سایر خبرها
بگرد رفیق خوب پیدا کن
نماز هم مستجاب است. ولا یعطی الله القلب الغافل شیئاً. خدای متعال به قلبی که غافل است هیچ چیز نمی دهد. به قلبی که هیچ در نمازش نیست و غافل است و وقتی دعا می خواند حواسش نیست، وقتی زیارت می خواند، حواسش نیست، خدا چیزی به او عطا نمی کند. نمازهای ما به همین دلیل از بین می رود. بعد فرمودند که برای اینکه جبران شود، برای اینکه کمبودهای نماز جبران شود، [چه باید کرد] نمازی که همه اش از دست رفته که خب همه اش ...
دلتنگ تلویزیون های لامپی!
را بیمارستان می برند و بعد از آن دیگر نمی تواند کار کند . خانه ای با پول دیه پیرمرد از زندگی شان می گوید؛ یک نفس و بدون قطعِ حرف هایش. از روزگاری می گوید که عبدالله خانه نشین شد و او بیکار بود. اوضاع خانه چندان خوب نبود و روزهایی بود که حتی نانی هم در سفره نداشتند. همان روزها عبدالله با موتور تصادف می کند. مطصفی انگار همه چیز را مرور می کند و لب به سخن باز می کند اما سخت ...
مایلی کهن با آبروی من بازی کرد
حیثیت من در آن موقع بازی شد و همان طور که گفتم پدرم از این موضوع بسیار ناراحت شد. من سر سفره پدر و مادرم بزرگ شده ام و برای افراد احترام زیادی قائلم اما نمی توانم بی احترامی به پدرم را تحمل کنم. پدر من یک کفاش زحمتکش بوده که من را با پینه دوزی و زحمات فراوان بزرگ کرد اما از حرف هایی که در آن موقع درباره من زده شد بسیار ناراحت و آزرده خاطر شد. * البته بعد از آن هم دیگر چنین حاشیه ای از تو نشنیدیم. - بله، من سرم به کار خودم گرم بوده و همیشه به فکر فوتبال بوده ام نه حاشیه اما گاهی این اتفاقات پیش می آید. ...
باران کوثری: به نظر یک عده من لوس و فضولم!
آوازهایش را می خواند یک نمایش فمینیستی است؟ من خودم نگران عکس العمل دوستانی بودم که چنین دغدغه هایی دارند! چون فکر می کردم نکند ما داریم زن را ضعیف نشان می دهیم که تاب تحمل شرایط را ندارد. نه، من فکر نمی کنم این اثر فمینیستی باشد. به نظرم اثر مدرنی است. به این لحاظ که هجوم شرایط بر آدم ها شاکله اصلی نمایش را می سازد. شرایطی که مستقیما ممکن است به هیچ کدام از ما مربوط نباشد اما ...
صوت سبز مسافر سفید پوش جاری است
برقرار کردیم و با بچه ها صحبت کرد و خبر داد که آماده حرکت به سمت سرزمین منا است. خبری تلخ فردای آن روز که عید قربان بود با خود فکر کردم خوشا به سعادت حسن که در آن فضا نفس می کشد. تا بعد از ظهر همان روز نمی دانستم چه اتفاق ناگواری رخ داده است. با شنیدن این خبر بی طاقت شده بودم و فقط می خواستم صدای حسن عزیز را بشنوم تا دلم آرام گیرد. بسختی با استادش ارتباط برقرار کردیم و او گفت ساعاتی قبل ...
بی قراری برای یافتن غلام قله های ماووت
هستم و هرچه دنبال جنازه غلام می گردم، پیدایش نمی کنم، صبح که از خواب بیدار شدم تمام ذهنم مشغول خوابی بود که دیده بودم، پریشان و مضطرب با مادرم مشغول خوردن صبحانه بودم که صدای زنگ در بلند شد. دلم هری ریخت، رو به مادرم گفتم: آخ! پدر غلام آمد سراغ بچه اش رو از من بگیرد. ترسیدم و با دلهره در را باز کردم، پشت در ناصر حسن زاده را که دیدم کمی خیالم راحت شد، با ناصر رفیق بودم و چند بار با هم به ...
در برنامه 90 دیشب چه گذشت؛ فردوسی پور موتورگازی شد، مایلی کهن مسی!
