سایر خبرها
انیمیشن مثل خواب دیدن است/ تغییر مسیر زندگی از کنار سرویس بهداشتی!
طراحی کرد، رعشه اش قطع شد. دلیلش را که جویا شدیم، یک بار گفت من 15 ساله بودم که از نردبام افتادم و رعشه گرفتم و آن زمان گفتم هرطور شده باید نقاشی کنم و تنها راز موفقیت من سه کلمه است، تلاش، تلاش و تلاش و من هیچوقت این استادم را فراموش نمی کنم. لازم به یادآوری استبرنامه اقیانوس آرام محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است که ساعت 18 روزهای شنبه تا چهارشنبه از شبکه دو پخش می شود. این برنامه در هر قسمت میزبان چهره های مختلف می شود تا تجربیات دوران نوجوانی خود را با این گروه سنی به اشتراک بگذارند. انتهای پیام/4104/ ...
کتاب تنها گریه کن به چاپ صد و هفدهم رسید
خانوادهٔ شوهرش صمیمی می شود، خودمانی و خانه یکی؛ محبتشان را به دل می گیرد. ما این شکلی بودیم. من هرچه ازشان دیدم، خوبی و صمیمیت بود. همراه دوتا جاری دیگرم و مادرشوهرمان توی یک خانه زندگی می کردیم. روزمان تا آمدن مردها، دور هم می گذشت. نوعروس بودم، ولی مستقل. چند ماه اول، پخت وپزم از مادرشوهرم جدا بود. خودم خواستم و سفره یکی شدیم. گفتم: دو نفر ماییم، دو نفر شما، آن هم توی یک خانه. چرا دوتا سفره پهن ...
ناگفته های شهید صیاد شیرازی از عملیات مرصاد
ما را غم گرفته بود، امام هم فرموده بود نجنگید، دیگر تمام شد، من در خانه بودم که ساعت 8:30 شب از ستاد کل به من زنگ زدند و گفتند که دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق با سرعت جلو می آید، من گفتم خدایا کدام دشمن از یک محور سرش را انداخته پایین می آید! این چه جور دشمنی است؟! گفت: ما نمی دانیم، گفت رسیده اند به کرند و آنجا را هم گرفتند. بعد هم حرکت کرده به سمت اسلام آباد غرب، بعد هم کرمانشاه و همین طور ...
متن و حاشیه جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان با هیئت رئیسه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
سیف (رئیس دانشکده)، موسی دیباج (معاون اجرایی)، محمود فضیلت (معاون آموزشی) و همایون رضوان (رئیس امور دانشجویی-فرهنگی) بر روی سن آغاز شد. خانم خدیجه عالمی (معاون پژوهشی) نیز در جلسه حضور داشتند اما با تأخیر به جمع پیوستند و سالن را نیز زود ترک کردند. دانشجویان در طول جلسه پرسش های خود را به صورت مکتوب یا به طور شفاهی پشت تریبون عنوان می کردند و گرچه همه ی اعضای هیئت رئیسه در جلسه حاضر بودند، عمدتاً ...
چادر سیاهم کفنت شد، حلالم کن!
بودم که یوسفم رفت و چشمم به در ماند؛ میدانی یک روز بیدار شوی و بچه ات مثل هر روز خانه نباشد یعنی چه؟ دوستانش خبر آوردند آنقدر که مغز ریاضی ست شده مسئول قبضه 106 لشکر عاشورا؛ اسم عاشورا که آمد ناخودآگاه چندبار یا حسین گفتم و سپردمش به خودش. او آن سر ایران و من این سرش؛ بین من و یوسف چند هزار کیلومتر فاصله افتاد، آنقدر فاصله که حتی وقتی زخمی شد هم نخواست من بدانم و به زحمت بیفتم! دلیر بود هان؛ فکر ...
این مرد از خواهران منصوریان کتک خورد ! / دماغ زنم را شکستند + گفتگو
به گزارش رکنا: پیش از شنیدن صحبت های احسان ده پهلوان، همان مردی که در درگیری سالن گرم آکادمی ووشو، نقش اول را بازی کرد، شاید تصورمان از اتفاقاتی که یک هفته قبل رخ داده بود و به واسطه حضور خواهران منصوریان در آن، در فضای مجازی هزاران بار دست به دست شد، چیز دیگری بود. اما بعد از همکلام شدن با این مرد همدانی که خودش هم در فوتبال و هم در ووشو فعالیت داشته و حالا سه دخترش را به رشته ووشو گرایش داده ...
