سایر منابع:
سایر خبرها
از تولد یک نوزاد در کارتن تا آرزوی مرگ یک بانو
دختر که باشی، عزیز دل پدر هستی. چشم و چراغ برادر و نور چشم مادر! اصلا دختر بودن حس و حال لطیف خلقت است. دختر است که بعدها مادر می شود و روشنی بخش خانه. اما الان از روزی که در کوچه پس کوچه های شهر، دختران سرزمینت را ببینی که ژولیده و خمار با لحظه های شوم زندگی شان دست به گریبانند، آن وقت است که از خودت می پرسی؛ مگر اینها عزیز دل خانواده هایشان نیستند؟! چرا در نیمه های شب در خیابان پرسه ...
دختر فراری در خانه شیطانی اسیر شد
خورده ام و همه وعده های این پسر دروغ بود. چند بار می خواستم از آنجا فرار کنم. اما هیچ جا را بلد نبودم. هر لجظه خودم را نفرین می کردم که چرا چنین اشتباهی کردم تا اینکه دل به دریا زده و از خانه روستایی بیرون آمدم و سرگردان بودم که پلیس مرا بازداشت کرد. دختر جوان با صدایی بغض آلود گفت: برای خودم متأسفم. نمی دانم چه طور به چشمان پدر و مادرم نگاه کنم. آنها مرا خیلی دوست دارند و ...
با پای خودم به خانه مجردی رامین رفتم!
این ها بخشی از اظهارات دختر 20ساله ای است که به اتهام برقراری روابط نامشروع و فرار از خانه دستگیر شده است. این دختر تبعه خارجی که چندین روز را در کنار جوان غریبه ای به سر برده بود که هیچ نسبتی با او نداشت در حالی که مدعی بود نمی خواستم تن به یک ازدواج اجباری بدهم به کارشناس اجتماعی کلانتری شیرازی مشهد گفت: سال ها قبل پدرم به دلیل مشکلاتی که در کشورمان وجود داشت، تصمیم گرفت به ایران ...
فرار از طناب دار پس از قتل 3 سرباز
خواستگاری دخترشان رفته اند اما همیشه پدرش مخالف ازدواج ما بود وهر بار به خواستگاری من جواب منفی داد. من و دختر مورد علاقه ام از طریق نامه نگاری با هم ارتباط داشتیم و او هم مرا دوست داشت. من و خانواده ام خیلی تلاش کردیم تا رضایت پدر او را جلب کنیم اما مدتی قبل او آب پاکی روی دست ما ریخت و گفت هرگز با ازدواج ما موافقت نمی کند. به همین دلیل از او کینه به دل گرفتم و تصمیم گرفتم پدر او را به قتل برسانم. ...
برادرانم زندگیم را خاکستر کردند
اقوام ازدواج کند و زندگی جدیدی تشکیل بدهد. آمنه گفت: با شنیدن این حرف دیوانه شده بودم. دست به دامان کارشناس مشاوره خانواده شدم. شوهرم از من شکایت کرده و پرونده در کلانتری پیگیری می شود. زن جوان با چشمانی اشکبار افزود: چند سال پیش دو برادرم به مواد مخدر اعتیاد پیدا کردند. انها اوایل تریاک می کشیدند. اما بعد به سراغ شیشه و کراک رفتند. برادرانم ماشین شوهر خواهرم را سرقت کردند. با ...
انتشار خونبار فیلم رابطه غیراخلاقی زن روستایی
آخه باباجان، من به چه زبونی باید بگم که آمادگی ازدواج ندارم؟ اونم با کسی که این همه سال برام به مانند یه برادر بوده، آخه شما چرا این قدر خودخواه و یک دنده هستید؟ مگه برای یک ازدواج موفّق، نظر دختر شرط نیست؟! آن وقت شما با وجود این که می دونید جوابم منفیه، بازهم با آنها قرار بله برون گذاشتید؟ به گزارش اتدال به نقل از رکنا، من برای آینده ام هزاران ، نقشه دارم. هرگز دوست ندارم که به مانند ...