سیستمی است که الان گواردیولا در تیم بایرن استفاده می کند. من با هیچ کس فالوده نخورده ام و صرفا فنی حرف می زنم. این کارشناس که تحلیل دقیقی از عملکرد ایران داشت، ادامه داد: در نیمه دوم، بازیکنان ایران دوندگی زیادی داشتند که این خبر خیلی خوبی است ولی از دقیقه 80 به بعد میزان دوندگی ما به 78 کیلومتر تیمی رسید. تنها ایرادی که به کادر فنی وارد است این است که وقت های اضافه استراتژی نداشتیم. ولی در ...
گزارش کامل برنامه نود
خاکپور بوده و ایشان بهتر می تواند در این باره صحبت کند. این موضوعات مقطعی است و زمان بگوویچ هم می گفتیم و قبل از او هم می گفتیم. به خاطر دارم تیم در جام ملت های آسیا حضور داشت و به کره باخت. مجلس ما را خواست و آنجا هر کس دلیلی برای این مساله گفت. بعد از آن قطبی آمد و همین حذف اتفاق افتاد و بار دیگر این حرف ها تکرار شد. در ایران حدود 700 نفر زیر 20 سال فوتبال بازی می کنند چطور ما نمی توانیم از ...
زندگی مادر با بخشش تمام شد
آمدن امدادگران او را به بیمارستان رجایی کرج منتقل کردیم. پزشکان گفتند چون فشار خونش بالا رفته باید بستری شود. کنار تختش ایستاده بودم. چند مرتبه صدایش زدم، اما پاسخی نداد. چشمانش بسته بود. همسر صغرا در حالی که همچنان از مرگ او ناراحت بود و بغض راه گلویش را گرفته بود، ادامه داد: سراسیمه سراغ پرستاران رفتم و از آنها کمک خواستم که عملیات نجات او را آغاز کردند، اما ساعاتی بعد ...
لباس عروسی که به سلیقه شهید مدافع حرم دوخته شد+عکس
شیرینی خیلی بزرگ! *جلسه خواستگاری با صحبت از شهدا هیچ وقت فراموش نمی کنم همان جلسه اول با پدرم سر صحبت را درباره شهدا باز کرد. پدرم هم رزمنده بود و انگار با این حرف ها به هم نزدیک تر شده بودند. بعدها درباره این حرف های روز خواستگاری از او پرسیدم. با خنده گفت نمی دانم چه شد که حرف هایمان اینطور پیش رفت. گفتم اتفاقاً آن روز حس کردم خشک مذهبی هستی! اما واقعاً انگار وقتی ...
علیرضا افتخاری: به خاطر احمدی نژاد طناب خریدم تا خود کشی کنم/ علیه من موضع داشتند چون شعر حدادعادل را ...
.... با هم می رفتیم منزل استاد تاج یا دوستان دیگر. روزهایی که دیگر تکرار نمی شوند. این صحبت ها را در شرایطی به زبان می آروم که نه ایشان نیازی به مدح و تعریف من دارند و نه من به ایشان. اینها حرف های دل من است که همیشه با صراحت گفته ام. من عاشقانه دوست شان دارم و برایشان احترام ویژه ای قائل ام . ولی ظاهراً بعد از آن اتفاقات با آقای احمدی نژاد رابطه خوبی با ایشان ندارید . آن ...
گزارشی از زندگینامه ژوزه مورینیو؛ کالبدشکافی یک برنده
...، تمام دارایی و فعالیت ها ی اقتصادی او را مصادره کرد. همزمان با روی کار آمدن یک شهردار کمونیست در شهر ستوبال، ثروت خانواده مورینیو به کمترین میزان رسید و رفته رفته رنگ و بوی زندگی اشرافی آنها از بین رفت. خانواده مورینیو شرایط ویژه شان در این شهر را از دست دادند و تمامی مستخدمانی که در این خانواده فعالیت می کردند نیز نیز خانه شان را ترک کردند. حالا خانواده ...
