سایر خبرها
علی پروین از زندگی خصوصی و پیشنهاد منچستریونایتد گفت
خاکی که جالیزکاری بود صافکاری انجام دادیم و زمین فوتبال ساختیم. ما در همان زمین های خاکی تیمی به نام عارف تشکیل دادیم و از یک بازی هفت نفره کار خود را آغاز کردیم. من از همان ابتدا کاپیتان این تیم شدم. خدا بیامرزد مادر "نصرت" ام را، من لباس های تیم را به خانه می بردم و او آن ها را هفته به هفته می شست. زمان گذشت و تیم ها روز به روز بیشتر شدند و در حوالی آن تپه شنی حدود 50 زمین ساختند. هر کس در محل خود ...
در برنامه شناسنامه عنوان شد: سخنان ابتکار درباره تسخیر سفارت آمریکا، انتخاب چادر، انتخابات 84 و 88، فرق ...
...: در زمان انقلاب در همه تظاهرات ها بودیم. در یک زمانی دانشگاه ها هم تعطیل شد چون تظاهرات ها در صحن دانشگاه زیاد بود و سر ریز می کرد در خیابان ها. همه چشم نگران و بسیار امیدوار بودیم. من بعد از انقلاب دانشجو بودم و در کمیته کارگری بودم و مسئولیتم در سوادآموزی بود. وی در مورد تسخیر لانه جاسوسی گفت: من از تسخیر کنندگان نبودم. سه روز بعد از اینکه دانشجویان انجمن اسلامی که من می شناختمشان ...
روایت خواندنی یک بسیجی عراقی
رفته اند، با اینحال، تا زمانی که این نیروها دست به دست بدهند، هنوز زمان زیادی لازم بود و نیاز به نبردهایی خانه به خانه، محله به محله و تن به تن داشت. در همین اوضاع و احوال بود که مصطفی ، مهندس فنی شبکه العالم را که پایش زخمی شده بود، به گوشه ای از ساختمان محل استقرار منتقل کرده و پایش را باند پیچی کردند تا به عقب برگردد. سرانجام حوالی ساعت 5 فرمانده یگانی که در آن بودیم گفت که ...
جزئیات تازه از پرونده نخستین کودک آزاری سال
نیلوفر در جریان یک تصادف به شدت زخمی شده است. با اطلاع ماجرا به بازپرس ویژه قتل او دستور بازداشت زن جوان را صادر کرد. زن جوان در ادامه بازجوئی ها در اداره آگاهی لب به اعتراف گشود و گفت: با پسر 20 ساله ای به نام پویا در ارتباط بودم که او دخترم را به قتل رساند. با این اعترافات دستور بازداشت پویا صادر شد و کارآگاهان پس از تجسس های گسترده او را در مخفیگاهش شناسائی و دستگیر کردند. پویا با شلنگ دخترم را ...
محسن با نوشته هایش زندگی ام را تغییر داد/ قبل از ازدواج به من گفت درباره زندگی جانبازان تحقیق کن
ملاقات گذاشته بود تا همدیگر را ببینیم. هر چند موضوع اصلاً برایم جدی نبود اما به احترام دوستم رفتم سر قرار. در دفتر جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران ایشان را دیدم. در دیدار اول فقط آقای صابر حرف زد. من سکوت کردم و فقط گوش دادم. وقتی آمدم بیرون به نظرم همه چیز تمام شده بود چون تصمیم داشتم ادامه تحصیل بدهم. آن روزها دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران معرفی شده و حتی از دست رئیس جمهور وقت جایزه گرفته بودم. شوق ...
مقام معظم رهبری دستور پیگیری پرونده ام را دادند
اول و دوم در انفرادی بودم خوب بود، روز سوم من را به سلول دیگری بردند. وقتی وارد شدم یک نفر با مو و ریشی بلند بدون لباس تنها با یک لباس زیر کف سلول ایستاده بود، من را به سلول فرستادند و در را بستند، معتاد و کارتن خواب بود، وقتی من را دید، رفت و 24 ساعت خوابید. دلم شور افتاد، بعد از بیدار شدن از من پرسید: تو تیغ من را ندیدی؟ می گفت تو به وسایل من دست زدی. موقع هواخوری چون لباسم کم بود ...
