سایر خبرها
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (38)
...! چرا باید خوشحال باشم منِ گوربه گور؟ دودستی تقدیمش کنم به این لندهور؟ از کی تا حالا بابای دخترا، خرج عروسی رو میدن جلوی پسرا؟ یه زمانی فکر می کردم اِند کلاسم، الان بهم میگن اُمُل بدلباسم! شام عروسی | ابراهیم وحیدزاده آقای مجری: یه بیت شعر بگید که توش میم داشته باشه! فامیل دور: چی بگم؟! آقای مجری: اگر در بند در مانندو نه! اون قبول نیست! ...
به مناسبت 23 اسفند سالروز شهادت شهید برونسی
قبلش امام زمان (سلام الله علیه) را خواب دیده بود؛ حضرت بهش تکلیف کرده بودن. 6-بیمارستان بزرگ بود و مخصوص مجروحان جنگ. بستری ام که کردند، فهمیدم هم تختی ام یک بسیجی است. چهره ساده و با صفایی داشت. قیافه اش می خورد که جزو نیروهای تدارکات باشد. بعد از سلام و احوالپرسی، گفتم: پدر جان تو جبهه چکاره ای ؟ لبخند زد. گفت: تدارکاتی. گفتم: خودمم همین حدس رو زدم. جوانی ...
درد من یک درد فرهنگی و تاریخی است/ متعرض سیاست نمی شوم
را دارید . شاید. اما نه با آن شدت. گفتم که ایشان سلام هم نمی کرد. یک شب فردید زنگ زد منزل. ما داشتیم افطار می کردیم. بچه کوچکم در آن زمان تنها فرد خانواده بود که روزه نبود. من گوشی را دادم دست او و گفتم این هم سهم تو، بیا از سخنان استاد استفاده کن و بهره مند شو تا من افطار کنم. (خنده) چون من به مرحوم فردید گفتم سر افطارم و اگر اجازه بدهید بعد از افطار زنگ بزنم، اما گوش نمی کرد که. ...
درد من یک درد فرهنگی و تاریخی است/ متعرض سیاست نمی شوم
را دارید . شاید. اما نه با آن شدت. گفتم که ایشان سلام هم نمی کرد. یک شب فردید زنگ زد منزل. ما داشتیم افطار می کردیم. بچه کوچکم در آن زمان تنها فرد خانواده بود که روزه نبود. من گوشی را دادم دست او و گفتم این هم سهم تو، بیا از سخنان استاد استفاده کن و بهره مند شو تا من افطار کنم. (خنده) چون من به مرحوم فردید گفتم سر افطارم و اگر اجازه بدهید بعد از افطار زنگ بزنم، اما گوش نمی کرد که. ...
یک روز با چند متر مکعب ، از فلسفه تیتراژ فیلم تا پروژه جدید افخمی
شده بود. سرحال و شاداب وشوخ. نوید گفت: غفار جان بیا چند تا عکس بگیریم قیافه ای گرفتم و گفتم: باشه اصرار می کنید دیگه...ولی لطفاً جایی منتشر نکنید! جمشیدنگاهی کرد و گفت: ای رو رو برم بابا! اولین عکس را با نوید گرفتم. دستش را صمیمانه روی شانه هایم گذاشت گفتم: لطفا زیاد صمیمی نشید برای ما ممکنه بعداً دردسر بشه و قهقهه زنان عکس گرفتیم. رفتیم سر قرار. آقای طالب زاده و خانمش هم آمدند. خانم ها ...
چیزی که تو بچگی فکرمو مشغول میکرد...
...> •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• استاتوس طنز فیس بوک •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• امروز رفتم کفش بگیرم وایسادم پشت ویترین به فروشنده گفتم :آقا اون چنده؟ کفش رو ورداشت گذاشت تو پلاستیک گفت : 70 تومن مبارکت باشه!!! •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• استاتوس طنز فیس بوک •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• شمام وقتی حوله تون رو میندازین رو شونتون حس سزارهای رومی بهتون دست میده یا فقط من دیوونه ...
واقعیاتی تکان دهنده از زندگی زنان معتاد (16+)
. هروئین و کراک هم اضافه کردم. خونوادم فهمیدن، چندبار تلاش کردن که ترکم بدن، ولی نتونستن. شکمم که اومد بالا دیگه بابام تو خونه رام نداد، منم از خونه زدم بیرون. به مامانم گفته بود اگه این دختره دوباره پاشو تو این خونه بذاره، سرشو لب باغچه جلو همه گوش تا گوش می برم. دروغکی به همه می گفتم خونواده ندارم تا کسی کاری به کارم نداشته باشه و بعضیا هم خرجم رو بدن. البته پسره تا یه مدتی خرجم رو می داد ولی زیر ...
روایت تکان دهنده یک زن کارتن خواب
حاضر نیستم خاطرات تلخ و سیاه آن روزها را مرور کنم چه برسد ارتباط با آن دوستان. با یادآوری آن روزها یک حسی مثل خوره به جانم می افتد و تا چند وقت درگیرش می شوم و حالم بد می شود. درست است که آن روزهای واقعی را نمی توانم از تاریخچه زندگی ام پاک و محو کنم و بیرون بیاندازم اما دوست ندارم بازخوانی شان کنم. حالا هم اگر دوستم نبود، سرنوشتم را نمی گفتم. اما فکر کردم شاید بهتر است بخشی از سرنوشت افرادی مثل ...