اشک شوق اسرای عراقی
حرف زد، می گفت: همه کارها را این بسیجی ها می کنند و من شرمنده ام که اسم ام فرمانده گردان است. همین طور که صحبت می کرد به خط نزدیک می شدیم و در تیررس عراقی ها قرار می گرفتیم، اما حاجی بی خیال بود، گلوله های رسام عراقی ها بر سطح جاده شلیک و از زیر چرخ موتور و بغل گوشمان رد می شد، این ها کم بود عراقی ها خمپاره را هم چاشنی کردند، چند مرتبه گفتم: حاجی جان! دارند می زنند. او متوجه ...
از بازی مقابل دوربین مسعود کیمیایی تا خوابیدن پشت میکروفون
بودم و در سال هایی که زیاد فیلم بازی می کردم، اما در این سال ها برای تدریس به سفر رفته ام. سین: چه چیزی شما را خوشحال می کند؟ جیم: چای نوشیدن و نشستن روبروی خانواده ام، صحبت کردن و بیشتر شنیدن حرف ها، خندیدن، بغض کردن آن ها. سین: بهترین خاطره از اجرا؟ جیم: در سال هایی که در شب های سال نو در تلویزیون برنامه داشتم، یک سال زمان تحویل سال صبح بود، من شب ...
در برنامه 90 دیشب چه گذشت
ارائه کنیم که دیگر شکست نخوریم. وی ادامه داد: اینجا آمده ام تا گزارشی به مردم ایران ارائه کنم. من 20 آبان به عنوان مدیر فنی انتخاب شدم. بنا به دلایلی مربی انتخاب شده نتوانست روی نیمکت بنشیند و 25 آذر مسئولیت به من سپرده شد. ما در کل 38 روز اردو برگزار کردیم. در ابتدا تیمی ناکام را که از اینچوان آمده بود تحویل گرفتیم. خانزاده و چند بازیکن، دیگر کنار ما نبودند. بعد 2 روز به این نیتجه رسیدم ...
سرشت سیاسی علامه
پاییز 1357 بود که شلوغی ها هم شروع شده بود. همان وقت بود که صحبت کردند که من برای روحانیت ناراحتم، آینده روحانیت چه می شود ؟ دخالت در سیاست در تاریخ همیشه به ضرر روحانیت بوده و از این حرف ها می زدند، ولی ما اصولاً خیلی باهم حرف سیاسی نمی زدیم، ایشان آدم خیلی ساکتی هم بود. ایشان تازه انتقاد می کردند به آقامرتضی که شما چرا اینقدر می روید برای کانون اسلامی مهندسین صحبت می کنید. گفتم که ایشان با فعالیت ...
اندراحوالات سریالهای مورد دار صدا و سیما/ کیمیای پدری
جلوی پدرم شرمنده نشده بودم.آن جا بود که فهیدم پدرم چقدر آدم بزرگیست چون اگر من جای او بودم و پسرم را در چنین شرایطی میدیدم همان جا خاکش میکردم.بعد از چند دقیقه به حرف آمدم و سعی داشتم به پدر بفهمانم که همه ی این ها سو تفاهم بوده و من اتفاقی داشتم آن سریال کذایی را تماشا میکردم.اما پدر هیچ جوره نمی پذیرفت.فردای آن روز بود که او روی تمام شبکه های صدا و سیما قفل گذاشت وکنترل تلویزیون را در گاوصندوق گذاشت. شایگان ابراهیم پور 17 ساله ازکرج - تیتریک ...
مادر شهید: خیلی وقت ها به حال حمیدم غبطه می خوردم/ در مقطع راهنمایی رفتارهایش تغییر کرد
وسیله ای از دوستانشان دست بچه ها می ماند سریع به صاحبش برگردانند. حمیدرضا تعریف می کرد به خاطر وضعیت بد بم از همه کشورها برای کمک آمده بودند، لباس هایی از صلیب سرخ آمده بود که همه نیروهای امدادی از این لباس ها استفاده کردند اما من با خودم گفتم اگر از این لباس ها که برای آمریکا و انگلیس است استفاده کنم و مادرم بفهمد حتما ناراحت می شود. می گفت مادر تو با من جوری رفتار کردی با اینکه همه می گفتند از این لباس ها استفاده کنم تا آسیب نبینم ولی من برنداشتم چون از طرف آمریکا و انگلیس بود. ادامه دارد... ...
