سایر منابع:
سایر خبرها
تجاوز به دو خواهر از سوی شوهر خاله رمال
، دچار مشکلاتی شده بودم. برای همین موضوع را به خاله ام گفتم و شوهرخاله ام هم از این طریق در جریان ماجرا قرار گرفت. او گفت که به من در این رابطه کمک می کند. کامبیز گفت که می تواند از طریق یک جاعل، سندهای مورد نیاز مرا برای طلاق جعل کند تا کارهایم را سریع تر انجام دهم. من هم قبول کردم و با جاعل آشنا شدم. شوهرخاله ام 5 میلیون تومان از من پول گرفت تا به این جاعل بدهد و سندهایم را جعل کند. من پس از آشنایی ...
از گذراندن دوره تخصصی در آمریکا تا علمداری در ارتش خمینی + تصاویر
...> وی ادامه داد: در آن زمان من در حدود دو ماه در تهران و شمال منتظر بودم تا پرویز به دنبال من آمده و مرا به پایگاه ببرد اما هر بار می گفت بگذار پایگاه آرام تر شود بعد به دنبال شما می آیم، که در آن روز پرویز به شهادت می رسد و از طرف دو نفر از همکاران ایشان از این موضوع باخبر می شویم. * از 22 سال انتظار تا شهادت در آغوش خدا وقتی درباره 22 سال انتظار از همسر شهید پرسیدیم بغض می کند ...
خودم هم نمی دانم چرا از تیم دایی جدا شدم
به گزارش افکارنیوز ، بیک زاده در این باره گفت: من از باشگاه های تراکتور، سپاهان و فولاد هم که برای جذب من تلاش کردند، متشکرم ولی امیدوارم از دست من ناراحت نشوند چون باشگاه صبا رضایت نامه من را فقط برای ذوب آهن صادر کرد. نمی دانم چرا از صبا جدا شدم شاید باور نکنید خودم هم نمی دانم چرا از صبا جدا شدم! خدا را شکر در نیم فصل اول برای صبا خوب بازی کردم و به همراه این تیم هم ...
ستاره پرسپولیسی:به همه تیم ها گفتم میخواهم در اروپا بازی کنم!
...> از ابتدای فصل شروع کنیم که خیلی دیر به تمرینات پانیونیوس اضافه شدی. آیا این موضوع باعث شد که در هفته های ابتدایی در ترکیب ثابت جایی نداشته باشی؟ همان طور که گفتید من خیلی دیر به تیم اضافه شدم و سه چهار روز مانده بود که لیگ یونان شروع شود. تیم ما تمرینات بدنسازی و تاکتیکی را انجام داده بود، ولی با این حال توانستم خیلی زود و از هفته دوم بازی کنم. به هر حال به زمان نیاز داشتم تا به ترکیب ...
دیوار 47 برای ماندگاری بچه های ابدی
ساده و مهربانند. حالا قرار است دیوار 47 این توانمندی ها را شکوفا کند تا مردم آنها را ببینند. با آزاده عباس زاده، مبتکر دیوار 47 را می خوانید: ایده دیوار 47 از کجا شکل گرفت؟ ایده دیوار 47 و به طورکلی گره خوردن زندگی من با بچه های سندروم داون از یک اتفاق کاملا خصوصی شروع شد. سال 1383 بود. من دانشجوی سال چهارم پزشکی بودم که در بیمارستانی در شهر اردبیل برای نخستین بار با یکی از این بچه ...
هدیه بسیجیان سایت غنی سازی به فرزند شهید هسته ای
فرودگاه کاشان را گذاشته اند شهید مصطفی احمدی روشن . بچه های شبکه خبر از راه می رسند. آمده اند برای مصاحبه با پدر و مادر مصطفی. گزارش گر از پدر و مادر می پرسد که این چهار سال بعد از شهادت مصطفی برایشان چطور گذشته. حاج آقا از این می گوید که کار مصطفی و دوستانش در صنعت هسته ای باعث شده که ایران در مذاکره با کشورهای غربی با دست پر حاضر شود. مادر مصطفی اما گله دارد. چهار سال برایش ...
