سایر خبرها
هیچوقت مطب نداشتم/ انتظار تشویق از کسی ندارم
پزشکان ضامن سلامتی جامعه، امنیت روحی بیماران و فرشتگان نجاتی هستند که درد جسم را در سایه لطف الهی التیام می بخشند. کسانی که طبابت را با حکمت و اخلاق...
عامل جنایت گلابدره: زودتر قصاصم کنید
خانه مان آمده بودند بر اثر توهم مواد نسبت به دوستم بدبین شدم و تصمیم گرفتم رفت وآمدم با آنها را قطع کنم. مدتی جواب تماس های تلفنی دوستم را نمی دادم تا اینکه یک روز که باز هم تعداد زیادی قرص خورده بودم، تصمیم گرفتم با همسر دوستم راجع به این مسئله صحبت کنم. به همین دلیل درحالی که دوستم در خانه نبود، زنگ خانه شان را زدم. به همسرش گفتم حرف مهمی دارم و وارد خانه شدم. اما بر اثر مصرف مواد در ...
آزاده امید بابانیا: نگاه کن ما با چه کسانی می جنگیم
...> اعزام شما به جبهه به چه صورت بود؟ بنده بسیجی بودم که از لشگر 25 کربلا به جبهه و مناطق عملیاتی جنوب اعزام شدم. خانواده ام مخالف حضورم در جبهه بودند و به همین علت سه سال، مداوم در تلاش بودم تا به طریقی به جبهه بروم. دو برادر و پدرم رزمنده بودند و آنان اصرار داشتند که من به جای حضور در جبهه، درسم را بخوانم و هر بار با ترفندی در صدد یافتن راهی برای اعزام به جبهه بودم. هر سال تیرماه برای ...
آرایش و پوشش زننده زن برای شوهرش دردسرساز شد / نزاع به خاطر متلک گویی به زن شوهردار
؛ البته نظر من و پدرم این نبود، چراکه با اولین دیدار ازنوع آرایش و پوشش او خوشم نیامد. مادرم می گفت دخترهای امروزی همه همین طوری هستند و وقتی که پا به خانه شوهرم بگذارند، آن قدر کار روی سرشان خروار می شود که حوصله این جلف بازی ها را نخواهند داشت. سعید ادامه داد: ازطرفی خواهرم نیز می گفت دوستش مرا پسندیده و نگران آینده هم نباش؛ چون می توانیم با او صحبت کنیم و تغییرش بدهیم. با این شرایط من ازدواج ...
این بازیگر چرا بیمار و خانه نشین شد؟
خودم را بگذارم. اگر چه این بار پروسه طولانی شد و زمان برد تا احیا شوم اما به عشق مادرم، خانواده ام و مردم با بیماری ام مبارزه کردم تا دوباره زندگی ام را از نو بسازم. علت ناشناخته است دکتر محمد جعفر فردوش فوق تخصص گوارش با توجه به علائم و نشانه هایی که شهره سلطانی در برنامه اکسیر به آن اشاره کرد میگوید: این بیماری که با نام آنمی پرنیشز خوانده می شود، یک مشکل نادر است که در ...
نرگس محمدی: تا 25 سالگی "خواستگار" داشتم، اما از آن به بعد کسی در خانه ما را نزد!
نرگس محمدی در پاسخ به این سئوال که چرا در سن 32 سالگی ازدواج نکرده است، چنین پاسخ داد: تا سن 24 و 25 سالگی خواستگار داشتم، از 25 سالگی به بعد دیگر خواستگار نداشتم و به خصوص از وقتی وارد حرفه بازیگری شدم که دیگر اصلا خواستگار ندارم. فکر می کردم معروف شوم یک اتفاقی می افتد و یکی در خانه را می زند، اما باز هم کسی نیامد. به گزارش ایلنا، صحبت های صادقانه نرگس محمدی بازیگر سریال ستایش در ...
10 سال زندان به خاطر بدهی 2 میلیونی به خواهر!
