سایر خبرها
ما به سوی میدان نبرد پرواز می کنیم
بعد از ظهر همان روز به اهواز برویم. البته من زودتر می خواستم بروم. او (شهیدچمران) گفت من دوسه ساعت کار دارم، چندتا دوست و آشنا و بچه ها را می خواهم با خودم بیاورم و تجهیزاتی هم که می خواهیم آماده کنیم و بعد از ظهر می رویم. من هم قبول کردم. به نظرم ساعت 4-3 بود که ما از فرودگاه مهرآباد به اتفاق مرحوم چمران و عده ای از دوستان و همراهان ایشان و چند نفری با بنده به طرف اهواز حرکت کردیم. من اهواز ...
آرپی جی زن جنگ برترین دانشمند ایران شد!
؟ من داوطلب بودم. البته من دانشگاه بقیهًْ الله سپاه هم بودم اما به جز یک بار همه حضور من در جبهه داوطلبانه بود. مردم می رفتند ما هم می رفتیم. آن موقع فضا طوری بود که من وقتی با همسرم عقد کردم، دو روز بعدش رفتم جبهه. فرمانده کل قوا وقتی می خواست حکم عملیات بدهد که نباید با تاریخ عقد من هماهنگ می کرد! ما باید خودمان را هماهنگ می کردیم. درست مثل امروز که یک سری از جوان های ما به عنوان ...
سیدمحمد غرضی: یقه حاج احمد آقا را گرفتم و گفتم به امام زمان اگر بگذارید بنی صدر رئیس جمهور شود...
روایت را عوض کردند. در ادامه نشست سید محمدغرضی به اتفاقات پیش از جنگ پرداخت و گفت:قبل از بهمن 58 من به خوزستان رفتم. تمام نیروهایی که با انقلاب زاویه داشتند در خوزستان فعال بودند. من وقتی به خوزستان رفتم تعداد کمی در استانداری بودند، معاون سیاسی نداشتند و هر روز یک جایی منفجر میشد. دو ماه بعد من خدمت امام امدم و فرمودند آنجا چه خبر بود.؟من گفتم امام خبری نیست. گفتند پس اتفاقاتی که می ...
دلخوری منوچهر آذری از مهران مدیری/ دلجویی دوباره جاودانی از احسان علیخانی
تلویزیون آمدم، بعد به پیشنهاد یکی از تهیه کننده ها در 15 سالگی به رادیو رفتم. آذری در ادامه در خصوص طنزپردازی خود اظهار داشت: من حرف های جدی را با طنز قاطی می کنم. این را یک بار خود شما به من گفتید اما مردم بدانند منوچهر آذری همیشه شاد نیست بلکه مشکلات خاص خود را دارد. مدیری درباره دوستی و ارتباط کاری خود با آذری بیان کرد: ما ده سال با هم همکار بودیم. آذری گفت: اما ...
نانوا شدم تا نماز صبحم قضا نشود
سری بعد که دوباره رفتم نانوایی بدهی اش را پرداخت کردم. همیشه او را مثال می زنم خودش را حسین محمودنژاد معرفی می کند و 15سالی می شود که کنار مغازه نانوایی عرب، بقالی دارد. در ماه مبارک رمضان افرادی می آمدند و به دلیل گرم بودن هوا آب یا آبمیوه خریده و در جلو چشم مردم روزه خواری می کردند، من برای آنها عرب را مثال می زدم و می گفتم: بروید و این نانوا را ببینید. گرمای هوا و گرمای ...
از این ناراحتم که چرا امکانات تسهیل کننده مادری در جامعه نیست
مادران امروز که عمدتاً زنانی هستند که در دانشگاه ها به تحصیل پرداخته اند و بعضاً چند صباحی یا بیشتر اشتغال داشته اند و یا دارند، با چالش جمع کردن زندگی اجتماعی خانوادگی مواجه اند. اگر این زنان، زنانی باشند که در دانشگاه های طراز اول تحصیل کرده باشند، این دوگانه برایشان صد چندان می شود چون امکان حضور اجتماعی و اشتغال برایشان فراهم تر است. اینان از یکسو دوست دارند مادرانی تمام وقت برای فرزندانشان باشند و از طرفی دیگر، جاذبه های زندگی اجتماعی، کسب درآمد، کسب موفقیت علمی آنها را وسوسه می کند تا خانه را ترک کنند و به محیط اجتماعی وارد شوند. ...
