سایر منابع:
سایر خبرها
فرار از لجنزار تباهی
این ها بخشی از اظهارات زن40 ساله ای است که برای فرار از لجنزار تباهی دست به دامان مجریان قانون شده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 6 سال قبل و در حالی که 34 بهار از عمرم گذشته بود با عباس آشنا شدم اگرچه خانواده ام ساکن قوچان بودند اما به خاطر آشنایی های خانوادگی، روابط ما با خانواده عباس ادامه داشت تا این که بالاخره مراسم مختصری برگزار ...
قمه کشی خونین در بلوار ابوطالب / عامل جنایت هولناک در مشهد پسری 17 ساله بود
چگونه رخ داد؟آن شب حدود ساعت 19 بود که به همراه دوستانم در پارک ،مقداری مشروب نوشیدم در همین حال مادرم تماس گرفت که به منزل بازگردم. من هم سوار بر موتورسیکلت حرکت کردم اما نام دوستانم را به خاطر ندارم. من راکب موتور سیکلت بودم و از قبل مرحوم را می شناختم. وقتی وارد ابوطالب 62 شدم او را دیدم که حالت طبیعی نداشت. هنگامی که نگاهمان به هم افتاد، نمی دانم چرا فحش داد و گفت بایست،من گوش نکردم. ولی با موتور ...
زندگی نامه آزیتا لاچینی/ماجرای از دست دادن سه همسر و سه فرزند
هق می زدم زیر گریه ، آن روزها بار سختی روی دوشم بود. سال 1334 بود که با آقای امیرمظفرالدین لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان ، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند. چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ...
عشق 2 میلیارد تومانی دختر تهرانی فاش شد ! / همه را بازی داد !
: من که می خواستم با میلاد زندگی کنم، تصمیم گرفتم نقشه ای بکشم تا از پدرم پولی بگیرم و به میلاد بدهم و او بتواند یک خودروی شاسی بلند بخرد و پدرم را راضی به ازدواج کند. حتی با خانواده ام چند باری قرار گذاشتم اما از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که آنها به پلیس خبر داده اند و به میلاد گفتم سر قرار نرود. به دنبال اظهارات دختر جوان، تحقیقات به دستور بازپرس جنایی پایتخت ادامه دارد. کدخبر: 996967 1403/02/24 07:47:00 لینک کپی شد ...
این زن از ترس بی آبرویی به کلانتری رفت ! / شوهرم مرا وادار به بی عفتی می کند
خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای ...
جزئیات ربودن مادر و دختر در پالادیوم؛ ماجرای کینه 12 ساله و اسلحه پلاستیکی چه بود؟
گاوصندوق خانه اش رفت و حدود 40 میلیون تومان پول و دلار به من داد قبل از فرار یک خودروی پژو که در حیاط بود را نیز سوار شدم و آنجا را ترک کردم. چطور بازداشت شدی؟ به پلیس خبر داد و با ردیابی خودرو دستگیر شدم و مرا به 12 سال حبس محکوم کردند. چه شد که به فکر آدم ربایی افتادی؟ در مدتی که در زندان بودم مدام در ذهنم نقشه انتقامگیری از مرد کارخانه دار را می کشیدم. نقشه ...
زن کشی فجیع در یک آب انبار در بندرعباس/ سه فرزندم یتیم شدند
بودم پشیمان شدم و به پاسگاه رفتم و خودم را تسلیم کردم. بعد از قتل چه حکمی برایت صادر شد؟ در کلانتری همه چیز را مو به مو تعریف کردم و جزئیات را توضیح دادم. مدتی بعد خانواده همسرم تقاضای قصاص کردند و دادگاه هم مرا به قصاص محکوم کرد. البته من اعتراض کردم و پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد. هنوز نتیجه اعتراضم مشخص نشده، ولی می دانم که حکم به زودی تأیید می شود. فقط امیدم به خداست ...
زن تحصیلکرده راننده سارقان مأمورنما بود
شیشه شد و زندگیمان رو به تباهی رفت. شوهرم اصرار کرد تا با او و دوستش همراه شوم تا کسی به آنها مشکوک نشود. ابتدا قبول نمی کردم، اما بعد به خاطر عشقی که به او داشتم ناچار شدم برای اولین بار در راه خلاف قدم بگذارم و با همسرم همراه شوم. با اطلاعاتی که این زن در اختیار پلیس قرار داد، دو مامور قلابی دستگیر شدند. شوهر این زن گفت: سال 91 بود که با دوستان ناباب معاشرت کردم و معتاد به شیشه شدم ...
