حکیم باشی ناشی! (گفت و شنود)
سایر منابع:
سایر خبرها
کندن سنگر با انگشت!/ ماجرای محاصره شدن رزمندگان ایرانی نزدیک بصره
سنگر را اداره کنیم. شهید امیر علینقیان گفت؛ من می خواهم پشت تیربار بنشینم، من گفتم خودم هستم، اما امیر که 17 ساله بود، به غرورش برخورد و ناراحت شد. گفتم باشه تو پشت تیربار باش. بقیه تو سنگر بودند و برای نجات دعا می خواندند. یهو صدای مهیبی آمد که حدس زدیم با توپ فرانسوی ما را زدند. صدای ناله بچه ها سنگر رو پر کرد. موج انفجار توپ، منو از زمین بلند کرد و چشمانم تار شد. شیمیایی شده بودم. بمحض اینکه چشمم ...
تحلیل تکنیکال قیمت طلا | در میان مدت و طولانی مدت طلا به کدام سو خواهد رفت؟ | هشدار به خریداران بیت کوین
در حال حرکت است و پس از ریزش و برخورد به کف کانال در محدوده ی 2000 دلار در هر انس شاهد توقف و بازگشت قیمت هستیم. وی معتقد است که در صورت از دست دادن کف کانال و حمایت افقی می توانیم تارگت نزولی 1985 دلار در نظر گرفت و در صورت از دست رفتن حمایت ذکر شده تارگت دوم 1920 دلار در هر انس خواهد بود. البته تارگت صعودی را نیز می توان محدوده ی سقف تاریخی در حوالی 2085 دلار در نظر گرفت. به نظر ...
آگهی وسوسه انگیز برای اجاره کارت بانکی! / 16 میلیون اجاره
به گزارش نبض بازار، این روزها شیوه عجیبی برای کسب درآمد باب شده که چیزی نیست جز اجاره کارت بانکی . با کمی جست وجو در فضای مجازی به آگهی هایی می رسیم که با وعده پرداخت مبالغ میلیونی در ماه، از ناآگاهی افراد سوءاستفاده کرده و کارت بانکی افراد را اجاره و با آنها اعمال غیرقانونی انجام می دهند. با توجه به آگهی های گسترده ای که در این رابطه وجود دارد، پرداخت های ماهانه از 16 ...
وکیل خوب در تهران
که وکیل خوب در تهران باید به اونا تسلط داشته باشد تا به راحتی بتونه حق موکلش رو بگیره. به عنوان نمونه، یکی از موکلانم به نام س.م که قصد جدا شدن از همسرش رو داشت. بعد از این که روند قانونی نحوه جدا شدن را بهش گفتم.، یک اضطراب خاصی درصورتش دیدم. بعد از این که علتش رو ازش پرسیدم به من گفت: دوستم 3 ماه پیش از همسرش جدا شدش، ولی وقتی به دفتر خانه برای ثبت طلاق رفتند به دلیل عدم وجود شهود ...
دیدار شهیدانه با خانواده نوجوان شهید محمدرضا غدیری
ترکشی که به کمرش برخورد کرده و سینه اش را شکافته بود خودش را به کاروان شهدا رساند. او درباره آخرین وداع با پیکر شهیدش هم گفت:روزی که مراسم تشییع پیکرش به سمت بهشت زهرا انجام می شد، هر کس درباره نحوه شهادت محمدرضا چیزی می گفت برای همین گفتم که می خواهم پیکر فرزندم را ببینم. در تابوت را که باز کردند دیدم که اورکتش از قسمت سینه به اندازه چهار انگشت شکافته شده است. دست انداختم و دیدم که ترکش به کمرش ...
تجربیاتم به درد معلم ها می خورد
گفت چرا مادر من در طول 30 سال فقط در 2 مدرسه درس داده است ولی خانم جوادی در 9 مدرسه مشغول بوده است. چون من انتخاب می کردم زیرا ضعفی در ارتباط گیری کلامی داشتم و نمی توانستم خواسته هایم را بگویم و پیشنهاد بدهم و از این رو هر چه مدیر می گفت اطاعت می کردم و وقتی شرایط طوری بود که نمی توانستم ادامه بدهم به جای این که حرفم را بزنم ترجیح می دادم، نباشم. در حقیقت شما به نوشتن پناه برده اید. ...