بازداشت دختر 18 ساله ای که پسران پولدار را به دام شیطانی خود می کشاند
نخستین گام برای فساد اخلاقی ام بود و دوست پسرهای زیادی داشتم. تا دو سال قبل مادرم سرکار می رفت و نمی دانست چه بلایی سرم آمده اما وقتی فهمید بشدت سرزنشم کرد. ملیکا با تأثر از گذشته سیاه خود در حالی که سرش را تکان می داد، افزود: از ترس مادرم فرار کردم و هشت ماه در خانه چند پسر بودم و همچنین در خانه مجردی یکی از دوستانم که زنی مطلقه بود به سر می بردم. در این مدت نقشه ای به سرم زد وسرقت از ...
همه چیز از منقل و دوست های پدرم شروع شد
تغییر کرد. سال های قبل اعتیاد خیلی جرم بود و صاحب خونه که متوجه این موضوع شد با ما برخود میکرد و همین ماجرا ها ادامه داشت تا اینکه پدر ارتشی درس خونده یک تاکسی نارنجی گرفت ی روزی اومد جلوی در مدرسه دنبالم به خاطر اینکه دوستانم متوجه نشوند پدرم معتاد است بهش گفتم برو اومدم خونه دیدم مامانم گفت چرا سوار نشدی از آون موقع اومده داره گریه میکنه به خاطر همین موضوع دو ماه برای ترک اعتیاد به ...
توطئه مادر و دختر برای قتل پدر/از شدت ناراحتی تصمیم به قتل پدرم گرفتم
...، مرا از این کار منع کرد. من هم گفتم اگر پدرم را نکشم، از خانه فرار می کنم. بالاخره آنقدر گفتم تا مادرم قبول کرد. وی ادامه داد: صبح جمعه نیز با همدستی مادرم مقداری مرگ موش خریده و آن را در غذای پدرم ریختیم. منتظر ماندیم تا حالش بد شود، اما هیچ اتفاقی نیفتاد و فقط کمی سرگیجه پیدا کرد. تا شب صبر کردیم تا این که حدود ساعت 11 شب کاردی برداشته و سراغ پدرم که روی تخت خوابیده بود، رفتیم. من ...
مادر و پسری که دست به جرایم خشن می زدند دستگیر شدند+ عکس
کمتر به آرایشگاه مادرم می روم؛ اما امروز از او شنیدم که مادر داماد رفتار مرموزی دارد و اصرار داشته در زمان مراجعه عروس او کسی در آرایشگاه نباشد و مادرم شک کرده بود. او خواست من در نقش مشتری اینجا باشم تا اینکه یک مرد با شوکر داخل آمد و همان زن مرموز او را همراهی می کرد. من پا به فرار گذاشتم و در سالن را قفل کردم و به پلیس زنگ زدم، لحظات ترسناکی بود و خدا را شکر پلیس زود سر رسید. با ...
سعی در مطرح کردن خودم داشتم حتی با روشهای غلط/ زندان رفتن افتخاری برای من بود/ گدشته ام چراغی برای آینده ...
افتخار می دانستم. 3 ماه آزادانه فروختیم اما بعد دستگیر شدم و به زندان رفتم. این 3 ماه تاثیری نداشت و حتی افتخار هم می کردم که زندان رفتم. درک نمی کردم آبروی خانواده ام می رفت. جوانی ام رفت و خانواده ام نیز مرا طرد کرده بود. در انزوا بودم. تک اتاقی داشتیم که من در آنجا بودم. پدرم سیگار می کشید اما مواد مصرف نمی کرد. 6 سال در زندانها بودم حتی محیط زندان را نیز خراب ...
پدرم با دخترخاله ام رابطه غیر شرعی داشت/ مادرم خودسوزی کرد/ من ایدز گرفتم!