زن جوان در نبود شوهرش در خانه مرد غریبه را به خانه می آورد / کمکم کنید از این لجنزار بیرون بیایم
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن40 ساله ای است که برای فرار از لجنزار تباهی دست به دامان مجریان قانون شده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:6 سال قبل و در حالی که 34 بهار از عمرم گذشته بود با [...]
نگاهی به مجموعه ی شعر کاش سیبی بودم در دست های تو
/ گفتن دوستت دارم را/ این همه سخت نمی کردیم. ص42 به دیدارم بیا/ فردا برای از تو گفتن و/ از من شنیدن/ خیلی بیشتر از دیر / دیر است ص41 هر لحظه مبتلاتر شدم/ به گمانم دیگر هیچ چیز مرا/ به وجد نخواهد آورد/ جز لمس واقعی دستانت...ص14 در شعر فوق می توان برای رعایت اقتصاد کلمه و ایجاز در سخن کلمه واقعی را حذف کرده و ندیده انگاشت اما هوشمندی شاعر خوانتده را به فضای دیگری می برد، و این ...
دست درازی راننده اسنپ به خانم عکاس خارج از سرویس اسنپ / لختم کرد و از من فیلم گرفت + نظر کارشناسی
ماشین پیاده شوم به جای خلوت رفت و به قدری مرا کتک زد و با مشت بر سرم کوبید که گیج شدم و مرا وادار کرد که لباسهایم را در بیاورم و تا در خیابان برهنه بروم که من مقاومت کردم و به دست و پایش افتادم و التماس کردم که این کار را نکنم پذیرفت سپس به زور و تهدید نیت اش را عملی کرد و از من فیلم سیاه گرفت و گفت اگر به کسی بگویم فیلم را انتشار میدهد و آبرویم را میریزد . به قدری کتک زد مرا که دستم ...
زن جوان در سرقت های شوهرش نقش راننده داشت
چندی قبل مرد جوانی به پلیس رفت و گفت: در حال عبور از خیابان بودم که خودروی پرایدی با سه سرنشین راهم را سد کردند. دو مرد و یک زن سرنشینان خودرو بودند که لباس پلیس به تن داشتند. آنها خود را مأمور معرفی کرده و از من خواستند سوار خودروشان شوم. با تصور اینکه مأمور هستند، سوار خودرو شدم؛ ناگهان در خیابانی خلوت توقف کردند و دو مرد پول ها و گوشی تلفن همراهم را برداشته و مرا از ماشین به بیرون ...
قول خانم معلم به پدر شهیدش
هم خدمت؛ ولی پدر جان کمکم کن تا از امروز که به عنوان معلم به این مدرسه فراخوانده شده ام به بهترین شکل ممکن تدریس کنم و کمکم کن تا مثل خودت که در سنگر نبرد با دشمن، جهاد کردی، من هم در سنگر علم و دانش برای فرزندان این دیار گام بردارم و فعالیت جهادی داشته باشم . همین طور که سرگرم صحبت با پدرم بودم احساس کردم کسی مرا صدا می زند و می گید که خانم.. خانم محترم با شما هستم! ناگهان به خودم ...
پدرانه های آقای وزیر
بیشتر مواقع خانه نبودند. پدر من هم در آن شرایط، کار و مسئولیتشان زیاد بود. گاهی از صحبت های برخی دوستانم متوجه می شدم آنها تفریحاتی همراه با پدر دارند که به دلیل مشغله زیاد پدرم، برای ما پیش نمی آمد. اما، در عین حال در همان مواقع کمی که در خانه بودند، خیلی راحت با ایشان در موضوعات مختلف گفتگو می کردیم و پدر کاملا به صحبت های ما توجه می کردند و مشاوره می دادند. یادم هست زمانی که دانشجو بودم سر ...
تجاوز هولناک این پدر شیطان صفت تهرانی به دختر 10 ساله اش ! | او 4 سال به دختر کوچکش تجاوز می کرد !
.... وی گفت: از وقتی 10 ساله بودم پدرم مرا آزار می داد. مادرم از پدرم جدا شده بود و من به ناچار با پدرم زندگی می کردم. من از ترسم در این باره به کسی حرفی نمی زدم. اما وقتی پدرم با همسر چهارمش ازدواج کرد برای اولین بار این ماجرا را به نامادری ام گفتم. اما او حرف هایم را باور نکرد. او فکر می کرد چون پدرم مرد بدخلقی است و بارها مرا کتک زده به دروغ چنین حرف هایی را علیه او مطرح کرده ام .تا ...
