سایر خبرها
به خاطر عشقم به پرسپولیس به بوندس لیگا نرفتم
همه اونایی که میان کامنت فحش میذارن رو دوست دارم، چه اونایی که نسبت به من ارادت دارن. فقط تنها آرزوم اینه که دوباره پرسپولیس بازی کنم ولی مطمئنم خدا هوامو داره. شما هم دعا کنید. حقیقی با فاصله چند ساعت و این بار تحت تاثیر کامنت هایی که برایش نوشته شده بود، مطلب جدیدی را منتشر کرد: امشب رفتم حرم امام رضا (ع)، نایب الزیاره همتون بودم، خیلی خیلی خیلی دلم گرفته بود، یاد ...
مروری بر کارنامه گروهک تروریستی منافقین
، ناگهان اتو را به کمر محسن میرجلیلی چسباند. محسن از شدت درد دهانش را به طرز عجیبی باز کرد و از هوش رفت. بوی سوختگی همه جا را گرفته بود، من خیلی ترسیده بودم، مسعود هم ترسیده بود، ولی سعی می کرد خودش را مسلط به کاری که می کند نشان دهد . در آغوش دشمن ملت این قسمتی بود از اعترافات تنها یکی از اعضای منافقین؛ اما آنها در همان دهه 60 و درحالی که صدام حسین با ایران در حال جنگ بود، به آغوش ...
چخوف هم می تواند عده ای را دلواپس کند
کردم به ایوانف خواندن که حقیقتا کمی هم کسل شدم و تا حدی توی ذوقم خورد. چون آن نمایش را دیده بودم، انتظار داشتم نمایش نامه ایوانف، به همان جذابیت باشد. در شش وبش این بودم که چه کار کنم و نهایتا شرایط سیاسی-اجتماعی آن زمان هم تا حدودی من را به سمت اجرای آن کشاند. با مشکلاتی که برای 17 دی پیش آمد، حس کردم شاید الان موقعیت مناسبی برای اجرای ایوانف است. چون بعد از 17 دی جسته وگریخته شنیدم که درباره متن ...
چشمم به پسری افتاد که داشت دوستم را اذیت می کرد / به طرفش هجوم بردم
کشیده شد. نمی دانم چرا جوگیر شدم و به هواخواهی از دوستانم، درگیر ماجرایی شدم که همه زندگی و جوانی ام را تباه کرد. در آن هیاهو اصلاً معلوم نبود چه کسی مقصر است و دعوا بر سر چیست؟ فقط چشمم به پسری همسن و سال خودم افتاد که داشت دوستم را به عقب می کشید. به طرف او هجوم بردم و جوان ناشناس، وحشت زده نگاهم کرد و گفت: من فقط قصد جدا کردن داشتم...اما افسوس، دیر شده بود و من مرتکب جنایتی ناخواسته شده بودم ...
بازیگری که دوست دارد به گیاه تبدیل شود!
این جا نیستم، چرا که بعید نیست چند لحظه بعد با همان فرد رو به رو شوی... از این اتفاق ها زیاد پیش می آید. ناگهانی بود این رفتن یا این که... نه... وسوسه رفتن را از سال ها قبل داشتم. همه اش فکر می کردم که... یک بار سر یک فیلم که شمال بودم، فکر کردم جایی را بگیرم و هر از گاهی سر بزنم. جایی را هم گرفتم، اما آن قدر این جا سرم شلوغ بود که پس دادم. و چه حرکت اشتباهی بود... اما این ...
گپی با اولین کوزت ایران
جلوی دوربین رفتم و بعد از آن کم کم مخاطبان غیرتئاتری هم چهره ام را شناختند و برای خودم معروف شدم. همچنین از اولین کسانی هم بودم که وقتی تلویزیون افتتاح شد به صورت زنده در آن مراسم حضور یافتم و تصویرم پخش شد. در یکی دیگر از عکس ها جلوی انبوهی از پاکت های نامه دیده می شود. می گوید: آن زمان طرفداران برایمان نامه می نوشتند و ما هم چند خطی در جوابشان نوشته یا نامه ها را امضا می کردیم. بعد از ...