شیرین تر از قبل کرد اما هیچ چیز نمی توانست مانع آمد و رفت من به خانه دایی ام و آن بساط خانمان سوز شود و پنهانی آتش به خوشبختی ام زدم. زن با افسوس ادامه داد: در حالی از همسرم طلاق گرفتم که او از اعتیادم بی اطلاع بود. به همراه دخترم به خانه مادرم برگشتم و همان جا بود که این راز قدیمی فاش شد. خانواده ام شوکه شدند و با من لجبازی می کردند. مادرم از من شکایت کرد و مرا از خانه بیرون انداخت. وقتی ...
وقتی نوجوان دهه هشتادی عکاس خبری می شود
دو سال قبل تصمیم گرفتم که برای خودم سابقه کار درست کنم و مهارت کسب کنم. می خواستم با شغل های سطح پایین تری شروع کنم. مثلا شاگرد مغازه باشم یا یک تعمیرگاه کارهای جانبی انجام بدهم. چون به نظرم ساده تر می رسید و می خواستم کاری انجام دهم که توانایی آن را داشته باشم؛ اما وقتی به پدرم گفتم که می خواهم سرکار بروم، قبول نکرد و من هم چیزی نگفتم. تابستان سال گذشته دوباره سراغ پدرم رفتم و گفتم من ...
روایتی از قدیمی ترین پرورشگاه ایران در کرمان
.... پرورشگاه تبریز هم، که شهر اولین هاست، در 1324 بنا شده، یعنی سی سال بعد از پرورشگاه صنعتی، ولی خیلی زود طومار این پرورشگاه هم پیچیده می شود. بچه های یتیم روزبه روز بیشتر می شدند، تعدادشان از سی به 170 نفر می رسد. به قول عبدالحسین، پسر حاج علی اکبر، پدرش متوکل اله بچه ها را می پذیرفت . کار به جایی می رسد که خانه دیگر جواب این همه بچه را نمی دهد. بعد از سه سال از شروع کار، حاج علی اکبر ...
بازیگری که امام رضا او را شفا داد!
بدون کمک دیگری نمی توانستم روی پا بایستم. به مشهد رفتم و شب نیمه شعبان در حالیکه زیر بغلم را گرفته بودند خودم را به صحن امام رضا(ع) رساندم و از ته دل شفای خود و یا مرگ را از حضرت خواستم. در حال راز و نیاز بودم که احساس کردم دست راستم داغ شد و می توانم آنرا حرکت دهم. چیزی نگذشت که پای راستم هم داغ شد. به همراهم گفتم؛ فریاد نزن تا کسی نفهمد فقط زیر بغلم را رها کن می خواهم راه بروم که همین ...
4 قاب از زندگی زنانی که سرنوشتشان با زندان گره خورده
سلامانه : تصویر اول روزنامه شرق در گزارشی نوشت: خانه شان تا همین اردیبهشت ماه حوالی میدان راه آهن بود؛ یکی از کوچه های خیابان مختاری که نامش طاووس بود. خودش و دو پسرش هرمز و شهریار که سه و پنج ساله بودند در انتهای بن بست طاووس، در یکی از اتاق های خانه ای زندگی می کردند که متعلق به مشتی منیژه بود. مشتی منیژه هشت اتاق خانه اش را اجاره می داد. محبوبه هم در ازای 500 هزار تومان پول پیش و ماهانه 85 هزار تومان، در اتاق 12متری خانه مشتی منیژه زندگی می کرد. شوهر و مادرش به جرم حمل مواد مخدر در زندان هستند، قرار است حکم اعدام همسرش تا یک ماه دیگر اجرا شود و مادرش هم سومین سال ...
مُثله کننده دختر جوان پس از 18 سال دوستی، در انتظار محاکمه
: 18 سال است که عاطفه (مقتول) را می شناسم و با او دوست بودم؛ با خانواده عاطفه هم ارتباط داشتم، صبح روز قتل با وی قرار ملاقات گذاشتم و پس از خوردن صبحانه برای خرید قرار شد به بیرون برویم، زمانی که سوار ماشینم شدیم، با عاطفه درباره مسائل مختلفی صحبت کردیم که در یک لحظه نمی دانم چه اتفاقی افتاد و عاطفه به مادرم فحاشی کرد، من نیز خودرو را کنار خیابان پارک کردم و چون بسیار عصبانی شده بودم، یک دستم را به ...
