بغض کاپیتان تیم ملی بوکس شکست/ موسوی: آقای رحمتی، تهمت نزنید
سایر منابع:
سایر خبرها
مادر شهید اقتدار: عملیات وعده صادق دلم را آرام کرد
.... حسین پسر دیگرم هم که خبر داشت سریع رفته بود پادگان و دیده بود همه چیز می سوزد. آمد خانه. به بچه ها گفتم: امروز خودتان غذا بخورید، من بدنم جان ندارد. انگار به قلب مادر الهام می شود. آنها گفتند ما هم گرسنه نیستیم. البته پسرهایم هم قطعی نمی دانستند که وحید شهید شده. حال و هوای خانه شهید طهرانی مقدم بعد از عملیات وعده صادق مادر شهید رنجبر خاطرنشان کرد: فردا صبحش پسرها گفتند ...
شوهرم لجباز است؛ طلاق می خواهم
سپیده بعد از 6 سال زندگی مشترک خواستار جدایی است. این زن می گوید لجبازی های شوهرش او را به ستوه آورده و دیگر تحمل ندارد. سپیده برای اعتمادآنلاین از دلایل درخواست طلاقش می گوید: *چند سال است که زندگی مشترک داری؟ 6 سال است که به طور رسمی ازدواج کرده ام و 2 سال هم نامزد بودم، یعنی من و حسین تقریباً 8 سال است در کنار هم هستیم. *بچه هم دارید؟ یک ...
زن فوق زیبا و قدبلند بهرام افشاری دو متری / کم از شوهرش ندارد ! + عکس های خانوادگی و بیوگرافی
.... پدرم هم که بعد از چند سال بیمار شد و فوت کرد. زمانی که خودم را شناختم بیشتر وقتم را در بیمارستان به سر می بردم و در حال پرستاری کردن از پدرم بودم که البته افتخار میکنم که توانستم نوکری و پرستاری پدرم را کنم و از همه مردم خواهش میکنم که قدر پدر و مادر خود را بدانند. ازدواج بهرام افشاری عکسی از بهرام افشاری در فضای مجازی منتشر شده است که حواشی زیادی برای این ...
خردجو؛ آن گونه که بود
از طرف دیگر برای اینکه این موسسه اعتباری و سرمایه گذاری به هدف های خود برسد، لازم بود در بخش خصوصی ایجادشده و قسمتی از سهام آن هم به بانک های اروپایی و آمریکایی فروخته شود و در عین حال اکثریت سهام در دست ایرانیان باقی بماند. دولت در سال1337ش از شرکت لازار فرر و شرکت بین المللی سرمایه گذاری چیس که مقر هر دو در نیویورک واقع بودند، دعوت کرد یک هیات موسس برای تاسیس بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران متشکل از چند موسسه سرمایه گذاری خارجی و صاحبان صنایع معتبر ایرانی تشکیل دهند. این مقدمات انجام شد و بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران در20مهر1338 شروع به کار کرد. هنگامی که این بانک در تهران تا ...
عاشقانه سرای روز های روشن | گفت وگو با مهران پوپل شاعر جوان افغانستانی
...: نمی دانم شکنجه را چگونه باید توضیح بدهم... این نوع شکنجه را قبلا در فیلم ها دیده بودم. پس از اینکه دقایقی با چوب به پا های من زدند، اطرافم نشستند و سؤال هایی می پرسیدند. سؤال هایی که به دلیل ایستادگی و مبارزه بدون هراس من در سال های اخیر در مقابل آن ها که همه مردم شهر ما را با کشتن و دربند کشیدن، مطیع خودشان کرده بودند، برایشان ایجاد شده بود. می پرسیدند: چه کسی تو را حمایت می کرد ...
محمد علی جهان آرا؛ سردار مقاومت و ایستادگی
نقل از همسر شهید) امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را می دیدیم. بچه ها توسط بی سیم شهادت نامه خود را می گفتند و یک نفر پش بی سیم یادداشت می کرد. صحنه خیلی دردناکی بود. بچه ها می خواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آن ها را بزنیم، بعد بمیریم. تانک ها همه طرف را می زدند و پیش می آمدند. با رسیدن آن ها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آرپی جی داشتیم. با ...