مهربان و مظلوم برسند، او سوخت و جا در جا، مرد و برای همیشه ایّام، دختر دلبندش را در برزخی از مشکلات تنها گذاشت. من هرچند کوچک بودم امّا پیوسته خود را در مرگ مادرم مقصر دانسته و پیوسته شب و روز گریه می کردم. بعد از فوت مادر دیگرهرگز به مدرسه نرفته و خود را به تمامی در خانه حبس کردم. بعد از چهلم مادر، پدرم گلی را به خانه آورد و از همان بدو ورودش به خانه، جنگ و جدل بین من و او آغاز شد. ...
دستگیری قاتل فراری زن جوان
روزنامه آرمان: قاتل زن جوان که برای فرار از دست قانون پس از ارتکاب به قتل از کشور خارج شده بود شنبه شب در مخفیگاهش شناسایی و دستگیر شد. تحقیقات از متهم دستگیر شده به جرم قتل در اداره دهم پلیس ادامه دارد. اواخر شهریور ماه سال گذشته وقوع یک فقره قتل به ماموران کلانتری 160 خزانه اعلام شد و پس از آن سریعا ماموران به همراه بازپرس کشیک در صحنه قتل حضور یافتند. شواهد نشان می داد زنی 38 ساله ...
امید تازه برای نجات دختر جوان از قصاص
... همچنین ولی دم دیگر که مادر مقتول بود گفت از خون پسرش نمی گذرد. در این جلسه دختر نوجوان گفت: پدرم با ازدواج من و خواستگارم مخالفت کرد. من هم نقشه قتل او را کشیدم. مادرم اول مخالفت کرد اما وقتی گفتم اگر همراهی ام نکند از خانه فرار می کنم با پیشنهادم موافقت کرد. ما ابتدا در غذای پدرم مرگ موش ریختیم اما هیچ اتفاقی نیفتاد. شب چند قرص خواب آور در شربت آلبالو ریختیم و او خوابید. سپس هر ...
دردسر رابطه غیر اخلاقی برای یک دختر
گذشت نهایت تصمیم به خودکشی گرفتم ولی جرأت این کار را نداشتم. این دختر گفت: بنابراین تصمیم به فرار گرفتم با اینکه به خانواده ام گفته بودم که می خواهم فرار کنم ولی مانع نشدند چون فکر می کردند دروغ می گویم. من که تصور می کردم همراه و پشتیبان حقیقی خود را درزندگی یافته ام بلافاصله موضوع را با سهراب در میان گذاشتم اما درکمال تعجب گفت حاضر به قبول تو نیستم اگر فرار کنی دیگر تو را ...
شب های شیدایی قدر میهمان مردم قومس/ عاشقی در شب شهادت علی (ع)
.... آرامش چهره اش مرا به سکوت وا می دارد دوست دارم بیشتر سخن بگوید می پرسم آیا امشب دلت برای کسی تنگ شده است که اینجا نیست؟ بی درنگ پاسخ می دهد: چند سال قبل شب نوزدهم ماه مبارک به همراه مادر در مراسم شرکت کردیم، سحری در کنار هم خوردیم اما بعد از خواندن نماز ظهر روز نوزدهم مادرم از دنیا رفت. وادی السلام دامغان؛ فضای بیرونی گلزار شهدا 23:05 زمزمه ندای یا حَی الذَّی ...
دختر فرار کرده از دست داعش در تبریز+عکس
نصر: امامزاده سید حمزه تبریز در شب قدر میهمانی ویژه داشت که از محاصره استان نینوا عراق توسط داعش گریخته و در مسیر خانواده خود را جا گذاشته بود و حال در این شب عزیز آنها را از خدا می خواست.
تشخیص اختلال روانی دختر متهم به قتل
...: من پسری را دوست داشتم و می خواستم با او ازدواج کنم، او از من خواستگاری هم کرده بود؛ اما پدرم با این ازدواج مخالف بود چون من تنها دختر خانواده بودم و خیلی دوستم داشت. این سومین خواستگار من بود که پدرم رد می کرد. خیلی از دستش عصبانی بودم. نقشه قتل او را کشیدم و موضوع را به مادرم گفتم. اول مخالفت کرد، وقتی تهدید کردم که از خانه فرار می کنم، مجبور شد به خواسته ام عمل و در اجرای نقشه قتل کمکم کند ...
