درخواست پدر و مادر مقتول برای قصاص عروس
سایر منابع:
سایر خبرها
من عاشق برادرشوهرم شدم / برادرکشی زیر سایه خیانت عروس
بنام ساناز " 21ساله در اظهارات خود گفت به همراه همسرم از منزل خارج و پس از خرید تنقلات قصد رفتن به پارک را داشتیم که ناگهان فردی بلند قد از پشت به همسرم حمله ور شده و با چاقو به گردن وی زد که من نیز از محل فرار کرده و به خانه مادرم رفتم. با بررسی مستندات به جای مانده از صحنه قتل و تحقیقات تخصصی از اطرافیان و اهالی محل، معلوم شد، شب حادثه فردی که ظاهرا مهمان مقتول بوده به همراه مقتول در محل مشاهده ...
عاملان قتل خیابانی در یک قدمی میز محاکمه
دو متهم این پرونده شناسایی و بازداشت شدند و پس از انتقال به پلیس آگاهی و در همان بازجویی های اولیه به درگیری اعتراف کردند. کیوان در توضیح ماجرا به مأموران گفت: شب حادثه برای خرید از مغازه دوستم از خانه خارج شدم، وقتی جلوی مغازه اش رسیدم مقتول با دو نفر دیگر که داخل خودرو بودند به طرز مشکوکی داخل مغازه را نگاه می کردند. دوستم گفت احتمالاً اینها می خواهند خفت مان کنند. دقایقی بعد من و ...
زن خواهان طلاق خطاب به قاضی: در تعقیب شوهرم متوجه شدم دختربچه ای او را بابا صدا می زند!
دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می خواهم. قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف های همسرت را تأیید می کنی تو واقعاً ...
اولین زن قاتل در ایران که بود؟ + تصاویر
اولین زنی که در تاریخ جنایی کشور به چوبه دار سپرده شد، اسم عجیبی دارد؛ ایران شریفی. ایران شریفی در زندان قصر و چند ساعت قبل از رفتن به سوی چوبه دار به قاضی عسگر می گوید: من قربانی چند نفر شدم؛ من را در بچگی شوهر دادند و از همان زمان بدبختی من شروع شد. من هفت بچه دارم؛ یکی از دیگری بهتر و احساس مادری را خوب می فهمم. و بعد هم این بیت شعر را می خواند: گیرم که خلق را به فریبی بفریب/ با دست ...
احمدعباسی: نمی دانم پاداش مان چیست ولی قول آینده را دادند
؟ قبل از دریافت جوایز فردی در روز پایانی جام ملت های فوتسال آسیا گریه کردید. دلیل این موضوع چه بود؟ ، وی در واکنش به این سؤال اظهار داشت: من به خاطر اعضای خانواده ام، پدرم، مادرم، همسرم، خواهرم و همه آنهایی که دیدند من در 10 یا 12 سال اخیر از کجا به کجا رسیدم، فقط برای آنها خوشحال بودم. جایزه فردی فقط به خاطر خانواده ام مرا خوشحال کرد، چرا که آنها از این بابت خوشحال هستند، وگرنه من اصلاً ...
شهیدی که سرنوشتش با پاییز عجین شد
سمت سپاه ملایر راه می افتیم تا اطلاع دقیق تری از رسول بگیریم. خیابان ها حسابی شلوغ است. دسته دسته مردم عزادار برای زنجیر زنی و پخش نذری در خیابان ها هستند و تقریبا مسیر بسته شده است. پدرم با مشاهده اوضاع و احوال نامناسبم، به اجبار من و مادرم را به دهنو برمی گرداند و قول می دهد که فردا صبح با برادرم پیگیر خبری از رسول باشند. تا صبح بی قرارم. هر لحظه منتظرم تا برادرم از در وارد شود و ...
اعتراف به قتل در حمایت از رفیق
مردی که در حمایت از رفیقش دست به قتل زده است، مدعی شد مقتول مست بود و قصد اخاذی داشت. به گزارش اعتمادآنلاین ، متهم که پس از مدتی فرار بازداشت شده است به قتل اعتراف کرد و گفت یک بار از دست مقتول به همراه دوستش فرار کرده بود. مأموران اوایل سال گذشته در جریان درگیری خونینی در جنوب تهران قرار گرفتند. مرد زخمی که شهرام نام داشت ساعاتی بعد از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد ...
جنایت فجیع در هواخواهی یک دوست در جوادیه تهران + جزییات
سوار موتور شدیم. سر چهارراه من به بهانه خوردن جگر از موتور پیاده شدم و خسرو با موتور به مسیرش ادامه داد که 100 متر جلوتر آنها خسرو را خفت کردند. وی ادامه داد: من با صدای داد و فریاد دوستم به سمت شان دویدم و دیدم شهرام در حالی که مست بود و چاقویی در دست داشت خسرو را به کرکره مغازه ای می کوبد.من برای نجات دوستم جلو رفتم که چاقوی شهرام به دستم خورد .من همان لحظه چاقو کشیدم و چند ضربه به او ...
