سایر منابع:
سایر خبرها
خاکمان ناموس مان بود/ مادرم سیاه پوشِ منِ زنده شد
وضعیت و حال هم مطلع می شدید؟ -- خانواده 6ماه از من هیچ خبری نداشت، تا اینکه یکی از دوستان پیشم آمد و گفت که پدر و مادرم به شدت نگرانم هستند و حتی فکر می کنند که شهید شده ام، بعد از شنیدن این موضوع بود که از بیمارستان دل کندم به دیدارشان رفتم. معمولا از خانواده دل می کنند اما شما از بیمارستان دل کندید؟ -- بله، به این خاطر که می دانستم اگر بروم خانواده اجازه برگشتن به منطقه جنگی ...
ماجرای مرگ زهرا کاظمی و ارتباط پرونده با سعید مرتضوی چه بود؟
مطرح می شود، در ابتدا به عنوان قتل عمد مطرح می شود اما یک مرتبه معاون دادسرا که معاون مرتضوی هم بوده با بازپرس صحبت می کند و می گوید که قتل کاظمی قتل غیرعمد بوده است و بعد دو نفر از کارمندان وزارت اطلاعات را تفهیم اتهام به عنوان قتل غیرعمد می کنند؛ سپس پرونده با این کیفرخواست علیه مأموران وزارت اطلاعات به دادگاه می رود. رئیس دادگاه را چند روز قبل از تشکیل دادگاه تغییر می دهند و جلسه آن دادگاه که ما ...
اگر دوباره او را ببینم پوستش را هم می کَنَم
ضد اهداف سطحی عمل کند و هم برای گشت و شناسایی و تجسس و نجات به کار گرفته شود. ** به صورت افسر آمریکایی سیلی زدم و گفتم پوستش را می کَنَم * چه زمانی شما فرمانده یگان هوادریا شدید؟ من در سال 55-54 مسئول پروازی اسکادران 212 بودم. آن زمان یک تیم خارجی به نام تفت این یگان را هدایت می کرد. یک روز صبح که به آشیانه رفتم، دیدم یکی از آمریکایی ها با چند نفر از درجه دارهای ما ...
صحبت های بهنوش بختیاری درباره فامیل های مذهبی اش!
کار داشت. من را وادار کرد به مجالس مولودی بروم. دو بار رفتم و چیزهای ریز آدم های حاضر در آنجا را به ذهنم سپردم. با همه این کارها روز اولی که جلوی دوربین رفتم خود ملیحه شده بودم. این اتفاق دوبار تا حالا برایم پیش آمده. یکی سر نمایش دور همی زنان شکسپیر که نقش کلئوپاترا را بازی می کردم و با پوشیدن لباس ها انگار روح او هم در من دمیده می شد و یک بار هم سر فیلم من این اتفاق برایم افتاد. از نظر ...
تنها درخواست صدام برای مذاکره با امام
خواستند تا امام نماینده ای که اختیار تام داشته باشد برای مذاکره به عراق بفرستند، من این را به امام گفتم و گمانم این بود که امام آقای هاشمی را برای مذاکره میفرستند. روز بعد که من خدمت امام رفتم، امام گفتند که من در عراقی ها حسن نیت نمیبینم و شما به آنها بگویید که ما در آینده نزدیک انتخابات شورای ملی و ریاست جمهوری داریم که من ترجیح میدهم نمایندگان منتخب مردم، نماینده ای را برای مذاکره معرفی کنند ...
سرقت از طلا فروشی ها در لباس پلیس
سرقت از صرافی، چند روز بعد نقشه سرقت از طلافروشی را می کشند. آنها چند روزی با زیر نظر گرفتن طلافروشی، ساعت آمد و رفت مرد طلافروش را به دست آورده و ساعت 2 بعد از ظهر روز حادثه نقشه را اجرا کردند. محمدجواد حق شناس، پدر قربانی جنایت به خبرنگار ما گفت: معمولاً محمدعلی ساعت 2 مغازه را تعطیل می کرد و ساعت 3 بعد از ظهر به خانه می آمد، اما وقتی آن روز نیامد بشدت نگران شدم. با تلفن همراهش تماس گرفتم بار ...
