سایر خبرها
خونی که فریاد می زند!
زخم نموده است، بار دیگر بوسه زنم. می خواهم لبانت را که روزی زمزمه لالایی بر آن نقش می بست، بار دیگر بوسه زنم. می خواهم پیشانیت را که محل سجده شکر خداوند است بار دیگر نظاره کنم و از آن لذت برم. باز سرم را بر زانویت نهم تا مرا نصیحت کنی. مادرم تو در زندگی برایم نمونه بودی ولی حیف که من نتوانستم برایت فرزند نمونه ای باشم. به خدا نمی دانم با چه وصفی محبت و عشقت را که در دلم همواره زنده است، بیان کنم ...
قتل دختر عاشق، پایان دوستی شوم
ارتباط مان شکل گرفت. حتی خانواده ها می دانستند ما با هم رفت و آمد داریم. از شش ماه قبل من متوجه شدم ما به درد هم نمی خوریم و به همین خاطر منطقی با او صحبت کردم که ارتباط مان را پایان دهیم، اما او نمی پذیرفت و خواستار ادامه دوستی بود. هربارمی گفتم فرصت بدهم تا باور کند اما او بدتر می کرد. روز حادثه به خانه اش رفتم و گفتم ارتباط ما باید تمام شود که او قبول نکرد و سر وصدا راه انداخت. من عصبانی بودم و نمی ...
از تحمل سوگ بگو | درباره کتابی که از سوگ نمی گوید
این جملات به پایان می برد: دقایق زیادی باهم بودیم. من در آغوشت که داشت آرام آرام سرد می شد. عطر مو و تنت مثل همیشه شیرین بود و بوی بهشت می داد. خیلی سختی کشیدی، پدر، خیلی. آن روز آخر را زجر کشیدی، اما صبر کردی، صبر. صبر کردی تا باهم تنها شویم. صبر کردی تا تو باشی و غزاله، پدر و دختر، فندق و غزغز. تو زمان مرگت را انتخاب کرده بودی، پدر. تو رفتنت را دیده بودی. تو پایانت را از قبل نوشته بودی. تو یک ...
هیولای سیاه مشهد : در تجاوزهایم گریه های زنان را نمی دیدم!
کاره است؟ کشاورزی داشت اما الان دیگر نمی تواند کار کند. بعد از ترک تحصیل دنبال چه شغلی رفتی؟ به شاگردی در یک تعمیرگاه خودرو مشغول شدم. چند سال آن جا کار کردی؟ شش سال در تعمیرگاه بودم ولی بعد به کار فروشندگی سیم و کابل روی آوردم. سربازی هم رفتی؟ بله ،سال 88 در کرمان خدمت کردم. با همسرت چگونه آشنا شدی؟ پدرم دختر یکی از دوستانش را به من معرفی کرد که از ...
ادعای زن آقای فوتبالیست معروف ایرانی برای طلاق: شوهرم مرا کتک می زند!
. وقتی وکیل همسرش را دید از کوره در رفته و با صدای بلند شروع به اعتراض کرد. او که بسیار عصبانی به نظر می رسید می گفت: این آقا چه فکر می کند؟ فکر می کند چون آدم سرشناسی است هر کاری می تواند انجام دهد؟ تا حالا دو بار به دادگاه نیامده است. فکر می کند به دادگاه نیاید رای به نفع او صادر می شود؟ از این خبرها نیست. این جا دیگر قانون حرف اول و آخر را می زند. اگر نیاید حکم جلبش را می گیرم! خانم و ...
عکس های همسر آلمانی رضا صادقی
چیزی که گفته بودم باید خط می کشیدم. من گفتم مشکی رنگه عشقه الان من به عشقی دارم می رسم که عشق شاعرانه، قلبی و احساس من است و اگر با رنگی غیر از این بیایم دروغ گفته ام. سرپرستی دختر سوم من دختر دیگری به اسم ایران دارم که به فرزندی قبولش کردم ، او را کنار سطل زباله در اصفهان رها کرده بودند. چون پدر و مادر دارد او را به من نمی دهند ولی حضانت او با من است، قبل از شیوع ...