سبک زندگی امام جواد (ع) در برخورد با والدین و اطرافیان / روش احسان به والدین را باید به کودک آموخت
اسباب بازی هایی را که خریده ام، برایشان بدهم . وقتی دور و بر حضرت جواد علیه السلام خلوت تر شد، پیش رفتم و هدیه ام را به ایشان دادم. امام جواد علیه السلام بدون آن که توجهی به اسباب بازی بکند، رو به من کرد و گفت: ای مرد، خدا مرا برای بازی نیافریده است. با خجالت و پشیمانی، اسباب بازی را برداشتم و با شرمساری گفتم جسارت مرا ببخشید. امام جواد علیه اسلام با لحنی سرشار از مهربانی فرمود: باشد، تو را ...
چند رفتار زشتی که در ایران با افراد مطلقه می کنند
حرف های علی نورانی و عمو نیما توئیت کرد: سر عقد خواهرم بالای سر سفره عقد نبودم و تور بالای سرشون رو نگرفتم. به بهانه فیلم گرفتن دورتر ایستادم. خواهرم ناراحت شده بود اما بهش گفتم نمی خواستم بعدا کسی بهت حرف بزنه و بگه کاش خواهر طلاق گرفته ات سر عقد نمی اومد. در مطلب زیر این مساله به بررسی این مساله و یا بهتر بگوییم بحران اجتماعی پرداخته ایم: تقی آزادارمکی، جامعه شناس: ...
ماجرای گلایه مسوول زندان زیدآبادی از کلمه جلاد
؟ چرا باید دخترم در مقابل همکلاسی هایش به دلیل شغل پدرش مورد آزار روحی قرار گیرد؟ برای پرسش او پاسخ صادقانه ای نداشتم و فقط اظهار تاسف کردم. بعد برای دلجویی به او گفتم؛ ما حتی اگر با هم دشمن نیز باشیم، مرز های مشخص و حدود و ثغور معینی را در برخورد با یکدیگر باید رعایت کنیم به خصوص هنگامی که پای بچه های بی گناه در میان است چه برسد به اینکه دشمن یکدیگر هم نیستیم بلکه هموطنانی هستیم که با ...
فوری/ سرباز متواری ارتش کرمان به دام افتاد + شناسایی هویت
به گزارش نبض بازار، سرباز ارتش که پنج همرزم خود را عصر یکشنبه به قتل رسانده بود بازداشت شد. فرمانده قرارگاه جنوب شرق ارتش بامداد دوشنبه اعلام کرد که، سرباز ارتش که پنج همرزم خود را عصر یکشنبه به قتل رسانده بود بازداشت شد. سرتیپ امیر غلامعلیان بامداد دوشنبه به خبرنگار ایرنا گفت: این فرد در نزدیکی شهرستان زرند دستگیر شد. به گفته وی بازجویی از این فرد برای مشخص شدن ...
معجزه خدا با دست حسین خرازی
جایگزینشون کنم؟ گفتم: حاجی، چیزی نیست، بچه ها زخمی شدن؛ ولی بازهم می تونیم بمونیم. فقط کادرمون ناقص شده که اون رو هم جایگزین می کنم. این حرف را که زدم، آقای خرازی گفت: پس اگر همه چیز سر جاشه، پاشو تا بریم یه سری به نیرو ها بزنیم. معجزه خدا با دست حاج حسین خرازی فاصله مان با عراقی ها خیلی کم بود. وقتی رفتیم و به سنگر ها رسیدیم، یک نوجوان بسیجی در یکی از این سنگر ها ...