برزخ دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه
مشاوره است، او می گوید که: بار اول که به من تذکر داده شد به خودم مسلط باقی ماندم. من لباس آن روز را تغییر دادم و دیگر نپوشیدم. یک مانتوی بلندتر انتخاب کردم و کاملا مطمئن بودم دیگر مورد بررسی این افراد قرار نمی گیرم همین اتفاق هم افتاد، آن روز تذکری به من داده نشد و من با خودم گفتم، بسیار خوب همین را می پوشم و تمام! مدام این را تکرار می کردم که اصلا حوصله اعصاب خردی را ندارم، اما روز بعد مجدد برای ...
سحر دانشور: حوزه زنان رسانه ندارد!
...، هفته بعد آن وزارت بهداشت هم دستور توقف کلیه اعمال غیرقانونی آرایشگاه ها را داد. برای خود ما خیلی جذاب بود که در این موج رسانه ای جدی که به وجود آمده، این دو گام مهم برداشته شد. سر اقتصاد سیاسی هم بیژن اشتری نسبت به برنامه واکنشی نشان داده بود. قسمت پنجم را که پخش کردیم تنفس آنتن داشتیم، گفتیم یک قسمت خط سوم در زمان خودش تکراری پخش شود. من گفتم الان که برنامه دارد دیده می شود اگر قسمت اول که حرف ...
بازیگر فرندز نقش ایندیانا جونز را رد کرد/ هریسون فورد پذیرفت
اسپیلبرگ بروی و با او صحبت کنی. من به خانه استیون اسپیلبرگ رفتم، قبلاً او را ندیده بودم. حدس می زنم، حدود یک ساعت بعد، نقش را گرفته بودم. هریسون فورد تایید کرده که این فرنچایز به طور رسمی به پایان رسیده و گفت: گردونه سرنوشت آخرین فیلم این مجموعه است و این آخرین باری است که من نقش این شخصیت را بازی می کنم. ...
امیرحسین صادقی: همه کار کردند تا استقلال قهرمان نشود/ یعنی چه که به مادرم بدترین فحش ها را می دهی؟/ ...
بعد از صحبت هایی که امیرحسین صادقی علیه مدیریت باشگاه پرسپولیس (رضا درویش) داشت، با شکایت باشگاه پرسپولیس و پیگیری صورت گرفته اکنون مدافع و کاپیتان اسبق استقلال به کمیته اخلاق دعوت شده است. در این رابطه صحبت های امیرحسین صادقی را با ورزش سه بخوانید: *در فضای مجازی دیدم که دعوت شدم. صبح که از خواب بیدار شدم و چشمم را باز کردم دیدم نوشته اند کمیته اخلاق مرا دعوت کرده. اما نه ...
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
بوسیدم و گفتم: هر مامانی یه دختر خوب مثل تو داشته باشه، غصه نداره. خندید و خودش را چسباند به مادرش. خانم همسایه گفت: البته سیمین خانم! چون حالا اسم مادر و دختر را می دانستم. برای امشب نذری می پخته تا بعد نماز ببرد مسجد برای توزیع که سُر خورده و آب جوش ریخته روی دست و پاهایش. خیلی ناراحت بود که نمی تواند کار را ادامه دهد. یاد بوی پیازداغ افتادم و مامان خودم. رو کردم به سیمین خانم ...
استورمی دنیلز کیست و میان او و دونالد ترامپ چه اتفاقی افتاده است؟
مجله گلف با عکس خودش روی جلد را به او نشان داد. دنیلز در سال 2018 به برنامه 60 دقیقه شبکه سی بی اس درباره محتوای جلسه ملاقات آن شب گفت: من به او گفتم یکی باید آن مجله را از دستت بگیرد و چند ضربه به پشتت بزند. او هم برگشت و شلوارش را کمی پایین داد -در حالی که لباس زیرش هم پیدا بود- و من هم چند ضربه ای زدم. بیشتر بخوانید: همه زنانی که به جنگ ترامپ رفتند/ از بازیگر فیلم های مستهجن ...