کارگردان سینما: سینمای دفاع مقدس کار فرهنگی است/ جوانان باید بدانند این خاک چگونه حفظ شده است
السلام را از تلویزیون می دیدم با خودم گفتم این آدم چه فرد خوشبختی است که توانسته پرچم را عوض کند. این کارگردان سینما امه داد: مدتی بعد در برنامه ای دعوت بودم که مجری برنامه صندوق حامل پرچم گنبد امام حسین علیه السلام، تربت قتلگاه و انگشتری مزین به نگین سنگ مزار امام حسین علیه السلام را آورد. آن جا متوجه شدم خدا اگر بخواهد می تواند دنیا را جابجا کند فقط باید در درست را پیدا کنیم و بزنیم. ...
زن 33 ساله: 15 ساله بودم که بهم تجاوز کردند
درون خانه کشید و مورد آزار قرار داد. اگرچه خیلی گریه می کردم اما جرات نکردم به کسی چیزی بگویم و این راز را پنهان کردم. یک سال بعد زمانی که 16سال بیشتر نداشتم عاشق پسری شدم اما وقتی پدرم با ازدواج ما مخالفت کرد، شبانه وسایل شخصی ام را برداشتم و طبق قراری که با غلام احمد گذاشته بودم به همراه او رفتم و نامه ای برای خانواده ام نوشتم که از گناه من بگذرند! آن زمان نمی دانستم به خاطر عشق خیابانی ...
شوهرم با دختر دیگری وارد رابطه شد؛ طلاق تنها راه است
، هرچند زیر بار نمی رفت اما من متوجه شدم و مدارک جمع کردم و به خانواده اش نشان دادم. *حالا هر دوی شما به طلاق راضی هستید؟ رضا به من گفت از اینکه در خانواده ام احساس حقارت می کند ناراحت است و دیگر نمی خواهد با من باشد. من هم قبول کردم در قبال گرفتن فرزندم مهریه ام را ببخشم و از هم جدا شویم. *فکر می کنی راهی برای اینکه همدیگر را ببخشید وجود دارد؟ نه. دیگر ...
آیین نکوداشت تقی دژاکام/ خبرنگارهیچ وقت نباید پشت میزش باشد
تقی دژاکام وی با بیان این که کار من به طور رسمی با ارتحال امام خمینی(ره) در روزنامه کیهان شروع شد افزود: آن زمان روزنامه ها تولیدکننده خبر بودند و اخبار را از دیگر رسانه ها کپی نمی کردند. من زمانی که در روزنامه کیهان مشغول شدم تا یک ماه فقط نگاه می کردم و با مراحل کار آشنا می شدم. دژاکام افزود: خدا نعمت های زیادی به من داده است. من وارد شغل دلخواه خودم یعنی روزنامه نگاری شدم و ...
پدر روحانی شهید سلمان خدادادی آسمانی شد
در اولین روز از آبان ماه سال 1345 در روستای تیرکلا از توابع شهرستان شهیدپرور ساری در خانواده ای مذهبی، چشم به جهان گشود و پس از گذراندن سال های کودکی، تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز کرد و تا پایان مقطع راهنمایی با موفقیت ادامه داد. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله کسانی بود که در مقابل گرو های الحادی و ضد انقلاب به مبارزه پرداخت به طوری که چندین بار مورد آزار و اذیت و آن ها قرار ...
روزی که این نویسنده عاشق شد، قیامت بود
محمد صالح علا در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: پنجشنبه 14 اسفند، ساعت 11 صبح، من عاشق شدم. هوا ابری بود و همۀ باران های عالم سر من می ریخت. گفتن از آن روز که عاشق شدم چه خوب است. مثل این است که روی زخمی را بخارانی، نه بیشتر، پیشتر. عشق مثل [...]