رتبه بندی معلمان کشور برای افزایش حقوق
...،تشویق ها،تالیفات و... نیست. گویی قرار است معلمان به نقطه آغاز بازگشت کنند وشروعی مجدد را تجربه نمایند. مطلوبترآن است نظم آینده بر بسترهای پیشین استوار شود ، وبا اتخاذ رویه های اصلاحی وتکمیلی در کلیات نیز بازنگری لازم انجام شود. خیلی خوب بود چون به روزبود همش دروغه .اینا رو میگن تا معلما دیگه اعتصاب نکنن. با رتبه بندی بین پنجاه تا صد هزارتومن بیشتر اضاف نمیشه .اینقدر ...
سایه رکود بازار مسکن بر سال جدید
بخرید و دوسال بعد تو گرونی بفروشید والسلام الان ملک ارزون نیست گرا وتحلیل مفت وبیجا نده بفکر خودت باش که سرمایه تو مسکن بازهم با این سونامی شکست خورده روبه زواله وقیمتها وحبابها یکی بعد از دیگری در حال شکستنه ... تو خودت همینطور که میگی عمل کن کار به خریدار نداشته باش مسکن از جهت خریداران هوشیار مرده است وهیچ احمقی تا سالیان دراز سرمایه گذاری در بخش مسکن نمیکنه قیمت سکه و ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی(22)
- دقت کردین وقتی در یخچال رو باز می کنی اگر بخوای چیزی توش بذاری، تا خرخره پره اگه گرسنت باشه بخوای چیزی بخوری، فقط کمی برفک موجوده 14- برای مامانا کشیدن قاشق ته قابلمه هاشون توسط ما مثل فرو کردن خنجر تو قلبشون می مونه... بیایید با قلب مادرانمان مهربان باشیم 15- طرف تو خیابون ازم پرسید آقا خیابون ولیعصر می خوام برم. بهش گفتم اشکال نداره برو فقط ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (36)
...> دائیم هم که نمیدونست جریان چیه؟ گفت : باشه ،،،فقط تو گوشم بخون کسی بیدار نشه خدا رحمت کنه رفتگان شما رو ،،، عفونت گوش 1 سال بیشتر بهش فرصت زندگی نداد! 3. دختره میره آتلیه میگه آقاااااااا؟ شما عکس یهویی هم میگیرید؟ . . . . . ضمنا مراسم ختم عکاس فردا بر سر مزار آن مرحوم دایر میباشد. 4. یارو نشسته بوده ...
کریمی:محرمی با فاصله بهترین فوتبالیست تاریخ ایران است
شدی و استعدادت سوخت چون پدرت وزیر بود. برو اگر ناراحتی یقه سردار را بگیر! * ولی پسر اغلب بزرگان فوتبال ما بازیکنان موفقی نشدند. - چون از بخت بدشان با پدران شان مقایسه می شدند که آنها نیز بزرگان فوتبال این مملکت بوده اند ولی من می گویم باید به آنها هم مثل سایر بچه ها توجه کرد و برایشان وقت گذاشت. * فوتبال ارثی است؟ - نه متأسفانه، باید زحمت بکشی و خودت ...
در سوگ از دست دادن شیر جبهه ها، حاج محمد ایزدی(چریک پیر)
کوچک خانواده - که آمد بهش گفتم: دیگه میخوای سر به سر کی بذاری ؟ این همون حاجی جونه که براش یواشکی بستنی میخریدی و میگفتی حاجی جون بخور تا بقیه سر نرسیدند. الان میگن دکتر گفته نباید از این چیزها بخوری. ... خودم را کنترل کردم و آهسته گفتم: پاهاش از بس توی پوتین بوده حالت فشرده به خودش گرفته. یه عمر با لباس تکاوری توی جبهه ها جولان میداد حالا آرام روی تخت خوابیده . نفسم کم کم داشت حبس میشد. راه گلویم ...
گفت وگویی پیرامون ازدواج
...، بدبخت بود. دختر: اصلا همه بدبختی انسان از ازدواج شروع شد. اگه آدم و حوا از اون اول دوست معمولی بودن الان این وضع ما نبود. پسر: ای داد از این ازدواج ... از این سنت منسوخ ... از این گرداب نابودگر ... مریم! دختر: بله؟ پسر: با من ازدواج می کنی؟ دختر: جدی؟ پسر: آره. دختر: باشه. پسر: بسیار خب. دختر: فقط یه چیزی . پسر: چی؟ دختر: چند تا بچه داشته باشیم؟ پسر: چهار تا خوبه؟ دختر: پنج تا بهتر نیست؟ پسر: هر چی تو بگی. دختر: اوکی، بای. پسر: بای. ...
میخوام اعتراف کنم...
دوست دخترم میگه حالا که لاین داره فیلتر میشه میخوام اعتراف کنم : من اصغرم 40ساله از کهکیلویه و بویراحمد * * * دقت کردین زن و شوهرا وقتی با هم خوبن به هم میگن دیونه غلط کردی بیشور خل و چل وقتی باهم بد میشن : شما خودت فرمودی نخیر آقای محترم هر طور میلتونه خانم مملکت ...
ناهار پیژامه پوش
پذیرایی کنی؟ - اگه دوست نداری می تونی بری پیش کوشی تو اون سطل آشغالش ازت پذیرایی کنه. میشی به میان حرفش می پرد که: بیاین بریم داداش ها! گربه هم گربه های قدیم. میشی راه می افتد که برود اما به پوشی برمی خورد و می گوید: باشه! باشه! الآن می رم آشپزخونه ببینم چی داریم. میشی خوشحال از این که نقشه اش گرفته جواب می دهد: خب چرا ما رو نمی بری؟ ...