به تونی می گفتند راننده تریلی، با من عمو سبیلوی محبوب شد!
. آنجایی که مرد پرتغالی گفت رفتار مدیران قبل با او جنتلمنانه نبوده است. حرف های جعفری را بخوانید. بازی خیریه چطور بود؟ برنامه خوبی بود. به هر حال هر جا که پای مسائل انسانی و اخلاقی در میان باشد فضای خوبی برقرار است. خودتان رفتید یا دعوت بودید؟ پیشکسوتان باشگاه مرا دعوت کرده بودند و من هم استقبال کردم بهتر نبود این بازی در فضای بهتری برگزار می ...
محتوا برایم مهم است، نه دیده شدن
حسینی فارغ التحصیل رشته های علوم اجتماعی و مطالعات زنان و خانواده است و در کنار اجرا، استاد دانشگاه نیز است. او ابتدا فعالیت اجتماعی را از آموزش و پرورش و به عنوان معلم دینی و قرآن آغاز کرد. تا این که حضور اتفاقی یک گروه تولید برنامه تلویزیونی در مدرسه، او را به حرفه اجرا کشاند و تا امروز برنامه هایی همچون تصویر زندگی، یار مهربانم، با شبنم، حدیث بیداری، شما بفرمایید و مداد سبز را اجرا کرده است ...
روایت تکان دهنده یک زن کارتن خواب
وقت در مرامش تشکر وجود نداشت. حتی وقت مدرسه رفتم، از همان موقع حرف های او را باور داشتم و فکر می کردم بی عرضه ام. چندسال با هیچ کسی دوست نشدم چون فکر می کردم کسی با من دوست نمی شود. یکبار که از دست کتک هایشان در رفته بودم، چهار ساعت بیرون ماندم اما وقتی هوا تاریک شد، از ترس دوباره به خانه برگشتم ولی برگشتن همانا و دوباره کتک خوردن همان. خیلی سخت بود. او کتک می زد و تهدید می کرد که به پدرم نگویم. تا ...
امید تازه برای نجات از چوبه دار
خطر عبور می دهد. به عنوان سخن پایانی چه صحبتی داری؟ کمک به هم نوع موضوعی است که در زندان از مردم یاد گرفته ام. از آنها تشکر می کنم که مرا به زندگی امیدوار و به من وخانواده ام کمک کردند و آرامش دادند. سعی می کنم اگر عمری داشته باشم برای خدمت به مردم صرف کنم و همیشه دعای من همراه مردم است. در زندان چشم های زیادی به دنبال کمک های مردم است. آنها شادی را به بند ما آوردند، امیدوارم خدا شادی را به خانه هایشان ببرد. ...
پایان سالازار
گمنام ماندند. مسیر زندگی عاطفی اش متشنج بود. مردانی را از بین اشراف برمی گزید اما به زودی تاریخ مصرف شان تمام می شد. زمانی که کریستین با سالازار آشنا شد، همسر ریمون برات کخ یعنی پسر پسر برادر دکتر کخ مشهور و کاشف بیماری سل بود. آن مرد ساده دل همسرش کریستین را در ابتدای تحقیقاتش تا پرتغال همراهی کرد. اما همان زمانی که ریمون در لیسبون منتظر او بود، کریستین داشت در باغ های شمال کشور همراه سالازار خوش ...
سخنان متفاوت سید قدرت حسینی؛ از طعنه به موحد تا دهدشت و بویراحمد
، فرمولش را بهم یاد نداد، احتمالاً از سر محبت بود که به دردسر نیافتم. چون اگر غیر از این می بود خودش خیزهای سوم و چهارم را هم برمی داشت. 69- دولت تدبیر و امید؟ ج: رئیسش دنبال کلید گم شده می گردد. 70- خواننده مورد علاقه تان؟ ج: بابا دست مریزاد. 71- در اوج ناراحتی چه کار می کنید؟ ج: به خوابی طولانی پناه می برم و این یک واقعیت است که همه خانواده ام به آن واقفند. 72 ...