ورود به خانه مجردی زندگی دختر جوان را تباه کرد | سرنوشت سیاهی که پسرجوان برای دختر 16 ساله رقم زد+جزییات
به گزارش اینتیتر به نقل از فرتاک نیوز، ترنم زیبای مهر مادری را هیچ وقت در این 16 سال حس نکردم... تنها چیزی که از مادرم در گوشه ذهنم مانده زورگویی، دستور و محدودیت بود... دیگر از دستورهایش خسته شده بودم و تاب چشم گفتن را نداشتم. خانه محلی شده بود برای حکومت نظامی مادرم... به دنبال آغوش مهر مادری بودم که مرا و رؤیاهایم را بفهمد.... این جملات دختر 16ساله ای است که برای فرار از زورگویی های ...
چالش مرا بپذیر یا من را کلا نپذیر
باورها می تواند جنبه مثبت داشته باشد اما ... حتما شما هم جملاتی شبیه این را از اطرافیان تان شنیده اید: یا همه زندگی مرا بپذیرید یا من را کلا نپذیرید؛ مرا همان گونه که هستم بپذیر؛ من همینم که هستم و به خاطر هیچ فردی خودم را تغییر نمی دهم و ... . هرچند این باورها می تواند جنبه های مثبتی داشته باشد، مثلا می تواند جلوی خودسرزنشی های ما بابت نواقص و ناتوانایی های مان را بگیرد یا به ما کمک کند ...
روایت عجیب مهندس کامپیوتر پس از مصرف قارچ های جادویی
.... از آن شب بگو، چه اتفاقی افتاد که دست به جنایت زدی؟ آن شب کار تولید بازی رایانه ای تمام شد و قرار بود برای کاربران اینترنتی آن را رایگان منتشر کنیم. حتی می خواستیم جشن تولد یکی از دوستانمان را هم بگیریم. راستش من برایش یک شمشیر خریده بودم. چون عاشق یک کاراکتر بازی بود که شمشیر در دستش داشت. اما وسوسه شدم که ماده مخدر قارچ هم تهیه کنم تا دور هم بخندیم. اینترنتی قارچ های ...
سرنوشت وحشتناک زن جوان در مسیر عشق خیابانی به مرد خارجی / شوهرم را تا می توانستم کتک زدم!
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 43 ساله ای است که با سر و صورتی خون آلود و به همراه دو فرزندش وارد مرکز انتظامی شده بود. این زن که مدعی بود شوهرش او را کتک زده است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: من [...]
روایت آنه خدیجه از دیدار با رهبر معظم انقلاب؛ بانویی که با یک دست غوغا کرد
می کنند و گره به گره آن را با عشق می زنند. اما در میان این همه هنر و اصالت، بانویی در دیار ترکمن صحرا نقش ماندگاری را بر فرش بافی و حفظ این سنت کهن گره زده و آن بانو، کسی جز خدیجه پقه نیست؛ بانویی که وقتی در سن هفت سالگی، دست چپش را برای همیشه روی تاب جا گذاشت موجی از نگرانی و دلهره در قلب پدر و مادرش ایجاد شد. آنها تصور می کردند دیگر آینده تک دختر خانه شان با معلولیت و از دست دادن یک ...
تا زیارت کربلا، راه کمی مانده
خودش را مورد قبول خودش قرار بدهد. برادرجان، من راهم را شناخته بودم و عاشق او شده بودم و به لقای او پیوستم. سعی کنید به آقا و مامان روحیه بدهید. از قول من از تمامی فامیل ها و خانواده عزیز خودم حلالیت بطلبید. امیدوارم که همگی مرا بخشیده باشید. تنها رضای خدا در پایان یک وصیت به امت اسلامی و شهیدپرورمان دارم و آن این است که خدا را فراموش نکرده و در هر کاری که انجام می ...