صفحه اول روزنامه های سه شنبه 6 بهمن ماه 94 + فال روزانه + فال حافظ
تعبیر: نامید نشوید. بیشتر جستجو کنید. هر چند که هر چه در پی اش می گردید کمتر نشانی از او پیدا می کنید. از راهنما کمک بگیرید وگرنه هیچ وقت به مقصود نمی رسید. مالی را از دست داده اید که بدون تدبیر و تفکر به دست نخواهید آورد. فال روز متولدین آبان: امروز هیچ یک از افرادی که دور و بر شما هستند ناراحت نخواهند بود، چرا که شما نقش فرد خوشحال کننده آنها را ایفا خواهید کرد ...
همه آنچه در برنامه نود گذشت/ فردوسی پور موتورگازی شد، مایلی کهن مسی!
فنی حرف می زنم. این کارشناس که تحلیل دقیقی از عملکرد ایران داشت، ادامه داد: در نیمه دوم، بازیکنان ایران دوندگی زیادی داشتند که این خبر خیلی خوبی است ولی از دقیقه 80 به بعد میزان دوندگی ما به 78 کیلومتر تیمی رسید. تنها ایرادی که به کادر فنی وارد است این است که وقت های اضافه استراتژی نداشتیم. ولی در مجموع باید بگویم برای تحلیل یک تیم باید حدود 200 آیتم را بررسی کرد! * جلالی ...
من و رُمانم جذب عدالت خواهی دانشگاه شدیم/ منصرف نشده ام!
متوجه قضیه نشدم. - متوجه چه نشدید؟ - متوجه بار این قضیه نشدم. بعد از آن که شما یاد آوری کردید، من رفتم و این دقت را کردم و این را انتقال دادم ولی کمی دیر به این قضیه پرداختند. سایت ها راه افتاده بودند. من هم گفتم که اگر اشتباهی انجام داده باشم باید آن را اصلاح کنم. روشن است. چون من متن وبلاگ خودم را داشتم. نگاه کردم و دیدم چنین چیزی ننوشته ام. مطلب سایت ها هم روشن بود. این ...
فردوسی پور قبول کرد موتور گازی باشد
این باره صحبت کند. این موضوعات مقطعی است و زمان بگوویچ هم می گفتیم و قبل از او هم می گفتیم. به خاطر دارم تیم در جام ملت های آسیا حضور داشت و به کره باخت. مجلس ما را خواست و آنجا هر کس دلیلی برای این مساله گفت. بعد از آن قطبی آمد و همین حذف اتفاق افتاد و بار دیگر این حرف ها تکرار شد. در ایران حدود 700 نفر زیر 20 سال فوتبال بازی می کنند چطور ما نمی توانیم از پتانسیل آنها استفاده کنیم؟ سرمربی ...
ابهّت امام در نظر سیاستمداران جهان در کلام رهبر انقلاب
وقتی که من با او صحبت نکردم، او جرأت حرف زدن نداشت! نشاط حرف زدن نداشت! مرعوب! توجّه می کنید؟! من یک خرده از خیابانها پرسیدم، از هوا پرسیدم _معمول است که آقا، هوای خوبی دارید. این هم از همان کارهای تعارفاتی است_ گفتم هوای شما خیلی خوب است. حرف زدیم و صحبت کردیم و یک تکّه هم شوخی کردیم؛ او یواش یواش به نشاط آمد، که با من حرف زد! من وقتی به ایران برگشتم، به امام گفتم: شاذلی بن ...
اعترافات یک گوش معتاد به مخدرهای صوتی
به دیدن رنگ آبی کردم. یادآوری می کنم که چشمان من بسته بود و این احتمالا اثر مطالبی بود که پیش از این درباره آن خوانده بودم و فکر می کنم تحت تاثیر آن قرار گرفته بودم. 11 ثانیه بعد: هنوز هم هیچ چیز جز همان زمزمه ساکت و آرام نبود، تنها با این تفاوت که خیلی بلندتر شده بود. اما من جوراب به پا داشتم و در عین حال پاهایم شروع به سرد شدن و تازه دست هایم هم شروع به لرزیدن کردند. خودم را در پتو جمع ...
شُتر دیدی؟ ندیدی!