خاطره جالب قرائتی از سیلی امام(ره) و نماز شهید بهشتی
و او با دست خالی و روی شرمسار به خانه برگشته است؟. آیت اللَّه عاملی گفت: خبر نداشتم! سید فرمود: اگر خبر داشتی و بی اعتنا بودی که میگفتم کافر شده ای، من ناراحتم که چرا خبر نداشتی؛ بعد فرمود: این غذا را خادم من می آورد تا پشت درب منزل آن فقیر، آنگاه شما غذا را به خانه او ببر و بگو می خواهیم امشب با هم شام بخوریم. مرد فقیر پس از دریافت غذا گفت: احدی از ماجرای من خبر نداشت شما چطور خبردار ...
محسن هاشمی:پدرم درباره تسخیر سفارت آمریکا همراهی نکرد/خواسته مهدی این بود که 400 هزار صفحه افترا با ...
؟ من در طول حدود نیم قرن عمری که سپری کردم لحظه های عبرت آمیز زیادی مشاهده کردم. کودکی و نوجوانی من در پشت دیوارهای زندان و نگرانی از حضور همیشگی ماموران ساواک در خانه و تعقیب و شکنجه و زندانی شدن مداوم پدرم گذشت. با پیروزی انقلاب در حالی که انتظار بازگشت آرامش را داشتیم شاهد ترور پدرم در خانه و تیرخوردن وی بودم که این ناامنی ها، سرنوشتم را تغییر داد و به دلیل آنکه نمی خواستم با محافظ در ...
یک روز در جمع الکلی های گمنام
نه تنها از نظر ظاهری یک الکلی تمام عیار و آشفته بودم که وضع روحی ام هم به همان آشفتگی بود. دلم می خواست خودکشی کنم. اما جرأتش را نداشتم. الکل من را زمین زده بود. آنها به من گفتند تو را به کمپ می بریم و ترک می دهیم و بعدش هم باید به حرف ما گوش بدهی. فقط یک کلمه گفتم، چشم. چون خسته بودم. دوستانم می گویند آن روز که گفتی چشم، ما را متعجب کردی. از همان موقع فهمیدیم که خدا به کمکت خواهد آمد ...
ماجرای عجیب نحوه کاندیداتوری نماینده خاص در ستاد انتخابات کشور / از تماس انتخاباتی 4 مقام ارشد دولتی تا ...
...، نشدم؟! فردا دوباره یک ماجرا برای ما درست نکنند که چه شد، ثبت نام شد، نشد؟! بعد زنگ زدم به مسئول دفتر خودم و گفتم از مدارک من چی دارید؟ بخشی را از ایشان گرفتم و بخشی را از خانه خودمان پیدا کردیم و برداشتیم... تا ساعت 8/30 هنوز هم مشورت می کردم و صحبت می کردم، بعد رفتیم در وزارت کشور و به هرحال ثبت نام کردیم... "! این نماینده خاص و نزدیک به علی لاریجانی در ادامه به موضوعات دیگری پرداخت ...
فرهنگ در رسانه
که با این روند خو گرفته بودم بعد از ورود به سینما نیز برای عکاسی اهمیتی قائل نبودم و نقش های چالشی را انتخاب می کردم که عکاسان از نزدیک شدن به من ابا داشتند اما با ادامه کار و بعد از اینکه درک بهتری از سینما پیدا کردم و متمرکزتر کار کردم ارزش عکاسی برایم پررنگ شد.بازیگر فیلم کوچه بی نام با اشاره به این مطلب که عکاس مثل سایه در کنار بازیگران است؛ افزود: او در همه مدت پشت صحنه و فیلمبرداری تمام ...
ناگفته های تازه احمدی مقدم از اتفاقات 88
رفتارهایش از هاشمی هم بدتر نبوده است، ولی خب شکی نیست که اینها همه در پشت صحنه با هم هماهنگ بودند و به نظر من اگر عقل دست خاتمی بود مسئله را زودتر جمع می کرد، ولی دیگر کار از دست اینها هم خارج شده بود. - آقای ناطق بعدا به من گفت: خدا وکیلی من دیگر بعد از انتخابات در جلسات اینها شرکت نکردم و حسابم را جدا کردم. تا قبلش برای اینکه موسوی بیاید و احمدی نژاد را کنار بزنیم با اینها هماهنگ ...