هلی برن عملیات خیبر بعد از جنگ ویتنام در دنیا بی نظیر بود/ به افسر آمرکایی سیلی زدم و گفتم پوستش را می ...
. هم می تواند ضد اهداف سطحی عمل کند و هم برای گشت و شناسایی و تجسس و نجات به کار گرفته شود. ** به صورت افسر آمریکایی سیلی زدم و گفتم پوستش را می کَنَم * چه زمانی شما فرمانده یگان هوادریا شدید؟ من در سال 55-54 مسئول پروازی اسکادران 212 بودم. آن زمان یک تیم خارجی به نام تفت این یگان را هدایت می کرد. یک روز صبح که به آشیانه رفتم، دیدم یکی از آمریکایی ها با چند نفر از ...
قتل هنگام فرار
سرقت ماشین و قتل خواستار رسیدگی به این پرونده شد. سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. پدر مقتول گفت: من و همسرم به دلیل فوت یکی از اقوام به شهرستان رفته بودیم و اصلا در جریان نبودیم که چه اتفاقی افتاده است. روز حادثه برای اینکه از بچه هایم خبر بگیرم با خانه تماس گرفتم اما کسی گوشی را بر نداشت. با تلفن همراه پسرم کامران تماس گرفتم یک نفر دیگر گوشی را برداشت ...
دفاع وزیر از روش فروش نفت در دوره احمدی نژاد
...: قبل از تحریم، چهار میلیارد یورو به تأمین اجتماعی پول دادم و کمکشان کردم؛ درعوض قرار شد شرکت بگیرم. وقتی تحریم شدم، 10 روز بعد از دادن پول به تأمین اجتماعی بود. از امارات به وزیر نفت (رستم قاسمی) زنگ زدم و گفتم من در تأمین اجتماعی چهار میلیارد یورو پول دارم. چون 15 روز بیشتر وقت نداشتم، از وزیر خواستم با تأمین اجتماعی هماهنگ کند و از چهار میلیارد یورو، دو میلیارد را به جایی که وزارت نفت می ...
امکان اعاده دادرسی پرونده زهرا کاظمی وجود دارد
صحبت می کند و می گوید که قتل کاظمی قتل غیرعمد بوده است و بعد دو نفر از کارمندان وزارت اطلاعات را تفهیم اتهام به عنوان قتل غیرعمد می کنند؛ سپس پرونده با این کیفرخواست علیه مأموران وزارت اطلاعات به دادگاه می رود. رئیس دادگاه را چند روز قبل از تشکیل دادگاه تغییر می دهند و جلسه آن دادگاه که ما در آن شرکت کردیم، محرمانه می شود که مورد اعتراض شدید ما هم قرار گرفت. در این دادگاه گفته می شود که در ازدحامی ...
مرتضوی در آستانه دادگاهی دیگر
همین ماجرای عذرخواهی اش. هرچند خانواده قهرمانی هیچگاه شکایتی علیه او ثبت نکردند و پرونده قتل سه متهم دیگر در دادگاه مطرح شد. بر اساس حکم دادگاه، پرونده کشته شدگان کهریزک، مرتضوی و دو نفر از همکارانش درباره اتهام بازداشت غیرقانونی به انفصال دائم از خدمات قضائی و پنج سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شدند و علاوه بر این، سعید مرتضوی، دادستان سابق، درباره اتهام گزارش خلاف واقع نیز به 200 هزار تومان جریمه ...
ناگفته هایی از درخواست صدام برای مذاکره با امام
. در همین فاصله با توجه به انتقادهایی که ما به رسانه های خودمان میکردیم چرا علیه عراق مینویسند، یک فرستاده از جانب صدام حسین آمد که گفتند ما پیغامی برای امام داریم، که صدام حسین از ایشان خواستند تا امام نماینده ای که اختیار تام داشته باشد برای مذاکره به عراق بفرستند، من این را به امام گفتم و گمانم این بود که امام آقای هاشمی را برای مذاکره میفرستند. روز بعد که من خدمت امام رفتم، امام گفتند که من در ...
