سایر منابع:
سایر خبرها
موشک سوم که زیر هواپیما خورد با صندلی ام پرتاب شدم
، پخش می شود و چند کیلومتر را کاور می کند. دیدم پمپ چسبیده به شهر و خانه هایی است که مردم در آن ها خواب هستند. در نتیجه اگر آن جا را بزنم، خانه ها هم دود می شوند. گفتم لعنت به شیطان! از روی هدف رد شدم که از آن طرف بزنمش تا اگر راکت ها پخش بشوند در بیابان این اتفاق بیافتد. چون رد شدم و فرصتم را از دست دادم، ضدهوایی ها فهمیدند و شروع کردند. گفتم هرچه شد شد. راکت ها را زدم و فرار کردم. ...
جانباز اغتشاشات پائیز 1401: مردم اجازه ندادند آشوبگرها سرم را ببرند+عکس
بیمارستان بستری بودم و سپس برگشتم خانه. در آن 10 روز بعضی از اقوام و آشنایان، 5 بار خبر شهادت من را به همسرم و خانواده ام دادند. انگار لذت می بردند از عذاب کشیدنشان. اما الآن خدا را شکر، حالم خوب است. فقط یک وقت ها یک سری چیزها یادم می رود. نکند مردم به راهپیمایی 13 آبان نیایند یک ماه و خرده ای از آن اتفاق گذشت و به 13 آبان نزدیک می شدیم. دل من خیلی شور می زد. همش پیش خودم می گفتم ...
مادر شهید اغتشاشات 1401: آشوبگران تیر به گلوی علی اصغرم زدند
درباره ناآرامی های سال گذشته و آخرین خاطرات از تنها پسرش می گوید: شهریورماه سال گذشته برای خودم چادر خریده بودم. علی اصغر گفت: مامان گوهردشت نروی! گفتم: چرا؟ گفت: چادر خانم ها را تیغ می زنند! گفتم: من می روم گوهردشت؛ ببینم کی جرأت داره به چادر من دست بزنه! پسرم دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت: ننه، مگه من مرده ام کسی بخواد چادر از سر تو برداره یا بخواد چادرت رو تیغ بزنه! کاش علی اصغرم ...
اجرای تعزیه 100 ساله در شهری که متعلق به برادر امام رضاست + فیلم و تصاویر
خبرگزاری فارس – کرمان؛ مهسا حقانیت : چند سالی ست که دست تقدیر من را با سمیه آتشی یکی از دختران هنرمند کرمانی آشنا کرده است، او چند باری برایم از مراسم خانه آبا و اجدادی اش در شهر جوپار برای آقا امام حسین(ع) تعریف کرده بود، اما تا شب شهادت امام رضا(ع) که وسط حیاط خانه باغ قدیمی شان ایستاده بودیم و از عطر چوب های سوخته زیر و روی دیگ آبگوشت و جریان آب روان میان خانه باغ پدری اش لذت می بردم، رازهای ...
به بدحساب ها در اربعین بازهم نسیه داده می شود!
گروه زندگی-لعیا بغدادی : خانه عراقی که برای استراحت در میانه پیاده روی اربعین انتخاب کرده بودیم، آنقدر ساده و فقیرانه بود که انتظار یک پذیرایی ساده را هم نداشتیم، اما نمی دانستیم در این خانه قرار است چه برما و دل و روح مان بگذرد! صاحبخانه زنگ زده بود به خانم همسایه که اصالتا یزدی بود و با مرد عراقی ازدواج کرده بود. ه ...
ویژگی های اخلاقی امام حسن علیه السلام
همه بهتر و درست تر پاسخ داد که بود؟ گفتند: او حسن بن علی بن ابی طالب بود . آن امام بزرگوار در خانه ای تربیت یافته بود که کلام خدا پیوسته سخن آغاز و انجام آن بود؛ در خانه ای که پدر آن نخستین گرد آوردنده قرآن و اهل خانواده بهترین عمل کنندگان به آیات آن بودند. 4. مهربانی مهربانی با بندگان خدا از ویژگی های بارز ایشان بود. اَنس می گوید که روزی در محضر امام بودم. یکی از کنیزان ...
فکر و قلم نویسنده زندگی شهدا؛ باید هم قد ادبیات امروز جهان باشد
ای داشت که همین ها زندگی اش را برای من جذاب می کرد. اتفاقاً چند تن از راویان هم به محض اینکه می نشستند پای مصاحبه، همان اول تاکید می کردند که تو را به خدا شهید را مقدس و آسمانی و دست نیافتنی نشان ندهید. آن ها از من می خواستند سیر تحول شخصیت او نشان داده شود تا بگوییم که مهدی صابری چطور مهدی صابری شد. تسنیم: مخاطب کتاب خون شریک به واسطه ی این کتاب چقدر می تواند با فضای سوریه و حتی جنگ ...
