سایر منابع:
سایر خبرها
حامد بهداد: من کسی نیستم که شما توصیفش می کنید یا می بینید
تعصبی که نسبت به حرفه خود دارید باعث این چالش می شود؟ تعصب ندارم، دوست می دارم و صد البته چالش را مثبت می دانم. دراین میان بعضی کارگردان ها و دستیارهایشان که از نفس و خودخواهی بیشتری بهره می برند از هر پیشنهادی که از بیرون می آید خشمگین می شوند یا مقاومت های بازیگر را فقط پای نکات منفی به حساب می آورند و دیگر خبری از آن همه تمرین و تلاش و گفت وگو های دوستانه و کارگاهی ندارند و به آن مثبت ...
سیدی:اگر تقلید کنم کارگردانی راکنار می گذارم
درباره آن فیلم بزنم که دوست دارم بگویم اما هیچ وقت نگفتم. در آن مسیر فیلمسازی احساس کردم دنیایی برایم باز شد که دنیایی جدید، عجیب و غریبی است و پتانسیل سینما شدن را دارد. فکر می کردم افراد زیادی با این نگرش که در فیلم دیده می شود درگیر هستند و فکر نمی کردم درگیری ذهنی هیچ کس نباشد. احساس کردم پدیده ای به وجود آمده که زندگی همه را تحت الشعاع قرار می دهد . فکر نمی کردم خیلی از افراد درباره آن اطلاع ...
ابد و یک عشق احسان و سولماز
این اتفاق مبارک نگذشته بود که سولماز تنها چند روز پیش از برگزاری مراسم ازدواج، در جریان یک حادثه رانندگی پدر و مادر خود را از دست داد و خود نیز دچار ضایعه نخاعی از ناحیه گردن شد. احسان روزها و هفته ها را بر بالین همسرش انتظار کشید و برای به هوش آمدن او با پروردگار خود به راز و نیاز نشست تا اینکه خداوند دعای او را اجابت کرد و سولماز چشم گشود اما او تا دو سال حتی قدرت تکلم هم نداشت. در ...
این تهرانِ عقب مانده
برای خودشان کار ایجاد می کنند. نمی توان این مسئله را فقط به زنان نسبت داد؛ چرا که به مردان و به طور کلی همه گروه های سنی فعال هم تعمیم پذیر است! - این مسئله را قبول دارم اما درباره خانم ها مشهودتر است. مقایسه تهران و سایر شهرهای بزرگ در دنیا نشان می دهد تهران برعکس شهرهای دیگر ساعت اوج ترافیک ندارد و وضعیت ترافیک شهر تقریبا در همه ساعت ها یکسان است. علت هم این است که تردد ...
نظر آیت الله مشکینی درباره میزان تأثیر اعمال
؟ گفتم: سال ششمم دارد تمام می شود و إن شاءالله سطح یک به اتمام می رسد، ایشان فرمودند: شش ساله طلبه هستی؟ گفتم: بله! ایشان فرمودند: این همه خوردی دنبه ات کجاست؟ به یک مقدار به من برخورد و به ایشان گفتم: حاج آقا متوجه نمی شوم؟ ایشان گفتند: ما قدیم در دهات کسی گله داشت، بره به دنیا می آورد، شش ماه این بره را می بردند، مرتع می چرید، بعد از شش ماه دنبه های او آویزان می شد، معلوم می شد بعد از شش ماه ...
سخنان پایانی شهید صدر به شاگردانش در کلاس درس
درباره زهد و ساده زیستی او چنین می گوید: پس از ازدواج متوجه شدم که همه لباس های وی عبارت است از یک عبا، یک قبا و یک دشداشه سفید. پرسیدم باقی لباس هایتان کجاست؟ مادرشان با خنده گفتند: نگفتم همسرت از بی لباسی ات تعجب خواهد کرد، به ندرت لباس تهیه می کرد و به کم ترین اکتفا می کرد و می گفت مگر من چند جسم دارم که چندین لباس بدوزم و بخرم؟ *نماز و مراقبه صدر توجه خاصی به عبادات خود ...