ماجرای قتل زن جوان 37 ساله فاش شد/ شک این مرد را قاتل کرد
آمبولانس رسید، زن جوان به دلیل شدت جراحات جانش را از دست داده بود. در این شرایط گزارش این حادثه به قاضی سالار صنعتگر، بازپرس جنایی تهران اعلام شد و او به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شدند. بررسی های اولیه از این حکایت داشت که مقتول، زنی 37 ساله بود که با 20 ضربه چاقو به قتل رسیده بود. بررسی ها نشان می داد که قاتل فردی آشنا بود و این دو ظاهرا قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند ...
مرگ اسرار آمیز مادر و دختری ساکن برجی در تهران
حادثه 24 - در جریان 3حادثه جداگانه، 3زن و یک مرد جانشان را از دست دادند و حالا رازگشایی از این پرونده ها توسط تیم جنایی پایتخت آغاز شده است. نخستین حادثه که صبح دیروز به بازپرس جنایی تهران گزارش شد، مرگ اسرار آمیز مادر و دختری بود که ساکن برجی در شمال پایتخت بودند. آنها از چند روز قبل ناپدید شده بودند و یکی از اقوامشان گزارش گم شدن آنها را به پلیس داده بود. وقتی مشخص شد که از کشور خارج ...
نجات دادم تا آسوده بخوابم
تلاش کردم او را متوجه ماجرا کنم. راننده خودرو را چند متر مانده به من متوقف کرد. تعجب کرده بود که چرا در وسط جاده خودم را اینگونه می زنم. گفتم پل خراب شده و نباید جلوتر برود. او که متوجه ماجرا شد، خودرویش را در این سوی پل پارک کرد و با شهرداری و پلیس تماس گرفت تا کمک بخواهد. دهقان فداکار مرندی حالا وجدانش راحت است و می گوید که نمی توانست از کنار این ماجرا بی تفاوت عبور کند و باید برای نجات ...
اعترافات هولناک زنِ بی رحم به قتل همسرش
8 آبان سال 1401 مأموران پلیس با تماس تلفنی زنی جوان مبنی بر قتل مرموز شوهرش به یک دامداری در منطقه دماوند رفتند. بررسی های اولیه نشان می داد مرد 43 ساله با ضربه های جسم سخت به سرش جان باخته است. زن جوان در توضیح ماجرا گفت: من و همسرم با پسر 10 ساله و دختر [...]
می گفت شهادت در جوانی قشنگ است
مأموریت اعزام کنند. به هر حال مأموریت محمد به تأخیر افتاد و بعد از پایان روضه خوانی به تهران برگشتیم. سه شب قبل از اعزام آخر محمد به سوریه، پسرعمویش را که تازه عقد کرده بود با تازه عروسش و بزرگتر ها برای شام دعوت کردم. بعد از شام محمد جلوی میهمانان به من گفت: مادر دعا کن این دفعه مادر شهید شوی! زن عمویش ناراحت شد و گفت: محمد چرا دست از این حرف هایت بر نمی داری؟ محمد گفت: ناراحتی ندارد. مادرم چند سال ...
قتل این بار با چماق!
حکم قصاص نفس ساقی محل که معتاد بی پول را با ضربه چماق به قتل رسانده بود در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و بدین ترتیب خرده فروش مواد مخدر در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت. این ماجرای تلخ نیمه شب پانزدهم اردیبهشت 1397 هنگامی در شهر مرزی سرخس آغاز شد که سرنشینان یک خودرو، پیکر نیمه جان و خون آلود مرد معتادی را شبانه کناردر منزلی داخل یک کوچه انداختند و از محل گریختند. لحظاتی بعد اهالی منزل ...
چرا مشکلات حل نمی شود؟
باید انقدر به مخلوق خودش شک داشته باشه؟ انگار از پیمودن راه طولانی بی حاصل خسته ام و نشسته ام. دارکوب هم دست بردار نیست. می کوبد و می کوبد. چشم باز کردم و یادم آمد همه چون باد می دویدند. تنها من بودم که یک پایم لاغرتر از پای دیگر بود. بلند می شدم سکندری می خوردم. پای لنگ کم بود، این هم شد قوز بالای قوز. خدایا دیگر نمی توانم تنهایی را تحمل کنم. مادرم دو سال پیش در شبی تابستانی ...