فتوای عملیات استشهادی علیه آمریکایی ها را از امام گرفتم
عملیات فتح خرمشهر، شهید حاج احمد متوسلیان و چهار نفری که ربوده شدند آمدند لبنان. اسرائیل حمله کرده بود و شرایط بسیار سخت بود. مدیریت آواره ها به عهده من بود و اولین کسی بودم که مسئول بنیاد شهید در منطقه لبنان، فلسطین و سوریه شدم. خاطرات زیادی از آن زمان دارم. برای مثال در منطقه برای شکست حصر فلسطینی ها و خواباندن فتنه، 75 روز در محاصره بودم، فقط با خوردن علف زندگی می کردم. در چه مقطعی ...
بازیگرانی که از بازی در نقشهای خاص بازماندند!|از هدیه تهرانی تا امین حیایی !
خواهرم که باعث شد دیدم نسبت به دنیا عوض شود. یعنی حس می کردم انگار به دلیل خاصی این اتفاقات پیش رویم قرار گرفته پس مبارزه کردم با کارهای اشتباهی که ناآگاهانه انجام می دادم. یک روز مقابل آینه ایستادم و با خدا صحبت کردم بعد تیغ را برداشتم و ریشهایم را زدم و فردایش رفتم سرصحنه قرمز و گفتم دیگر نمی توانم بیایم! اجاره نشین ها در سال 1365 ساخته شد و توانست لقب پر فروش ترین فیلم سینمایی ایران در آن ...
وقتی پروانه ها مرا یاد تو می اندازند/ گریه برای امام حسین(ع) و یارانش وصیت سیامک بود
نمی شد و مدام میگفت ملیحه لطفا گوشی را به پری بده، هرچه می گفتم منم پری باور نمی کرد....پس از این اتفاق مهم مدت کوتاهی باز در بیمارستان بستری و تحت نظر پزشکان بودم تا اینکه در آخرین روزهای اسفند 1360 بود که مرخص شده و به خانه رفتم. آخر زمستان بود و با همه انتظاری که من و سیامک برای درکنار هم بودن دوباره کشیده بودیم داشت نتیجه می داد. عمری از زندگی هر دوی ما به دوری و سختی و فراق گذشته ...
پ؛ مثل پیراهن؛ مثل پلاک
جنوب شهر. صفای همسایگی اینجا بیشتر است. نمی گویم مردم شمال شهر سردند، نه! رفت و آمدشان کم است. توی یک ساختمان همسایه ها همدیگر را نمی شناختند. اینجا اما این طور نیست. رضا که شهید شد همه اهل کوچه سیاه پوشیدند. 14 سال پا به پای من منتظر برگشت رضا بودند. پیکرش را هم که آوردند دوباره مشکی پوش شدند. در خانه شان را به روی مهمان های رضا باز گذاشتند. خدا رحمت کند رحیمه خانمی بود که تمام پخت و پزها را انجام ...
علی امینی و داستان نخست وزیری | نوار سوم مصاحبه
اصطلاح آرزوی بچه من را انجام بده. گفت یک مرتبه استغفار کردم که نه خدایا هرچه مصلحتش هست به این پیش بیار. گفتم آقا به نظر من مثل این که این موضوع یک مصلحتی دراش هست بنابراین من قبول می کنم. حالا ایشان هم البته یک مقدار ادعای می ستیی سیزم و مذهب و این ها می کرد و گفتم بله به نظر من شاید این باشه والا من خودم نه آماده ی این کار بودم نه فعلاً داوطلب. به هر حال قبول کردیم و آمدیم بیرون و رو اصل همین عدم ...
روایت جالب تعزیه خوان شمر از یک نذر عجیب!+عکس
، وحدتیه... می درخشد و با همه این ها سال های گذشته گفتگو شده بود به جز وحدتیه که سابقه ای بیش از 30 سال داشت و نمی دانستم چه کاری می توانم انجام دهم و این گفت وگوها را بسیار دوست داشتم. یک روز در یکی از ادارات رئیس شورای شهر وحدتیه را دیدم من به او سید می گفتم، سید مردی بود بسیار بخشنده، چرا می گویم بخشنده؟ سید هرکه را از نزدیکان یا دوستانش بشناسد را حتی نشناسد از او یادگاری دارد حالا جلوتر که ...