در یک وبینار با موضوع انیمیشن مطرح شد؛ هدف ساختار آموزش انیمیشن فعلی ورود به صنعت نیست
گرایش انیمیشن در مقطع لیسانس داریم که در دانشگاه دامغان و شیراز هم همین برنامه دنبال می شود. او با طرح این پرسش که لیسانس انیمیشن کجاست گفت: دوره ارشد، اساساً دوره پایان نامه نظری است و وزارت علوم از شما فیلم نمی خواهد. این نیروهایی که آقای رهگذر از آن صحبت می کنند در طی دوره لیسانس باید آموزش ببینند، چون چهار سال فرصت دارند. درحالی که در طی مطالعات اخیرم در خصوص اقتصاد انیمیشن متوجه شدم ...
روایتی از اعدام شیخ فضل الله نوری
...: عزیزان من این ها با من کار دارند نه با شما. این خانه مورد هجوم این ها خواهد شد. از شما هیچ کاری ساخته نیست. من ابداً راضی نیستم که بیهوده جان شما به خطر بیفتد. بروید خانه های خودتان و دعا کنید. ایشان هم پس از آه و ناله رفتند. من ماندم و آقا... راستی یادم رفت بگویم دیروزش در اتاق بزرگ همه جمع بودیم و آقایان هر یک به عقل خودشان راه علاجی به آقا پیشنهاد می کردند و او جواب هایی می داد، یک مرتبه ...
معطر شدن آخرین نفس های شهید عفتی به نام اباعبدالله
می خواهم بیایم حلب، هماهنگی کردیم شب رسید فرودگاه حلب با ابورشید به دنبالش رفتیم. از هواپیما که پایین آمد شروع کرد به گریه کردن، سجده کرد و گفت آقا اسماعیل همیشه از ما سبقت می گرفتی ایندفعه می خواهم از شما سبقت بگیرم. گفتم داغی داداش بمان حالا، سبقت هم می گیری. سجاد که خودش را رساند، الحمره ماشین را پارک کردیم و قرار شد برویم سمت خانطومان، از سمت راست و چپ به راه افتادیم، پشت بی سیم صدای ...
جادوی صدایش در جاده ابریشم پیچید
به گزارش ایسنا، پرویز بهرام خود درباره ی این مستند گفته بود: برای من خیلی عجیب بود که یک فیلم مستند این قدر محبوب شده است و خیلی ها من را صدای جاده ابریشم می دانند و بعد مستند مسلمانان را گفتم و هر دو این مستندها را دوست دارم، ولی جاده ابریشم خیلی بیشتر از نقش هایی که دوبله کردم تاثیرگذار بود و ماندگار شد. پرویز بهرام در چند فیلم و سریال ایرانی هم صداپیشگی کرده است که از جمله آنها ...
سیاه سلطان صحنه است
...، در سالن اصلی تئاترشهر، خرقه سیاه را در حضور مقام های بزرگ مثل مرحوم سعدی افشار، رئیس مرکز هنرهای نمایشی، وزیر فرهنگ و خیلی از سیاه بازهای قدیمی دیگر تنم کردند. آیا شما در سری قبلی اجراهای مبارک در ژاپن حضور داشتید؟ چطور به بازی در این نمایش دعوت شدید؟ خب رفاقت من و علی فتحعلی (کارگردان) به 40سال پیش در تئاتر لاله زار برمی گردد. آن زمان به ما می گفتند زوج هنری. همه جا با هم می ...
ساز جهان به فرمان ایران
حالی در این مسابقه رتبه برتر را از آن خودش کرده که از خاورمیانه فقط دو نفر در این مسابقات حضور داشتند، یکی خودش از ایران و دیگری یک رهبر ارکستر از رژیم صهیونیستی. مابقی شرکت کنندگان که تعدادشان به بیشتر از 30نفر می رسید از کشور های دیگر و بیشتر اروپایی بودند. وقتی رهبری در این مسابقه شرکت کرد، در ایران حضور داشت. برای مدیریت هنرستان عالی موسیقی دعوت شده بود و چند سالی از حضورش در ایران می ...
مادر شهید: دین را از زن ها بگیرند، کار تمام است
را زدند چه؟ گفتم بزنند؛ شاید این سیلی را من باید بخورم تا یک گروهی هوشیار باشند؛ شاید به خاطر این سیلی که من می خورم آن طرف خجالت بکشد؛ حیا کند. حالا که افتضاح است؛ من همیشه این را هم می گویم؛ بی حجاب ها دیده می شوند، درست است؟ ورزشگاه امام رضا روز سالگرد حسن چقدر آمده بودند؟ همه با حجاب بودند. حالا بگذریم، ورزشگاه آزادی تهران که سرود فرمانده را اجرا کردند چه با حجاب چه بی حجاب آمده ...