وزن کشی گزینه های ریاست جمهوری
آقایان حداد و لاریجانی و حتی از بیرون مجلس به من گفتند که چرا اینجوری شد و ما جبران می کنیم؛ بیا در جلسه علنی کاندیدا شو و... در همان ایام حداقل 10 نفر به من زنگ زدند که ما مساله مهمی داشتیم و در جلسه نیامدیم و رای ما به تو است. حتی خود آقای صدر به من گفت اگر کاندیدا شوی رای می آوری. واقعا هم اگر زیر رای فراکسیون می زدم و کاندیدا می شدم، رای می آوردم. بعضی فکر می کردند من قهر کردم. گفتم که من ...
پدری پسر هشت ساله اش را از پل پرت کرد
زیرنظر قاضی علی اکبر احمدی نژاد، اعتراف کرد: بعد از اینکه از همسرم جدا شدیم، پسرم چون با مادرش نمی ساخت، همراه من زندگی می کرد؛ اما از دست کارها و بهانه گیری هایش خسته شده بودم. اصلا بعد از طلاق خیلی اعتراض می کرد و حتی دو بار از خانه فرار کرده بود که یک بار حرم رفته بود و یک بار دیگر در پارک دانشجو پیدایش کردیم. خسته ام کرده بود. روز حادثه او را سوار موتورسیکلت کردم و بالای پل امام حسین(ع) بردم. کمی ...
استقامت را چاشنی روابط خانوادگی کنید
را خالی نمی کند و نمی گذارد که کنترل زندگی از دستشان در برود. انسیه مادر شهید، یک نمونه از همین آدم ها است: این فیلمه چی بود اسمش؟ شیارِ چی چی؟ آره همون صد و چهل... وقتی تو تلویزیون دیدمش با خودم گفتم خدایا یعنی می شه محمد منم برگرده؟ نه اینکه ناشکری کنما... نه والله... ولی مادرم دیگه... دلم گرفت زدم زیر گریه... یه دفعه پسر کوچکم اومد... من رو که دید فکر کرد خبری از محمد شده... بهش گفتم نه مادر من این فیلمه رو دیدم دلم گرفته. پسرم من رو برد شاه عبدالعظیم زیارت... وقتی برگشتم خونه دلم دل دیگه ای شده بود. بیلچه و قیچی م رو برداشتم و رفتم سر وقت باغچه... آخه هر روز ممکنه محمد برگرده... . ...
سرقت از طلا فروشی ها در لباس پلیس
به گزارش " جوان ایرانی "، عاملان قتل پسر طلافروش یزدی، قبل از آنکه به سراغ محمدعلی بروند سراغ یک مرد صراف نیز رفته واو را تا یک قدمی مرگ برده بودند. آرش نجاریان، پسر مرد صراف یزدی که به طور معجزه آسایی از مرگ نجات یافته بود در گفت و گو با خبرنگار ما اظهار داشت: پدرم ساعت 4 بعد از ظهر روز چهارشنبه 17 شهریورامسال صرافی را تعطیل کرده و سوار بر خودرواش به سمت خانه حرکت می کند،اما در بلوار ...
ماجرای رخ به رخ شدن کلاه سبزهای ایران و رژیم صهیونیستی در مدیترانه
. افتخار ماست که در خرمشهر 34 روز تکاوران دریایی جلوی عراق ایستادند بعد از یک ساعت دویدن طولانی مدت و سخت به نقطه شروع می رسد و همچنان در حال نفس نفس زدن است که او را به حرف می گیرم . ناوبان یکم تکاور محمد رضا فتحی فر هنرآموز سی ساله و متاهل دوره 15 اس بی اس و شناسایی دریایی در منجیل است، او اهل استان فارس و شهرستان فساست. اما وقتی یادآوری می کنم که همشهری امیر سیاری فرمانده ...
نیما به فکر عیاشی و خوشگذرانی با زنان غریبه بود
بود که چشم وگوشم به روی حقایق بسته شد و هر چه پدر و مادرم گفتند که باید در مورد نیما، بیشتر تحقیق کنیم، قبول نکردم و گفتم همین که از میان آن همه دختر در آن مراسم – که همه مجذوب تیپ و قیافه و صدای خوش او شده بود مرا انتخاب کرده، باید کلاهم را بیندازم بالا. دیگر تحقیق نیاز نیست و اگر بخواهیم درخواست او را بی جواب بگذاریم شاید نظرش تغییر کند! خلاصه با یک دنیا امید و آرزو پا به خانه ای گذاشتم که بخت ...