مرا چه به نشان فتح!/ دیدار با رهبر برایم مهمتر بود
پاره کردم و راه افتادم به سمت گیلان . بعد از چند روز سردار عبداللهی که در سال 68 فرمانده سپاه قدس گیلان بودند و هم اکنون معاون هماهنگ کننده ستادکل نیروهای مسلح هستند مرا دیدند و پرسیدند چه شد جلایی؟ گفتم: چرا از اول جزئیات را به من نگفتید؟ من باید شب می رفتم به سپاه تهران و خودم را معرفی می کردم و لباس فرم می گرفتم. من که اصلا ازجزئیات ماجرا خبر نداشتم . بعد با لبخندی ملیح گفتم آقا من ...
پدری پسر هشت ساله اش را از پل پرت کرد
اعتراف کرد. این مرد سنگدل در بخشی از اظهاراتش زیرنظر قاضی علی اکبر احمدی نژاد، اعتراف کرد: بعد از اینکه از همسرم جدا شدیم، پسرم چون با مادرش نمی ساخت، همراه من زندگی می کرد؛ اما از دست کارها و بهانه گیری هایش خسته شده بودم. اصلا بعد از طلاق خیلی اعتراض می کرد و حتی دو بار از خانه فرار کرده بود که یک بار حرم رفته بود و یک بار دیگر در پارک دانشجو پیدایش کردیم. خسته ام کرده بود. روز حادثه ...
راکرها لولو نیستند!
سالانه درنهایت چهار اجرای زنده برگزار می کند، برای من فعالیت یک گروه محسوب نمی شود. متاسفانه به جایی رسیدم که احساس می کردم پیشرفتی حاصل نمی شود. از طرفی شهرام می خواست از ایران برود – البته رفت و چند سال بعد هم برگشت – اما من می خواستم در ایران فعالیت کنم، چون کار من این جا مفهوم پیدا می کند و ارائه موسیقی راک ایرانی در خارج از کشور مضحک است! (می خندد) رضا یزدانی در دهه 70 ...
5 مرد، اسیر دسیسه زن جوان
...> همسر مقتول در اعتراف هایش گفت: به خاطر مشکلات مختلف خانوادگی از همسرم خسته شده بودم تا اینکه با مردی به نام بهنام ، آشنا شدم و به او علاقه پیدا کردم.بارها از همسرم خواستم طلاقم بدهد اما او به هیچ عنوان قبول نمی کرد. تا اینکه موضوع را با بهنام در میان گذاشتم. او هم به دیدن شوهرم رفت تا راضی اش کند که طلاقم بدهد اما نتوانست. تا اینکه من و مرد دلخواهم نقشه قتل شوهرم را کشیدیم. شب حادثه بهنام ...
قتل زنی که پس از رابطه نامشروع با یک مرد از او خواست همسرش را طلاق دهد
حادثه زمانی که همسرم در خانه نبود به دیدنم آمد و با داد و فریاد از من خواست هرچه زودتر همسرم را طلاق بدهم و با او ازدواج کنم. من که با شنیدن این حرف ها وتهدیدها بشدت ترسیده بودم همان شب او را به قتل رسانده و بعد هم جسدش را با موتور سه چرخه ام به اطراف جاده روستایی برده و رهایش کردم. متهم پس از بازجویی های نهایی با دستور قضایی راهی زندان شد. *ایران ...
دیگر وزیر ورزش و جوانان نخواهم شد/ برخی افراد به ظاهر مذهبی از داخل گرای "تعلیق" ورزش را می دهند
المپیک شرکت کرده ایم و رتبه تعداد مدال ما، در این دوره، دوم، و کم سابقه بوده است- البته در المپیک لندن جایگاه ما از این هم بالاتر بود. من شش ماه قبل از المپیک اخیر گفتم و مطرح کردم که اگر ما یک خط میانگین ترسیم کنیم بین دوره های مختلف، میانگین ما، عدد 4 می شود. ما می توانیم در حول و حوش این عدد 4، با یک دامنه نوسان، کسب مدال کنیم. این عدد 4 با نوسانی که برای آن در نظر بگیریم، قابلیت آن را دارد که ...
