بازیگر نون خ : چند بار تا مرز خفگی رفتم
سایر منابع:
سایر خبرها
راز جنایت در اسکلت داخل باغچه
. بعد هم ارتباطم با محمود شکل گرفت و دوست شدیم.روز حادثه خواهرم تماس گرفت و گفت محمود می خواهد زنش را با چاقو بکشد. من سریع به خانه آنها رفتم. محمود عصبانی بود و چاقو در دست قصد حمله به لیلا را داشت. من هم به دفاع از او پرداختم که یکباره مرد جوان با چاقو به سمتم حمله کرد . من از آشپزخانه آنها چاقو برداشته بودم و در دفاع از خودم چند ضربه به مقتول زدم که خونین روی زمین افتاد.وقتی به خودم آمدم متوجه ...
از قهرمانی کشتی تا سرقت
شده ام. ورزش را کنار گذاشتم و به کف خیابان رفتم. بعد چه شد؟ اول کارگر یک باشگاه ورزشی شدم ولی مواد پول بیشتری می خواست . برای همین به پیشنهاد دوستم فکر کردم و قبول کردم همدست او شوم. پیشنهاد دوستت چه بود؟ او پیشنهاد داد وقتی به سرقت خودرو و لوازم داخل آن می رود من همراهش بروم و به نوعی راننده اش باشم. پس سارقی؟ نه. من همدست بودم و بیشتر نقش راننده ...
این دختر صیغه فوری بود ! / شماره اش از 15 سالگی دست همه بود !
از دانشگاه های آبادان پذیرفته شدم و در آن شهر علاوه بر تحصیل به تدریس خصوصی پرداختم. تا این که روزی امید به آبادان آمد و با هم به مسافرخانه رفتیم، در آن جا بود که به او گفتم من فرد دیگری را دوست دارم و طلاق می خواهم! ولی او با عصبانیت کتکم زد که مسئول مسافرخانه مرا از دستش نجات داد.من هم به خوابگاه دانشگاه بازگشتم ولی نیمه های شب پیام داد که قصد خودکشی دارد! من هم که ترسیده بودم به توصیه هم اتاقی ...
گفتند سازش نه؛ گفتم بخاطر پرسپولیس حاضرم شلاق بخورم | به خاطر یک کلمه دادگاهی شدم
وی گپ و گفتی کردیم که در ادامه ماحصل آن را می خوانید. ابتدا در مورد شکایت مدیر باشگاه پرسپولیس از شما بپرسیم. این شکایت به کجا رسید؟ من رفتم با آقای بازپرس هم حرف زدم. ببینید شما باید به قانون و شخص احترام بگذارید. شخصی که احضار می کنید اما خودتان حضور ندارید، چقدر این کار زشت است! بازپرس دید من چقدر ناراحت بودم که اینها از من شکایت کردند و برای اولین بار در زندگی ام رفتم ...
قاتل در دادگاه: اگر زنم را کشتم تقصیر پدرزنم بود/ خودم را آتش زدم،رهگذران نجاتم دادند
می خواستم با همان چاقویی که دستم بود خودم را بزنم اما مریم جلوی من را گرفت و چاقو ناخواسته به او خورد بعد هم از شدت عصبانیت دو ضربه دیگر هم زدم و از خانه خارج شدم. 20 روز از ماجرا گذشته بود و عذاب وجدان رهایم نمی کرد به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم را بکشم. در نزدیکی پارکی در لواسان گالن نفت را که از قبل تهیه کرده بودم روی ماشینم ریختم و آتش زدم اما رهگذران نجاتم دادند. من شرمنده پدرزنم هستم و از او می خواهم من را ببخشد. در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
فروشنده بودم که با آرمان آشنا شدم! / وقتی زنش شدم مرا به آغوش هیولا انداخت
کردیم بازهم نمی توانستیم هزینه های اعتیادمان را تامین کنیم.وقتی به چشمان زیبای فرزندم نگاه می کردم از خودم متنفر می شدم که چرا نباید غذای مناسبی بخورم که فرزندم را این گونه ضعیف نبینم. خیلی دلم به حال نوزاد شیرخواره ام می سوخت به همین دلیل بارها تصمیم گرفتم از چنگ این هیولای سفید(شیشه)فرارکنم ولی مانند کبوتری خانگی دوباره بر بام مواد افیونی لانه می ساختم و روزهای نکبت بار را تکرار می ...