داستان عجیب 2 خواهر در مسیری کثیف
. خواهرم قول داد با دوستش قطع رابطه کند و از کارهای اشتباهش دست بردارد. اما او روز بعد دوباره به همکلاسی اش زنگ زد. آنها در اتاق مشغول گفت وگو بودند و من مثل سیر و سرکه می جوشیدم. نمی دانستم چه کار کنم. موضوع را به پدرم اطلاع دادم و گفتم چه بلایی سر خواهرم آمده است. پدر و مادرم باور نمی کردند چه می شنوند. پدرم که از کوره در رفته بود با عصبانیت به اتاق او رفت و همه وسایلش را به هم ریخت. اوچند نخ ...
جزییات قتل ستایش، دختر افغان
#ستایش چیزی بگویند؟ ، بحث اعدام متهم که میاد یه عده پرچم حقوق بشر دست میگیرن که متهم زیر سن قانونی بوده! #ستایش ، چه حالی دارن اون خانواده الان؟ همچین فاجعه ای گریه داره. مردن داره #ستایش ، مساله وحشتناک اینه که چه اتفاقی توی جامعه ایران در حال رخ دادنه که یک بچه 17 ساله دست به یک چنین جنایتی میزنه ، باید ترسید. #ستایش ، وقتی عکس #ستایش قریشی رو می بینم, بیشتر از هرچیزی احساس ترس میکنم. جهان چه جای ...
مهدی هاشمی در زمان شاه اعدام نشد چون با ساواک همکاری می کرد
(شکنجه گر معروف) را که یکی از خونخوارترین افراد ساواک بود، آوردند من پشت میزم نشسته بودم، به او گفتم: آقای دکتر! من را می شناسید؟ تو بیش تر از هزار شلاق به من زدی! بعد که خدمت امام (ره) رفتیم و گزارش کار دادیم و گفتیم که با این افراد کم ترین برخوردی نشد، حضرت امام (ره) با آن عظمت که به قول شاعر شما نه مثل دماوند که او به مثل شماست چشم هایش پر از اشک شد و گفت خدا را شکر می کنم که در حکومتی هستم که این ...
ویارهای بارداری راز ازدواج پنهانی با امیر را لو داد / صیغه نامه ام را نشان دادم اما
ازدواج پنهانی و موقت ما گذشته بود که فهمیدم باردار شده ام. نمی دانستم باید چه کار کنم. می ترسیدم مادرم بفهمد و نفرینم کند. بالاخره بعد از دو ماه به خاطر تغییر حالت و ویارهای شدید بارداری مجبور شدم به دکتر بروم. از بخت بدم روزی که به دکتر رفتم دوست مادرم آنجا بود و از طریق منشی دکتر که دخترخاله اش بود ماجرای بارداری مرا فهمید. دیگر رسوای خاص و عام شده بودم. وقتی مادرم از ماجرا با خبر شد زندگی ام را ...
آشتی با قرآن به سبک آیه گرافی
فرد شکسته بود. این تصویر را به همرا یک صوت فرستادم. باور نمی کنید چهار ساعت بحث جواب نداد. بعد از این تصویر ساکت شدند و یک روز به من پیام نداند که بعد خودم سراغ گرفتم که گفتند اصلا من با این عکس به کلی به هم ریختم و به فکر فرو رفتم. * مردم را با مسجد آشتی می دادم آقای موسوی علاوه بر صفحه اینستاگرام، یک کانال تلگرامی هم دارد که علاوه بر تصویر، صوت هم به آن اضافه شده است. در ...
گلایه آرپی جی زن 15 ساله کردکوی از بی مهری مسئولان
...: مهمان خانه ای شدم که نیاز نیست صاحب خانه برایم بگوید که هست و چه کرده است. عکس های روی دیوار، تانک، آرپی جی، تصویری از شهید کاوه، پسربچه نوجوانی که با آرپیچی درون دستانش ژست گرفته است، همه و همه فریاد می زنند تو به مکان مقدسی آمده ای، جایی که یک جانباز با کوله بار رشادت هایش میزبانت شده است. نگاهم را از پسرک13، 14 ساله درون عکس برمی دارم و به مرد میان سالی که آرام در کنار ...