مدال هایی که دوزار هم ارزش ندارد/ کفاشیان تا برزیل می رود، اما ...+ فیلم و عکس
ازدواج می کردید، الان فرزندانتان عصای دست شما می شدند؟ خدا بزرگ است. به هرحال این طور شده است و نمی توان کاری کرد. * چطور شد که خانه نشین شدید؟ دو سه سال است که دیگر خانه نشین شده ام و کار خاصی نمی کنم. وقتی دیدم شایسته سالاری مطرح نیست و کسی ما را نمی خواهد، دیگر همه چیز را کنار گذاشتم. مدیرانی می آیند که هر روز وضعیت ورزش بدتر می شود و با این وضعیت باید به آینده ...
مخترع فیلتر کاهش آلودگی: ابتکار به من محل هم نداد!
نداشتم که وارد بازرگانی شدم. اما علاقه به سمت کارهای تحقیقاتی و پژوهشی باعث شد تا 8 سال پیش خودم را بازنشسته کنم و به کارهای خودم برسم. چون دنبال آرامش می گشتم تهران را رها کردم و برای خودم در کردان یک خانه بزرگ با سلیقه و تکنولوژی های دست ساز خودم ساختم و آنجا حتی مزرعه داری هم می کنم. گیاه پردردسر کشور به کار ما آمد اختراع فیلترهوای آقای موسوی از خواندن اتفاقی یک مصاحبه در ...
رضاییان: خداحافظی ام بهترین تصمیم بود
. تمام اتفاقات را پشت سر خواهیم گذاشت تا در روز پایانی شرمنده هواداران نشویم. حیف است این پرسپولیس را حاشیه ها نابود کند و از هدف مان دور کند. جوانان، پیشکسوتان و کادرفنی و ... همه در کنار هم به دنبال موفقیت پرسپولیس هستیم و امیدوارم دل مردم شاد شود. صد در صد از خداحافظی خوشحالم صد در صد از خداحافظی ام از اینستاگرام و فضای مجازی خوشحالم. خیلی ها می گفتند بازیکن پرسپولیس هستی و ...
از تمدید قرارداد با پرسپولیس پشیمان نیستم | دایی گفت در پرسپولیس بمان و دین خودت را ادا کن | برانکو یک ...
های خیرخواهانه و دلسوزانه ایشان را آویزه گوشم کرده و با کمال میل قراردادم را تمدید کردم. و پیش بینی علی دایی هم درست از آب در آمد و تو که پدیده فصل گذشته بودی، امسال با زدن 11 گل و گرفتن 6 پنالتی، ستاره تیمت شده ای و با به دست آوردن پیراهن تیم ملی، در لیگ و تیم ملی خوش درخشیده ای. خودت فکرش را می کردی چنین جهش و پیشرفتی را در کمتر از 2 سال تجربه کنی؟ برای خودم قابل پیش بینی ...
برای بزرگ شدن باید آدم های بزرگ نیز در کنارت باشند و مشورت دهند
های پاپ کشور بودند تست دادم و بعد از اینکه نظر آن ها را در مورد جنس صدای خودم دانستم وارد موسیقی شدم و بدانید که موسیقی سلیقه ای است ، رضا عنایتی برای دلش خواند و به من گفت کسی که توانایی دارد بهتر است ورود کند و بر عکس! آدمی مرا وارد دنیای موسیقی کرد که نوع بیان و صداقت او موجب شد من احساس خوبی از ورود به این جریان داشته باشم و او کسی نبود جز رضا شیری! من دوست داشتم مجاز و از طریق ...
افشاگری فرمانده سابق ناجا از پشت پرده فتنه 88
. عقل دست چه کسی بود؟ دست آقای هاشمی بود؟ ببینید مثلاً تا همین روز 30 خرداد اتاق جلسات هاشمی، ناطق، سیدحسن خمینی وخاتمی برقرار بود. حالا بعداً هم موسوی را ملحق کرده بودند. معلوم است آنجا در سطح کلان فکر و تصمیم گیری می کردند. البته آقای ناطق بعداً به من گفت: خدا وکیلی من دیگر بعد از انتخابات در جلسات اینها شرکت نکردم و حسابم را جدا کردم. تا قبلش برای اینکه موسوی ...