پاسخ پاشازاده به یک سوال مهم/ چرا مردم از نمایش تیم ملی راضی نیستند؟
ایران از دو بازی ابتدایی خود در 2023 مقابل فلسطین و هنگ کنگ به 6 امتیاز دست یافت. با این حال نمایش شاگردان امیر قلعه نویی به خصوص در بازی مقابل هنگ کنگ باعث ایجاد نگرانی هایی شد و انتقاداتی به همراه داشت. در این شرایط در مورد عملکرد تیم ملی و انتقادهایی که به سبک بازی این تیم می شود به خبرنگار رکنا گفت: من قبل از شروع جام ملت ها گفتم تیم و ترکیب خوبی داریم ولی ضعف هایی هم داریم. در ...
شهید امام رضایی
کرامات او. می خواند و همه زار زار گریه می کردیم. در میان مداحی از امام رضا (ع) طلب کرد که دست ما را خالی بر نگرداند. ما که در این دنیا همه خواسته و خواهشمان فقط بازگرداندن این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و... هنگام غروب بود و هنگام تعطیل کردن کار و برگشتن به مقر. دیگر داشتیم ناامید می شدیم. خورشید می رفت تا پشت تپه ماهور های رو به رو پنهان شود. آخرین بیل ها که در زمین فرو رفت، تکه ای ...
ماجرای دعوای موتورسوار با جانباز/ آن جوان گفت که من شکایت می کنم؛ پدر تو رو در می آرم! کد خبر: 912238 / ...
زجر می کشم، تو داری می خندی؟ آمدم جوابش را بدهم که گفت: تو اگه مردی، بیا پایین تا حسابت رو برسم! گفتم: مرد که هستم؛ منتها نمی تونم بیام پایین. گفت: منو مسخره می کنی؟ از دعوا کردن می ترسی؟ گفتم: نه به خدا. نه تو رو مسخره می کنم نه از دعوا واهمه دارم. اگه اصرار داری دعوا کنیم، ویلچر منو از عقب ماشین بذار پایین تا سوار بشم و باهم دست به یقه بشیم. ...
شهری با زخم های سوخته
با وجود آن مردمک سبز زمردی سرگردان، خرمن مژه های توی هم خزیده بورش، زیبا بود. دستش را فشار دادم: آهو، دقیقا مثل چشم های آهو ریز ریز خندید و با روسری رو گرفت. بعد که انگار چیزی یادش آمده باشد به دو بیرون رفت و دست توی دست یک دختر دوازده سیزده ساله برگشت و روبه رویم نشاندش: خیرالنساست، دخترم. دقیقا عین همان موقع های خودم. خوشگل است، نه؟ زنان دزفولی، هر روز عزادار مردان و جوانان شان می ...
اعترافات ذهن خطرناک من
چرا مسافرت نمی ریم بعد فهمیدیم که همین نفسی رو هم که می کشیم پر از اعمال شاقه اس. دست مرا گرفت، گفت: میخوای بغلت کنم؟ گفتم: بغل نه، بغل کردن جزو خطوط قرمزه، ارشاد گیر میده، میگه چرا نوشتی بغل؟ گفت: ما که جفتمون مَردیم، مشکلی نداره، تازه من تو خیالت تو رو بغل می کنم، حالا میخوای با نه؟ گفتم: میخوای بغلم کنی که آروم بشی؟ گفت: میخوام بغلت کنم که تو آروم بشی، طفلک بیچاره من. گفتم: ولم کن، ولم کن کار ...
دستِ دستفروشان غیرمجاز از پایانه، کوتاه شد
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز ایلام ؛ سهرابیان با اشاره به تردد روزانه 15 هزار نفر از مرز مهران به عتبات عالیات و اهمیت برقراری نظم و امنیت در این پایانه، گفت: با هماهنگی نیروی انتظامی شهرستان از فعالیت افرادی که بدون مجوز، مشغول فعالیت در مرز بودند، جلوگیری شد. وی، افزود: افرادی که می خواهند در مرز، فعالیت کنند؛ باید قوانین پایانه و گمرک را رعایت کنند و با اخذ مجوز های لازم به فعالیت بپردازند. دانلود فیلم اصلی ...