عدم صدور ویزا همچنان مشکل جدی ماست
بندی دارم و اگر بتوانم در مسابقاتی که گفتم شرکت کنم می شود گفت که موفق شدم مجوز شرکت در المپیک را برای خودم قطعی شده بدانم. البته که شرایط در مجموع سخت است و همه احتمالات را هم باید در نظر داشت اما هدف من حضور در المپیک پاریس است و دوست دارم قبل از این بازی ها نیز بار دیگر رکورد ایران را که در حال حاضر هم دست خودم است بشکنم. رکورددار دوی 100 متر ایران در پایان در پاسخ به این پرسش که ...
بهترین واکنش ها به شنیدن چقدر زشتی
.... دوستم گفت که من خیلی زشتم . اما در این مواقع که دیگران درباره ظاهرمان نظر نامناسبی می دهند، باید چه واکنشی داشته باشیم؟ مدام با خودم می گفتم نکند من خیلی زشتم! صهبا شرافتی در یک ویدئوی پربازدید در شبکه های اجتماعی گفته: اوایل خیلی اذیت می شدم که درباره ظاهرم، دایرکت های بدی دریافت می کردم. این باعث می شد که خیلی ناراحت شوم. خیلی با خودم فکر منفی می کردم که نکند آن آدم راست ...
پشیمانی مردی که بعد از قتل همسرش قصد خودسوزی داشت
دست به خودسوزی زد. مردی دو سال قبل در تعطیلات نوروزی به مأموران خبر داد دخترش به نام مهین کشته شده است. با حضور مأموران در محل حادثه و بعد از اینکه جسد به پزشکی قانونی منتقل شد، مرد میانسال مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: من بیمار بودم و دختر و دامادم که در سفر بودند، به خاطر مریضی ام به تهران آمدند تا مرا ببینند. من بهتر شدم و چند روز بعد وقتی برای سر زدن به دخترم به خانه اش رفتم، کسی در ...
سلاخی دختر به دست پدر/ دخترم بعد از طلاق می خواست مستقل زندگی کند
می لرزید و با خودم می گفتم چرا جگرگوشه ام را به این روز انداختم. چند ساعتی در آن وضعیت بودم تا اینکه وقتی دیدم دخترم دیگر نفس نمی کشد، تصمیم گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم. باور کنید در یک لحظه آن قدر عصبانی شدم که به عواقب کارم فکر نکردم و حالا به شدت پشیمانم. پس از آن پزشکی قانونی با معاینه جسد در گزارشی علت مرگ را خونریزی داخلی به خاطر پارگی اندام های شکم و پهلو با جسم برنده اعلام ...
خصلت هایی که پل رسیدن عباس نورایی به شهادت شد
به جبهه می رفتند. خیلی دلم سوخت و با خودم گفتم این بچه ها می روند جبهه که بعضی ها چنین چیزی بنویسند. برگشتم جبهه و چند روز بعدش از رادیو صدای امام را شنیدم که در جمع خانواده شهدا می گفت تو چه می فهمی که شهید در لحظه شهادت چه می بیند، شهید نظر می کند به چهره خدا به حدی خوشحال شدم انگار می خواستم بال دراورم، احتمال دادم امام کتاب را خوانده و جواب کتاب را با این یک جمله داده. انتهای پیام/ 141 ...
ماجرای تحریم آب و کتک خوردن بازیگر شمر در خیابان
... اینجا با خودم کلنجار رفتم که چرا این نه از دهانم بیرون آمد. یا دیالوگ دیگری که گفتم چند بار هم مرا بکشند و زنده شوند دوباره با حسین بن علی مقابله می کنم. در این سکانس به هم ریختم و یک طوری شد که نمی توانستم این دیالوگ ها را ادا کنم. داود میرباقری متوجه این ماجرا شد و لحظاتی کار را متوقف کرد و به عوامل اعلام کرد یک چایی و آبی بخورید. بعد پیش من آمد و گفت چه شده و چرا ناراحت شدی؟ گفتم چیزی ...
عشق، مسیر پرغوغای معلمی را برایم بسیار سهل و لذت بخش کرده است
، شغل معلمی شیرین تر از عسل خواهد بود . در سال های اول تدریسم در یکی از مدارس تهران افتخار خدمت داشتم و با دانش آموزانی آشنا شدم به زلالی آب و زیبایی گل های بوستان علم. رحیمی مدیر مدرسه، رحیمی نام داشت که مدیری بسیار فعال بود و چند کلاس در پایه های مختلف هفتم، هشتم و نهم را برای تدریس ادبیات به من واگذار کرد . در اولین روز مدرسه به کلاس هفتم وارد شدم و با لبخندی حاکی از عشق به ...