جنگ بر سر سفره هایمان بود/ مررزنشینان سر دشمن بعثی را بریدند
ویلچری است. این اتفاق در آبان ماه سال 59 رخ داد. ربابه هر ساله سر خاک خانواده اش می آید و با یک خانمی که ازش پرستاری می کند زندگی می کند. به نظر شما به ربابه و امثال ربابه ها تا به حال سری زده ایم و حالی از آنان پرسیده ایم؟ به راستی اگر سر این کوچه یک المان بگذاریم چه ایرادی دارد. روسیه تنها سه ماه محاصره بود و برای آن حدود هزار داستان و تئاتر و فیلم وبلاگ و کتاب نوشتند و تهیه کردند اما آبادان با وجود ...
حبس و دیه، مجازات فرار مرگبار از دست پلیس
شد و فرار کرد. من هم از ترس دنده عقب گرفتم و اصلاً متوجه نشدم که سیروس چه موقع از ماشین به بیرون سقوط کرد. متهم ادامه داد: با این حال توانستم از دست پلیس فرار کنم. با تلفن همراه یکی از دوستانم تماس گرفتم و شب را به خانه او رفتم. صبح روز بعد بود که متوجه شدم سیروس فوت شده است به خاطر همین به شهرستان گریختم. دو ماه بعد، وقتی به تهران برگشتم مأموران پلیس من را بازداشت کردند. متهم ادامه داد ...
برپایی مراسم خاطره گویی در مسجد خاتم الانبیاء(ص)
یکی از نوجوانانی که فارسانی بود و از شهرکرد اعزام شده، زانوهایش را بغل کرده و گریه می کند از او پرسیدم اسدی چرا گریه می کنی؟ گفت: ناراحت از این که مرا از نیروها جدا کردی و نگذاشتی به خط مقدم برم، با او صحبت کردم دلداری دادم و گفتم برو دو رکعت نماز بخوان شاید خداوند کارت را درست کرد و رفتم. شریفی ادامه داد: از نماز خانه که خارج شدم یکی از پیرمردهای پر سن وسال دم در ورودی جلویم را گرفت و گفت ...
جبهه مدرسه 110 دانش آموز گرگانی شد/ تقویت بنیه نظامی با جنگ تحمیلی کلید خورد
حامل این پیام است حمله هوایی انجام خواهد شد ؛ شنیدن نخستین اخبار جنگ درست با اوایل ماه مهر و حضور دانش آموزان در سنگر علم و دانش تقارن پیدا می کند. راوی روزهای جنگ تحمیلی ادامه می دهد: بعد از ظهر بود که گفتند 140 هواپیمای ایرانی به تلافی حملات دشمنانِ کوردل که روز قبل، فرودگاه ایران را هدف گلوله قرار داده بودند پادگا ن های مهم عراق را در هم کوبیدند و دیوار صوتی عراق را درهم شکستند حتی ...
اقدام باور نکردنی پدر مشهدی با پسر بچه اش در خیابان - قول خرید لوازم تحریر به او دادم
دوباره شروع به بهانه گیری کرد. عصبانی شدم و از او خواستم حاضر شود تا برای خرید کیف و لوازم تحریر به بازار برویم. وقتی به بالای پل رسیدیم، از او خواستم پیاده شود تا شهر را از آن بلندی ببیند. وقتی پیاده شد، او را در آغوش گرفته و به پایین پرت کردم. بعد به خانه بازگشتم و سناریوی ساختگی خودکشی را مطرح کردم. متهم پس از اعتراف به جنایت، برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. جام جم 110 ...
داستان عجیب 2 خواهر در مسیری کثیف
دوستش قطع رابطه کند و از کارهای اشتباهش دست بردارد. اما او روز بعد دوباره به همکلاسی اش زنگ زد. آنها در اتاق مشغول گفت وگو بودند و من مثل سیر و سرکه می جوشیدم. نمی دانستم چه کار کنم. موضوع را به پدرم اطلاع دادم و گفتم چه بلایی سر خواهرم آمده است. پدر و مادرم باور نمی کردند چه می شنوند. پدرم که از کوره در رفته بود با عصبانیت به اتاق او رفت و همه وسایلش را به هم ریخت. اوچند نخ سیگار له شده ...