دلیل عصبانیت عابدزاده از بازیگر سینما چه بود؟
گردم و البته در بازگشت هم به متل قو می آیم تا بالای سر مغازه خودم باشم و ساعت ها روی همین زانوهایم می ایستم ولی زیر بار منت هیچ کس نرفته و نمی روم. اگر دنبال مفت بری بودم که این طوری کار نمی کردم. همین الان کافی است بخواهم توی فوتبال پست بگیرم و قرارداد میلیاردی ببندم اما هرگز اصولم را زیر پایم نمی گذارم و با سر بالا و عزت نفس مغازه فست فودم را اداره می کنم و شاگردانم را تمرین می دهم. ...
بحران سوریه، اجرای طرح خاورمیانه بزرگ توسط اردوغان بود/ پیوند تفکر اموی با امپریالیسم برای ضمانت اسرائیل
اساس وقایع تاریخی مخصوصا در اواخر قرن بیستم یا سی سال اخیر ، بر اساس عقیده های فلسفی زکی ارسوزی روحیه ای مبارزه طلب، مخالف ظلم و سیطره استعمار و مخالف با الحاق داشتند و این تفکرات اندیشه های سیاسی خانواده ما را تشکیل می داد. این تفکرات به همراه حب اهل بیت علیهم السلام از 1400 سال پیش توامان در ما وجود داشت. در این فضا در موطن خودم ،بندر اسکندرون که از خاک سوریه جدا شده بود دوران نوجوانی و جوانی ...
سرنوشت تکان دهنده ستاره
دلم ماند. سنی نداشتم امّا هر شب از خدا می خواستم مرا بکشد تا از دست خانواده ام خلاص شوم . هیچ کدامشان مرا دوست نداشتند. فقط وسیله ای بودم که وقتی دلشان از همه جا پر می شد، عقده هایشان را سر من خالی کرده و آنقدر کتکم می زدند تا آرام شوند. همیشه خدا، بدنم کبود بود و دست و پایم درد می کرد . آن روز هم وقتی از مدرسه باز می گشتم بار دیگرصدای جنگ و دعوای همیشگی پدر و مادرم را شنیدم ...
آخرین مداحی داود روضه شهادت در الزهرا بود
اردوهای راهیان نور، غرب و جهادی حضور دائم داشت. از زمانی که اعزام راهیان نور شروع می شد زائران را به منزل می آورد و به خانواده می گفت برای اینکه زائران معذب نباشند خانه نباشید و ما به منزل بستگان می رفتیم. چند بار هم از طرف بسیج برای حفاظت از زائران اربعین به عراق رفته بود. من خیلی از او راضی بودم و خدا هم از او راضی باشد. این بچه هدیه خدا بود. داود اگر به مرگ طبیعی هم می رفت جایش در بهشت بود. از ...
فکر کردم دوستم به زنم نظر دارد، به سراغ زنش رفتم و ...
او را بکشم. به همین خاطر در را باز کردم و به محض اینکه پسربچه وارد خانه شد او را از پشت سر گرفتم و به اتاق خواب بردم اما چون آنجا یک آینه بزرگی بود علیرضا مرا در آینه دید و من مجبور شدم او را هم با چاقو بکشم. من شیلنگ گاز را بردیم و خانه را ترک کردم. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: یک ساعت بعد برای از بین بردن آثار جرم به خانه مهدی برگشته بودم که با پلیس روبه رو شدم. من هنوز هم نمی دانم فکر خیانت مهدی به من به خاطر مصرف قرص ها بود یا واقعیت داشت. من برای قصاص آماده ام و از اولیای دم می خواهم مرا حلال کنند. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند ...
گفت و گوی خواندنی با جوان ترین دکتر داروساز لنده ای+تصویر
شدن داروخانه تعداد 4نفر مشغول به کارهستند که خودم نیز کارهای اجرایی را مدیریت می کنم . * چرا رشته داروسازی را انتخاب کردید؟ همیشه عاشق درس شیمی بودم و چون در داروسازی علم شیمی بیشتر کاربرد داشت. رفته، رفته به داروسازی هم علاقمند شدم. * تا کنون شده بیماری به شما مراجعه کند و توانایی پرداخت هزینه دارو را نداشته باشد؟ واکنش شما در این مواقع چیست؟ بله، اتفاقاً ...