ماجرای ازدواج سحر قریشی و امید علومی
کارگردان ها که دست نمی بردند! حتی در کار شانس، عشق، تصادف در آخرین لحظه و بعد از ماه ها از شروع کار، به پروژه ملحق شدم. شما ورزش هم می کنید؟ علومی: تنیس و کمی هم بدنسازی کار می کنم و مدتی هم ورزش های رزمی را دنبال می کردم. قریشی: سال ها قبل از رفتن به مدرسه، رزمی کار می کردم که به خاطر مشکل پا، برایم ممنوع شد. در حال حاضر در حد معمولی ورزش می کنم و رشته خاصی را به صورت ...
کریم انصاری فرد و ماجرای غذاهای خوشمزه ای که باعث می شود بازیکنان ایران چربی شان بالا برود
.... به خاطر همین در لیست بهترین گل هاست. پاسوس، چشم بسته تو را دید. شاید هر بازیکن دیگری جای او بود، نمی توانست به آن شکل پاس بدهد و طبیعتا تو هم الان گلزن نبودی. دقیقا. پاسوس هم اتاقی من است و با او خیلی رفیق هستم. عالی پاس داد و اتفاقا همانجا از او تشکر کردم. پاس رو به جلوی خوبی داد. بعد از گل در تور دروازه گیر کردی. به قول معروف هم خودم گل شدم، هم توپ.(خنده) وقتی توپ را ...
بررسی انواع خشونت در مدارس و ریشه های آن
خرید و فروش سلاح هست در جامعه ما وجود ندارد، گاهی خبر می رسد که دانش آموزی با اسلحه در کلاس درس دست به جنایت می زند و کسی را می کشد که خدا رو شکر ما چنین موردی را نداشتیم و تنها مورد همین دبیری بود که در بروجرد با چاقو به قتل رسید. اما در بحث خشونت باید از فرد شروع کنیم و بعد نوبت به مدرسه و خانواده می رسد. پیشگیری از خشونت نیاز به آموزش دارد. موسوی چلک: از نظر من هم موضوع خشونت انواع و اقسام ...
آلمان کشور خیلی خوبیست اما برای خود آلمانی ها!
دهنه و کارش را وسعت داد و از آنجا که پسر زرنگی بود خدا را شکر هر روز وضعش بهتر می شد. این بود تا اینکه یک روز زیر دست آرایشگر نشسته بودم که آن استاد آرایشگری که نامش آقا حمید است گفت که علی سجاد مرغی هم الان توی فلان جاده ی مقدونیه است در راه آلمان!!! والا من یکی که داشتم شاخ در می آوردم. گفتم: همین سجاد مرغی خودمان؟گفت: آری، مگر تو نمی دانی که آلمان مهاجر می پذیرد؟!و یا دوست دیگری داشتم که ...
کانون انقلاب در شمال تهران
نقل ماجرای دیدار آقای ملکی با آیت الله طالقانی و سید علی اندرزگو از زبان دکتر عباس ملکی خالی از لطف نیست: در سال 1351 که آقای طالقانی به ایرانشهر تبعید شده بود، عصر یک روز پنج شنبه، حضرت آیت الله موسوی اصفهانی امام جماعت مسجد اختیاریه به پدرم خبر داد که آقای طالقانی به اینجا آمده است. آقای ملکی که علاقه خاصی به مرحوم طالقانی داشت، دست مرا گرفت و با خود به خانه آقای موسوی برد. مرحوم طالقانی زیر ...
واریز سه میلیارد برای نجات دو اعدامی
و این پسر از مرگ نجات پیدا کرد. بنابراین پرونده او برای رسیدگی دوباره به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و این بار پسر جوان صبح دیروز در مقابل هیأت قضائی همین شعبه قرار گرفت. در این جلسه پسر جوان به قضات گفت: من قصد جنایت نداشتم و آن روز تنها به هواخواهی پسرعمویم دست به این اشتباه زدم. پس از آن هم وقتی مادر قربانی حاضر به رضایت شد، خانواده خودم و تمام فامیل هرچه خانه و آپارتمان ...