روند شکل گیری شعر ایلام زمینه ساز ترقی دیگر رشته های هنری استان شد
از گفتن چند جمله معلم از من پرسید این جمله ها را چه کسی به تو گفته است؟ و من گفتم خودم، برای راستی آزمایی، چند کلمه به من گفت و تأکید داشت با این ها یک جمله دیگر بساز، بعد از اینکه آن جمله را گفتم مورد تشویق همکلاسی ها و دوستان قرار گرفتم. آنجا بود احساس کردم برای خودم کسی هستم و صورتم از خوشحالی سرخ شده بود. این شاعر که در ایلام او را به عنوان مجری صدا و سیمای ایلام می شناسند، ادامه ...
هدایت گنده لات ها به سبک شهید ابراهیم هادی؛ اول زورخانه، بعد هیئت
را دیدم که بعد از ورزش جعبه شیرینی خرید و پخش کرد و گفت: رفقا! من مدیون همه شما و مدیون آقای ابراهیم هستم. از خدا خیلی ممنونم؛ من اگر با شما آشنا نشده بود معلوم نبود الان کجا بودم؟ ما هم با تعجب نگاهش می کردیم؛ با بچه ها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت می کردم. چقدر زیبا یکی یکی بچه ها را جذب ورزش می کرد و بعد هم آنها را به مسجد و هیئت می کشاند و به قول خودش می انداخت تو دامن امام حسین. یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین افتادم که فرمود: یا علی اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن می تابد بالاتر است. ...
عثمانی ها فارسی آموختند تا شعر بگویند/ تفاوت های ایران و ترکیه در ادبیات کلاسیک و مدرن
چندین سال، پس لرزه خواهد داشت و یک کتاب، ممکن است همان 10 نفر یا 20 نفر یا حتی تعداد بیشتر را نسبت به آن وقایع آگاه کند. پس آن موقع به سمت آن کتاب می روم. نه اینکه دنبال آن کتاب بگردم. من معمولاً کتاب هایی که به دستم می رسد یا می خرم، می خوانم. یعنی اول نظرات درباره آن را می خوانم ممکن است کتاب ترکی یا انگلیسی باشد و ببینم که مردم چه نظری درباره آن دارند، نقد آن را می خوانم و بعد می بینم اگر آن ...
از همسری بشنو که در ساخت موشک مؤثر بود!
گفتم پیام من را به سیدحسن برسانید، ایشان خیلی دوست داشتند به لبنان بیایند. خبر که به سیدحسن نصرالله رسید اختصاصی ما را برای عید دعوت کردند. سیدحسن نصرالله گفتند، چون آقا خودشان خدمت شما آمدند من هم خودم خدمت تان می رسم. ایشان تشریف آوردند. من از ولایتمداری می گفتم، اما وقتی ایشان رشته کلام را به دست گرفتند، دیدم من زیره به کرمان بردم. آن موقع عماد مغنیه هم شهید شده بود. آنجا فهمیدم که عماد ...
خانه دنیا یا خانه آخرت؟!
دوستان شهیدم آمده و دست مرا گرفته که با خودش ببرد. من همه اش به تو نگاه می کردم، به بچه ها. شماها گریه می کردید و من نمی توانستم بروم. خانم، شما باید راضی باشید که من شهید بشوم. انگار داشتند جانم را از توی بدنم می کشیدند بیرون. مستأصل نگاهش کردم. گفت: خانم! شما را به خدا رضایت بدهید. ساکت بودم. گفت: خانم شما را به فاطمه زهرا(س) قسم، بگویید که راضی هستید. ساکت بودم. اشک تا پشت پلک هایم آمده بود، اما نمی ریخت. گفت: عفت؟ یک دفعه قلبم آرام شد. گفتم: باشد من راضی ام. یک هفته بعد علی شهید شد. خودم رضایت داده بودم که شهید بشود، ولی اصلاً فکر نمی کردم اینطور با نامردی او را بزنند. ...