زندگی بدون یاران، گفتگو با سعیدکمانی، آتش نشانی که تا آخرین لحظه در عملیات حریق ماند
آن به پایین رفتند. در زمان ریزش، در فاصله 1.5 متری ساختمان بودم کمانی که تا آخرین لحظه و حتی در زمان ریزش ساختمان دست از تلاش برنمی دارد، درباره آن لحظات تلخ و ترسناک و ریزش ساختمان 17 طبقه در مقابل چشم هایش می گوید: زمان ریزش ساختمان من تا آخرین لحظه در فاصله 1.5متری با ساختمان در طبقات آخر مشغول اطفای حریق بودم. ریزش اول که اتفاق افتاد، یک عده از همکارانم زیر آوار ماندند ...
صد و هشتاد و یکمین شب شعر طنز در حلقه رندان برگزار شد
توضیح این فصل از پادکست رادیو پنارت آمده است: در این فصل قراره اتفاقات و حواشی ورزش ایران و جهان رو با حضور کارشناسان خبره، حرفه ای و نام آشنای کشورمون در حوزه های مختلف بررسی کنیم و دست های پشت پرده رو برای شما مخاطبان عزیز رو کنیم. – چند رباعی که از یاسوج آمدند سیداکبر سلیمانی شاعر و طنزپرداز از یاسوج، چند رباعی با موضوعات مختلف خواند که بعضی از آنها را با هم می خوانیم: ...
زندگی نامه علیرضا طلیسچی/خواننده و آهنگساز محبوب
به گزارش پایگاه خبری شباویز، علیرضا طلیسچی 7 مهر 1364 در تهران متولد شده است. وی خواننده، ترانه سرا، نوازنده، آهنگساز، تنظیم کننده موسیقی پاپ ایرانی است. ایشان یکی از خوانندگان خوش برخورد و خنده رو ایرانی هستند که بیش از 10 سال است که در حوزه موسیقی پاپ فعالیت می کنند و طرفداران زیادی دارند، وی تاکنون ازدواج نکرده و مجرد است. علیرضا طلیسچی یک برادر به نام عرفان دارد که در حرفه عکاسی ...
عاشقی که معتاد بود
مادر یک درصد هم حدس نمی زد زیر این ظاهر آرام و سربه زیر دخترش یک موجود سرکش پنهان شده که از یازده سالگی مشغول گفت و گوی تلفنی با یک پسر معتاد است. وارد اداره فقدان که شدم اولین چیزی که از دور توجهم را جلب می کند دختر بچه ای است که با مانتو و شلوار فرم مدرسه در مقابل میز افسر پرونده ایستاده و نگاهش را به زمین دوخته است. کمی آن طرف تر زنی که به نظر می رسد مادر دختربچه است روی صندلی نشسته و ...
تعهد سرخ
فاش نیوز - در عملیات والفجر 3 ترکش به دست ایشان اصابت کرده و زخمی شده بود. با همان دست مجروحی که به گردنش آویز بود به بهداری اعزام شد. دکترها گفته بودند که باید پشت خط برگردد و یکی دو ماه استراحت کند. اتفاقاً عصر آن روز دیدمش و گفتم: حسین آقا! مگه به شما نگفتند که استراحت کنید؟ گفت: نمی تونم استراحت کنم. اگه برگردم خط سقوط می کنه. اتفاقاً ماند و نقش بسزایی در آن موقعیت سخت داشت. می ...
محبوب ترین عبادت
مشکل را تسکین می دهند . گفت: چو وا نمی کنی گرهی، خود گره مباش ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست به عنوان آخوند، دست ما گشاده نیست، اما آبرویمان که می تواند گشاده باشد. بنده خودم سال ها پیش نمازی کرده ام. می دانم انسان چگونه باید با مردم رفتار کند. وقتی نماز تمام می شد، برمی گشتم رو به مردم می نشستم. تسبیحات حضرت زهرا (س) را هم که می گفتم، افراد می آمدند و می دیدند راه باز است ...