مادر شهید: دین را از زن ها بگیرند، کار تمام است
افتاده بود، جایی بودیم و گفتند خانم قاسمی! اگر شما را زدند چه؟ گفتم بزنند؛ شاید این سیلی را من باید بخورم تا یک گروهی هوشیار باشند؛ شاید به خاطر این سیلی که من می خورم آن طرف خجالت بکشد؛ حیا کند. حالا که افتضاح است؛ من همیشه این را هم می گویم؛ بی حجاب ها دیده می شوند، درست است؟ ورزشگاه امام رضا روز سالگرد حسن چقدر آمده بودند؟ همه با حجاب بودند. حالا بگذریم، ورزشگاه آزادی تهران که سرود ...
آن خون ها امانت مردم بودند
...> بین مردم که برای اهدای خون مراجعه کرده بودند، دختر خانم 16 ساله ای بود که با توجه به سن و جثه اش، نمی توانستیم از او خون بگیریم، ولی او اصرار زیادی داشت و هرچه به او توضیح دادیم که سن شما مناسب این کار نیست و ما اجازه نداریم از شما خون بگیریم، راضی نمی شد و می گفت: خون من که از رزمنده ها رنگین تر نیست. گفتم: ممکن است برای شما مشکلی پیش بیاید. گفت: مهم نیست! مگر برای رزمنده ...
مسئله اقتصادی موجب کنار گذاشتن حجاب نمی شود/ماجرای نوشتن وصیت نامه توسط شهید
شهدای ایران :فاطمه تاجیک، مادر شهید محمدحسین حدادیان در یادواره شهدای روستای سیرود شهرستان ساوجبلاغ با اشاره به اینکه این مراسم، به مجلسی احساسی تبدیل شده اما ما در دین مبین اسلام آموخته ایم که احساس باید تابع عقل و شرع باشد، گفت: محمدحسین در عالم رویا به پدرش گفت: هر کجا که دعوت می شوید، من همراه شما هستم و هر کسی که به منزل ما می آید، به دعوت من است. پس از شهادت فرزندم، مفهوم روضه ...
در محضر امام خمینی(ره)
کند؟ گفت: آمده است لابد از منطقه جنگ ایلام گزارش بدهد. آن طرف ها بود، اگر من دقیق گفته باشم. گفتم: اصلا برای من هیچ قضیه روشن نیست در آن زمان آقای رجایی نخست وزیر و من هم مشاورش بودم آقا شما نخست وزیر هستید، آن وقت استاندار از آنجا پا شود این همه راه بکوبد، بیاید برود گزارشش را به امام بدهد! چرا؟! همین جور که با ماشین می آمدیم آقای رجایی یواش یواش متوجه نکته شد و گفت: راست می گویی من چه کار کنم ...
علی رهبری رهبر مشهورترین اُپرای جهان شد
پیشنهاد گرگیف دوباره از این رهبر ایرانی برای اجرای برنامه دیگری به فاصله چند روز بعد، مجددا دعوت کردند و رهبری نیز آن را پذیرفت. سپس دوباره با پیشنهاد گرگیف، علی رهبری، این موسیقیدان شهیر بین المللی به عنوان رهبر دائم میهمان برگزیده شد. ایستادن بر روی پودیوم این ارکستر بی تردید یک سمت تاریخی است در شهری که هنرمندانی همچون کورساکف، چایکفسکی راخمانینوف، شوستاکوویج و صدها رهبر و آهنگساز ...
شاعر چنگ نواز
دقت نگاه کن، توضیحات مرا گوش کن، شاید احساس کنی به کار تو نمی آید. من اما گفتم نه! همین ساز را می خواهم! بعد هم پشت ساز نشستم و بخش هایی از قطعه ایران سرای امید ، ساخته استاد محمدرضا لطفی را نواختم. البته از چند سال قبل تر از آن، عضو گروه موسیقی مولانا، نوازنده سنتور و شاگرد استاد محمدجلیل عندلیبی بودم. پس احتمالا خیلی زود وارد مجامع مختلف هنری برای نوازندگی شده اید؛ درست است؟ هم زمان در کار ...
آقای فریادشیران شما لطفا از رنگی بودن حرف نزن!
. سه روز قبل از اعزام به امارات برای جام ملت های آسیا ناگهان من خط خوردم و حمید معماریان بازیکن 33 ساله سپاهان را جای من که 19 ساله بودم دعوت کرد. چند سال بعد اقای نادر فریادشیران را دیدم و از او پرسیدم چرا آن سال من را خط زدی؟ برگشت به من گفت حاجی به تو پاداش داد و تو را تیم ملی بزرگسالان دعوت کرد که راه برای شما هموار شد! به او گفتم: من کاپیتان تیم ملی امید بودم، پاداش من حداقل این بود روی نیمکت ...