خودروسازیم ولی درحد ژاپنِ 50سال پیش/6میلیون از قیمت پراید به جیب بانک و دولت می رود
ویژه در خصوص امضای قراردادهای جدید با شرکای قدیمی مورد نقد کارشناسان قرار گرفت. برای بررسی آخرین وضعیت صنعت خودروسازی و دریافت پاسخ بسیاری از سوالات بی جواب خودمان در این صنعت به سراغ یکی از مدیران باسابقه خودروسازی رفتیم که الان مشاور وزیر صنعت در حوزه خودرو است. “سعید مدنی” از سال 1361 تا 1380 رئیس هیئت مدیره شرکت ایندامین سایپا بود، سال 1380 تا سال 1388 عضو هیئت مدیره و مدیر ...
بود و نبودم برایم کسی اهمیت نداشت/ کمیته داوران از گفتن یک خسته نباشید هم دریغ کرد
یک فصل در مسابقات حضور پیدا نمی کردم، کنار گذاشته می شدم و به واسطه همین موضوع در تست اول فصل به مشکل خوردم کناری اضافه کرد: شب قبل تست با تزریق سه آمپول وارد تست شدم و نتوانستم این تست را با موفقیت بگذرانم و ده روز بعد در شیراز دوباره تست شرکت کرده و این بار موفق بودم اما ابلاغی ندادند تا هفته پانزدهم دیدار سپاهان و پدیده که به فرودگاه رفتم که فرودگاه مشهد به دلیل شرایط جوی کنسل شد و ...
پزشکان سوگند می خورند کارشان را درست انجام دهند، نه مجانی
گیرنده را درنظر بگیریم. چه طور شد که پیوند را انتخاب کردید؟ پیوند را انتخاب نکردم.وقتی رفتم دوره دیدم می خواستم تمام نقاط ضعفی که اینجا دیده بودم را پر کنم. پیوند هم یکی از کارهایی بود که می خواستم نقاط ضعفش را برطرف کنم.این کاری بود که باید در کشور انجام می شد. شما چه سالی متوجه این ضعف شدید؟ سال 66 از ایران رفتم و بعد هم رفتم آمریکا.تمام این سال ها تمام نقاط اعم ...
احسان عبدی پور: نمی دانستم سلفی در تلویزیون ممنوع است!
رفته بودم و برنامه ای برای این سریال نداشتم. بعد از اینکه وارد چرخه ساخت شدم، متوجه شدم محدودیت های خاصی در تلویزیون وجود دارد. مثلا نمی دانستم که نمی توان گرفتن عکس سلفی را در سریال نشان داد! البته مشکل من در تلویزیون با مدیران رده بالا نیست بلکه با آن ناظر پخشی مشکل دارم که نگاهی کاملا اداری به اثر دارد. در چرخ فلک بیشتر به دنبال چه نگاهی بودید؟ چرخ فلک در همه اپیزودهای ...
حوزه علمیه اردکان در بعدعلمی ضعف جدی دارد/ برگزاری مراسمات، ارتباطات مردمی را با حوزه بیشتر کرده است
استمرار پیدا کرد. علمایی مانند "آیت الله سید روح الله خاتمی" و "آیت الله بهجتی" و نیز یاد کنیم از همه شهدای طلبه که هنوز در فضای مدرسه علمیه و حجره ها بوی حضورشان طروات بخش است. بنده بعد از اتمام سال دوم دبیرستان در سال 1374 وارد حوزه علمیه قم شدم و مقدمات را در مدرسه علمیه شهیدین گذراندم. سپس تا سال 1383 سطوح حوزه را گذارنده و در ادامه در درس خارج شرکت کردم و توفیق حضور در درس حضرات آیات ...