خواندن از ایران قوی در مصلای امام خمینی(ره) تهران
جهانی که همه مُدعی اند در جهانی که پُر از حَرّافیست منم و بی کسی و تنهایی وَ خدایی که به شدت کافیست عیدِ قربان شد و قربان کردم پای لبخندِ خدا دنیا را به خودش رو زده ام تا زین پَس نَکِشَم منَتِ آدم ها را خواندم اورا که اجابت کُنَدَم که بگویم ز همه بیزارم بوسه زد روی مرا با لبخند چه خداوندِ رفیقی دارم رفتم و دَر زدم ...
راننده خودروی دزدان پلیس نما یک زن بود / زن جوان شوهرش را در سرقت ها تنها نگذاشت + جزییات
به گزارش زیرنویس، چندی قبل مرد جوانی به پلیس رفت و گفت: در حال عبور از خیابان بودم که خودروی پرایدی با سه سرنشین راهم را سد کردند. 2 مرد و یک زن سرنشینان خودرو بودند که لباس پلیس به تن داشتند. آنها خود را مأمور معرفی کرده و از من خواستند سوار خودروشان شوم. [...]
جزئیات مرگ تلخ و مرموز طلا، دختر بلاگر مشهدی / ردیاب علت سقوط بود!؟
واقع در بلوار صارمی، خیابان صارمی 23 خود را از روف گاردن به پایین پرتاب می کند. همسر طلا بعد از اینکه همسرش به پایین سقوط می کند، بی حال می شود و بعد از اینکه به هوش می آید، به ماموران در شرح ماوقع می گوید: مشکلاتی با همسرم داشتم و آن روز با توجه به ردیابی که از قبل روی خودرو پژو 207 نصب کرده بودم، به تعقیب همسرم پرداختم تا اینکه وارد پارکینگ این ساختمان شد. بعد با او تماس گرفتم و ...
زن همسایه جادویم کرد / بردگی زن تهرانی در زندان مردان هوسران + نظر کارشناسی
فرزند اول خانواده ام، 20سال پیش ازدواج کردم زندگی خوبی داشتم یک دختر یک ساله داشتم که از همسرم جداشدم. طوری که همه اقوام و دوستان به زندگی من غبطه میخوردند بعد از دو سال که از ازدواجم میگذشت بی دلیل از همسرم طلاق گرفتم حس میکنم خانم همسایه برایم و جنبل کرده بود که من یک دفعه از شوهرم طلاق خواستم بعد از آن تنها زندگی کردم خانواده ام به خاطر این کارم طردم کردند 20 سال است که متارکه کردم و ...
آقای قاضی! شوهرم همیشه مرا دست می اندازد و مسخره می کند؛ حکم طلاق را جاری کنید
ها و رفتارش درباره من و دیگران بیشتر توهین، تحقیر و تمسخر است تا شوخی. انگار عادت داشت همه حرف هایش را با تمسخر و توهین بیان کند. او ادامه داد: آقای قاضی، من خودم آدم شوخ طبع و بگو بخندی هستم اما رفتار مهران مرا بسیار آزار می دهد. او مدام به خانواده و نزدیکانم توهین می کند. به عنوان مثال یک شب که میهمان داشتیم موقع شستن ظرف ها به خواهرانم گفت چرا نشسته اید، بروید ظرف ها را بشویید. وقتی ...
تولد فرزند معلم در روز معلم
روز من در آن ایام مانند دانش آموزی بود که مشتاق درس جواب دادن است؛ اما اعتماد به نفس پایینش به او این اجازه را نمی دهد . وارد مدرسه که شدم شوقم شاید از یک دانش آموز کلاس اولی بعد از چند ماه خانه نشینی و بالاخره کلاس درس بیشتر بود . قرار شد بازآموزی دوره اول ابتدایی را انجام دهم . سر کلاس درس حاضر شدم و دیدن دانش آموزان از طرفی خوشحال و از سوی دیگر ناراحتم کرد؛ چون بار معلمی ...
تنها خانم بازیگری که قبل از ازدواج مادر شد ! / زیبایی بازیگر سریال آوای باران و دختر عروسکی اش !
