاش با جنایتی که کرد، می خواست زندگی را از من بگیرد و من دلم نمی خواست تسلیم او شوم. همزمان با تشکیل انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی وارد این انجمن شدم و تلاش ...
آشنایی با مشهورترین موجودات افسانه ای ترسناک از گذشته تا امروز/ از بوسلامه تا غلیاوون + تصاویر
است با هیکلی درشت و بی قواره، با یک چشم بزرگ در وسط پیشانی و یک پای بسیار بزرگ. این موجود عجیب در اعماق جنگل و جا های بسیار دورافتاده و ترسناک زندگی می کند. ادعا می کنند این موجود قبل از حمله به قربانی هایش که معمولا تنها هستند، آن ها را با نام و نشان صدا می زند. این که این هیولا نام انسان ها را از کجا می داند، معلوم نیست، اما شنیدن اسم شان، ترسناک ترین اتفاق برای افرادی است که زیاد به ...
بازخوانی نقطه نظرات رهبر انقلاب درباره بودجه
ا با آمریکا ندارد. ایشان همچنین بر نحوه بودجه ریزی به نحوی که از هزینه ها کاسته شود و درآمدها بدون وابستگی صرف به نفت تأمین شود و همچنین بر نظارت دقیق در اجرای بودجه تاکید داشتند. سال 74: دیوان محاسبات بسیار با اهمیت است ایشان در سال 74 گفته بودند: من چه در آن وقتی که در مأموریت ریاست جمهوری مشغول بودم و چه غیر آن زمان، نسبت به دیوان محاسبات، خیلی تأکید و حسّاسیت داش ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، سه شنبه 13 آذر 1245؛ در قزوین تازه ناخوشی وبا پیدا شده است
خودش آمده تعریف می کرد. میرشکار هم بود. او هم می گفت زخمی قوچ را بردم فلان جا. غلام علی خان [و] دایی انیس الدوله، آن ها هم زخمی دیگر را رد برده بودند. شب شده بود آمدند. بنا شد صبح بروند پیدا کنند. بعد خوابیدیم. از اول ورود جاجرود الی حال یک لکه ابر در آسمان پیدا نیست. پریروز صاف و خوب بود. حبیب دیوانه چند روز است آمده است. پدرِ شوهری هم چند روز است آمده است، شوهری با خرش عکس انداختند ...
علت خودکشی بازیگر معروف اعلام شد/عکس
یک بازیگر بود. پر از انرژی و همیشه به اطرافیانش احترام می گذاشت. خیلی زود رفت. آکشای کومار ستاره بالیوود ی در توییتر خود نوشت: راستش این خبر باعث شوکه شدن و ساکت ماندن من شده است. یادم می آید او را در چیچوره تماشا کردم و به دوستم ساجد که تهیه کننده آن است گفتم چقدر از فیلم لذت بردم و ای کاش بخشی از آن بودم. چه بازیگر با استعدادی بود. امیدوارم خدا به خانواده اش قدرت بدهد. حتی ...
استاد ناصر یزدخواستی از یک عمر عشق به آواز می گوید
از آواز نداشتم، با آنها می خواندم. تا اینکه رفتم سربازی و اتفاقاً در سربازی من را گذاشتند که ماشین تیمسار را داشته باشم. تیمسار اما فرزندی داشت که ساز می زد و یک دخترش هم ضرب می گرفت و من هم همراه با آنان می خواندم. پس از دورۀ سربازی چطور موسیقی را پی گرفتید؟ بعد از اینکه خدمت خلاص شد، رفتم هنرسرای جلفا و مدتی هم در آنجا آموزش گرفتم. همان جا نزد مرحوم علی خان ساغری ...
بخاطر داشتن چنین زنی شرمنده شدم
خواستگاری زینت رفتم، به شغل لحاف دوزی مشغول بودم و امورم را از این راه می گذراندم. او هم که تازه دیپلم گرفته بود ، قصد ادامه تحصیل نداشت. اما هنوز مدت زیادی از ازدواج من و زینت سپری نشده بود که متوجه شدم همسرم نه تنها زنی تجمل گرا و خودخواه است بلکه حسادت در سراسر وجودش موج می زند. او حتی به خواهر و برادران خودش حسادت می کرد و معتقد بود که پدر و مادرش بین او و دیگر فرزندان شان تبعیض قائل می شوند ...
زخم ناسور زینب
...، نه یک بار، نه دو بار بلکه سه بار. دو ماه در بیمارستان بستری بود. اینها را پدر زینب به خبرنگار شهروند می گوید. پدری که خود 17 سال سابقه کار در خدمات شهری شهرداری خرمشهر را دارد. او از روزی که زینب طعمه سگ ها شد، گفت: اولین جمعه مهر بود، من شیفت بودم. زینب برای خرید به مغازه می رود، اولین بارش نبود، فاصله خانه تا مغازه 300 متر است. زینب صدای پارس سگ ها را می شنود، اما اهمیتی نمی دهد. ما در روستا ...
می گفت باز هم جنگ شود، می روم تا خدمتگزار رزمنده ها باشم/ گفت و گو با فرزند جانباز 75 درصدی که به آرزویش ...
شروع کردند. ازدواج برای رضای خدا حاصل زندگی پدر و مادرم چهار فرزند دختر بود که یکی از خواهرانم در سن 10 سالگی به رحمت خدا رفت. مادرم خودش خواهر شهید بود و معنا و مفهوم جهاد و ایثار را به خوبی درک می کرد. او بار ها و بار ها به ما گفت من برای رضای خدا با پدرتان ازدواج کردم. من زن بودم و امکان حضور در جبهه برایم فراهم نبود، اما می خواستم با این انتخاب و همراهی با پدرتان ...
به یاد دکتر محمد ملکی
آن وقت ها تجریش قریه کوچکی بود که اطراف آن را باغ ها و مزارع کشاورزی گرفته بود. در دامنه رشته کوه البرز، با هوایی معتدل و در تابستانها خنک به خاطر نسیمی که از روی برف ها و یخچال های طبیعی در فرورفتگی قطاع توچال بر تاج البرز به این روستا می رسید. و همچنین آب زلال همان برفها که از رودخانه های دربند و گلابدره در میانه تجریش- همان جایی که اکنون به پل تجریش معروف است- به پایین سرازیر بود. کار مردمان این روستا عموما باغداری ...
قوم آشور چه کسانی بودند؟
...؛ در انجمنهای نویسندگان حاضر شدم و مراقب پیشگوییها و اخبار غیبی بودم؛ با کاهنان دانشمند به شرح آسمانها برخاستم؛ به ضربها و تقسیمهای پیچیده ای آگاهی یافتم که در نخستین نظر واضح و آشکار نیست. یکی از اسباب شادی من آن بود که نوشته های زیبا و غامض سومری و نوشته های اکدی را، که به خاطر سپردن آنها دشوار است، تکرار کنم... بر پشت کره اسبها قرار گرفتم و چنان با مهارت بر آنها سوار شدم که آرام ...