موهایم را برای شوهر بی غیرتم فروختم / عشق خیابانی مرا به کیسه بوکس شدن شوهرم رساند
صورت دوره ای کار می کرد و بعد از مدتی بیکار بود و مجدداً سر کار می رفت زمانی که سر کار نمی رفت مشکل پولی داشتیم با وجود یک بچه و مستاجر بودن فشارهای زیادی را تحمل کردم از طرفی همسرم همان رفتارهای پرخاشگرانه و اعتیاد ضرب وشتم را داشت و هر چیز کوچکی عصبانی اش می کرد و مرا کتک می زد تصمیم گرفتم سر کار بروم شروع کردم به موسسات نظافتی سر زدم بالاخره کار پیدا کردم و برای نظافت خانه ها می رفتم دست و پا ...
مصاحبه کم سابقه بنیان گذار تلگرام: به دنبال آزادی هستم، نه ثروت
پاول دورف در مصاحبه ای کم سابقه از بی طرفی تلگرام، امنیت کاربران و فشار اپل و گوگل می گوید و معتقد است پیام رسان های دیگر 6 سال از تلگرام عقب ترند. پاول دورف اهل مصاحبه نیست و به ندرت درباره ی او در رسانه ها صحبت می شود؛ اما حالا برای اولین بار به دو روزنامه نگار، یکی با دیدگاه لیبرال و دیگری با دیدگاه محافظه کار، اجازه داده است به دفتر تلگرام در دبی بیایند و شخصا با او مصاحبه کنند. مصاحبه ی دورف با تاکر کار ...
مرد ثروتمند قربانی طلب یک میلیارد تومانی
تیم جنایی احتمال می داد، بهزاد، دومین فردی که وارد برج شده بود، در همان حوالی با حالتی آشفته و پریشان دیده و بلافاصله مرد جوان بازداشت شد. وی در تحقیقات گفت: امیر با شهرام اختلاف مالی داشت و شهرام روز حادثه برای صحبت درباره اختلاف مالی به خانه اش رفت. او از من خواست بیرون برج منتظرش بمانم. بعد از نیم ساعت با من تماس گرفت و خواست به خانه امیر بروم. به محض ورود با جسد امیر مواجه شدم و ...
شهید ابراهیم هادی، ستاره ورزش کشتی ایران
کنم این طوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاء الله در جلسه هفتگی خدمت می رسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم. بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت می کردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره! با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی می گی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی؟! گفتم: نه، راستی کی بود؟! جواب داد: این آقا یکی از ...
ماجرای باردار شدن مجری جنجالی تلویزیون
کمی از من درخواست حلالیت داشتند. با خودم گفتم من هیچ سالی دعوت کسی را قبول نمی کردم، چرا قبول کردم مهمان این برنامه باشم؟ به گفته صادقی، چون ایام کرونا حرم امام رضا (ع) تعطیل بود، من پشت حرم حضرت ایستادم و چند روزی مهمان امام رضا (ع) بودم. من ساعت ها به صحن حرم نگاه می کردم و گفتم تو کمکم کن! منبع: باشگاه خبرنگاران جوان ...
کاسمیرو: آنچلوتی وقتی فهمید رئال مادرید را ترک می کنم گریه کرد
همه چیز تمام شده است. من برای صحبت با آنچلوتی به دفترش رفتم. در را باز کردم و آنچلوتی را در حال گریه کردن دیدم. به کارلو گفتم: “تو نمی تونی گریه کنی مرد. هر کسی جز تو می تونه گریه کنه، اما تو یکی نه.” آنچلوتی به من گفت: “کاس، نمی دونم چرا دارم گریه می کنم اما من تو رو خیلی دوست دارم. نمی خوام تیم رو ترک کنی.” آن لحظه، تنها باری بود که برای رفتن تردید کردم... فهمیدم که چه افراد زیادی در رئال مادرید من را دوست دارند، اما من به یونایتد قول داده بودم و قول من از هر چیزی مهم تر است. ...