برخورد تند امام با شهید رجایی
یک روز دفترم نشسته بودم. آقای رجایی، فشاری که روی شانه من داد دیدم ای داد بیداد، ما همین الان باید دعوا کنیم. نگاه کردم رنگش مثل گچ پریده است. چی شده؟ گفت: تو نمی دانی چه کار کردی؟ گوشی از من امام کشید که در عمرم کسی این جور با من برخورد نکرده بود. _ چی گفت امام؟ سر چی؟ خدایا چه خلافی کرده ایم؟ ما تمام دلمان با امام، تمام دلمان با انقلاب، چی شده؟ گفت ... راجع به آن اطلاعیه جواب میتران ...
شب شعر با شیشلیک جهادی!
وارد شدم. تفاوت را از همان در ورود می شد مجسم کرد که با اماکن دیگر، از سالن همایش تا اتاق جلسات متفاوت است. هر گام که جلوتر می رفتم زیبایی های در و دیوارش عیان تر می شد. آنچه بهانه شد تا به این مکان بیایم دعوتنامه ای بود برای شرکت در نخستین شب شعر جهادی ... شب شعر با سروده ها و ترانه های دل آرام شاعران آن هم در این صفاگاه. بی شک بسیار دیدنی و شنیدنی بود و چهره های حاضر نیز اثباتی شد بر این ...
غنای فرهنگی شیعه در عصر امام جواد (ع)
انکار کنم پناه بر خدا از سخن شما، بلکه من بنده او هستم (1). شفاعت امام جواد علیه السلام به شیعه نیازمند: مردی از بنی حنیفه نقل می کند: در اولین سال خلافت معتصم عباسی که حضرت جواد علیه السلام به حج رفته بود با ایشان رفیق راه بودم ، روزی سر سفره طعام که عده ای از اطرافیان ورجال خلیفه هم حضور داشتند عرض کردم : فدایت شوم والی ما فردی دوستدار اهل بیت است و من به دیوان او مالیات ...
پدرم می گفت حتی با شمشیر نتوانستیم جلوی تو را بگیریم
جبهه و همراهی ام با بچه های محل مسئله را برای آنها عادی کرد و دیگر مخالفتی با رفتن من نداشتند. در کدام مناطق عملیاتی حضور داشتید؟ سال سوم دبیرستان بودم که اولین بار به قصر شیرین رفتم. بعدها راهی سر پل ذهاب شدم. من افتخار داشتم در جنوب و کردستان جهاد کنم و مدتی هم در حلبچه عراق حضور داشتم. اولین عملیاتی که در آن شرکت کردم، کربلای8 بود. در همان عملیات کربلای8 مجروح شدم و مدتی بعد دوباره به ...
خانم گل! نتیجه آزمایش شما منفی است
همکارش پرسید: میشه جواب آزمایش خانم گل رو بگی؟ همکارش بعد از چند ثانیه گفت: خانم گل جوابش منفی است و حالا همه ماجرا... . یک ماجرای کاملاً واقعی زیر پوست همین شهر مدت ها بود که خاطرات این اتفاق تلخ را فراموش کرده بودم. سال ها طول کشید و مدام با خودم تکرار کردم که این خاطرات اگر هضم یا حذف نشود بلای زندگی آینده ام می شود پس تمام تلاشم را کردم تا حذفش کنم. انگار یکی از سال های ...
پسرم 70 روزه رزمندگان بیسواد را باسواد می کرد
.... پای همه امضاهایش انالله و انا الیه راجعون می نوشت. آن زمان ما در مغازه مان حدود 10 کارگر داشتیم که پیششان می رفت و با آنها صحبت می کرد. می نشست با آنها صحبت می کرد و اگر 180 درجه مخالف نظر می دادند یک کلمه هم بین حرف شان صحبتی نمی کرد و می گذاشت کامل حرف شان را بزنند و بعد صحبت می کرد. خدا شاهد است الان که نزیک به 30 سال از شهادتش می گذرد هروقت به خیابان جمهوری می روم بچه هایی که آن زمان ...