اقتصاد در آینه رسانه ها
. به همین دلیل نه تنها شغل جدیدی برای جوانان ایجاد نشد بلکه بسیاری از افراد مشغول به کار که خرج خانواده های چند نفره را می دادند نیز از کار بیکار شدند. در نتیجه قدرت خرید خانوار با کاهش قابل توجهی مواجه شد و سرانه مصرف برخی محصولات خوراکی در کشور پایین آمد به طوری که طبق گفته دبیر کانون صنایع غذایی ایران بنا بر اعلام بانک مرکزی در چند سال اخیر و در شرایط رکود، مصرف لبنیات در کشور 35 درصد و مصرف ...
راز هولناک مردانی با دست و پای بسته در اتاقک یک باغ ویلا
به ایران آمد و پس از عبور از مرز ایران سوار بر خودرویی به سمت تهران حرکت کرد و در حالی که منتظر بودیم برادرم با من تماس بگیرد و او را به خانه خودم ببرم با تماس عجیبی روبرو شدم. وی افزود: مردی در تماس با موبایلم ادعا کرد که برادرم در اسارتگاهش گروگان گرفته و باید برای رهایی اش 5 میلیون تومان به آنها بپردازم. بدین ترتیب تیمی ازماموران پلیس ویژه برای رهایی گروگان افغان وارد عمل شدند و ...
چگونه جنبه ام را در محل کار بالا ببرم؟
...، پرسش هایی هم چون: "ممنون که من را متوجه این موضوع کردید. می توانید به چند مورد خاص اشاره کنید که من در برقراری ارتباطات ناموفق بودم؟به نظر شما چگونه می توانستم آن کار را به گونه ای دیگر انجام دهم؟ در آینده چگونه می توانم با تیم خودم به شکلی موثرتر ارتباط برقرار کنم؟” پرسیدن سوال هایی که پاسخ های دیکته شده ندارند، موجب می شود در نظر دیگران به صورت فردی مشارکت پذیر، انعطاف پذیر و روشن ...
ماجرای دلتنگی حین عملیات و پنج روز جریمه و کسر از حقوق
مرخصی داشتم. یقین داشتم که در چنین شرایطی به من مرخصی نمی دهند؛ به همین خاطر تصمیم گرفتم تماس بگیرم و جویای حالشان شوم. برای هماهنگی آتش توپخانه به احمدآباد، مقر ارتش واقع در جاده سردشت – بانه آمده بودم. بعد از هماهنگی به مریوان رفتم. می خواستم با خانواده در تماس باشم که موفق نشدم. در گوشه ای راننده ماشینی صدا می زد سنندج . من هم سوار شدم. از سنندج به قروه، همدان و صبح فردا تهران رسیدم. عصر ...
کینه قدیمی به اسیدپاشی ختم شد
به نام شهروز با فردی که تا به حال او را ندیده بودم و نمی شناسم، درگیر شده است. برای میانجیگری رفتم تا از درگیری جلوگیری کنم اما همان فردناشناس ظرفی را که بعدا متوجه شدم حاوی اسید بوده، به سمت من و افراد دیگری که دور و برم بودند گرفت و محتویات آن را روی ما ریخت و فرار کرد. در این حادثه از ناحیه صورت، بدن و سر آسیب دیدم و از شدت درد و سوزش دیگر چیزی متوجه نشدم. بعد از آن بود که شنیدم یکی از دوستانم ...
علیرضا خمسه : مرحوم رشیدی در مراسم خواستگاری برایم پدری کرد +عکس
پدری نداشتم. در مراسم خواستگاری مرحوم رشیدی بجای پدرم آمد و ضمانت مرا نزد پدر دختر کرد و دختر آنان را برای من خواستگاری کرد. این بهترین کاری است که پدر می تواند برای فرزندش انجام دهد. حتی وقتی که من و همسرم از سفر حج برگشتیم بسیاری را برای مراسم ولیمه دعوت کردم. تنها کسانی که آمدند آقای داود رشیدی و همسر ایشان خانم احترام برومند بودند. این یعنی مهر پدری که آن مرحوم در دل من به یادگار گذاشت. سخن پایانی آقای خمسه؟ به سهم خودم درگذشت داود رشیدی را به همسر و دختر و نوه آن مرحوم و همچنین جامعه هنری کشور و مردم شریف ایران تسلیت می گویم. جام جم آنلاین ...
