سایر منابع:
سایر خبرها
صحبت های الهه حصاری بازیگر نقش یلدا دختر عاصی سریال هشت و نیم دقیقه
بعد از این سریال چه طور انتخاب می کند و چه برنامه ای برای خود دارد؟ به طور مطمئن باید صحیح انتخاب کنم. به دلیل اینکه پله پله بالا آمدم، نمی خواهم از این مسیر خارج شوم و همان راهی که احساس می کنم درست است را با مشورت بزرگان و کمک خداوند ادامه می دهم. دو پیشنهاد دارم که هنوز قطعی نشده است. منتظر اکران فیلم نگران نباش سارا از علیرضا امینی هستم و فیلم دیگر به نام دویدن در شب دارم که نمی دانم کی اکران می شود. در پایان باید بگویم خیلی خوشحالم که با نقش یلدا در قاب تلویزیون ظاهر شدم. گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ seemorgh.com/culture منبع : banifilm. ...
پی پی جوراب بلند از کجا آمد؟
ابتدایی جنگ، ترس این را داشتیم که کشور بعدی مورد تهاجم باشیم. سال های جنگ حتی روی ما بچه ها که با امنیت در سوئد زندگی می کردیم هم اثر گذاشت. نیروهای دشمن همه مرزهای ما و آن سوی دریای بالتیک را فراگرفته بودند. اما به ما گفته می شد که نگران نباشیم، جنگ به سوئد نمی رسد. فکر می کنم این حرف را باور کرده بودم. من تمام دلایل را برای اعتماد به مادرم داشتم. همیشه به او اعتماد می کردم. نمی دانم به ...
گفتگو با کسی که 15 سال برای کودکان نوشت
نامه می فرستد و با خودکارهای رنگی اش ناممان را روی نامه ها می نویسد. شیوا حریری متولد خرداد 1350 است و لیسانس ادبیات فارسی دارد. به گفته خودش در سال 75 بزرگ ترین شانس زندگی اش را پیدا می کند و وارد روزنامه ی آفتابگردان که در حوزه ی نوجوان فعالیت می کرد، می شود. بعد از آفتابگردان و بچه های زمین ، وقتی سال 79 هفته نامه ی دوچرخه در روزنامه ی همشهری راه می افتد، حریری همکاری اش را با این هفته ...
ماجراهای عجیب زندگی یک دختر!
رو است. بیمار، زن زیبای 25 ساله ای بود که داستانش را این طور برای ما تعریف کرد: من متولد یک روستا در غرب کشور هستم. دوقلو به دنیا آمدم. برادر دوقلوی من در پنج ماهگی درگذشت. ما بعدها از روستا به شهر نقل مکان کردیم و من به مدرسه رفتم و تا کلاس هشتم درس خواندم. اما یک مزاحمت خیابانی سبب شد که پدرم مانع ادامه تحصیل من شود. 17 ساله بودم که خواستگار برایم آمد و به عقد ش درآمدم. نمی دانستم که ...
توران دختر ایران
فرزندانش از دست برود. او یک زن آلمانی بود ولی ما را با فرهنگ ایرانی بزرگ کرد. تابستان های داغ که شیوع بیماری دو چندان می شد مادرم در تهران نمی ماند و در یکی از باغ های شمیران چادری برپا می کرد و به آن جا می رفت. من در یکی از این چادرها به دنیا آمدم و چند ماه بعد مادرم حاضر شد در خانه ای که فقط دیوار و سقف داشت زندگی کند. توران کم کم با شعر و قصه و نقاشی های مادرش ...
مرگ تدریجی دانشگاه
ادبی (1983 توسط عباس مخبر به فارسی ترجمه شده است) تاکنون در 750 هزار نسخه به فروش رفته است. ایگلتون همچنین منتقد سرسخت جریان پست مدرن است و در این زمینه آثار متعددی چون توهمات پست مدرنیسم (1996) نوشته است. درادامه نوشتار ایگلتون را به نقل از فرهنگ امروز می خوانیم: بکشیدش ! تری ایگلتون، نظریه پرداز و منتقد ادبی مترجم، محمدهادی جمالی چند سال پیش، رییس ...