زنجانی چگونه نفت می فروخت
رستم قاسمی، فرمانده سابق قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا و وزیر سابق نفت، در نشست جامعه اسلامی مهندسین دفاع مقدس، با اشاره به تحریم های آمریکا در سال های 90 و 91، گفت: آمریکا اسم آن تحریم ها را فلج کننده گذاشته بود و برخی هم به ما می گفتند شما که نمی توانید صد هزار دلار را جابه جا کنید، چطور می خواهید این وضع را پیش ببرید، بنابراین اوایل تحریم کار ما بسیار سخت بود و تجربه هم نداشتیم و همه دنیا علیه ایران بسیج شده بود، اما توانستیم با مقاومت روزهای سخت را پشت سر بگذاریم و به راهکارهای عبور از تحریم ها برسیم ...
خانم بازیگری که بوکسور هم هست ؟!
دوستانم در کلاس های بازیگری استاد سمندریان شرکت کردم. پس از گذراندن یک دوره کوتاه، اولین فیلم سینمایی را به نام طلاق به سبک ایرونی با آقای حامد کمیلی بازی کردم. آن زمان بازیگری برای من هدف نبود و بیشتر دنبال تجربه اندوزی بودم. هرچه جلوتر رفتم به بازیگری بیشتر علاقه مند شدم و به خودم گفتم بهتره در حرفه ای که وارد می شوم اطلاعات خود را بالا ببری و بعد شروع به فعالیت کنی. به همین خاطر برای مدتی کنار ...
ازرفتن به جبهه پشیمان نیستم
سنندج هم اقدامات لازم را انجام می دهند و برای تکمیل درمان و جراحی لازم به بیمارستان شیراز منتقل می کنند. در بیمارستان شیراز طی یک عمل جراحی گلوله را از جمجه سرم خارج می کنند؛ پزشکان معالج پس از جراحی زنده ماندن مرا منوط به وضعیت من در چند روز پس از عمل جراحی می دانند؛ خانواده ام از پزشک معالج شنیده بودند که اگر در مدت 13 روز هوشیاری خود را به دست نیاورد احتمال بسیار زیاد به کما خواهد رفت ...
رزمنده ها ذوب در امام بودند/ مسائل ضدفرهنگی جامعه را به قهقرا برده است
شدم که بروم که شهید مسعود سازگار رو به من کرد و گفت: نامم زهرا(س) نیست اما اگر خجالت نمی کشیدم نامم را زهرا(س) می گذاشتم، تو به حضرت زهرا(س) متوسل شو و برو و توی دلت مرتب بگو یا زهرا... حضرت زهرا(س) کمکت می کند و من بافاصله فراوانی که داشتم با همین ذکر سینه خیز رفتم و لوله را با چپیه به پشت خود بستم و سینه خیز برگشتم و لوله را کار گذاشتیم، هنوز چند گلوله ای نزده بودیم که شهید مسعود سازگار در سه ...
آرپی جی زن جنگ برترین دانشمندایران شد!
باز شد؟ من داوطلب بودم. البته من دانشگاه بقیهًْ الله سپاه هم بودم اما به جز یک بار همه حضور من در جبهه داوطلبانه بود. مردم می رفتند ما هم می رفتیم. آن موقع فضا طوری بود که من وقتی با همسرم عقد کردم، دو روز بعدش رفتم جبهه. فرمانده کل قوا وقتی می خواست حکم عملیات بدهد که نباید با تاریخ عقد من هماهنگ می کرد! ما باید خودمان را هماهنگ می کردیم. درست مثل امروز که یک سری از جوان های ما به عنوان ...
شهدا مصداق بارز موفقیت در جهاد کبیر بودند/ مسئولان بفهمند در مقابل رهبر انقلاب نمی توانند بایستند
در بیان خصوصیات منحصر به فرد شهدا به نقل از پدر شهید علی قیصری گفت: زمانی که قرار بود پسر من را جراحی کنند اما امکان بیهوشی و سرَ کردن موضعی نبود، پسرم به پزشکان گفت شما کار خودتان را بکنید من هم کار خودم را می کنم فقط یک پرده مقابل صورت من بیندازید تا من عمل را نبینم و به محض اینکه تیغ جراحی را دید گفت: یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض الملک القدوس ... و با قرآن درد جسمش را آرام می کرد. ...