گفتگوی خواندنی با ثریا قاسمی مادر شیک، مدرن و سنتی سینمای ایران +عکس
از پخش اولیه مجددا روی آنتن رفت و در کانون توجه قرار گرفت. می خواهم به خاطرات تان از آن دوران رجوع کنید و بگویید کاراکترتان در این سریال چه ویژگی هایی داشت که بازی در این مجموعه را پذیرفتید؟ در پخش اول سریال در حدود 17 سال قبل موفق به دیدن این سریال نشده بودم و در پخش مجدد سریال را دیدم. متن سریال، تیم بازیگری و کارگردانی خوب حمید لبخنده باعث شد بازی در این مجموعه را بپذیرم. ...
مسعود کشمیری؛ از نام نویسی در کلاس رقص تا دبیری شورای عالی امنیت ملی
این طیف تنها مسعود کشمیری بود که او را هم رضیه به ما معرفی کرد، هرچند که او ادعا می کرد ما با اینها نیستم. یک بار هم بعد از ازدواج کشمیری به خانه آنها رفتیم و در آن دیدار پدرش را بسیار طاغوتی دیدم. بنی اسدی و تقدس هم از دیگر کارمندان رسمی شرکت بودند، کشمیری در آن زمان به مجاهدین فحش و ناسزا می داد. همه جا هم نوشته اند که معرف کشمیری بوده ام، لکن من از ورود او به نخست وزیری اصلا خبر نداشتم ...
جسد دختر جوان در سطل زباله پیدا شد
سال قبل عاطفه (مقتول) را می شناختم و با او دوست بودم و با خانواده عاطفه هم ارتباط داشتم. صبح روز قتل با وی قرار ملاقات گذاشتم و پس از خوردن صبحانه برای خرید قرار شد به بیرون برویم. زمانی که سوار ماشینم شدیم، با عاطفه درباره مسائل مختلفی صحبت کردیم که در یک لحظه نمی دانم چه اتفاقی افتاد که عاطفه به مادرم فحاشی کرد. من نیز خودرو را کنار خیابان پارک کردم و چون بسیار عصبانی شده بودم، یک دستم را به روی ...
اسیدپاشی را قبول ندارم!
حساب می گرفت. او برای زهرچشم گرفتن از من، شیشه های خانه مان را می شکست. مدتی قبل از او شکایت کردم و او کینه من را به دل گرفت. او در توضیح شب حادثه هم گفت: محل کارم نزدیک پارک است. آن شب داشتم ماشینم را تعمیر می کردم که بهرام و نوچه هایش در حالی که چاقو داشتند، من را دوره کردند. ناگهان یکی از آنها مایعی به طرفم پاشید که بدنم شروع به سوزش کرد. من که توان مقابله نداشتم، فرار کردم و خودم را داخل مغازه ...
تکه تکه کردن مرد هوس باز در حمام
از من گرفت اما ناگهان ناپدید شد . کارآگاهان با توجه به ضد و نقیض گویی های معصومه به بازرسی خانه اش پرداختند و آثار باقی مانده از خون را در حمام پیدا کردند.زن میانسال ، در ادعای تازه ای گفت: شامگاه پنجم خرداد ، سرنشینان یک خودرو مرا ربودند و بعد ، زیر پل چوبی رهایم کردند.به احتمال زیاد ، همان آدمها در خانه ام صحنه سازی کرده اند تا یک جنایت را گردن من بی اندازند. من نمی دانم چه بلایی سر علیرضا ...
روزنامه نگاری که صندلی ندارد!
هم روزنامه نگاران این روزنامه ابتدا تاسیس کردند. گذشته از آن، سردبیر کار بلدی هم داشت و کسی مثل صدرالدین الهی سردبیر کیهان بود. هزار بار کاغذ خبر یک روزنامه نگار پاره و به سطل آشغال انداخته می شد تا کار خبر را یاد بگیرد. من خودم بلاهای زیادی به سرم آمده است. یک بار یک ویژه نامه در روزنامه داشتیم و برای همین پنج شبانه روز بود که خانه نرفته بودم. بعد از پنج روز به یک حمام عمومی در لاله زار رفتم ...