عامل قتل پدر زن: قصد دفاع داشتم
چند سال داری ؟ 39 سال. چند سال قبل ازدواج کردی و چند فرزند داری ؟ پنج سال قبل با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم و دو فرزند خردسال دارم. چه شد که دست به قتل پدر زنت زدی ؟ من قصد قتل نداشتم و فقط از خودم دفاع کردم. علت درگیری چه بود ؟ مدتی است با همسرم اختلاف دارم. همسرم آرایشگر است، اما من دوست نداشتم او کار کند تا اینکه مدتی ...
هومن برق نورد: با مهران مدیری چه زوجی می شویم!
... مهران مدیری، البته سر سریال ویلای من آقای مدیری به من پیشنهاد همکاری داد ولی نمی دانم آن زمان چرا قبول نکردم. شاید سر برنامه ای بودم وگرنه طنز مهران مدیری و خودش را بسیار دوست دارم. وقتی به برنامه دورهمی رفتم برای اولین بار او را از نزدیک دیدم و همانجا متوجه شدم اگر با هم کار کنیم، زوج خوبی می شویم چون من شوخی های او را می گرفتم. در طنز بسیار مهم است که بازیگر مقابل بفهمد شوخی ...
دنیای علی را رنگ بزنید
... به هم میریزم و هزاربار خودم را لعنت می کنم بابت سؤالی که پرسیدم، به آشپزخانه می روم و دستی به سرش می کشم، با چشمانی که از شدت گریه سرخ شده و معصومیتی که در نگاهش جا خوش کرده نگاهم می کند و می گوید: خاله من خیلی آرزوها دارم اما... دوباره گریه می کند، می گویم همه از اول همه چی نداشته اند و باید برای آرزوهایش بجنگد، نگاهم می کند و می گوید: همه مشکل و بدبختی دارن اما واسه ما دیگه خیلی ...
بازیگران در سکانس آرزو !
. این که تنها سالی دو یا سه فیلم خوب داشته باشیم سینمای ایران نیست و این هم تئاتر ایران نیست که این همه هنرمند تئاتری بیکار باشند. آرزو می کنم سینما به جایی برسد که در طول یک سال حداقل 20 فیلم درجه یک داشته باشد. هدیه تهرانی هدیه تهرانی که در فیلم کاغذ بی خط با زنده یاد خسرو شکیبایی هم بازی بود در یادداشتی از حسرتش چنین نوشت: هجده نوزده ساله بودم که ناصر تقوایی درباره طرح چای ...
بهروز بقایی: یک بار مرده ام!
بهروز بقایی که به تازگی با سفرنامه های خندوانه به تلویزیون برگشته بخش مهمی از خاطرات دهه شصتی هاست. با مجموعه هایی مثل همسران، دنیای شیرین و دنیای شیرین دریا خیلی از ما خاطره ساختیم و وقت مان را پر کردیم. بهروز بقایی بعد از سال ها دوری از دلایل دوری اش برای ما گفت و اینکه چه اتفاقاتی در این مدت برایش افتاده است. او شاعر هم هست و شعرهای عجیبی دارد و بخشی از آنها را برای تان خواهیم نوشت. جالب است بدانید بهروز بقایی یک بار تا دم مرگ رفته و حرف های زیادی برای گفتن دارد. ...
روایتی داستانی از روزهای آغازین تهاجم عراق به شهرهای بی دفاع کشورمان
...> همه زندگی ام شده بود رفتن به عراق. دیگر شهره عام و خاص شده بودم. در شهرها و روستاهای مختلف عراق هر کسی از زنی تنها خبری داشت نشانی هایی از او به من می داد اما هیچ کدام طاهره من نبودند. چرخ روزگار باز هم چرخید. ته مانده موهایم سفید شد. قامتم بیش از پیش خمید و رنجور شدم و عاقبت طاهره را دیدم؛ آن هم بعد از حدود نوزده سال! طاهره را تابستان 1378 در بغداد پیدا کردم اما کدام طاهره ...
ما 170 سال دفاع مقدس داریم نه 8 سال!