ما می خواهیم کاسب شویم
این پسر اصلا انگیزه ای برای ادامه تحصیل نداشت. کنکور را به زور خانواده داد و رتبه اش ده هزار شد. درس خواندن بهرام به سال دوم نکشید و از درس کناره گرفت و وارد بازار شد. از دست فروشی شروع کرد و روزی چهل هزار تومان در آمد داشت. چند وقت پیش بهرام را دیدم می گفت الان روزی پانصد هزار تومان درآمد دارد. ازدواج کرده و وضع مالیش هم خوب است.” افرادی که دست از تحصیل می کشند وقتی وضعیت خود را با اطرافیان ...
بعضی از خانم ها چادری اند ولی حجاب گفتاری ندارند/ بد حجاب هایی که اهل نماز و عبادت اند
حل شود . متولی امر فرهنگ فقط اداره ی فرهنگ و ارشاد نیست . همه مان از خانه و خانواده باید شروع شود . عزیزانم امروز ارتباطات نامشروع خطرناک است . امروز روابط اجتماعی مان از طریق بعضی از این مسائل اجتماعی دارد به حد خطر می رسد . ماهواره ، اینترنت و وایبر معضلات زیادی در جامعه ایجاد نموده است و موجب منکرات زیادی گردیده است قطعاً بدانید زیاد هم گفتیم تحلیل گران زیاد فرمودند نیاز به تکرار مکررات نیست ...
افتخار جعفری جوزانی از ساخت "ایران برگر"
علی یار من که در برابر انگلیسها ایستاده بود، حرف می زد. فیلمنامه نویس ایران برگر در بخش دیگری از سخنانش تأکید کرد: به نظرم امروز که فیلم را در اینجا می دیدم شاید برای بار چهارم و یا پنجم بود، آن موقع در تهران شاید در سالن هایی که فیلم در جشنواره فجر نمایش داده می شد استرس داشتم؛ ولی دفعات پیش در موقعیتهای کمدی اش مثل بقیه مردم خندیده بودم، امروز به آن خوشه گندمی که دست آقا مدیر بود، به آن بچه ...
واقعیاتی تکان دهنده از زندگی زنان معتاد (16+)
این ریخته. البته بدنم زیاد زخم نشده. حالا چرا؟ چون خودم قبلا ساقی بودم. واسه همین مواد خوب دستم می اومد. از یه ساقی می گرفتم که خونوادمو نشناسه و اونا هم نفهمن که مصرف کننده شدم. رفتم کمپ که ترک کنم، پنج روز اونجا بودم، دوام نیاوردم و تازه شروع کردم به مصرف مورفین و شیشه. حدود یه سال و 9 ماه شیشه مصرف کردم. الانم که اینجام. - چرا از رحیم جدا شدی؟ - یه روز وقتی از بیرون برگشتم ...
قتل بعد از تعرض به خواهرزن
به گزارش خبرنگار ما نماینده دادستان در ابتدای این جلسه دادگاه که صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه قاتل40 ساله به نام حمید و مقتول را زنی 27 ساله به نام نیلوفر معرفی کرد و گفت: حمید ساعت 10 صبح روز 13 مرداد سال گذشته هنگامی که نیلوفر در خانه تنها بود به عنوان میهمان به خانه آنها رفت. آن روز در ماه رمضان بود اما چون حمید روزه نگرفته بود نیلوفر وسایل پذیرایی برای شوهرخواهرش برد. در این هنگام متهم ناگهان ...
مردم تشنه لب دریا، اما کارخانه آب شیرین کن چابهار بلاتکلیف مانده است
دیدگاه دارند. خب این وسط من چه گناهی کرده ام که در خانه خودم بدون دردسر نشسته بودم و آقایان آمدند و از من خواهش کردند که در منطقه آزاد کارخانه تولید آب بزنم. چقدر برای این کارخانه تولید و بسته بندی آب سرمایه گذاری شده است؟ 10 تا 12 میلیاردتومان سرمایه گذاری شده است. نتیجه این سرمایه گذاری ساخت 3 مجموعه شده که همه آن ها بیکار کناری افتاده اند. 4 مجموعه تولید هم خارج از منطقه آزاد ...