اقدامات فرهنگی جای حکمرانی فرهنگی را گرفته است
شود؟ می دانید چرا نمی توانیم تصمیمات بلندمت بگیریم؟ چون ما برنامه مصوب فرهنگی نداریم. اگر برنامه فرهنگی بلندمت باشد دولت ها مکلف به اجرایش هستند. هر دولتی باید آن را اجرا کند. بعد دولت ها باید برنامه اجرایی برای اجرای آن بیاورند. مثل چشم انداز که باید تبدیل به چند برنامه پنج ساله بشود. هر دولتی می آید در چهارچوب این برنامه های کلان باید برنامه هایش را بیاورد. فقط ممکن است این دولت بهتر ...
انتقام تکان دهنده از یک معلم سالخورده در خیابان؛ من پیرمرد، زدن دارم +فیلم
، می زنه زیرش و عذرخواهی هم نمی کنه. بعد یک عده گفتن نه! گناه داره! این رفتار حقش نبود! علیرضا: اگر قرار بر مقابله به مثل و تلافی باشد، اشخاص متعددی به ما بدهکارند. امید: بعد از سیلی درست لیلا به پدر بی لیاقتش تو برادران لیلا، این درست ترین واکنش یک دانش آموز قربانی به ناظم بی وجدان و نفهم مدرسه بود. فرهاد عشوندی، روزنامه نگار: تقریبا متنفر بودم از هفته اول مهر و از ...
شوهرم را کشتم چون به دختر هفت ساله مان دست درازی کرد
که فردی وارد خانه شد و شوهرم را کشت. فکر می کنم کسی که شوهرم را کشته صاحب کار اوست. این زن 42 ساله به مأموران گفت: چند ماه قبل من و شوهرم به همراه بچه هایمان به دماوند آمدیم و ساکن شدیم. در یک گاوداری کار می کردیم. روز حادثه وقتی گوسفندها را دوشیدیم صاحب کار شوهرم از او خواست شیر را به مغازه ببرد اما شوهرم گفت دیروقت است و این کار را نمی کند. سر این موضوع با هم جروبحث کردند و بعد شوهرم ...
شوهرم قصد آزار دخترمان را داشت!
ها را آب بدهیم. بیرون با سنگ او را زدم که در جواب دو لگد به من زد و وارد ساختمان شد. وقتی خوابید میله آهنی را برداشتم و چند ضربه به سرش زدم که مرد. کمی کنار جسدش ماندم و بعد همسایه ها را خبر کردم. پسر منیر هم در تحقیقات ادعای مادرش را تایید کرد و گفت : وقتی متوجه نیت پدرم شدم، جیغ کشیدم تا مانعش شوم. سکانس پایانی؛ پای میز محاکمه با تکمیل تحقیقات و شکایت پدر و مادر مقتول، برای منیر کیفرخواست صادر شد و پرونده اش برای محاکمه به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی سجاد منافی آذر ارسال شد. ...
یادکردی از شهید محسن وزوایی/ از تسخیر لانه جاسوسی تا شهادت در الی بیت المقدس
در زمره شهدا به حساب می آیم و از خدا می خواهم که مرا به حال خود وا مگذارد که بنده ای حقیر و زبون هستم و به درگاه کسی غیر از تو نمیتوانم رو بیاورم. اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک و، اما پدر و مادرم از وجود داشتن چنین پدر و مادری بر خود می بالم که افتخارش بر پایه نماز و روزه و خلاصه دستورات الهی است. پدرم! هنگامی که بیاد می آورم در سنین کودکی صدای فریاد شما در سحر به منظور نماز در گوشم می پیچید که محسن ...
ماجرای فلک شدن مرضیه حدیدچی در مکتب خانه
آن لحظه با این که بغض گلویم را می فشرد، خشم و اندوهم را فرو دادم و بعد از پایان ساعت درس شتابان به سوی خانه رفتم، از شدت ناراحتی بدنم گرم و ملتهب و صورتم برافروخته بود. با دیدن پدرم بغضم ترکید و گریستم: گفتم: چرا؟ آخر چرا ما دخترها نباید نوشتن یاد بگیریم؟! پدرم دستی به سرم کشید و گفت: بهتر است دختر فقط خواندن بیاموزد صلاح نیست که نوشتن یاد بگیرد چرا که ممکن است اشتباهی از او سر بزند و نامه ای به ...
سمانه 27 ساله در پاتوق مردان کثیف چه می کرد ! / با پای خودم آمدم !
دلیل او دیگر پولی برای خرید مواد مخدر نمی پرداخت و من در شرایط سختی به سر می بردم تا جایی که مجبور بودم از پدرم و اطرافیانم پول قرض کنم در حالی که می دانستم هیچ گاه نمی توانم این پول ها را برگردانم. بالاخره 7 سال قبل پدرم نیز به خاطر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت و من دیگر تنها پشتیبانم را از دست دادم. چند ماه بعد هم جمال مرا به اجبار طلاق داد و به همراه پسرم از تربت حیدریه به مشهد مهاجرت کرد. در ...