گوشه ای از خاطرات اردشیر زاهدی از واپسین روزهای زندگی محمدرضا شاه و پس از آن
خودتان خیانت کردید هم به خانواده تان. بعد هم من چاکر انتظار نداشتم که اعلیحضرت از من پنهان... فرمودند اگر به تو گفتم می رفتی می گفتی به مردم. عرض کردم خوب من اگر گفته بودم چون مردم متأسفانه ضعیف پسند و مریض پسندند و برای شما خون گریه می کردند اگر می فهمیدند شما مریضید. باری، البته دیگر... معلوم شد که متأسفانه اعلیحضرت چندین سال این مرض را داشتند و تا آنجایی که من اطلاع دارم و حدسیات هست پنج نفر از ...
مامورین گشت ارشاد اول درسش را بخوانند و بعد به ترویج اسلام بروند
. صدر اسلام یک عده اصلا به رسول الله(ص) ایمان نیاوردند. ثانیا، کسی مثل رضاشاه قلدر آمد و اسلام را با اجبار از بین برد و حجاب را در میان مردم هیچ کرد. من یادم هست، هشت ساله بودم، به خانه آمدم و دیدم مادرم نشسته و گریه می کند. گفتم مادر، چرا گریه می کنی؟ گفت شما بچه هستی، من خودم می دانم. گفتم به من بگو چرا؟ گفت من خواستم از خانه بیرون بروم و یک نفر گفت خانم چادر و چهارقدت را بردار و من دویدم به ...
وقتی قرآن ضامن جان رزمنده مجروح می شود
...؛ اما همراهم است. بعد از بهبودی به چه کاری مشغول شدید؟ یک روز که کمی روبه راه شده بودم، فرماندار و چند نفر از دوستان را به منزلمان دعوت کردم. فرماندار به من گفت: می خواهی چکار کنی؟ گفتم: نظر شما چیست؟ گفت: بیا یک ماه پیش فلان مسئول که حواله های گچ و سیمان و.... را امضا می کند، ببین کار به چه صورت انجام می شود. آن زمان همه خرید و فروش ها با حواله انجام می شد. درواقع او داشت ...
زیارت اولی هایی که دست پُر برگشتند
فهمیدند خیلی از همین زنان و مردان پا به سن گذاشته برای بار اول است که به مشهدالرضا آمده اند اشک می ریختند و مدام التماس دعا داشتند می گفتند آقا شما را حسابی تحویل می گیرد. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی بعدا شنیدم بعضی از همین زائر ها با لباس محلی میرزا و چند نفر دیگه عکس یادگاری گرفتند. گریه های یک نفر بیشتر از همه آشنا بود، آرام و غصه دار اشک می ریخت ...
قهرمانان چماق به دست!
باور نکردند تا اینکه سیل آنها را با خود برد. یکی از بچه هایشان که سن کمی داشت و یک پسربچه بود، جانش را از دست داد. وقتی به مردم می گفتیم سیل آمده، می گفتند شما دیوانه شده اید. خیلی اصرار کردیم. بعضی ها هم می پذیرفتند و سریع فرار می کردند. خلاصه هرکس تلاش می کرد هرجور شده مردم را از آنجا متفرق می کرد. نیروهای امدادی هم خیلی به موقع رسیدند. اگر آنها نبودند شاید خیلی ها زنده نمی ماندند. چون چندین نفر در لابه لای گل ولای گیر کرده بودند. شب وحشتناکی بود و تا عمر دارم آن لحظات را فراموش نمی کنم. ...
بیرانوند اگر اینطور فکر کند به جام جهانی نخواهد رفت/ مثل هواداران پرسولیس هیچ جا ندیدم!
ایران بیایم خوشحال شدم. بارها برابر پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا قرار گرفته بودم. پرسپولیس تیم بزرگی است. می دانم که کیفیت فنی این تیم بالاست و خوشحالم الان بخشی از این تیم هستم. بعد از چند جلسه تمرین وقتی برای اولین بار هواداران به ورزشگاه شهید کاظمی آمدند بسیار شما را تشویق کردند. پرسپولیس هواداران زیادی دارد که همیشه به ورزشگاه می آیند و از تیم محبوب خود حمایت می کنند. نظرتان درباره ...
القای روانی اسیدپاشی با فیلم و سریال
، هنوز هم ندارم. سیم درست کردم خفه اش کنم. این حرف ها به زبان آسان است چون من این کاره نیستم. خلاصه نشد، نتوانستم. تا اینکه یک روز رفتم کوچه مروی ناهار بخورم؛ توی تاکسی بودم، داغان، مدام سیگار می کشیدم. راننده گفت تو چته؟ گفتم توی عشق شکست خورده ام. راننده نمی دانم نیتش خیر بود، شر بود، گفت برو بلایی سرش بیار! برو روش اسید بپاش! تا حالا نشنیده بودم، اصلاً توی ذهنم هم نبود. گفتم نه بابا... ...