اوج و حضیض یک ستاره/ من روماریوی ایران بودم اما با یک اشتباه همه چیز بر باد رفت!
به گزارش شبکه خبری تحلیلی حزب الله ، علی اکبریان از 16 سالگی در فوتبال ایران قد کشید و دوران درخشانش در استقلال باعث شد که آبی ها به او لقب روماریوی ایران را بدهند. بازیکنی که علاوه بر استقلال، سابقه بازی در پرسپولیس را داشت بعد از یک مصدومیت از دنیای فوتبال وداع کرد. هر چند که به گفته خودش قصد داشت وارد دنیای مربیگری شود تا به آرزوهایش برسد، 3 ماه درگیری با بروکراسی اداری او را ناامید کرد و مسیرش را تغییر داد. به ناگاه کار او به رفقای ن ...
خودتان را آماده کنید...
نیامده بود. به او گفتم مصطفی میگن تو دیوونه ای که رفتی سوریه. خودت رو ناکار کردی اومدی. زبانش هنوز سنگین بود. با چشم های نیمه باز جوابم را داد: من باید می رفتم. هنوز هم می خوام برم. چند روز بعد، یک جوان افغانستانی را آوردند کنار مصطفی. او هم مدافع حرم بود و دستش را عمل کرده بودند. همین سؤال را از او هم پرسیدم. گفتم: تو هنوز بیست سالت هم نشده؛ رفتی چه بلایی سر خودت آوردی؟ با لهجه افغانی جواب داد: بابا ...
عکس العمل فرمانده ارتشی وقتی حس کرد کسی شده است!
فاش نیوز - برادر همسر شهید اردستانی می گوید: در هنگام ملاقات با امام (ره) احساس کردم کسی شده ام که امام (ره) ما را به حضور پذیرفته اند. برای اینکه دچار هوای نفس نشوم و خدای ناکرده غرور مرا نگیرد، تصمیم گرفتم به سراغ فقیرترین مرد روستا بروم. خبرگزاری تسنیم ، سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی در روستای قاسم آباد از توابع شهرستان ورامین متولد شد. وی تصمیم گرفت سال 1350 وارد دانشکده خلبانی ...
صبوری های زنی که در ساخت موشک موثر بود
تحقیر می شد. می دانید، شهید مطهری مثالی می زند که قطاری که در حال حرکت است همه به آن سنگ می زنند. کلاس ژیمناسیک، در حسینیه! صحبت حاج خانم که به اینجا رسید خانم جوانی وارد حسینیه شد. بعد از خوش و بش متوجه شدیم دختر خانم شهید طهرانی مقدم رو به رویمان ایستاده. به مادر اعلام کرد که ساعت یک ربع به 5 کلاس ژیمناستیک شروع می شود. ما همگی تعجب کردیم؛ کلاس ژیمناستیک در حسینیه ...
70 سال تاخیر!
ایران نبود، بلکه من هم جزو اشخاصی دعوت شده بودم که آنها را به سبب موقعیت و سوابق کارشان به این اجلاس دعوت کرده بودند. ارهارد به عنوان رئیس هیات نمایندگی آلمان فدرال در این جلسه شرکت داشت. یک روز به ملاقات او رفتم و ضمن صحبت های دیگر گفتم که بعد از این همه اقدامات شما و ما و بعد از این همه معطلی، تازه دماگ-کروپ پیشنهادی برای ما فرستاده است که به علت فقدان جنبه مشارکت و سرمایه گذاری برای ...
پسر صدیقه خانم که اروپایی ها را شگفت زده کرد
سال های کودکی، ناچار بود برای گذران زندگی کار کند. او در بزرگداشتی که سال 88 برایش برپا شد، گفته بود: زندگی من کش و قوس های فراوانی داشته است، من حتی دو زار پول نداشتم تا کتاب و دفتر بخرم و مدرسه بروم. زمانی هم که فرد خیری پیدا شده تا خرج تحصیل ام را بدهد، دیگر سن من از مدرسه گذشته بود و تنها توانستم یک هفته اکابر بروم و با همین سواد، امروز می توانم روزنامه بخوانم. افشار که ...