خشونت با کاسبان – راه حل برطرف نمودن سد معبر در شهریار چیست
وقتی با چنین چیزی روبه رو هستیم، چاره ای جز روآوردن به شغل های غیررسمی نیست. در نهایت قانون گذار درباره دست فروشی باید در حوزه نظارت ورود کند و نه توهین، مصادره اموال یا برخورد فیزیکی . دست فروشی، تجمیع تعدد آسیب های شهری بسیاری دست فروشی را تجمیع بسیاری از آسیب های جامعه می دانند؛ موضوعی که این پژوهشگر به خوبی درباره آن می گوید: خیلی از این افراد هم مهاجرهایی هستند که با ...
آن روز همه را دوست داشتم
به گزارش اصفهان زیبا ؛ هِندل را که زدم، دست کردم توی جیبم. کلید ماشین یادم رفته بود بگذارم خانه. – خدافظ بابا. از پشت توری پنجره دست تکان داد. خودم حالی ام نشد چرا لبخند به لبم نشست. دستم را از جیب کاپشنم درآوردم. کلید را نشانش دادم و گفتم: بیا کلید رو ببر تو. می توانستم تصور کنم که از روی مبل پریده پایین و مسیر رسیدن به درِ هال را دویده. در را که باز کرد، دیدمش ...
چه قایقرانی داشت ملوان انزلی
شدیم و دست و رویمان را شستیم، آنجا یک شیر آب بود. وقتی سوار ماشین شدیم، راستین گفت: بابا چقدر خنک شدم. قبل از اینکه من بی هوش بشوم یادم هست که یک خاور از روبه رو در حال حرکت بود. من خیلی خوابم می آمد. یک بار تصادف کرده بودیم، همیشه از جاده می ترسیدم و همیشه در طول راه بیدار بودم. تا چشم باز کردم آن صحنه را دیدم. از جایی که آب خوردیم تا محل تصادف خیلی فاصله نداشتیم. جیغ کشیدم، ولی مرا ...
خرید جدید خطیر / پیوستن دو هافبک به استقلال
به گزارش نبض بازار ، مدیران باشگاه استقلال در تلاش هستند تا بازیکنان مورد نیاز جواد نکونام را در نیم فصل جذب کنند . تیم فوتبال استقلال که نیم فصل اول لیگ برتر را با صدرنشینی به پایان برد، این روز ها شرایط خوبی سپری نمی کند. سعید مهری، قراردادش را با استقلال فسخ کرد و کوین یامگا نیز با مصدومیت شدید از ناحیه چشم روبه رو شده و احتمالاً فصل را از دست خواهد داد. با توجه به بسته بودن پنجره ...
از رها و آوا کوچولو 2 خواهر گمشده خبر دارید ؟ / پدری با چشم های گریان انتظار می کشد ! + عکس و گفتگو
به گزارش رکنا، اینها شکایت های امیرخوشبختی، پدر رهای 9 و آوای هفت ساله است که از 20 مهر پارسال گم شده اند و هیچ خبری از آنها نیست. چند روزی است عکس آنها و درخواست پدرشان برای کمک به یافتن دخترانش در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و حالا نه تنها خانواده او ، بلکه خانواده های زیادی نگران سرنوشت این دو خواهر هستند. پدر دخترها به شدت بیقرار است و تاب و توان خود را از دست داده. حاضر است دست به ...
روایت قتل داریوش مهرجویی و همسرش در دادگاه
نگهداشته بود تا ما وارد نشویم که دو نفری در را هل دادیم و وارد اتاق شدیم. خانم گفت کی هستید؟ چی می خواهید؟ گفتم طلاهایت را بده . خودش النگوها و دستبند را از دستش بیرون آورد و به من داد . یک پابند هم بود که گم شد. من دست هایش را بستم و داوود دهانش را بست. رئیس دادگاه : با چی بستی؟ اسکندر : پارچه ای مشکی . رئیس دادگاه : بعد چه شد؟ اسکندر : کریم عصبانی وارد اتاق شد. چاقوی ...