این بانوی افغان در خانه اجاره ای میزبان زائران است/روایت عشقِ یک دختر افغانستانی به امام رضا(ع)
و از رو نرفت. در ولادت امام رضا (ع) جلوی میدان شهدا نشست. پوشیه بر صورت نهاد و دستکش به دست کرد. کفش های زائرها را واکس می زد. شده بود کار هر روزش. امور خانه و بچه ها و شوهرش را که انجام می داد. به سمت میدان شهدا به راه می افتاد. ابتدا به حرم می رفت و یک دلِ سیر زیارت می کرد و در دل به امام رئوف می گفت: یا امام رضا، من را برای خدمت گزاری به زائرهایت در حرم راه نمی دهند، ولی من بیرون از حرم خاک کفش ...
اتفاق دردناک برای نوجوان 13 ساله | روایت پسر نوجوان از زندگی تلخش
73 یک بار زندان رفتم 75 زندان بعد و سال 76 و79 هم چندین بار پایم به زندان باز شد تا اینکه سال 81 به مرکز بازپروری مراجعه کردم. دلم می خواست ترک کنم اما بیماری اعتیاد بیماری ناآگاهی است و من هربار لغزش داشتم. وی شرح داد: چند وقت پیش شخصی پیش من آمد تا به پسرش کمک کنم که ترک کند اما گفتم اگر خودش نخواهد من چگونه می توانم به وی کمک کنم؟ با مصرف مواد مال، جان، آبرو و زندگی ات را از دست می ...
رمزگشایی از نامگذاری یک کوچه
...: زیر لب با افسوس می گویی: یادش به خیر، انگار همین دیروز بود... سرظهر با بچه ها در کوچه فوتبال بازی می کردیم و از شانس بد توپمان می افتاد در خانه بد اخلاق ترین فرد کوچه و چقدر این پا و آن پا می شدیم و بالاخره یکی از بچه ها را که از همه دل وجگر دارتر بود به جلو هل می دادیم تا در بزند و به مرد همسایه که از خواب قیلوله بیدار شده و جلو در آمده است بگوید: ببخشید می شه توپمون رو پس بدید! کوچه ...
همسرکشی پاکبان به خاطر تصاحب مالکیت خانه 50 متری
برای اولین بار آنجا دیدم. او در همسایگی خانه برادرم زندگی می کرد و آن روز او هم آنجا دعوت بود همدیگر را دیدیم و به او علاقه مند شده و با او ازدواج کردم. ازدواجی که حاصلش دو دختر است و الان نمی دانم جواب بچه هایم را چی بدهم؟ زندگی ما خوب بود و همه چیز از زمانی شروع شد که من تصمیم گرفتم خانه ای خریداری کنم. شغلت چیست؟ پاکبان هستم. چند سال قبل، پس انداز سالها کارم را با یک وام ...
ساده زندگی کنید تا خوشبخت باشید
آوردند و اجازه ساخت را نمی دادند. یکی را به بهانه اینکه زیر هزار متر است و آن یکی را به بهانه دیگری رد می کردند. اینها را پیرمرد زنده دل محله ظهیرآباد می گوید و ادامه می دهد: بالاخره یک زمین در خیابان ورامین فعلی پیدا کردم و مدت ها دنبال کارهایش بودم. همه چیز مهیا بود اما در آن زمین یک تعمیرگاه بود که صاحبش آدم بی دینی بود. وقتی گفتم اینجا را تخلیه کن می خواهیم مسجد بسازیم، گفت تا زمانی که علیاحضرت ...
نصرت الله امینی از زبان خودش؛ فردی که جلوی تخریب تخت جمشید توسط خلخالی را گرفت
، تحصیلات ابتدایی ام را در همان شهر انجام دادم و تا کلاس دوم متوسطه در اراک بودم ولی بعد چون دیگر در اراک کلاس های بالاتری نبود من به تهران آمدم و در مدرسه دارالفنون که آن موقع یکی از بهترین مدارس متوسطه ایران بود وارد شدم کلاس نهم را آن جا به پایان رساندم و بعد وارد قسمت ادبی همان دارالفنون شدم. معلمین ما بسیار دانشمند بودند که بعداً همه ی آن ها به استادی دانشگاه رسیدند از قبیل استاد جلال الدین ...
