سایر منابع:
سایر خبرها
ادعاهای عجیب زن و شوهر افیونی در عمل کثیف با نیکان کوچولو + عکس
تهران قرار دارند. جام جم 110 عمل قبیح و زشت برادر با خواهر تاتنی اش + عکس ماجرای زن شوهرداری که شبانه در اتاق خوابش از سوی پسرهمسایه غافلگیر شد + عکس شوهرم از ارتباط کثیف من و بهروز با خبر شد / من تنها عروسک هوس بازی های او بودم پسر جوان بعد از ارتباط کثیف با معلم خود با او ازدواج کرد + عکس خواسته بسیار عجیب این اعدامی قبل از اجرای حکم من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد ...
صدام؛ نامردی که با جنایت بزرگ شد و زندگی کرد + تصاویر
امنیتی هیچ وقت اسمش فاش نشد، او از پشت پرده صحبت می کرد و صدایش هم بعد از تغییر داده شدن به کمک ابزارهای صوتی پخش می شد. این زن درباره روزی که اسیر شده بود گفت: وقتی که اسیر شدم، 16 سال بیشتر نداشتم. چند سرباز عراقی به من حمله کردند و مرا به شدت کتک زدند. با شوک الکتریکی مرا شکنجه می دادند و هر روز تا سر حد مرگ کتک می زدند. وقتی در دادگاه از این زن سؤال شد که آیا مورد آزار و اذیت جنسی هم قرار گرفته یا ...
ناپدید شدن مرموز سه زن طی یک روز در تهران / ارتباط پنهانی و فرار به خارج؟!
شبانه در اتاق خوابش از سوی پسرهمسایه غافلگیر شد + عکس شوهرم از ارتباط کثیف من و بهروز با خبر شد / من تنها عروسک هوس بازی های او بودم پسر جوان بعد از ارتباط کثیف با معلم خود با او ازدواج کرد + عکس خواسته بسیار عجیب این اعدامی قبل از اجرای حکم من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد ...
من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد
و آزار و اذیت بازداشت شد. ایران 110 عمل قبیح و زشت برادر با خواهر تاتنی اش + عکس ماجرای زن شوهرداری که شبانه در اتاق خوابش از سوی پسرهمسایه غافلگیر شد + عکس شوهرم از ارتباط کثیف من و بهروز با خبر شد / من تنها عروسک هوس بازی های او بودم پسر جوان بعد از ارتباط کثیف با معلم خود با او ازدواج کرد + عکس خواسته بسیار عجیب این اعدامی قبل از اجرای حکم من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد ...
دختر جوان وقتی به خلوتگاه پسر جوان رفت با رفتاری کثیف روبرو شد
بیمارستان برساند. بعد از آن هم دختر و پسر جوان خانه را ترک کرده و سوار بر خودروی شاسی بلند رفتند. ایران 110 عمل قبیح و زشت برادر با خواهر تاتنی اش + عکس ماجرای زن شوهرداری که شبانه در اتاق خوابش از سوی پسرهمسایه غافلگیر شد + عکس شوهرم از ارتباط کثیف من و بهروز با خبر شد / من تنها عروسک هوس بازی های او بودم پسر جوان بعد از ارتباط کثیف با معلم خود با او ازدواج کرد + عکس خواسته بسیار عجیب این اعدامی قبل از اجرای حکم من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد ...
همسرم، عکس های من و امید را در گوشی تلفنم دید / به دور از چشم شوهرم به ارتباط گناه آلودم با امید ادامه ...
بهروز با خبر شد / من تنها عروسک هوس بازی های او بودم پسر جوان بعد از ارتباط کثیف با معلم خود با او ازدواج کرد + عکس خواسته بسیار عجیب این اعدامی قبل از اجرای حکم من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد
ماجرای زن شوهرداری که شبانه در اتاق خوابش از سوی پسرهمسایه غافلگیر شد + عکس
به این گزارش،جوان متجاوز با دستور قضایی روانه زندان شد و بزودی در دادگاه کیفری محاکمه خواهد شد. تی نیوز 110 عمل قبیح و زشت برادر با خواهر تاتنی اش + عکس ماجرای زن شوهرداری که شبانه در اتاق خوابش از سوی پسرهمسایه غافلگیر شد + عکس شوهرم از ارتباط کثیف من و بهروز با خبر شد / من تنها عروسک هوس بازی های او بودم پسر جوان بعد از ارتباط کثیف با معلم خود با او ازدواج کرد + عکس خواسته بسیار عجیب این اعدامی قبل از اجرای حکم من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد ...