قتل زن جوان مقابل چشمان دختر خردسالش (عکس)
شد و راهمان را سد کرد. وی افزود: بعد از قتل فراری بودم تا این که پس از چند روز دستگیر شدم. من به خاطر همسرم قتل را به گردن گرفتم. وقتی راهی زندان شدم، همسرم ارتباطش را قطع کرد که به همین علت تصمیم گرفتم در دادگاه واقعیت را بگویم. در ادامه جلسه دادگاه، قاضی اظهارات همسر متهم، دختر مقتول و پسر همسایه را خواند که آنها تاکید کرده بودند قتل توسط سیاوش انجام شده بود. همسر متهم ...
سنگ مزار رسول هدیه ای از جانب اباعبدالله است
حضورتان در مناطق عملیاتی خانواده کنارتان بودند؟ بله، زمان جنگ من خانه و زندگی را به دزفول برده بودم و شهید خلیلی دوران کودکی اش را در مناطق جنگی گذراند. کلاً بنده 76 ماه سابقه حضور در مناطق عملیاتی را دارم و بعد از قطعنامه به تهران برگشتیم. بعد از آن در بخش های مختلف مثل واحد تخریب، راهیان نور و... مشغول بودم. امروز هم که با شما صحبت می کنم 10 سالی است که بازنشسته شده ام و در عرصه ...
رضا شاهرودی: نمی توانستم موهایم را کوتاه کنم!
پرسپولیس رفتم گفت دیگر نمی خواهد بازی کند. من هم از او اجازه گرفتم و پیراهن شماره 16 را که او می پوشید، برداشتم. استقلال؟ یک سال با تماس مرحوم منصور پورحیدری به سرم زد بروم استقلال. کارمان برای ثبت قرارداد به دفتر هیات فوتبال هم کشید، اما لحظه آخر جور نشد. چرا؟ شاید اگر می رفتم پیش هواداران محبوبیت امروز را نداشتم. دوران فوتبال زود می خوابیدید؟ ...
تد هیوز: شعر، من و سیلویا پلات را از هم جدا کرد
وقتی که دوازده سیزده ساله بشوم ادامه داشت. بعد از آن مادرم یک دانشنامه کودکان که بخش هایی از آن به بررسی فرهنگ عامه مربوط می شد برایم هدیه آورد. خوب به یاد دارم که از خواندن داستان های آن شوکه شده بودم. نمی توانستم باور کنم که چنین چیزهای فوق العاده ای هم وجود دارد. تنها داستان هایی که تا آن زمان شنیده بودیم، داستان هایی بود که مادران برای بچه هایشان تعریف می کنند اما حالا همه چیز فرق کرده. در آن ...
یک دل سیر با زنی که هری پاتر را به ایران آورد
.... برای من که بی تجربه و تازه کار بودم خیلی سخت بود. هر تصمیمی در مورد ترجمه می گرفتم، ممکن بود بعدا پشیمان شوم و نمی توانستم بعدها تصمیماتم را در ترجمه عوض کنم. ولی در آخر- حتی اگر گاهی تصمیم ها اشتباه بود- از کنترل خارج نشد و به خیر گذشت. چه تصمیماتی؟ یکی همین اسم هرمیون بود. در کتاب چهارم، وقتی هرمیون برای ویکتور کرام درباره اسمش توضیح می دهد، می فهمی که تلفظ درستش ...
خاطرات مرضیه حدیدچی؛ از شکنجه های ساواک تا دیدار با گورباچف
فرودگاه یا میدان آزادی می رفتم و مسافرکشی می کردم. البته فقط افرادی که با خانواده بودند را سوار ماشین می کردم خانم دباغ پس از آزادی تحت عمل جراحی قرارمی گیرد و از مرگ نجات می یابد و پس از چند ماه دوباره دستگیر و زندانی می شود. در این دوره از زندان به تقابل ایدئوژیک با گروه های مارکسیستی برمی خیزد و زنان مسلمان زندانی را پیرامون خود جمع می کند. دباغ در1353 برای ادامه مبارزاتش به خارج از کشور ...