واکنش رهبری به دیدار مهدی کروبی با آمریکایی ها
... عصر مصاحبه ای با برنامه جانبازان شیمیایی داشتم. برنامه ای به منظور دفاع از حقوق آنها و شکایت از مراکزی که عراق را مسلح به سلاح شیمیایی کرده اند، تهیه می کنند؛ بحث به سایر مسائل جنگ کشید. مصاحبه ای با رادیو پیام، در مورد خاطرات لحظه شروع جنگ کردم. شب میهمان رهبری بودم. گفتند، از آقای خاتمی [رئیس جمهور]، خواسته که قبل از محکومیت [قرارداد] کمپ دیوید، [در مورد صلح اسرائیل و مصر]، از ...
تبعید مرحوم ابوترابی به بغداد که به نفع افسران ایرانی شد
سرافراز به میهن خود بر می گردید. آقایان نگاهی بهم کردند و گفتند سخن فلانی درست است. ما باید هر طور شده آبروی خودمان و آبروی کشورمان را حفظ کنیم. فردای آن روز آمدند و تعدادی از این عزیزان را برای مصاحبه بردند، ولی جواب دوست در مصاحبه چیز دیگری بود وقتی با سخنان افسران عزیز مواجه شدند آن ها را زیر کتک گرفتند و شکنجه شان کردند، ولی با همان یک بار دست از سرشان برداشتند و آقایان را به اردوگاه منتقل کردند و بعد فرمودند: ظاهرا ماموریت ما همین بوده است. انتهای پیام/ 141 ...
ذکر بایزید بسطامی رحمه الله علیه
. - نقل است که از خانه او تا مسجد چهل گام بود. هرگز در راه آب دهن نینداخت، حرمت مسجد را. - نقل است که دوازده سال روزگار می بایست تا به کعبه رسید. در هر چند گام مصلّی (جانماز) می انداخت و دو رکعت می کرد و می گفت: این دهلیز پادشاه دنیا نیست که به یک بار بر آنجا توان دوانید . پس به کعبه شد و آن سال به مدینه نرفت و گفت: ادب نبود پیغمبر را- علیه الصّلاه و السّلام- تبع این ...
احیاء مزرعه پرورش ماهی راکد در بازنشستگی
خبرگزاری فارس لرستان- نسرین صفربیرانوند؛ امید رضایی افسر بازنشسته ارتش است و 56 سال سن دارد، او برنامه ریزی می کند تا هنگام بازنشستگی بیکار نباشد. این کارآفرین معتقد است: انسان تا لحظه آخر نباید دست از تلاش و کار بکشد و یا ناامید شود. رضایی می گوید: هر چند من به اصطلاح حقوق بگیر بودم، اما دوست داشتم زمانی که بازنشسته شوم نه تنها برای خودم درآمدی داشته باشم، بلکه می خواستم در ...
علی امینی: روایات مختلفی هست که شاه دل خوشی نداشت از رزم آرا | به مصدق گفتم با کمال میل در دولت شما ...
.... این رو می خواست برداشته بود از البرز اون جا یک خانه ای داشت. می خواست از آن خانه هم بیرونش کند. آمده بود که آقا این نمیره. شما اجازه بدهید هنگ بیاد این رو بیاند ازد بیرون. س- دکتر مجتهدی بود؟ ج- دکتر مجتهدی بود. مکّی آمد پیش من که آقا این رو یک کاری بکنید این چی می گه فلان و تو هیئت دولت بودم و گفتم آقای دکتر حسابی آخه این شما خیال می کنید که اگر مجتهدی را انداختید بیرون ...
درد شکستن همه انگشت ها
آمد خانه مهمان داشتند و دورش خلوت نبود تا بتواند برود یک جای خلوت و گوشه پتو را لقمه کند توی حلقش و از بیخ حلقومش داد بزند. همین پریروز یک خودکار نو خریده بودم و وقتی خواستم امتحانش کنم ناخود آگاه نوشتم پریشانی و بعد زل زدم به شیب و خم کلمه و گریه کردم. من پریشانم آقاجان و این پریشانی افتاده به جان چرخ دنده هایم و دارد مثل اسید استخوان هایم را ذوب می کند. خودتان می دانید من توی مجلس عزای ...
آیت الله اشرفی اصفهانی، شهیدی که دو مزار دارد + فیلم
مسافت های طولانی و راه های صعب العبور را به عشق دیدار دلاور مردان جبهه توحید، با وسایل نقلیه نظامی در شرایط دشوار می پیمود. بار ها در جبهه های ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور یافت و با سخنرانی های دلنشین، به سپاهان اسلام روحیه بخشید. پس از آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر کرد و با خواندن دو رکعت نماز شکر در مسجد این شهر، سپاسگزاری خود را به درگاه ...