پایان راه سارق سریالی خودورهای مزدا/ 10 بار دستگیر شدم
داری؟ 10، 12 باری می شود که دستگیر شدم و به زندان رفتم. چند سال داری؟و از چه زمانی سرقت را شروع کردی؟ 28 سال دارم. از نوجوانی سرقت می کردم. این بار هم به جرم سرقت مزدا 3 دستگیر شدم. البته فقط چند سرقت داشتم و خیلی طول نکشید که دستگیر شدم. چه شد که از نوجوانی پا به دنیای مجرمان گذاشتی؟ به خاطر کسب درآمد. می خواستم روی پای خودم بایستم. من از ...
دشمن برای تسلط بر قله بازی دراز سرمایه گذاری زیادی کرد
. آقای حاج علیانی نارنجک را انداخت؛ اما نارنجک توی چاله نرفت و به سمت خودش برگشت. سریع از دهانه غار پایین پریدم و گفتم: عبدالرضا بشین! او هم زود متوجه شد و نشست. نارنجک درست لبه غار منفجر شد و دود غلیظی همه جا را پر کرد. فکر کردم شهید شده است. با خودم گفتم: خدایا! حالا چطور با این شرایط جسمانی ضعیف (تصادف کرده بودم) جنازه ی حاج علیانی رو پایین ببرم. با نا ...
راز جدایی بهاره رهنما از حاجی برملا شد / همه در شوک ! + عکس و بیوگرافی
پر بود از “از دست دادن های سخت” :عاطفی، مالی، کاری و ... اما به حسب تربیت مادری سخت کوش و پدری مهربان باز هم یا علی گفتم و بلند شدم و با تکیه به خدای بقول مادرم خوبی ها و با باور اینکه پدر هنوز هم مرا میبیند و بعشق مادر بودنم، دست بر زانوی خودم برای ادامه زندگی بلند شده ام! و با همه وجودم “طلب خیر” برای همه دوستان و حتی قضاوتگرانم دارم. زندگی خصوصی بهاره رهنما ...
فرزندانم عامل انگیزه بخش برای ادامه تحصیلم بودند/ شیرینی های باسواد شدن به مراتب خیلی خیلی بیش تر از ...
را می دیدم که روی آن نوشته شده بود که ایران را مدرسه کنیم ، در خیابان هم که می رفتم می دیدم سر درب مدارس، مساجد و خیابان ها، تابلوهای سبز نهضت نصب شده، خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم ممکن است نهضت سوادآموزی اینجا هم تشکیل شود؟ هرچند خجالت می کشیدم که به آنجا مراجعه کنم تا این که یک روز عزمم را جزم کرده و تصمیم گرفته و از 118 شماره نهضت سمنان را گرفتم و تماس گرفتم. بعد از شنیدن چند بوق، آقای شرفیه ...
اولین جلسه بازپرسی متهمی که همسرش را با 24 ضربه کارد کشته بود، برگزار شد
ها همسرم برای مسافرکشی می رفت. یک روز دخترم به من گفت: بابا شما که می روید یک آقایی می آید سوار ماشین می شود و مامان من را می فرستد صندلی عقب و آن مرد غریبه جلو می نشیند و مامان را می بوسد. وقتی موضوع را بهش گفتم، مدعی شد که عمویش بوده است. اما وقتی موضوع را به عمویش گفتم، انکار کرد و گفت خیلی وقت است که اصلا زنت را ندیده ام. آن شب دعوا کردیم رضا درباره اختلاف ...
تا پای جان برای دختر ایران
تجربه کردم که هیچ وقت آن را تجربه نکرده بودم. در این یک سالی که عضو هلال احمر شده ام، چنین نجات لذت بخشی را تجربه نکرده بودم. این ماموریت خیلی برایم شیرین بو د. اگر دوباره مورد مشابهی پیش بیاید باز هم با جان و دل انجام می دهم. من پرواز را دوست دارم و تازه فهمیدم که چقدر امدادگران همانقدر که کار سختی دارند، همانقدر هم حس های شیرین را در لحظه های نجات تجربه می کنند. وقتی عضو هلال احمر شدم، با خودم گفتم ...
وقتی سردار سلیمانی را به دادگاه احضار کردند
عجیبی روی میزش گذاشت. کمی جلوتر رفتم و دیدم احضاریه از دادگاه است. بدون مقدمه گفتم: حاجی! شما و دادگاه؟ با خنده گفت: یادت هست آن روز گفتی اگر از مرز رد شویم برایمان شر می شود؟ گفتم: آره یادم هست. لبخندی زد و گفت: شر شد دیگه! پرسیدم: حالا چه می کنید؟ گفت: بعدازظهر باید به دادگاه بروم. با تعجب گفتم: شما چرا؟ وکیلی بگیرید تا تمام ماجرا را تعریف کند. حاجی گفت: خودم انجام می دهم و با دلایلم خود را تبرئه می کنم. با این که می توانست بی محلی کند، اما او مرد قانون بود. منبع: کتاب مالک زمان ...