خانم بی حجابی که هزینه درمانم را می داد!
تایپ می کند اما تمرکزی نسبت به آنچه تایپ می کند ندارد. علاوه بر این حدود دو هزار صفحه خاطره دارم که جرأت چاپ کردن آنها را ندارم؛ خاطراتی که همه دیداری است و مربوط به دوران انقلاب، جنگ تحمیلی و بعد از آن می شود. به همین خاطر گذاشتم این مطالب را بعد از مرگم (شهادت) یک نفر چاپ کند. *14 شغل رسمی دولتی از سال 67 تا 77 حدود 14 شغل دولتی رسمی داشته ام و در اطلاعات ارتش و ...
اظهارات مدیر کانال جنجالی همسریابی
دختران خواستاگرام است و تنها با 19 سال سن دلش می خواهد زودتر ازدواج کند. برای همین عضو گروه خواستاگرام شده. او می گوید: تا به حال دو بار در دفتر برایم قرار خواستگاری گذاشته اند. آدم هایی را که دیده ام خیلی دوست نداشتم اما مسئولان بانک مجردها می گویند پسرهای خوبی هستند. یکی از آنها خیلی شلخته به نظر می رسید و یکی دیگر هم بی خیال بود . مینا در پاسخ به اینکه چرا اینقدر زود دست به دامن این ...
گفتگو با بازیگر سریال شهرزاد و همسرش+تصاویر
اولیه مان به این صورت شکل گرفت. مدتی گذشت و قرار شد تئاتر آنتیگونه به کارگردانی خانم صابری در ایتالیا روی صحنه برود و من و آقای اثباتی در این سفر کاری همسفر شدیم که همین سفر باعث شد بیشتر یکدیگر را بشناسیم. آشنایی مان به سال 80 برمی گردد و هفت سال است که با هم ازدواج کرده ایم. شناخت پیش از ازدواج پیش نیاز است نسیم ادبی: به شناخت پیش از ازدواج معتقدم؛ البته می دانم همه چیز را نمی توان تا ...
ای کاش با عربستان همگروه شویم
رئیس جمهور، چه وزیر ورزش و جوانان و چه کفاشیان باید کمک کنند تا کی روش بماند و ما به یک نتیجه ملی برسیم. موفقیت تیم ملی برای همه است و یک موفقیت فردی نیست و کسی نمی تواند بگوید که من به تنهایی باعث موفقیت شدم. پس برای خوشحالی ایران، همه ملت باید دست به دست هم بدهیم و مسئولان هم باید کمک کنند. اگر این مشکلات از میان برداشته شود، تمام تمرکز تیم ملی و بچه ها نیز فقط صعود به جام جهانی خواهد بود تا ملت ...
اهمیت نیاز به شبکه سازی و ارتباط با سرمایه گذاران
فعالیت های شما را در این زمینه واقعا تحسین می کنم. آیا می توانید 30 دقیقه به من وقت بدهید که چیزهایی را که در این زمینه آموخته ام با شما به اشتراک بگذارم و از شما بازخورد بگیرم؟ سرمایه گذاران منظم معمولا از ملاقات با کارآفرینان جدید استقبال می کنند، حتی اگر شما در حال جمع آوری کمک مالی نباشید. ضمن اینکه آنها علاقه مند هستند از آخرین تحولات در صنعت خود باخبر شوند و این قضیه به نفع شما است. این نوع ...
انصاری فرد: یونانی ها با پرچم ایران تشویقم می کنند
که روز گذشته زدم هیچ کس اینجا به به و چه چه نکرد چون من به عنوان یک بازیکن وظیفه ام را در فاز تهاجمی تیم انجام دادم. خوشحال شدم و دیگران نیز به من تبریک گفتند اما همه چیز بعد از بازی تمام شد و باید بازی بعدی بهتر باشیم چون با همین گل هم مشخص نیست من در بازی بعدی در ترکیب تیم به میدان بروم یا نه؛ هر روز باید خوب باشی تا شانس بازی به دست آوری و اینگونه است که در اروپا هیچ وقت سقف خوب وجود ندارد و هر ...