...> چند سال پیش در تئاتر شهر چند نفر از مدیران بهزیستی به تماشای تئاتر ما آمده بودند از فرصت استفاده و علاقه خودم را به همکاری با سازمان اعلام کردم توسط دکتر نصیری به شیرخوارگاه آمنه معرفی شدم و شروع به آموزش تئاتر به کودکان کردم شهریور 1393 در جشن ماهانه شیرخوارگاه، دختری چند ماهه را دیدم که شباهت فوق العاده ای به عکس های نوزادی من داشت،حس عجیبی در قلبم متولد شد و با همه وجودم ...
اعتراف تکان دهنده یک زن: 8 سال خیانت و انگیزه ای که شما را میخکوب می کند!
این پول ها زندگی کنم از سوی دیگر دوستان معتادم را رها نکرده بودم و پای بساط آن ها می نشستم تا این که شبی یکی از دوستانم پیشنهاد خرده فروشی مواد مخدر را مطرح کرد و از درآمدهای هنگفت آن سخن گفت. با یک حساب سرانگشتی می توانستم با فروش مواد به زندگی ام رونقی بدهم، این گونه بود که دست به خرده فروشی مواد مخدر زدم. خیلی زود از طریق دوستان هم بساطی ام با فروشندگان مواد مخدر ارتباط برقرار کردم و ...
علی وار زندگی کنید و سفره های ساده داشته باشید/ از گفته های امام پیروی و به آن عمل کنید+ سند
خواهم که مرا حلال کنید؛ زیرا امکان دارد من در خانه اشتباهات زیادی کرده باشم؛ و ای پدر و مادر عزیزم، این را هم شما می دانید و هم من که من شهید می شوم و شما این را بدانید که اسلام به این خون ها نیاز دارد، و از شما می خواهم که برای من حقیر گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید، بر مصیبت های سخت اباعبدالله (ع) گریه کنید و شما این فکر را نکنید که ما فرزندی داشته ایم و الان این جا نیست و شهید شده است و برای ...
محفل تولد ماه در سرای ادبیات برگزار شد
آن روزگار ساده چه رنگی گذشت حیف ماشین زرد کنترلی بنز سال بود ساعت به وقت زنگ در خانه کوک بود از رخت خواب تا سر کوچه سه سوت بود هر سال در بهار تمام اکیپ ما مضنون در محاکمه درد توت بود چرخیده ام به دور زمین با دوچرخه ام همبازی ستاره شده بادبادکم لحظه به لحظه حال مرا روبراه کرد دزد و پلیس بازی در مهدکوکم حالا پدر شدم پسر ...
دردسر تهمت سیاه تازه داماد به عروس خانم داروساز / در کلانتری مشهد چه گذشت؟
با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری نجفی مشهد)بررسی های روان شناختی و اقدامات قانونی در این باره به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
گزارش پزشکی قانونی متهم را از چوبه دار نجات داد
شوم اما نمی خواستم. راستش همه آنهایی را که دور نادر بودند را می شناختم . سارق و خلافکار بودند و من نمی خواستم در زندگی ام مرتکب خلاف شوم. این را به نادر هم گفته بودم اما نادر بی خیال نمی شد. روز حادثه با موتور رفتیم به سمت اشتهارد کرج. نادر دوباره حرف هایش را تکرار کرد و وقتی گفتم نمی خواهم وارد گعده دوستانش شوم، مرا مسخره کرد. حرف هایش بدجوری عصبانی ام کرد. سر همین با هم درگیر شدیم و او چاقویی ...
فال حافظ ویژه 23 اردیبهشت را بخوان + دانلود غزل حافظ
به گزارش زیرنویس، فال حافظ امروز غزل شماره 354 از دیوان حافظ است که در ادامه با تفسیر فال حافظ می خوانید. به مژگان سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم بیا کز چَشمِ بیمارت هزاران دَرد برچینم الا ای همنشینِ دل که یارانت بِرَفت از یاد مرا روزی مباد آن دَم که بی یادِ تو [...]
روایت مردی که سال هاست برای امام رضا(ع) گل نرگس هدیه می فرستد/ از 4 بسته تا 30هزار شاخه
.... آخرین باری که برنامه چیدن گل های اهدایی به حرم مطهر امام رضا(ع) را داشتم تعدادی از خانم ها برای جمع کردن و دسته بندی گل ها آمده بودند. دو سه نفر از خود آن ها پخت غذا برای کارگران را بر عهده گرفتند و پس از پایان کار به آن ها گفتم کی می توانید به زیارت امام رضا(ع) بروید؟ آن ها هم جواب دادند همین فردا. با اینکه از قبل به آن ها قولی نداده بودم و چیزی نگفته بودم، آن ها را برای زیارت به مشهد فرستادم ...