سرقت خونین از زن پولدار برای خرید خانه
به گزارش خبرنگار ما، این پرونده از خرداد سال 92 و همزمان با اعلام شکایت درباره ناپدید شدن زنی به نام سیما تشکیل شد. اعضای خانواده این زن گفتند که سیما برای انجام کاری خانه را ترک کرده و دیگر برنگشته است. ماموران پلیس بعد از تحقیق از شوهر ثروتمند این زن ابتدا تصور کردند احتمالا سیما را برای اخاذی از شوهرش ربوده اند. ماموران بعد از بررسی دوربین ها مداربسته ساختمان محل زندگی شاکی متوجه شدند که ...
محسن قهرمانی "جنجالی ترین داور ایران"!
را پیدا می کردم. مادرم همیشه چغلی من را به پدرم می کرد ولی پدر که از 4 صبح تا 7 و 8 شب سر کار بود، دیگر نا نداشت و آن قدر خسته بود که نمی توانست به من برسد. تنها دو بار از پدرم کتک خوردم؛ یک پس گردنی و یک تو گوشی جانانه که زندگی من را زیر و رو کرد. درست یادم است یک روز ظهر اتفاقی به خانه آمد و من هم کنار سماور توی اتاق نشسته بودم. از من پرسید چرا این کار را کردی و من هم چشم هایم را تیز ...
چهره های مشهور از بیماری شان می گویند
دیابت مبتلاست. او حتی یک هفته در کمای دیابتی به سر برد. او می گوید: دیابت غافلگیرم کرد. هیچ کس از خانواده ام به این بیماری مبتلا نیست. هر چند زمانی که مدرسه می رفتم کمی اضافه وزن داشتم اما فکر می کردم سلامت کامل دارم. هالی بری عقیده دارد اینکه این بیماری چقدر ناخوشایند است مهم نیست، مهم این است که با واقعیت روبرو شدم و آن را کنترل کردم. الک بالدوین: من لایم دارم الک ...
طنز؛ چی شد که من دکتر شدم؟!
پایگاه خبری تحلیلی بویرنیوز (BoyerNews.com) : مجله خط خطی – ایمان وزان: من هیچی نبودم. یعنی از اولش هم هیچی نبودم. والا راستش را بخواهید من اصلا مال این حرف ها نبودم. تمام لذت من از مدرسه رفتن این بود که پونز بگذارم زیر چیز معلم! ببخشید، روی صندلی معلم تا او بنشیند و ما هم دور هم بخندیم! من اینجور آدمی بودم! خوب اینجوری تربیت شده بودم دیگر، دست خودم که نبود! البته الان که ...
60 اظهارنظر مهم احمدی مقدم طی 10سال فرماندهی ناجا
محمدحسین نجاتی: سردار اسماعیل احمدی مقدم از نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، خداحافظی کرد. پایان ماموریت 10 ساله احمدی مقدم در ناجا را می توان یکی از مهم ترین اتفاقات در سال 1393 دانست. چراکه حضور او در ناجا همزمان با فراز و فرود های بسیاری در نیروی انتظامی ایران بود و دوران فرماندهی اورا می توان به یکی از پرچالش ترین مقاطع فرماندهی ناجا تعبیر کرد. مسئله ای که چند روز پیش به تایید ...
پایان خوش برای شعر دو کاج
این مراسم گفت: در یکی از روستاهای کرمان مادری به اسم مرمر وجود داشت. این زن که نیمی از بدنش فلج است بر مزار فرزند شهیدش حضور پیدا می کند و با وی درد دل می کند. وی افزود: این خانم در نوجوانی با این وضعیت ازدواج می کند و صاحب پسری به نام محمد می شود. هر روز با این وضعیت در مسیر فرزندش می نشسته تا از مدرسه بیاید. محمد بزرگ می شود و مارش جنگ نواخته می شود و به جبهه می رود. سال ها هیچ خبری از ...