مصطفی زمانی: عشق هورمونی است
پیامبر به من دست می کشیدند که شفا بگیرند. جالب ترین شایعه ای که در مورد خودتان شنیده اید چه بوده؟ شایعه زیاد راجع به خودم شنیده ام، اما جالب ترین این است که می گویند ازدواج کرده ام. خیلی بامزه است... من خودم دلم می خواهد ببینمش. قصد ازدواج ندارید فعلا؟ ازدواج به قصد نیست. می افتی توی ش. هر وقت شد می پریم. تا به حال در رودربایستی مانده اید؟ ...
بختیار رحمانی: می توانم برای تیم ملی بازی کنم
بهتری داشته ای. به نظر می رسد در ابتدای لیگ با شرایط آب و هوایی تبریز آشنا نبودی و در مدت زمان بیشتری با شرایط وفق پیدا کردی. واقعا هم هوای تبریز با خوزستان متفاوت است. در تبریز معمولا هوا خنک و سرد است اما خوزستان همیشه گرم است. هیچ وقت برای تیمم کم نگذاشتم و فکر می کنم الان همه چیز خوب است. رفته رفته توانستم مانند گذشته عملکرد بهتری را به نمایش بگذارم. تمرکزم افزایش یافته و بهتر از ...
امیرعلی نبویان: پشتکار از استعداد مهم تر است
نیستند و برای سه چهار ماه آینده است. یک سری کار عقب مانده دارم باید به سرانجامشان برسانم که همه آنها مربوط به نوشتن است. تلاش می کنم زندگی ام را قدم به قدم پیش ببرم. راستش دستم را در دست خدا گذاشتم و اوست که مرا پیش می برد. طرفداران و مخاطبان شما بیشتر نوجوانان هستند، برای آنها چه حرفی دارید؟ برای این گروه از مخاطبانم سه تا حرف دارم؛ اول این که منم سن نوجوانی را پشت سر گذاشته ام ...
پدرم رامیان شهدای گمنام حس کردم
ازدواج در موقعیت های فردی و بعد از ازدواج در موقعیت های زندگی حضور پدرم را با تمام وجود لمس کرده ام. در دوران بچگی و نوجوانی چند بار خوابشان را دیده بودم؛ دیگر سال هاست که به خوابم نیامده اند. اما از نظر معنوی, حضور ایشان را حس می کنم اگر جایی هم باشد که حس نکرده ام به خاطر دوری خودم بوده است. ایشان همیشه هست پیگیر همه چیز, و هوای ما را دارد. این به من ثابت شده است. درمبارزه با کومله و ...
حرف دل بچه ها و گروه جهادی
استعداد خوبی هم دارند اما فرهنگ غالب منطقه به گونه ای است که دخترها در سن پایین ازدواج می کنند. گه گاهی صدای خنده های بچه ها بالا می گیرد. با خدیجه یکی دیگر از دخترهای روستا هم صحبت می شوم تا نظرش را درباره حضور جهادگران بدانم که می گوید دوست دارم خاله ها همیشه اینجا باشند که به ما کمک کنند تا خوب درس بخوانیم. با صورت های سبزه و بانمک کنار هم نشسته اند و به صورت خاله ...
حرف های ناگفته و جالب بهرام رادان از دوران بازیگری اش + تصاویر
برسم چون احساس می کنم ده سال عقبم اما آن قدر هم سقف آرزوهایم را بالا در نظرگرفتم که اگر تا هفتاد و هفت سالگی به همه آنها نرسیدم، پشیمان نمی شوم چون به خوم اعتماد دارم که حداکثر سعی ام را انجام داده ام. یعنی ورودی به دهه 40 زندگی برایت احساس بحران نمی آورد؟ نه اصلا، به نظر من خیلی هم باحال است. جانی دپ و برد پیت در میانه دهه 50 زنگی شان هستند و هنوز جذاب بازی می کنند. به نظر ...