آه در بساط نداری، چطور جرئت کردی بیایی خواستگاری دختر من؟ پدربزرگ قهر می کند و به کویت می رود. بی بی یا همان مادربزرگ یک قطعه زمین بزرگ داشت. می دهد آنجا را گندم بکارند و درو کنند. بعد به پدربزرگم خبر می دهد تو بیا و پول این محصول را بگیر و ببر به پدرم بده و بگو: در این زمین کار کرده ام و این هم پول دسترنج خودم است! خلاصه به این شکل با هم ازدواج می کنند. پدرم همیشه سر به سر پدربزرگم می گذاشت و می ...
امور مقدس در ادیان الهی
بدی رخ ندهد و زمان مبارک زمانی است که در آن جز خیر و برکت نباشد. قدر مسلم این است که زمان همچون مکان (فی نفسه) از قداست ذاتی برخوردار نیست، بلکه قداست آن به لحاظ تعلقی است که زمان نخستین (یعنی همان زمانی که تکرار آن را با مراسم و آیین ها در هفته ها و ماه ها و سال های بعد گرامی می دارند) با مقدس اصیل دارد، همان گونه نحس بودن ایام نیز به لحاظ حوادثی است که با آن زمان مربوط می باشد. در روایتی ...
غنی سازی هسته ای ایران
و روی همان کاغذ نیز آزمایش کنیم و پس از شکست، باز به نقطه ابتدایی خود برسیم و باز همه این مراحل را دوباره از ابتدا آغاز کنیم و پس از چندین بار بررسی و برطرف کردن مشکلات، روی کاغذ به نتیجه برسیم. و یک سال بعد پلمب ها برداشته می شود و حال دیگر زمان آزمون تحقیقات شماست! بله. در سال 1384 و پس از برداشته شدن پلمب ها توانستیم در ساختمان شماره هشت سایت نطنز و در پایلوت برخی از ...
روایت قالیباف از شهید مهدی باکری/سلفی محسن مسلمان و کادر تدارکات/وزیرارتباطات و رئیس برتر یک شرکت فناوری ...
شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم. کاغذی از جیبش درآورد و امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان. رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟ گفتم :کار گفت : فردا بیا سرکار باورم نمی شد فردا رفتم مشغول شدم . بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد ...
----باب المراد ---- (ویژه نامه/ شهادت امام جواد علیه السلام )
. او که در همان خردسالی امام شد و در نوجوانی، رهگشای گره های فکری. که بی درنگ، دشوارترین پرسش را پاسخ می گفت و خبر از اتصال خویش به دریای علم الهی می داد. برای هروله از مروه دلت تا صفای کاظمین، راهی نیست. در این حج ولایت و عشق همیشه در سعی باش؛ که بی سعی نمی توان به صفای جمال معصوم علیهم السلام رسید. تنها بیست و پنج سال بود که نسیم هل اتی می وزید و نهرهایی ...
برگزار جلسه هشتادم نقد شعر فرات در حسینیه سادات + مشروح کامل جلسه
بستر مرگ است با عشق تو زنده می شوم می میرم هر چند که ایستگاه آخر مرگ است سید مهدی حسینی : آفرین. حال مصرع چهارم را با بقیه مقایسه کنید. - یک بحث مفصلی درباره رباعی طنز داشتم که در کجا طنز در قالب رباعی مطرح می شود. شاعر : یک روز سفید مثل ماهیم همه فردای همان روز سیاهیم همه گویند که شرط بندگی یکرنگی است ...
سوگ عظیم رشید سینمای ایران
حالیکه خوشی را مزه مزه نکرده بودیم باید تلخی را بچشیم. تارخ گفت: داود رشیدی رفت ولی دنیایی از خلاقیت و سپاس هنرمندانه را باقی گذاشت. داود عزیز همان طور که گفته بود آمدم، دیدم و رفتم بود، نه آن گونه که سزارگونه بگوید آمدم، دیدم و پیروز شدم. پیداست که به پیروزی های بیشتری می اندیشید، لیکن غمی در دل داشت. رئیس انجمن بازیگران سینما همچنین با تأکید بر اینکه داود رشیدی همیشه زنده ...