سعید محمدپور: جایزه طلا را هم بدهند کم است/به خاطر رفاقت با بچه ها اردوی تیم ملی را ترک کردم،پشیمانم
چیز عادی پیش می رفت من زودتر از این و همان روز مسابقه قهرمان المپیک می شدم. آن زمان چند سالت بود؟ 19 سال. در لندن وزنه های خوبی هم زدی. بله دقیقا من وزنه های خوبی زده بودم ولی متاسفانه بعضی افراد می خواهند این مساله را کم رنگ کنند. وزنه هایی که من در روز مسابقه زدم به جز همان دوره در همه دوره ای المپیک مدال داشت. خیلی جالبه شما می دانید که ورزش هایی چون وزنه برداری ...
فقر، بیکاری و اعتیاد دومینوی معضلات اجتماعی در قطب اقتصاد کشور
سعی می کردم زندگی ام را با قناعت و مناعت اداره کنم،معصومه روز به روز بزرگتر می شد و همسرم بیش از پیش غرق در کار بود به نحوی که وقتی به خانه می آمد دوباره با دوستانش که همخانه بودیم سر می کرد. راضی بودم از زندگی اما از فاصله ای که بین فرزند و همسرم ایجاد شده بود نگران بود تا اینکه یک شب معصومه به دنبال پدر به خانه همسایه رفت. وقتی که برای آوردن دخترم به خانه همسایه رفتم با بساط ...
ما به سوی میدان نبرد پرواز می کنیم
و او ظاهرا برای اجازه گرفتن به این معنی نیامده بود. اما وقتی من اجازه گرفتم او رو به امام کرد و گفت پس اجازه بدهید من هم بروم. امام فرمودند که مانعی ندارد. بعد بلافاصله از منزل امام بیرون آمدیم. پیش از ظهر بود با هم قرار گذاشتیم که بعد از ظهر همان روز به اهواز برویم. البته من زودتر می خواستم بروم. او (شهیدچمران) گفت من دوسه ساعت کار دارم، چندتا دوست و آشنا و بچه ها را می خواهم با خودم ...
باهنر: میل قلبی اصلاح طلبان آقای روحانی نیست
لاریجانی و حتی از بیرون مجلس به من گفتند که چرا اینجوری شد و ما جبران می کنیم؛ بیا در جلسه علنی کاندیدا شو و... در همان ایام حداقل 10 نفر به من زنگ زدند که ما مساله مهمی داشتیم و در جلسه نیامدیم و رای ما به تو است. حتی خود آقای صدر به من گفت اگر کاندیدا شوی رای می آوری. واقعا هم اگر زیر رای فراکسیون می زدم و کاندیدا می شدم، رای می آوردم. بعضی فکر می کردند من قهر کردم. گفتم که من تشکیلاتی هستم. اگر ...
مادر گریه نکن حسینت را در راه امام حسین(ع) داده ای
اخلاق و خندان بود و در دل همه اعضای خانواده جایگاه ویژه ای داشت تا جایی که خاله من هنوز خود را داغدار حسین می داند و می گوید: من را در داخل قبر حسین دفن کنید. بسیار به خانواده اهمیت می داد. آن زمان پدرم تصادف کرد و خانه نشین شد. حسین درس را کنار گذاشت و به سر کار رفت تا خرج خانه را تأمین کند. شهیدی که پیکرش که یک هفته زیر آفتاب تازه ماند هنگامی که به شهادت رسید پیکرش یک هفته دست کومله ها بود و در زیر آفتاب داغ قرار داشت اما وقتی پیکرش را آوردند پدرم پس از شناسایی پیکر حسین گفت: پیکر شهید کاملاً تازه و ذره ای بو نگرفته بود. ...
واقعیت اعدام های سال 67/ فحشای سازمان یافته در خانه های تیمی منافقین/ ماجرای ترور غم انگیز یک زن باردار
. ولی من شما و خانواده تان را می شناسم، شما سرمایه دار نیستید خیلی متعجب بود و به همین علت با ما همکاری کرد ولی هنوز درگیر یکسری افکار غلط بود. بعد از یک ماه یک روز جمعه بود که پلیس قضایی این فرد با من تماس گرفت و گفت که با اسلحه قصد فرار داشته که سریعا دستگیرش می کنند. وقتی پیش من آمد گفت که آقای نکونام من یک خواهش دارم از شما، مرا بکشید چون من نمی توانم مثل شما باشم، نمی توانم آدم باشم، تمام وجود ...