ماجرای سکانس دعوای متوسلیان و محسن وزوایی
این رو به آن رو شده بود. حرف هایم را که تمام کردم، با یک نگرانی عجیبی از من پرسید: یعنی راستی، راستی آقا محسن از من رنجیده؟ یعنی می خواهد برود غرب؟! گفتم: بله. گفت: آخر مگر من چه کارش کردم؟ گفتم: هیچی، فقط جلوی 400 نفر نیروهایش، او را له کردی برادر احمد. سرش را پایین انداخت و یک لحظه هیچی نگفت. آمدم بلند شوم که دستم را گرفت و خیلی مظلوم گفت: برادر همدانی، به خدا دست خودم نیست. دلم می سوزد برای این ...
مردم فکر می کنند کلاس رایگان سرای محلات حتما یک ایرادی دارد/ مردم باور ندارند که ما داریم به آن ها خدمت ...
ایجاد می کنیم و یک سالن سرپوشیده هم در آن جا جزو برنامه هاست که البته قرار است سرپوشیده باشد، ولی من الان دارم تلاش می کنم آن را به عنوان سالن بانوان ثبت کنم و فکر می کنم که به احتمال زیاد موفق شوم. مشکلات زرجوب و گوهررود که در حیطه ی کاری شما نخواهد بود؟ سیاست های کلانی که الان شهرداری درخصوص رودخانه ها در سطح مطالعات کلان است و چیزی که بین سازمان های شهرداری و آب و فاضلاب ...
بزرگترها هم هستند اما تشخصی سرمربی بود من کاپیتان باشم!
با سرعت بالا انجام می شود تا هواداران هم بیشتر از بازی لذت ببرند. * آب دادن زمین چقدر به بازی یک تیم کمک می کند؟ به این شکل خیلی راحت تر فوتبال بازی می کنیم. من هرجایی که بودم، قبل از بازی به زمین چمن آب می دهند تا خشک نباشد. در آلمان، انگلیس و قطر بازی کرده ام و همه جا قبل از بازی زمین را آب می ریزند که این مسئله به سرعت بازی کمک می کند و کار برای بازیکنان سخت نمی شود ...
فرح پهلوی: گاهی زندگی برای من دشوار می شود
فقط این طور به نظر بیاید. من در این اندیشه بودم که شاید شما از اینکه ملکه هستید، متاسف هستید یا آنکه تحمل آن سخت است؟ نه، نمی توانم این را تایید کنم. همان طور که به شما گفتم من گاهی واقعا مشکلاتی دارم و آن هم برای آن است که باید کارهای زیادی انجام بگیرد و خدا می داند که انسان با چه مسائل کوچک و بزرگی درگیر می شود، مسائلی که انسان را افسرده می کند، اما از سوی دیگر به خاطر ...
مرور خاطرات دور و نزدیک لیلی گلستان از پدر و عکس های کودکی؛
. وقتی درسم تمام شد، برگشتم ایران و در یک کارخانه ی پارچه بافی مشغول به کار شدم. آن زمان خیلی جوان بودم و بعد تلویزیون ملی ایران تاسیس شد که از من دعوت کردند برای طراحی لباس تئاتر به آنجا بروم. بعد رییس برنامه ی بچه ها شدم. بعد هم عاشق شدم و ازدواج کردم. همه چیز خیلی خوب بود. بچه های خوبی دارم. خوشبختانه یکی از اتفاقات نادری که افتاده، این است که هر سه فرزندم خارج از ایران درس خوانده اند اما هر سه هم ...
کارم مثل شاعراس!
دوستانم پرسپولیسی هستند. خیلی هم با هم خوبیم و من هم خیلی دوستشان دارم! بعضی از دوستان با کامنت هایشان به من کم لطفی می کنند و می گویند کارت خوب است ولی حیف که استقلالی هستی و شروع می کردند به فحش دادن! من همه ی استقلالی ها و پرسپولیسی ها را دوست دارم. کل کل فقط برای فوتبال است و ربطی به کلیپ ها ندارد! برای ساخت هر دابسمش چقدر وقت می گذاری؟ معمولا صدا ها را برایم می ...