دلیل عجیب این مرد برای طلاق دادن زنش
به گزارش اینتیتر به نقل از اعتماد آنلاین، چرا زوج عاشق قبل از عروسی درخواست طلاق دادند؟ هنوز یک سال نشده یک هفته تا یکسال مانده است. *در این مدت کم چه اتفاقی افتاده که قصد جدایی دارید؟ پریا آنقدر از من توقعات عجیب و غریب دارد که نمی توانم برآورده کنم و تصمیم گرفتم جدا شوم. *همسرت چه چیزی از تو می خواهد؟ قبل از ازدواج گفت حتما باید خانه داشته ...
لامین یامال: بیشتر دوران کودکی ام در پارک بودم و فوتبال بازی می کردم
کوچه و پارک فوتبال بازی می کردم. مرا دروازه بان می گذاشتند، یادم است که توپ به صورتم می خورد اما نه درد احساس می کردم و نه خبری از گریه کردن بود. همیشه زخمی و خسته به خانه برمی گشتم. مادربزرگم به من می گفت که همه اینها برایت خاطره و تجربه خواهند شد. اولین بازی ام برای بارسلونا را درست به خاطر دارم. یادم است که نمی دانستم چگونه باید قبل از بازی خودم را گرم کنم. تقریبا هیچ ایده ای نداشتم که باید چه کار کنم. شروع خوبی بود برای یک سفر شگفت انگیز. ...
تغییر چهره خیره کننده خانم بازیگر سریال درپناه تو بعد ا 27 سال+عکس و بیوگرافی لعیا زنگنه
شاهسواری است. ایستادم وسط همان سالن بیرون و از یکی از اتاق ها آقای لبخنده خارج شد و یکجوری مرا نگاه کرد که انگار از مریخ آمده ام! که بعد من رفتم خانه گفتم رفتم به دفتری که همه ی چیزش غیرعادی بود! مدتی بعد زنگ زدند، گفتند برای کار بیایید و من هم رفتم، فقط بدلیل آدم هایش... من خیلی اینجوری ام. خلاصه این که آمدم و تمرین های کلی بیان و احساس و این مسائل شروع شد ولی بازهم نمیدانستم ...
پسر خشمگین خانواده نامادری را قتل عام کرد
دستگیری سه مرد در رابطه با قتل زن راننده خودرو اینترنتی، متهمان در حالی جنایت را به گردن دیگری انداخته اند که جسد سوخته ای در همان حوالی محل جنایت کشف شده است. بیشتر بخوانید فرجام عشق های هوس آلود! هر بارسرگذشت دخترانی را مطالعه می کردم که در دام عشق های خیابانی گرفتار شده اند و سرنوشتشان به تاریکی رقم خورده است، همواره خودم را توجیه می کردم که آن ها درگیر عشقی پاک نبوده اند ...
برای دفاع از خودم یک دختر را کشتم
و گردن و دست من زد و گفت بیا خودکشی کنیم. من برای دفاع از خودم و برای اینکه جانم را نجات دهم یک دفعه شمشیری را که برای تولد فهمیه خریده بودم، برداشتم. واقعاً قصد کشتن او را نداشتم اما حالم طوری بود که اصلاً چیزی متوجه نمی شدم. به خودم که آمدم با جسد سحر و احمد مواجه شدم و تصمیم گرفتم خودم را بکشم، اما نتوانستم. بعد از آن با خون احمد می خواستم روی دیوار کلمه انگلیسی را که معنایش متأسفم است، بنویسم که از هوش رفتم. هرگز تصور نمی کردم که عاقبت مصرف آن قارچ ها، توهمی باشد که منجر به قتل شود و بسیار پشیمانم. ...
بی حیایی خجالت آور ریحانه و مجید جلوی دوربین های شرکت ! / پشیمانم آقای بازپرس !