یادداشت به قلم غلامرضا تاجگردون:کهگیلویه و بویراحمد؛ تغییر نام یا همین نام؟
یادداشت به قلم غلامرضا تاجگردون:کهگیلویه و بویراحمد؛ تغییر نام یا همین نام؟ ما باید بدانیم با تغییر نام استانمان برای نسل بعدمان چه چیزی به یادگار می گذاریم... یک نام یا یک تاریخ؟ اولین بار که به یاسوج رفتم فکر کنم سال 56 یا 57 بود؛ یعنی 11-12 ساله بودم. یادمه یه روز برادرم اومد خونه و گفت امروز یک نفر اعتصاب کرده بود آورده بودنش بیمارستان و می گفت طرف میگه باید اسم استان ...
چرخه تولید مدرک تحصیلی/تجارت علم در دانشگاه های ایران
دانشجوی شما بلد نیست و آموزش ندیده و پیش نیازهایش را نگذرانده است و نمی تواند ترجمه کند و او یکی را پیدا می کند که زبان بلد باشد و برایش ترجمه کند. خب باید یک پولی بدهد. از اینجا یک پروسه فردی شروع می شود؛ تکلیف ساده زبان. بعد این می تواند در همه درس ها هم اتفاق بیفتد؛ یعنی کسانی داریم که منفرد کار می کنند و می خواهند درواقع درآمدی برای ادامه زندگی در این کلان شهرها داشته باشند و بخشی هم آرام آرام ...
نرگس آبیار از نفس متفاوتش می گوید
زیادی نوشتم. در یک مجموعه داستانم به اسم زنی که همه اش یأس های فلسفی داشت چندتا از داستان ها بر می گردد به تجربه های آن موقع. وقتی پانزده سالم شد شروع کردم به مطلب فرستادن برای یکسری نشریات مثل اطلاعات هفتگی و جوانان . تقریبا هر هفته مطلب داشتم؛ شعر یا داستان. تا این که در هفده سالگی با تئاتر آشنا شدم. یعنی یک سال قبل از تمام شدن دبیرستان از ما برای بازی تست گرفتند و من انتخاب شدم و فقط هم یک ...
پاسخ سلیمی نمین به مهاجرانی درباره "کوروش"
...، هرمان نوردن، ترجمه سیمین سمیعی، تهران، دانشگاه تهران، 1356 خ، ص 98) هرچند بعد ها با تخریب قبرستان قدیمی اطراف این مقبره و تغییر نام دهکده حاشیه آن تلاش وسیع تر و همه جانبه تری برای این هویت سازی جدید صورت گرفت، اما این سؤال همچنان باقی است که اگر بزرگ نمایی معاصر از هخامنشیان برای تثبیت تاریخ دو هزار و پانصد ساله پیشینه ای آن گونه که شما نیز ترسیم می کنید داشت آیا کمپانی هند ...
دوست داشتم با متین ارتباط پنهانی داشته باشم / زمانی که او در خانه تنها بود به آنجا رفتم
فضای مجازی، آموزش ها و کنترل های لازم را انجام دهند تا خدای نکرده فرزند آنها در دام مجرمان گرفتار نشود. جام جم 110 این اخبار را از دست ندهید: مدتها بود به همسرم مشکوک شده بودم / متوجه سر و صدایی از پشت بام شدم و به آنجا رفتم دکتر قلابی از زنان و دختران تهرانی فیلم غیر اخلاقی می گرفت +عکس پدری که دخترش را به دوستش تنها گذاشته بود با واقعیت بسیار تلخی رو به رو شد مادرم همیشه دوست پسرش را به خانه می آورد / آنها با من و برادرم رفتار زشتی داشتند کار زشت پدر شوهر تهرانی با عروس جوانش در خانه ...