واکنش طوفانی ویسی بعد از جریمه سنگین
نگران می شود. من انقدر استرس دارم، خودم تیمم اطرافیانم و مردم خوزستان؛ ممکن است به هرچیزی شک کنم. دلیل نمی شود شک ما یقین باشد. اینکه من حرف بزنم و اتفاقات ناگوار برای تیمم رخ بدهد و جریمه شوم، خب حرف نمی زنم. ما در کشور عدالت زندگی می کنیم، جمهوری اسلامی ایران. عدالت؛ من بدون اینکه محاکمه شوم 200 میلیون جریمه شدم چون گفتم بیایید رصد کنید. نه توهین کردم و نه افترا زدم و نه اسم آوردم، نمی دانم ...
دکتر نفیسه برادران رفیعی قاتل امیر عباس
سزارین و هم میتونی ساعت نه بری مطب اونجا معاینه بشی. من اعتراض کردم گفتم شما میگی سزارین خب چرا درد بکشم الان سزارین کنید گفت: فکر کردی ساعت دوازده شب دکتر میاد بالاسر تو . روز دوم؛ بیمارستان رفتم خونه و تا ساعت شش صبح که دوباره رفتم بیمارستان و من رو بستری کردن و باوجود این همه درد کشیدن، نشد. به ماما گفتم گفتین سزارین من دیگه نمیتونم درد بکشم لطفا بگید ...
بیماری سید اسماعیل نصرالهی چه بود
به گزارش خبرنگار آموزش ایونا به نقل از روزنامه خراسان: چند روز بعد از جشن تولد 18 سالگی اش، خبر موفقیت خیره کننده اش در آزمون سراسری مثل توپ صدا کرد. سیداسماعیل نصرالهی هرچند با کم توانی شدید جسمی و حرکتی دست و پنجه نرم می کرد، اما کاری کرد کارستان و رتبه 25 کنکور سراسری رشته علوم انسانی را کسب کرد. اتفاقی که شاید باورش سخت باشد، آن هم توسط دانش آموزی که کارهای شخصی خودش را نمی تواند به تنهایی ...
ماجرای دردسرساز ساختن یک المنت در اسارت
است که در ادامه می خوانید. عراقی ها از ما اسرا در طول روز برای بیگاری و یا تخلیه بار کامیون و یا رساندن آب با سطل های 50 یا 60 لیتری و یا کار های بنایی و کندن کانال و زمین و استفاده می کردند. یکی از این روز ها که برای بیگاری رفته بودیم، پشت دیوار اردوگاه دیدم که حدود ده متری سیم بلا استفاده به دیوار آویزان هست. برای رسیدن به دیوار باید دور از چشم نگهبانان از چند ردیف سیم خاردار حلقوی رد ...
چند سطری از معلم روستای پیه جیک شهرستان اهر
انداختند و حتی با سطل زباله نیز آشنا نبودند زیرا در مدرسه حتی سطل زباله وجود نداشت، با این حال طرح مهربانی با طبیعت را با بچه ها برگزار و یک روز، تمام زباله های اطراف مدرسه را جمع آوری کردیم. برایشان جالب بود. سه روز پیش که به مدرسه رفتم، متوجه شدم، بچه ها زودتر از من به مدرسه رفته و خودشان زباله های اطراف مدرسه را جمع کرده اند. وی درباره سختی های مسیر تردد به این روستا نیز اظهار می کند ...
ویسی: تراکتور گردن کلفت است/ مگر چه گفتم که 2 میلیارد جریمه ام کردید؟!
باعث ناراحتی برخی مربیان شود؟! مگر گفتم آن ها از من دزدی کردند؟ من گفتم رصد کنید. باز هم می گویم رصد کنید. ویسی راجع به اینکه آیا نگرانی بابت عملکرد داوران در هفته های پایانی لیگ ندارد، اظهار داشت: وقتی یک تیم در مسیر قهرمانی یا سقوط قرار دارد، بابت همه چیز نگران می شود. آن تیم بابت راه رفتن خودش هم نگران می شود. من اینقدر استرس دارم که خودم، بازیکنانم، شما اصحاب رسانه و مردم خوزستان ...