دغدغه های طناز خوزستانی که دیگر نمی خندد/ اکبر ادود کیست؟
پرسنل این مجموعه بود به ماهشهر رفتیم و در خانه ای دوره ای - که در همان خانه 12 تا 13 فیلم کوتاه ساخته شد- ساکن شدیم. سال 66 و در حالیکه تازه وارد دبیرستان شده بودم با سعید آلبوعبادی آشنا شدم. سعید مرا خواست و گفت دیده ام که زیاد کتاب می خوانی، بیا و در نمایش های ما بازی کن. بدون تعارف شاید در نگاه عمومی باور اینکه اکبر اودود روزگاری شخصیتی اهل مطالعه بوده، کمی سخت باشد؟ ...
روایت خبرنگارخبرآنلاین از زندگی مهاجران افغان در حاشیه ی شهر کرمان
جزئیات زندگی ایشان آشناست، وی می گفت اگر راهی باشد که صدایم را به استاندار برسانم می گویم شما فقط سه مشکل اساسی را در این منطقه حل کنید تا برای سال های آینده شاهد بهبود بسیار مشهود وضع معیشت مردم باشیم 1- رساندن آب شرب( که به راحتی و با انشعاب از لوله ای که تا منطقه ی گلخانه آمده است قابل اجراست) 2- آموزش و سواد آموزی ( که واقعا بی سواد مثل کور است و باید مثلا وقتی کسی را نزد دکتر می بری تا داخل ...
قصه هایی از نقاش شدن مجید/ وقتی کلاغ ها خبر شهادت پسرم را آوردند
...، کلاغ ها را دیدی؟ همسرم گفت نه چیزی ندیدم انگار آن کلاغ ها را فقط من دیده بودم. با شنیدن این جریان، دخترم مریم هم به دیوار تکیه زد، نمی خواست ناراحتی اش را ببینم و به اتاق مجید رفت. دست و پایم سر شد، افتادم و همسایه مان آمد و به من آب قند داد. در این حالت به خودم تسلی دادم و گفتم بلند شو زن؛ هر چه خدا بخواهد همان می شود؛ بعد از این می خواهی چه کار کنی؟! بعد هم حاجی بهرامی ...
سخت است میراثدار یک شهید باشی!
می کنم. اهل بهبهانم و دایی ام علی اصغر عابدنژاد دوران دفاع مقدس به شهادت رسید. قبل از اینکه مأمور به دژ بشوم، سال 81 و در دوره دانشگاه افسری به این پادگان آمده بودیم. همان زمان حماسه آفرینی رزمندگان گردان 151 دژ در مقابله با هجوم اولیه دشمن به مرز شلمچه و خرمشهر را شنیدم و مهر شهدای این پادگان به دلم افتاد. بعدها که خودم هم نظامی اینجا شدم، خیلی وقت ها با بچه ها در مورد شهدای دژ حرف می زدیم و گاهی ...
دل کندن از ریحانه برای دفاع از حرم رقیه
بودیم حسینیه. تازه وارد هیئت شده بودیم که برادر آقا مجتبی، من و خواهرشان را صدا کردند که برویم خانه. با دیدن چهره برادر شوهرم متوجه شدم که اتفاقی افتاده است. با این حال سؤالی نکردم و شروع کردم به فرستادن صلوات. نزدیکی های خانه با دیدن جمعیتی که نزدیک خانه بودند، بهتم زد. نمی خواستم باور کنم که برای همسرم اتفاقی افتاده است. لحظات سخت و نفس گیری بود. گیج شده بودم. فقط می گفتم اشتباه شده، مجتبی زنده ...
همسر نوروزی:داخل قبر هم با هادی عکس سلفی انداختند
عید هم پول می داد. * اولین سال تحویل بدون هادی چطور می گذرد؟ - خیلی سخت است. عذاب آور است. من سخت ترین لحظات زندگی ام را دارم می گذرانم و دعا می کنم که هیچ کس در موقعیت من قرار نگیرد. من 26 ساله هستم اما احساس می کنم 60 سالم است. اینقدر داغونم، نای راه رفتن ندارم، نفس کشیدن برایم سخت است. شب ها هر ده دقیقه یک بار بیدار می شوم. حتی بوی نو شدن خانه بعد از گردگیری هم برایم عذاب ...