سرگذشت آموزش و پرورش ایران از باغچه بان تا توران
حوزه آموزش و پرورش کودکان و فعالیت های فرهنگی برای آن ها صرف کرد. هنگامی که گذری به گذشته های دورتر می اندازیم می بینیم که ادبیات و شعر کودک در ایران پیش از آن که از دیوان رسمی شاعران سربرآورد از دل ترانه های عامیانه برخاسته است. این نوع ادبیات هم شامل بخشی از فرهنگ شفاهی عامه مانند لالایی ها، مثل ها، قصه ها و هم داستان ها و نمایشنامه ها و شهرها و نوشته هایی در زمینه های دین ...
از شنیدن آیات صبر در زندان ساواک گفت تا نگاه عاقل اندر سفیه آیت الله العظمی جوادی آملی به گورباچف
دلباختگان (به خدا) . (بقره، 45) این بانوی انقلابی افزود: به خودم آمدم و دیدم من بخاطر بچه ام دارم به دشمنم التماس می کنم، خب برایم خیلی سخت آمد، همان جا به دیوار تیمم کردم و دو رکعت نماز استغاثه خواندم بعد که بلند شدم ببینم چی شد، دیدم داخل پتو گذاشتنش و هرچه آب رویش ریختند هوش نیامده است و دارند می برندش، گفتم خدا را شکر، به شهادت رسید و دیگر این همه این بچه را شکنجه نمی دهند. نوای ...
چگونه کودکان را کارآفرین بار بیاوریم؟ + فیلم
و پول بگیرم، یاد گرفتم که درآمد مجدد از یک مشتری عالیه. این که من یک بار سراغ این مشتری بیام، و هر هفته از همون فرد دستمزد بگیرم، بهتر از اینه که هر هفته یک گیره لباس به یک نفر بفروشم. چون بعد از یک بار فروش دیگه نمی تونید بفروشید. بنابراین من عاشق درآمد تکرار شونده ای شدم که در سن کم یاد گرفته بودم. 10:43یادتون باشه که من اینطوری بار میومدم. اجازه نداشتم که شغلی داشته باشم. من توپ های ...
فراتر از برجام به تاسیسات هسته ای ضربه زده ایم
رشته هایی پذیرش می دهند. در رشته هسته ای جایی به ما پذیرش می دادند که در حوزه فیزیک بهداشت یا در حوزه دوزی متری (dosimetry) باشد، نه در حوزه های رآکتور قدرت، چرخه سوخت و غنی سازی. اجازه حضور دانشجوی ایرانی را در دانشگاه ها و مراکز علمی که این موارد آموزش داده می شوند نمی دادند. روس ها تا دوره ای بعد از فروپاشی اجازه دادند، بعد که زمان یلتسین امریکایی ها بیشتر وارد روسیه شدند، در دانشگاه های روسیه ...
در سال 88 گفتم به رهبری ظلم نکنید؛ زنان حامی موسوی، من را کتک زدند!
من باور نمی کنم که کسی من را به عدم حمایت از رهبر انقلاب متهم کند. من در پل یادگارامام از زنانی که طرفدار موسوی بودند کتک مفصلی خوردم. چه کسی گفته است که من پشت سر آقا نایستادم؟!
طاهره دباغ بانوی مبارز انقلاب دعوت حق را لبیک گفت+ خاطرات و عکس
آمد خانه همه اتفاقات را برایم تعریف می کرد و من را با مسائل سیاسی و آخرین اخبار روز آشنا می کرد. به او اصرار کردم تا در مبارزاتش من را شریک کند. بالاخره موافقت کرد و در پخش کردن اعلامیه ها با او همراه شدم. اعلامیه ها را به حمام زنانه می بردم و پخش می کردم. وقتی فرصتی پیش می آمد شوهرم را سوال پیچ می کردم که چرا ادامه تحصیل برای دخترها مقدور نیست؟ چرا نباید همسر آینده شان را خودشان انتخاب ...