محبوبه برایم سخت نبود. چون کلا همین یک دختر تاجیک را به عمرم دیده ام و سریع به یادش افتادم. اما محبوبه من را به جا نمی آورد! بعد از دقایقی صحبت، متوجه شدم در ایران پزشکی می خواند. اسم بهزاد را بیخودی وسط حرف هایم آوردم بلکه یادش بیاید. گفت: بهزاد همون داداش اوسکولت نبود؟ خل و چل بود... گفتم: اوسکول چرا؟ گفت: بابا روانی بود. من هر وقت اینو دیدم عینهو اکبر عبدی توی فیلم مادر بهم نگاه می کرد. به نظرم ...
ما را 18 سالگی دوباره سر راه گذاشتند
...، هم هیجان انگیز هم ترسناک. اینکه تو دیگر برای خوابیدنت قرار نیست جواب پس بدهی، برای اینکه شاید یک روز دلت نخواهد بعد از ظهر نخوابی کتک نمی خوری، اینکه وقتی می خواهی با دوستانت بیرون بروی، سر اولین پیچی که به بهزیستی می رسد، برای اینکه آنها نفهمند تو بچه بهزیستی هستی، راهت را کج نمی کنی و زنگ یک آپارتمان بی ربط را نمی زنی. اینکه تو کلید یک خانه را داری که درش را باز کنی و واردش بشوی ...
شاید اگر من بودم بهتر از خاکپور نتیجه می گرفتم / هنوز نمی دانم چرا مرا انتخاب نکردند!
مجوز نشستن روی نیمکت تیم امید ایران را با وجود توافقاتی که انجام دادید نگرفتید. - باور کنید خودم هم هنوز دلیل این موضوع را نمی دانم. این جزو مسائلی بود که مسئولان باید درباره آن تصمیم گیری می کردند و در نهایت بعد از چند روز من از آنها جواب رد شنیدم. تصور من این است مسئولان فوتبال و ورزش ایران از ابتدا نظرشان روی شخص دیگری بود و به همین دلیل با حضور من موافقت نکردند. با این حال همان طور که ...
فرهنگ در رسانه
خیرالله و صندوقچه اسرار، همسران، خانه سبز، یادداشت های کودکی، نرگس، صاحبدلان، همه بچه های من، در مسیر زاینده رود، زمانه و... اشاره کرد. مهین ترابی بازیگر بی حاشیه ای است که نقش هایش را آنقدر خوب اجرا می کند که باورش می کنیم. همان گونه که در مصاحبه ای که می خوانید آنقدر بی غل و غش صحبت کرد که باور کردم همان گونه رفتار می کند که حرف می زند. در مقدمه صحبت هایتان اشاره کردید هر کسی ...
فساد فوتبال یک هزارم جاهای دیگر نیست
دانشگاه آزاد ناکام بماند. + بارها گفتم رکورد ایران را می زنم اما هیچ کس باور نمی کرد. فرزانه فصیحی که رکورد دوی 60 متر کشور را جابجا کرده است گفت: حسرت کسب سهمیه جهانی در دلم مانده است. از شکستن رکورد ایران بسیار خوشحالم اما از اینکه نتوانستم ورودی مسابقه های جهانی را کسب کنم بسیار ناراحت هستم. تنها دو صدم ثانیه با گرفتن سهمیه مسابقه های جهانی داخل سالن آمریکا فاصله داشتم . من هنوز شانس ...
نماز و لقمه حلال پسرم را از سبک زندگی امریکایی حفظ کرد
بودم غذای حلال تهیه کنم. وقتی مادرش گفت باردار شده است قرآن می خواندم... با همه تلاشم در فضای سالم بزرگش کردم. وقتی پسرم 17 ساله بود مجبور شدم ایران بیایم. 10 هزار دلار وثیقه گذاشته بودم هنوز پولم آنجاست و به من برنگرداندند حتی من و همسرم را به اداره مهاجرت بردند وکیل گرفتیم که یهودی بود با او خیلی حرف زدم جالب است که او هم به اسلام علاقه پیدا کرد. این را هم بگو یم که برنا از همان اول در امریکا فارسی صحبت می کرد. به او گفته بودم حق نداری با ایرانی ها انگلیسی صحبت کنی آنجا ایرانی ها با هم فارسی حرف نمی زنند چون همه امور به زبان انگلیسی است برای همین خودم به او فارسی درس دادم. ...