سکوت عجیب نهادهای رسمی درباره ی دلیل مرگ کیومرث پوراحمد
نهادهای رسمی در برابر ادعاهای مطرح شده پیرامون دلیل مرگ کیومرث پوراحمد سکوت کرده اند، سکوتی که با توجه به رویه های موجود درباره ی پرونده های مشابه عجیب به نظر می رسد. پس از اعلام خبر درگذشت آقای پوراحمد، برخی نهادهای ذیربط و رسانه های رسمی علت مرگ این کارگردان سینمای ایران را خودکشی اعلام کرده بودند، موضوعی که از سوی خانواده ی او با اما و اگرهایی همراه شده است. چند روز قبل ...
بنّای عارفی که زمان و مکان شهادتش را می دانست...
در چهار راه خندق (شرق دجله) به شهادت می رسند. بعد از 27 سال استخوان های پدرم برگشت آخرین بار من 10 ساله بودم و شب پیش از رفتن شان ما بچه ها را به همراه مادرم به حرم امام رضا(ع) برد و ما را به دست آقا سپرد. در آنجا به مادرم گفت: من شما و بچه ها را به آقا امام رضا(ع) سپردم. هر وقت، هر مشکلی برای تان پیش آمد، بیایید حرم آقا، من سفارش شما را به آقا کرده ام و فردا صبح با همه ما ...
تغییر زیبای ارغوان سریال دلدادگان + عکس های مدلینگی و بیوگرافی سانیا سالاری
مادربزرگش چنین گفت: من بوشهر به دنیا آمدم، مادرم آبادانی هستند، یعنی دراصل پدر و مادرشون عربند. پدر مادرم سوریه ای و مادرشون لبنانی و همه دایی ها و خاله هام و مادرم در آبادان به دنیا آمدند. سانیا سالاری در ادامه گفت و گوی خود در مورد مهاجرتش به تهران و زندگی در شهر مختلف ایران گفت: پدرم بیرجندی هستند و به همراه مادرم بعد از ازدواج بوشهر آمدند و من و خواهرم بوشهر به ...
سیاست دادسرای جنایی در پرونده های قصاص، اخذ رضایت از خانواده اولیای دم است
تناقصاتی وجود داشت. نهایتا او در تاریخ 20 اسفند 92 یعنی 8 روز بعد به اتهام اخفای قتل با وثیقه 200 میلیونی تومان آن زمان بازداشت و تحقیقات آغاز می شود. شهریاری گفت: آرمان قبل اعترافش می گفت اصلا غزاله وارد منزلشان نشده و باهم پیامک هایی داشتند ولی او به منزل شان نیامده است. نهایتا در 22 اسفند 92 اولین اعترافات او در پلیس مطرح می شود و اعتراف می کند غزاله به خانه آنها آمده و از پله ها سر خورده ...
پاسخ قشنگ شهید شیروی به خبرنگار ژاپنی
.... همسرم آمد خانه و گفت خبر داری اکبر مجروح شده و پایش شکسته؟ گفتم نه. قرار شد با پدرم و شوهر خواهر دیگرم بروند کرمانشاه. تصمیم گرفتیم به مادرم همین خبر مجروحیت را هم نگوییم. مادرم تلویزیون کوچکی داشت که خود علی اکبر برایشان خریده بود. اتفاقاً آن روز می نشیند پای اخبار که در خبرها اعلام می کنند علی اکبر شیرودی از خلبانان هوانیروز در عملیات بازی دراز کردستان به شهادت رسید. مادرم همانجا حالش بد می ...
حاجی می گفت: می توانیم چند بار اسراییل را شخم بزنیم
برود و پیکر پدر را تحویل خانه آخرت دهد. علی و برادرش یکدیگر را نگاه می کنند و به رفیق چهل ساله پدر می گویند: حاجی می خواهی شما بروی داخل؟ خاک بر سر و صورتش نشسته و تمام مدت گریه می کند. مستاصل است؛ مدام می گوید: حاج حسن رفت؛ من جا ماندم... سال های جوانی، آن زمان که دو رفیق در یک اتاق 5 متری زندگی می کردند؛ محمدهادی، حسن را بهتر از هر کسی می شناسد. نیمه شب در خواب هر وقت از این پهلو به ...
مامان بگو برای دین و کشور رفتم؛ دست راست اسلحه و دست دیگرم کتاب
امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد. گفتم حتماً ترسیده و می خواهد دلجویی کند. گوشه لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست و پا می زدم. نفسم بالا نمی آمد، کم مانده بود خفه شوم! از زمین بلندم کرد. با پای برهنه هلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: رجب! باز کن. شبه بی انصاف! یه چادر بده من سر کنم ...