2 قتل؛ 2 زن پای میز محاکمه
به پای مرد جوان، علت مرگ او بوده است. رعنا بیست و نه ساله با دستور قضایی به اتهام قتل بازداشت شد و در بازجویی ها اتهام قتل را رد کرد. او درباره علت مرگ همسرش گفت: روز حادثه من و همسرم مشغول تماشای تلویزیون بودیم که بینمان درگیری لفظی درگرفت. او ابتدا با مشت چند ضربه به من زد و بعد به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت. خیلی عصبانی بود، به طرف حیاط فرار کردم. ناگهان صدای فریاد شوهرم را شنیدم ...
عشق پیری و رسوایی طلاق
به او یاد داده بودند که بهترین همسر برای شوهرش باشد. از وقتی ازدواج کرده بود روی حرف حسن هیچ حرفی نزده بود. نمی خواست در خانواده اش کسی به او بگوید که رسم شوهرداری بلد نبوده است. چندین سال در کنار شوهرش ماند و با هر مشکل و اختلافی ساخت. حرف نزد و ساکت ماند. اما محبوبه نمی دانست که قرار است در آستانه پنجاه و پنج سالگی پایش به دادگاه خانواده باز شود و رویای 36 سال زندگی اش برای همیشه نابود شود ...
انتقام کور از عمو
.... او در بازجویی ها گفت: شب حادثه پس از این که شرب خمر کردم، سلاح کمری خود را برداشته و به خانه عمویم رفتم. او بیشتر از پسر هایش به من اطمینان داشت و بیشتر از فرزندان خودش مرا دوست داشت. پس از خوردن شام و چای، چون تصمیم به قتل آنها گرفته بودم؛ کلت خود را کشیدم اول عمویم سپس زن عمویم و بعد دخترش را با شلیک چند گلوله به قتل رساندم. کلید گاو صندوق را از جیب کت عمویم برداشتم و گاوصندوق را ...
بنیاد در آینه مطبوعات
های شلوغی پیش از انقلاب، یک روز چند مرد قُلچماق در خانه مان را کوبیدند. من آن روزها پنج ماهه باردار بودم. در را که باز کردم، وارد شدند و تا می توانستند حاج آقا را کتک زدند. می گفتند بار آخرت باشد که سردستگی آشوبگران را به عهده می گیری. آن روز من بسیار شوکه شدم و کودک پنج ماهه ام را سقط کردم. یادم هست آن روز ها رضا ده ساله بود و برای برنامه ها و تظاهرات با پدرش همراه می شد. از نوجوانی، شیخ ...
فرازی از زندگینامه شهید " عبدالله محبی "
خوانی در مزار شهدا بودم که عبداله نزد من آمد و گفت مادر جان، من تصمیم را گرفته ام. من می خواهم به جبهه بروم. سپس به نقطه ای اشاره کرد و گفت: اگر شهید شدم مرا این جا دفن کنید. آن زمان عبداله هفده ساله بود و تازه هفت ماه بود که ازدواج کرده بود. وقتی به جبهه رفت در منطقه ی جنگی سقز بود که در کمین منافقان گرفتار شد و از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان پاکش را در راه وطن فدا نمود. پیکر ...
نامه ای برای قتل مادر توسط فرزند معتاد
ادامه داد: روز حادثه من و مادرم تنها بودیم که با هم دعوا کردیم. عصبانی شدم او را به کناری انداختم و بعد با دستانم خفه اش کردم. می خواستم جسد او را آتش بزنم که ترسیدم و فقط جسد را به داخل اتاقش انداختم. در همان جا نامه ای برای اعضای خانواده ام نوشتم و ماجرای کشتن مادرمان را شرح دادم. روز گذشته برای متهم قرار قانونی صادر شد اما با توجه به این که جنایت رخ داده در شهرستان کرج بود، پرونده متهم با قرار عدم صلاحیت رسیدگی به دادسرای امور جنایی این شهر فرستاده شد. ...