چرا بخشیدن ثروتمان رضایت بخشترین کاری بوده که تا بحال انجام داده ایم؟
بشردوستی ما باشد. 2:21ملیندا: اما بیل همواره فکر می کرد که این کار بعد از اینکه او 60 ساله شود صورت خواهد پذیرفت، خُب او هنوز به 60 سالگی نرسیده است، چون چیزهایی در طول مسیر تغییر کرد. 2:29کریس: خُب این از آنجا شروع شد ولی شتاب گرفت. در سال 1993 بود، در واقع قبل از اینکه بنیاد پایه گذاری شود. 2:36ملیندا، بله، در سال 97، ما یک مقاله خواندیم درباره اسهال خونی که تعداد ...
رونمایی از نرم افزار قرآنی مفتاح در نمایشگاه استانبول
انتشار کتب فوق الذکر با حمایت مرکز ترجمه نشر (مرکز ترجمه معارف اسلامی و علوم انسانی) و همکاری ناشرین ترک دماوند و وصال اشاره کرد. راشد افزود: جمهوری اسلامی ایران و ترکیه دو کشور برادر و دوست بوده و همکاری های دو کشور در ابعاد مختلف و در بالاترین سطح قرار داشته و در این میان ارتباطات فرهنگی نقش ارزشمند و مؤثری در تقویت و تحکیم روابط دارد. در ادامه، علی گوزل یوز، رئیس گروه زبان و ...
افشاگری های بیسابقه صادق زیباکلام درباره همه، امثال عارف عرضه یک نطق در مجلس را نداشتند
دانستم و باید اضافه کنم که ما هیچ چیزی نمی دانستیم! - من در یک خانواده مذهبی ملی گرا تربیت شده بودم، دانشگاه شیراز قبول شده بودم؛ پهلوی شیراز که آن موقع، خب شریف امروز بود! آنجا قبول شده بودم ولی پدرم نمی خواست من ایران درس بخوانم، برای اینکه می ترسید و مطمئن بود اگر ایران درس بخوانم، وارد کارهای سیاسی می شوم. پدرم بعد از کودتای 28 مرداد می گفت که به ما خیانت شد، در خودش هم بعد از 28 مرداد ...
نمایش حفره مشترک ، نیستان و حساسیت فصلی در خانه کتاب / آثار عجم ماه آینده در خانه کتاب به نمایش درمی آید
به سینما می رفتم. چون خواهرانم در خانه منتظر بودند تا بعد از آمدن از سینما فیلم را برایشان تعریف کنم، در حین دیدن فیلم حتی پلک نمی زدم تا بتوانم تمام و کمال آنچه از تماشایش دریافت کرده ام، برای آن ها بازگو کنم. وی افزود: بعدها تحصیلاتم را در هنرستان سینما ادامه دادم و در امتحان کنکور در دانشگاه سوره در رشته کارگردانی سینما قبول شدم. صدابرداری باعث شد بتوانم در دو پروژه در کنار استاد ناصر ...
مادرم را به کلانتری برده بودند / فکرش را هم نمی کردم مادرم انقدر کثیف باشد
گفت که باید برای انجام کارهای پرونده مرگ پدرم به آگاهی برویم. او گفت که قاتل پدرم دستگیر شده و باید به آن جا برویم. وقتی به آگاهی رفتیم و مادرم را دستبند به دست دیدم از شدت ناراحتی بیهوش شدم. بعد از آن چند روز در بیمارستان بستری شدم. اصلا باور نمی کردم مادرم انقدر کثیف باشد. روزهای اول وقتی این خبر را شنیدم خیلی از او کینه به دل گرفتم ولی حالا اوضاع و احوالم کمی بهتر شده است. راحت تر می توانم با این ...
هانری کربن معتقد بود بشر خود را فراموش کرده است
عجیبی است. من که مترجم هادیگر بودم احساس کردم که باید برگردم و سهروردی را بخوانم. مجتهدی ادامه داد: کربن مستشرقی به معنای متداول کلمه نیست. کربن عمیقاً غرب را می شناخت و چیزهایی را در فلسفه های غربی می شناخت که دیگران نمی دانستند. وی افزود: کربن نوعی پیام فراموش شده را می دید که بشر خود را فراموش کرده است. او می دید که آنچه فراموش شده در سنت های شرقی و به خصوص ایرانی هنوز کمی ...