ارادت شهدا به سیدالشهدا
... گفت: حالا بریم چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم. همرزم شهید مشخصات شهید: شهید سید جواد حسینی-معاون هماهنگ کننده حوزه نمایندگی ولی فقیه در لشکر 41 ثارلله-تولد: 1333- روستای ساردوئیه جیرفت-شهادت: 1374 تصادف در جاده ابارق کرمان محل دفن: جیرفت گریه بر اسرای کربلا ...
منصوریان: شاید 20 سال سرمربی استقلال باشم/ خواب مظلومی را دیدم/ کسی این بختیار را نبیند!
متن صحبت های او را در زیر می خوانید. در خانه فوتبال تعطیل است سرمربی استقلال در ابتدا اظهار داشت: من در استقلال همان مسیری را انتخاب کردم که پیش از آن در تیم امید، تیم ملی و نفت دنبال کرده بودم. برای من زندگی دو بخش دارد. یک بخش فوتبالی و یک بخش شخصی. سعی کردم فوتبال بر زندگی شخصی ام تاثیری نگذارد. از لحظه ای که وارد فضای خانه می شوم فوتبال تعطیل است و من سعی می کنم برای پسرم و ...
ساعتی با یک تکاور ارتش در خرمشهر 59
انشاهایم که در رابطه با شغل آینده ام بود من از انجام کار نظامی گفته بودم. بر همین اساس همان موقع که آموزگار بودم در آزمون وردی دانشکده افسری نیز امتحان دادم و سال 46 پذیرفته شدم. سه ساله دانشکده افسری را به پایان رساندم. از آنجایی که جزو سهمیه نیروی دریایی بودم به عنوان افسر به جزیره خارک رفتم و 9 ماه در آنجا خدمت کردم. دوره تکاوری را در انگلستان گذراندم قرار بود پایگاه تکاوری منجیل ...
فوت مشکوک زن سالخورده پس از سرقت جواهراتش
سرکشی می کنم اما امروز از صبح از او خبری نداشتم تا اینکه ساعتی قبل وقتی از محل کار به خانه برگشتم به سراغ مادرم رفتم. هر چقدر در زدم او در را باز نکرد تا اینکه نگرانش شدم و با کلیدی که داشتم در را باز کردم و وارد خانه اش شدم و مشاهده کردم تمامی وسایل خانه به هم ریخته است و بعد داخل پذیرایی با جسد مادرم که به طرز مشکوکی فوت کرده بود، روبه رو شدم. وی در ادامه گفت: مادرم مقدار زیادی طلا ...
حبس و دیه، مجازات فرار مرگبار از دست پلیس
...: با این حال توانستم از دست پلیس فرار کنم. با تلفن همراه یکی از دوستانم تماس گرفتم و شب را به خانه او رفتم. صبح روز بعد بود که متوجه شدم سیروس فوت شده است به خاطر همین به شهرستان گریختم. دو ماه بعد، وقتی به تهران برگشتم مأموران پلیس من را بازداشت کردند. متهم ادامه داد: من و سیروس دوست چندساله بودیم و با هم اختلاف نداشتیم که بخواهم او را بکشم. انگیزه من فرار از دست مأموران بود. پس از آن ...
اعتراف به پرت کردن پسر8ساله از بالای پل عابر
ادامه داد تا اینکه درنهایت او به قتل پسرش اعتراف کرد. این مرد درحالی که بشدت گرفتار عذاب وجدان بود ، گفت:پس ازطلاق من وهمسرم، پسرم مدام گریه می کرد و از اینکه مادرش را طلاق داده ام گلایه داشت. برای همین به خاطرناراحتی وعصبانیت تصمیم گرفتم او را بکشم. روز حادثه نیز به بهانه گردش، پسرم را سوار موتورم کردم.وقتی به بالای پل رفتیم اورا به پایین پرتاب کردم.بعد هم به دروغ به همسرم گفتم پسرمان از خانه فرار کرده است.عامل جنایت پس ازاعتراف هولناک به قتل فرزندش بازداشت شد. ...