به گزارش ریحانه، زن جوان پس از حضور در اتاق بازپرس گفت: توانستم در یکی از رشته های مهندسی دانش آموخته شوم. در همان روزها بود که با دانیال آشنا شدم و مدتی بعد با هم ازدواج کردیم. دانیال بیکار بود و هیچ گاه برای پیدا کردن کار تلاشی نمی کرد. پدر و مادرش هم او را به خاطر بداخلاقی هایش طرد کرده بودند و هیچ کمکی به او نمی کردند. وی ادامه داد: حدود 2 ماه از برگزاری مراسم عقدمان سپری شده بود ...
دختر جوان پدرش را با 18 ضربه چاقو کشت / قتل خونین بخاطر کینه از پدر + جزییات
غذا می خرید و آنها را به تنهایی در پشت بام می خورد و به خانه می آمد. از رفتارهای او خسته شده بودم. به همین خاطر از چند ماه قبل تصمیم گرفتم کاری کنم تا همگی از دست او خلاص شویم. وی در تشریح جزییات جنایت گفت: آخرین بار مادرم را به بهانه خرید گردن مرغ برای گربه هایم از خانه بیرون فرستادم .از برادرم خواستم تا صدای ضبط را زیاد کند. سپس با 2 کارد آشپزخانه بالای سر پدرم که خوابیده بود رفتم و چند ...
مروری بر تیتراژ های به یادماندنی علیرضا قربانی
صفر درجه | نام قطعه: من عاشق چشمت شدم من عاشق چشمت شدم با مطلع وقتی گریبانِ عدم؛ با دستِ خلقت می درید، وقتی ابد؛ چشمِ تو را پیش از ازل می آفرید و ... سروده افشین یدالهی، هنوز هم در ذهن اکثر طرفداران علیرضا قربانی، بهترین اثر اوست. همانطور که بسیاری از علاقه مندان به آثار حسن فتحی، مدار صفر درجه را موفق ترین اثر او می دانند. در این سریال که عاشقانه ای را در بستر جنگ جهانی دوم به تصویر می ...
نگار پوراحمد و گناه نابخشودنی من!
یادداشت / جمشید پوراحمد شدم از عشق تو شیدا کجایی؟ به جان می جویمت جانا، کجایی؟ همی پویم به سویت گرد عالم... همی جویم تو را هر جا، کجایی؟ دیده بودم هندی ها وقتی می خواهند میمونی را شکار کنند، سیبی را در کوزه ای می گذارند که دهانه ای باریک دارد، میمون زمانی که دست در کوزه می کند و به برای بیرون آوردن سیب به آن چنگ می اندازد، دیگر دیر شده و گرفتار می شود، میمون ...
بیوگرافی حمیدرضا قربانی، زندگی هنری، شخصی و علایق+ اینستاگرام
میدان رسالت رفت و با خوانندگان زیرزمینی رپ آن زمان آشناشد. حمیدرضا: آن موقع دوران بدی را از نظر مالی می گذراندم و مجبور بودم برای تامین هزینه های شخصی و موسیقی ام در یک مغازه کفش فروشی در میدان بهارستان کار کنم . یک روز عصر پنجشنبه به اتفاق یکی از دوستانم به پارک بسیج زمانی که شهربازی بود رفتیم در حال گشت و گذار بودیم که ناگهان دیدم موزیک من به نام مادر که برای مادرم خوانده بودم در یکی از بوفه های ...
سعادت در پیمودن راه امام حسین(ع) است
و یا شناوری در دریای بیکران که هیچ امیدی رهایی ندارد. آیا به انتظار مرگ می نشینی تا تو را دریابد. هرگز، برادرم ببیندیش شما مرا می بخشید از شما می خواهم برایم طلب آمرزش نمائید. مادرم بدان که انسان تنها در مقابل مرگ تسلیم است و هیچ کاری از او برنمی آید پس چه بهتر که این مرگ در راه عشق، در راه آن کسی باشد که انسان او را می پرستد و به صورت شهادت انسان ملقب بشود که بزرگ ترین نام های شهادت ...