پایان ماجرای شلیک مرگبار جوان عاشق به 4 سرباز در تهران
به دستگیری وی می شوند و کامران که دانشجوی مهندسی کشاورزی است خیلی زود لب به اعتراف گشود . وی گفت: 3 سال است که به دختر جوان علاقه دارم و از طریق نامه نگاری با هم در ارتباط بودیم و خانواده ام نیز در حالیکه با آنها رفت و آمد دارند چند باری از دخترشان خواستگاری کردند اما پدرش مخالفت می کرد و این را هم می دانستم که دخترشان هم مرا دوست دارد تا اینکه آخرین بار پدرش با لحنی تند گفت که حاضر به ...
همدستی مادر و دختر برای قتل پدر
با آن 40 ضربه به پدرم زدم. وقتی کشته شد، همراه مادرم جسدش را به چند خانه آن ورتر بردیم و رها کردیم اما خیلی زود از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شدیم. همزمان همسر مقتول (مادر دختر نوجوان) نیز مورد بازجویی قرار گرفت و با تایید اعترافات دخترش، به کارآگاهان گفت: از قبل با شوهرم اختلاف داشتم. روز حادثه وقتی شربت مسموم را خورد و بیهوش شد، چند ضربه با چاقو به او زدم اما مقاومت کرد. بعد هم دخترم با ...
زندگی غربت های شمال در شوش و دروازه غار خوش نشینان ناراضی/دروازه غار پذیرای مهاجران
... کودکان گریزان از مدرسه حسین از بابل آمده تهران تفریح، خانه فامیل و نامزدش. نوزده ساله است: نوزده داخل بیست، نامزدم هم یازده داخل دوازده. کسی که عاشق می شه همینه دیگه. اسماعیل می گوید: نامزدش جهاز نداره. حسین در مغازه پدرش در بابل کار می کند و بیشتر از بقیه درس خوانده، تا اول عمومی: اگر می شه یک کاری هم برای ما بکن، دوست دارم برگردم مدرسه. می خواستم عروسی کنم، ول کردم، با مدیر صحبت کردم ...
امید دیگر از یکشنبه ها نمی ترسد
به گزارش ایران ؛الهام نوعروس جوانی که به خواسته دلش شروع زندگی اش را در زندان و کنار یک محکوم به اعدام آغاز کرد توانست ناامیدی را از دل امید خارج کند و پس از 7 ماه، زندگی را در سلول تاریک او جاری سازد. الهام این روزها خود را خوشبخت ترین عروس دنیا می داند و می گوید اگر صد بار دیگر دراین موقعیت قراربگیرد بازهم با امید ازدواج خواهد کرد. این دختر 28 ساله از روزی گفت که برای ملاقات برادرش ...
ماجرای مادرانی که خود هنوز کودک اند
چند روز به من زنگ زد و از من خواست که پیش او بروم. من هم رفتم و او از من خواستگاری کرد و من جواب رد دادم. اما او مرا تهدید کرد و گفت در غیر این صورت دردسر بزرگی برایم درست خواهد کرد. حالا من از او یک بچه دارم . 7) کیا 14 ساله، همسر جهانگیر21 ساله، رحیم دوماهه، بنگلادش من به وسیله یکی از همسایگان با جهانگیر آشنا شدم. خودم خواستم که با او ازدواج کنم. من خوشبختم اما برای مادر شدن ...
مرگ باور نکردنی و عجیب دختر نوجوان در خواب+ عکس
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، پلنگ وحشی به طرز باورنکردنی وارد خانه شد و دختر نوجوان هندی را که در کنار مادرش خوابیده بود را ربود . جسد قربانی بیرون از روستا کشف شد. حادثه مرگ هولناک دختر نوجوان هندی زمانی رخ داد که او کنار پدر و مادرش خوابیده بود . جسد زخمی دختر لابه لای گل و لای بیرون از روستا کشف شد . ” رانجیت سینگ ” دختر هندی بینوا در کنار خانواده اش در حیاط خانه ...