چندین بار خانه ام را تغییر دادم / به رفتارهای همسرم با مرد غریبه مشکوک شدم / نیمه شب به اتاق خوابش رفتم
پسرهمسایه غافلگیر شد + عکس شوهرم از ارتباط کثیف من و بهروز با خبر شد / من تنها عروسک هوس بازی های او بودم پسر جوان بعد از ارتباط کثیف با معلم خود با او ازدواج کرد + عکس خواسته بسیار عجیب این اعدامی قبل از اجرای حکم من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد ...
اقدام کثیف مرد همسایه با نصب دوربین در حمام و اتاق خواب "دختر جوان"
که از شماره ای ناشناس فیلمی برایم ارسال شد که با دیدن آن شوکه شدم لحظه استحمام من و حتی استراحتم در اتاق خواب فیلمبرداری شده بود همان لحظه شک کردم کار مرد همسایه باشد و هنوز در حیرت بودم که پیامی دریافت کردم که نوشته شده بود درست حدس زدید من بهزاد همسایه شما هستم و اگر به حرف های من گوش نکنید این فیلم را پخش می کنم و آبرویتان خواهد رفت. خیلی ترسیدم و او خواست شب به خانه من بیاید تا با هم حرف بزنیم ...
تولد گوساله 4 چشم! + تصاویر
/> پسر جوان بعد از ارتباط کثیف با معلم خود با او ازدواج کرد + عکس خواسته بسیار عجیب این اعدامی قبل از اجرای حکم من پنهانی عقد موقت امیر بودم / سیامک مرا بیهوش کرد و مرا در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد
همسرم همان شب عروسی دلباخته دختر فامیلمان شد
کنترلم را از دست داده و به رزیتا حمله کردم اگر همسایه ها نبودند این دختر چشم سفید را می کشتم. در برابر این ادعا ها و در حالیکه مهرداد خیانت به تازه عروس را پذیرفته و اصرار داشت از زهرا طلاق گرفته و با رزیتا ازدواج کند رزیتا گفت:من در همان جشن عروسی دلباخته داماد شدم و اولش ابتدا به بهانه تبریک و سپس حرف دلم را دور از چشم میهمان ها و عروس به او زدم و دیدم مهرداد هم دلباخته من است آنها اشتباهی ...
آنقدر چنگ زدند تا شیمیایی شدند
سؤالاتم در مورد جبهه بود و او هیچ چیز از من نپرسید. به خوابگاهم رفتم و فردایش جواب رد دادم. بعد از 6 ماه از عملیات خیبر، کسی به در خوابگاه آمده بود و من چون مسئول بودم پاسخ دادم؛ مردی که آمده بود صدایش برایم خیلی آشنا بود و با خودم گفتم آیا این همان آقاست؟ ما مردان را نگاه نمی کردیم، برای همین به چهره نمی شناختمش. شب که به اورژانس رفتم، متوجه شدم ایشان همان خواستگار است. دوستم دوباره بحث ازدواج را پیش ...
بازداشت زوج معتاد به اتهام کودک آزاری
. من و همسرم هر دو معتاد هستیم. چطور معتاد شدید؟ ما پنج سال قبل با هم ازدواج کردیم. ابتدا زندگی خوبی داشتیم تا اینکه یک روز من و شوهرم در خیابان با مرد موادفروشی آشنا شدیم. او به شوهرم مواد داد تا مصرف کند. وقتی به خانه رفتیم هر دو مصرف کردیم و بعد از آن کم کم هر دو معتاد شدیم. چرا برای اولین بار مصرف کردید؟ شوهرم گفت باعث شادابی و انرژی می شود. ...
بزرگ مردی که نقش مهمی در تشکیل سپاه پاسداران خرمشهر داشت/اخلاص و ارادات شهید جهان آرا به امام خمینی رحمه ...
...، عقد، تولد و عید چه روزهایی است، اما محمد تمام این روزها را به خاطر داشت و امکان نداشت آنها را فراموش کند، حتی اگر من در تهران بودم. این یادکردها همیشه با هدیه مادی هم همراه نبود. هر بار نامه ای می نوشت و از این روزها یاد می کرد. در این نامه ها مسئولیت من و خودش را می نوشت. نامه ای نبود که بنویسد و از امام(ره) یادی نکند. او با همین شیوه روزهای خاص زندگی مان را یادآور می شد و همه این نامه ها را ...