خاطره خواندنی شهید مطهری و راننده تاکسی
. دیدم همان راننده آنجا نشسته است. تا چشمش به من افتاد من را صدا زد و گفت: بیا کارت دارم. با خودم گفتم: حتما می خواهد تلافی کند. راننده گفت: آن آقایی که آن روز آوردی و سوار ماشین ما کردی، که بود؟. گفتم: برادرم بود. گفت: باز هم به فریمان می آید؟ گفتم: تابستان ها می آید. گفت: می خواهم دهانش را ببوسم، پایش را ببوسم. من بچه مسلمان هستم ولی از مسلمانی هیچ سرم نمی شود. 45 سال از عمرم گذشته، نه ...
باقری: ما با جمع بندی خودمان یک لایحه برای الگو نوشته ایم/کشوری: اگر الگو را نقشه جامع اداره کشور ...
دعوت شدم بنده به دوستانی که من را دعوت کردند در آن جلسات گفتم که شما در دو ساعت می خواهید کدام بُعد از الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را بحث کنید؟ ببینید حتی در امور تدوین الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت که در سازمان مدیریت بود فرصت بحث کافی به کارشناسان داده نمی شد در حد اینکه یک کسی دو ساعت بیاید. مثلاً شما خودتان بعداً این نقشه ی راه ما را که در قم بعد از 15 سال مطالعه ی ما راجع به الگوی اسلامی-ایرانی ...
90/ همین پنج شنبه قبل پای سریال کیمیا گریه ام گرفت
شده بود. وقتی رفت انگار پشت و پناهم را از دست دادم و احساس کردم تهی شده ام. خداوند همه پدران اسیر خاک را رحمت کند. می توانم بگویم آشنایی با همسرم بهترین حادثه زندگی ام بود زمانی که به لحاظ روحی و روانی در شرایط خوبی نبودم با او آشنا شدم و از این بابت خیلی خوشحالم و حالا 13 سال است که در کنار هم زندگی می کنیم که امیدوارم همچنان تداوم داشته باشد. * بهترین هدیه زندگی ام را از خداوند گرفتم ...
خواننده جوان آبادانی با صدایی از جنس دفاع از هنر بومی
که امروز حتی اگر کار تکراری و یا بازخوانی می خوانم با تاسی از فضای آن ایام، امضای خودم را هم پای آن داشته باشم. موسیقی بعد از ضرب با قابلمه در کنار خانه و خانواده، چه زمانی برای تو شکل جدی تری به خود گرفت؟ - سال 67 بود که به بندرعباس نقل مکان کرده بودیم، در گروه سرود مدرسه عضو شدم و پیامد آن 3سال متوالی عنوان تک خوان برتر مدارس کشور را کسب کردم. پس شاید اولین بار در ...
پسرنوجوان من پدرم را دوست دارم و از از شکایت نمی کنم
، مادرم صدمه ببیند. این تصورات همواره آزارم می داد و به همین خاطر نیز هر روز درس هایم ضعیف تر می شد ولی هیچ گاه به خودم اجازه نمی دادم از پدر و مادرم گلایه کنم. . . حدود 2سال قبل بود که پدرم، زن دیگری را به عقد موقت خود در آورده بود، تا شاید از این وضعیت رهایی یابد، اما همین موضوع موجب تشدید اختلافات آن ها شد و دیگر کار از مشاجرات لفظی گذشت و به کتک کاری کشید. دیگر هیچ وقت رنگ آرامش را در خانه ...
در میدان تجربه
بیان - خود حاصل 4 سال تلاش در دهه 50 با الهام از آموزش های شادروان استاد سمندریان و با نظارت استاد نصری بوده که در 1361 مستقلّاً توسط نشر جهاد دانشگاهی دانشکده هنرهای زیبا منتشر و نایاب شده است، و در سالهای بعد، تمریناتش طیّ آموزش های میدانی در دوره ها و کارگاه هایم شکل کامل تر به خود گرفته اند. خداوند را بسیار شکرگزارم که توفیق انتشار این کتاب آموزشی را به لطف و همّت ناشر محترم و بسیار ...