محاکمه دوباره دختری که در16سالگی پدرش را کشت
...، اما اشتباه می کرد. رابطه ات با پدرت چطور بود؟ چون تنها دختر خانواده بودم پدرم مرا خیلی دوست داشت و می گفت هیچ وقت اجازه نمی دهد ازدواج کنم. چطور پدرت را کشتید؟ مادرم در اولین مرحله به پدرم مرگ موش خوراند، اما اثر نکرد. در دومین مرحله مادرم آبمیوه مسموم را به پدرم داد که او بعد از خوردن آبمیوه، بیهوش شد. من بالشتی را روی دهان پدرم گذاشتم و مادرم چند ضربه چاقو به او زد ...
جزئیات دستگیری قاتل فراری زن جوان
قاتل زن جوان که برای فرار از دست قانون پس از ارتکاب به قتل از کشور خارج شده بود شنبه شب در مخفیگاهش شناسایی و دستگیر شد. به گزارش شهروند ؛تحقیقات از متهم دستگیر شده به جرم قتل در اداره دهم پلیس ادامه دارد. اواخر شهریور ماه سال گذشته وقوع یک فقره قتل به ماموران کلانتری 160 خزانه اعلام شد و پس از آن سریعا ماموران به همراه بازپرس کشیک در صحنه قتل حضور یافتند. شواهد نشان می داد زنی 38 ساله ...
به همین سادگی ؛ خاطرات ازدواج شهدا به روایت همسران
ما اصلا با هم رفت و آمد نداشتیم. نزدیک عید سال 47 بود که مادرش به خواستگاری ام آمد. پدرم از این خواستگاری خیلی راضی و خوشحال بود. می گفت: من اگر قرار باشد دخترم را شوهر بدهم به مال و ثروت یک جوان شوهر نمی دهم به ایمان و اخلاق آن پسر نگاه می کنم، به تلاش هایش برای اینکه نان حلال بر سر سفره اش بیاورد نگاه می کنم. من نگاه به نمازهای شب عبدالحسین، نمازهای اول وقتش، قرآن هایی که می خواند و ...
بی سرپناه!
با آن که 3 سال از ازدواج دومم می گذرد، اما یک روز خوش در زندگی ام ندیدم، چراکه 2سال اول زندگی را به انتظار محمدتقی نشستم تا او از زندان آزاد شود و یک سال بعد را هم ... زن جوان در حالی که مدعی بود همسرش پس از ضرب و جرح، او را از منزل بیرون انداخته است، به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: دختر نوجوانی بودم که با اصرار پدر و مادرم با جوانی که به خواستگاری ام آمده بود، ازدواج کردم ...
امام خمینی (ره) و نماز
نماز می خواندند و نماز راه عبادت و حرف زدن با خداست و نمی شود نت به طور ظاهری با خدا حرف زد بلکه باید با گوش دل هم سخنان خدا را شنید .(5) زود برو نمازت را بخوان آقای محمد تقی اشراقی (نوه امام): یک روز امام داشتند توی حیاط قدم می زدند. من آمدم از کنارشان رد شدم به من گفتند: بیا اینجا رفتم پیش ایشان. گفتند: نمازت را خوانده ای گفتم نه امام گفتند: زود برو نمازت را بخوان ...
فلج مغزی امیرعباس هنگام تولد؛ جناب وزیر!شما را به خدا نفس برسانید
دردآور است. حتما روزی هزاربار می گوید کاش به آن روزها برمی گشتم و نمی گذاشتم این بلا را سرم بیاورند...کمی مکث می کند، بغضش تحمل نمی کند و سرازیر می شود، در هیاهوی اشک های بی امانش ادامه می دهد: من رفتم خونه و تا ساعت شش صبح که دوباره رفتم بیمارستان درد کشیدم. من رو بستری کردن به ماما گفتم، گفتین سزارین، من دیگه نمی تونم درد بکشم لطفا بگید دکتر بیاد. گفت صبرکن میاد. شیفت مامای شیفت شب عوض شد و ...