یک روز در ساختمان پلاک 6 پاستور با قصه هایی پر غصه
خانه رهن کنیم برویم سر زندگی مان. به خدا خسته شدم. به هرجا بگویی نامه نوشته ام. از رئیس بانک ها گرفته تا وزیر و رئیس جمهور. جالب است که همه هم نامه ام را برای پرداخت ارجاع می دهند ولی خبری نمی شود . پیر مرد با همان شوخ طبعی اش می گوید: تو دیگر خیلی پر رویی، کفش آهنی داری، جوابت را نمی دهند باز هم می آیی. پسر نگاهی به پیرمرد می اندازد و با کنایه ای سنگین می گوید: "این دفعه فرق دارد، نزدیک ...
همسر ایده آل از دیدگاه دختران جوان
با مردی ازدواج کنم. بقیه موارد مثل شغل و درآمد و تحصیلات و خانواده در حد متوسط برایم قابل قبول است، فقط و فقط تعهد و پایبندی به مسائل اخلاقی اش برایم خاص و ویژه است . تعاریف مختلف از وضعیت مالی متوسط براساس پژوهش احمدنیا ثروت مهم ترین معیار ازدواج دختران در تهران شناخته شده است. در این رابطه بسیاری از دختران معتقدند وضعیت مالی و درآمدی مرد باید در حد متوسط باشد اما در بررسی های جدی تر ...
عزیزالله فرخی:بی سیم ها می گفتند: بروید به سمت ماه!
. می خواستم درسم که تمام شد به دانشگاه افسری بروم. بعد گفتم نه، به سپاه می روم. سپاه که بروم زودتر به جبهه می روم. پدرم می گفت: شما، دانشگاه افسری می خواستی بروی، پس چی شد؟ گفتم: حالا جنگ شده و دیگر دانشگاه افسری نمی رویم. در سپاه، حدود دو ماه آموزش عمومی و تخصصی دیدم که شامل رشته دیده بانی بود. بعد هم وارد واحدهای عملیاتی تهران شدم که 9 تا گردان عملیاتی داشت. من در گردان 9 بودم. آن روزها واحد ما ...
شهادت مرتضی او را برایم جاودانه کرد
از بسیج و حوزه و پایگاه حرف می زد و غیر از این هیچ صحبتی با هم نداشتیم. از زمانی که من همسر ایشان شدم در امور نظامی و آموزش اسلحه و کارهای فرهنگی بود. حسینیه قمی در مشهد پاتوق همیشگی مرتضی شده بود و از دوران کودکی به آنجا رفت و آمد داشت. من مخالفتی با فعالیت های فرهنگی و بسیج ایشان نداشتم. خوب یاد دارم یک شب تا صبح من هم در کنارش نشستم و کارهای خطاطی و بسته های فرهنگی اش را انجام دادم. خود من با ...
تحقیر نوعروس توسط رامین به خاطر نوازش های قبل از ازدواج
...: من و رامین خیلی به هم علاقه داشتیم و از بچگی باهم بزرگ شده بودیم و همیشه دلم می خواست تا او از من خواستگاری کند تا اینکه زمانیکه ازمن خواستگاری کرد خیلی خوشحال شدم و برای اینکه پدرم را راضی کنم هرچه تلاش کردم موفق نشدم بخاطر همین به او گفتم اگر نگذاری ما با هم ازدواج کنیم برای همیشه فرار می کنم و وقتی پدرم با تهدید های من روبرو شد رضایت داد و تدارک عقد چیده شد. اما کم کم آن طور که ...
داماد اعدامی به زندگی برگشت
خوشبخت می شوند من ازدواج کرده بودم و علاوه بر بد بختی های خودم باید بار یک آدم دیگر را هم به دوش می کشیدم . همه درها هم بسته بود . به کسی هم نمی توانستم گله کنم خودم قبول کرده بودم . خودم خواسته بودم. هیچ امیدی وجود نداشت بعد من باید برای او که همه امیدش به من بود فیلم بازی می کردم . بعد از مراسم عقد و عکس هایی که پخش شد و گزارش تلویزیون خانواده مقتول اعلام کردند که باید حکم اجر شود . دوباره امیر ...
حرف های عروس و دامادی که در حیاط زندان به عقد هم درآمدند
. یک شب هایی آنقدر خسته و در مانده می شدم که گریه کردن هم دیگر فایده ای نداشت . امیر بود اما کاری از دستش بر نمی آمد . همه ازدواج می کنند خوشبخت می شوند من ازدواج کرده بودم و علاوه بر بد بختی های خودم باید بار یک آدم دیگر را هم به دوش می کشیدم . همه درها هم بسته بود . به کسی هم نمی توانستم گله کنم خودم قبول کرده بودم . خودم خواسته بودم. هیچ امیدی وجود نداشت بعد من باید برای او که همه امیدش به من ...
همسر شهید: به مادرش می گفت اگر شهید شدم مانند مادر شهید احمدی روشن آرام و صبور باش و به خاطر شهادت من ...
نوجوانی اش به مسائل دینی بسیار پایبند بود و با رفتار خلاف شرع مخالف. دیپلمش را که گرفت به سربازی رفت و بعد از اینکه برگشت رشته کامپیوتر دانشگاه اهواز ادامه تحصیل داد. سید مهدی یک بسیجی بود که انگار مدیریت در وجودش نهادینه شده بود. در دوران دانشجویی هم دغدغه فرهنگی داشت و دوست داشت دانشجویان را با مفهوم درست ولایت و همچنین رعایت حدود روابط زن و مرد و بصیرت افزایی و.. آشنا کند و البته کارهایی هم در این ...
ماجرای ازدواج تلخ یک دختر جوان با مرد نزول خوار
مختلف بینمان را شکرآب کند، اما موفق نشد. در آن گرمای نفس گیر اواخر مرداد ماه ، حتی یک باد بزن هم نداشتم تا لحظه ای نسیم کوتاه و خنک آن، احساس ناخوشایند زندگی تحمیلی را از یادم ببرد. گوشه همان اتاقک لخت از اثاثیه، روی همان علاءالدین در ظرفی دودگرفته تخم مرغی برای ناهارم نیمرو کردم؛ در حالی که چند قدم آن طرفتر، عطر پلو و خورش فسنجان در هوا پیچیده بود، ولی کسی مرا که نوعروس آن خانه بودم ...
شوهر ودخترم را در وضعیت بدی درخانه دیدم / دیگر به او اطمینان ندارم
یک محموله بزرگ قاچاق +عکس زمانی که شوهرم نبود به خانه دوستش می رفتم/ با اکبر تنها بودم که همسرم به آنجا آمد مادرکثیفی که دخترش را بی هوش کرد تا همسرش او را آزار و اذیت کند تازه ترین روش حمل مواد مخدر به داخل زندان+عکس با دوست برادرم به یک میهمانی رفتم / مجبور شدم تا مدتها به او باج بدهم کار زشت 30 دختر و پسردر یک ویلا آرام در خانه را باز کردم / در اتاق خواب س هیل ا را در شرایط نامناسبی دیدم ...
روز عید با جانبازان
سامیه امینی - بخش فرهنگ پایداری تبیان پیامبر اکرم( ص): هنگامی که از بیمار دیدن می کنید او را به زندگی امیدوار سازید، این کار گرچه مقدّرات را تغییر نمی دهد و مانع از مرگ نمی شود اما وسیله آرامش خاطر بیمار است. عید است و جامعه مدیون ایثارگران، باید کاری کنم. تصمیم می گیرم به عیادت تنی چند از جانبازان عزیز کشورم این یادگاران عرصه دفاع مقدس بروم و از نزدیک همراه درد و رنج و آلام این عزیزان ...
"تا عید غدیرخم مرا آزاد کنید"
به گزارش تیک، سال پیش بود که مأموران پلیس درجریان وقوع یک قتل قرار گرفتند. آنها بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور درمحل به تحقیق در این رابطه پرداختند. با حضور مأموران مشخص شد که مرد جوانی با ضربات چاقو به قتل رسیده است. بنابراین تحقیقات در این رابطه آغاز شد و درنهایت مأموران متوجه اختلاف مقتول با شریک کاری اش به نام فرزان شدند. به همین دلیل آنها فرزان را ردیابی کردند و در ...
توت های سفید، توت های بهشت!
: ان شاء الله توت های بهشت نصیبمان شود، مادر! از آن روز، چند ماهی گذشت.. برای خرید نان به خیابان شاهپور رفته بودم، حجله شهیدی را دیدم که عکس آشنایی روی آن چسبانده شده بود، سواد خواندن و نوشتن نداشتم اما به خوبی شناختم که صاحب این حجله، همان سربازی بود که وعده خودن توت های بهشت را به خودش داد. ...
ضمانت عاشقی /شهید مدافع حرم رضا کارگر برزی به روایت همسر
کارت و کتاب دو سال طول کشید، هیچ بحثی در رابطه با ازدواج در آن موقع بین ما نبود، علی الخصوص که رضا چون دو سال از من کوچکتر بود اصلا به این مسئله فکر نمیکردم. ازدواج بعد از دو سال یکروز رضا بحث ازدواج را پیش کشید، رضا پسر بسیار خوبی بود، با پیشنهادش بسیار غافلگیر شدم ، نمیدانستم چه کار کنم ، وقت خواستم که فکر کنم و با خانواده ام مطرح کنم. خانواده ام بدلایل مختلف از جمله ...