سایر منابع:
سایر خبرها
274 قدم از شب خاطره گذشت/خاطره ای که برای نخستین بار بیان شد
...، اتفاقی برایش رخ نداده است. این برای من سوال شد و بارها و بارها از بابا درباره ماجرای آیه الکرسی پرسیدم. مدام طفره می رفت. مدتی طولانی از او می پرسیدم. ما به شکلی با هم رفیق شده بودیم. یک روز گمانم از سر ناچاری و بی حوصلگی گفت: ببین بچه! من با خدا عهدی بستم، خواهشی داشتم، به کسی نگفتم، فقط به تو می گم و راضی هم نیستم به کسی بگی. من هیچ وقت این حرف بابا را تا امروز جایی نگفته ام. بابا گفت: من ...
متن نوحه رحلت پیامبر (ص)
... در به در در پی ارشاد بشر می گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید اما حال فاطمه زهرا(س) این شبها چگونه است... در دلم شور عجیبی است نمی دانم چیست در گلو بغض غریبی است نمی دانم چیست دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست بعد تو واسطه وحی خدا با ما کیست؟... دخترت زار به سر می زند ای وای دلم در دلم غصه شرر می زند ای وای دلم پدرم حرف سفر می زند ای ...
متن نوحه امام حسن مجتبی (ع)
...> پسر فاطمه یا حسن ِ مجتبی ای دلت پر شرر،پاره پاره جگر یبن الزهرا یبن الزهرا... ای به قربان آن طلعت چون ماه تو تو کریمی و ما سائل درگاه تو بده ای باوفا،صدقه بر گدا یبن الزهرا یبن الزهرا... دم آخر به قلب ِ بر بلا مبتلا گریه کردی به غمهای شه کربلا بر حسین ِ غریب،شاه شیب الخضیب یبن الزهرا یبن ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (181)
میگن چرا آمار بیکاری دکترا بالاس. 4. دستم شکسته بود رفتیم گچ بگیرم دکتر از اتاق اومد بیرون ، بابام بهش گفت اقای دکتر زنده میمونه؟ دکتر برگشت تو اتاق گفت پسرم وقتشه مستقل بشی. 5. از وظایف پدر و مادر میتوان به اعلام ساعت هر 15 دقیقه یک بار، بعد از ساعت 10 شب، اشاره کرد. 6. هیچ وقت فرق پلیور و پالتو و کاپشن و ژیله و کت و هودی و سوییشرت و بارونی و بادگیرو نفهمیدم به ...
اشعار آئینی ویژه شهادت پیامبر اکرم (ص)
سازگار کم گریه کن که گریه امانت بریده است گویا که وقت رفتن بابا رسیده است حق داری از غمش به سر و سینه می زنی چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است در روز آخرش چه شده این چنین نبی جز اهل بیت تو ز همه دل بریده است بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند اشکش برای هر دو ز غم ها چکیده است برگو که مرتضی چه شنیده کنار ...
خرید با کودک؛ تفریح یا شکنجه؟!
فلان چیز را که لازم داریم تهیه کنیم. مثلاً بگویید: به کتاب فروشی می رویم و برای بابا کتاب مورد نیازش را می خریم، یا مامان به کفش ورزشی نیاز دارد با هم می رویم و برایش کفش ورزشی می خریم. کودک را درگیر خرید کنید بهتر است در فروشگاه کودک را درگیر خرید کنید؛ معنی این جمله آن است که کودک را در خرید کردن خود مشارکت بدهید. به عنوان مثال خرید چند قلم از وسایل مورد نیازتان را ...
متن روضه شهادت امام رضا (ع) به همراه فایل صوتی
حق یه داداشم رو ادا کردم، می خوام حق یه داداش دیگه ام رو هم ادا کنم، بابا من دیدم می خواستی داداش علی اصغرم رو ببوسی، هنوز لبت به لباش نرسیده، خون گلوش فواره زد، خیلی دلم برات سوخت، با خودم گفتم: بالاخره به جای داداش علی اصغرم لبات رو می بوسم، بابا من دیدم چوب به لبت زدن، بذار لبات رو ببوسم، حسین...... دختر سه ساله گوشه خرابه جون داد، ارث زیاد از مادر برده، صورت کبوده، استخوان ها از روی ناقه ...
روزی که اصلاح طلبان شورا به روی ناموس وطن تیغ کشیدند/یکی می گفت رد صلاحیتشان کنید دیگری می گفت اعدام
گفت اگر در آنجا زندگی نمی کنم چرا خوب آنجا را می شناسم. صادقانه ماجرا را برایش تعریف کردم. ماجرای این خانه این است که من ساکن شهرک غرب بودم. خیریه ای را عهده دار هستم به نام طلیعه مهر طه در نارنجستان هشتم. برخی از اعضای شورا از جمله آقایان طلایی و مسجدجامعی و دبیر ... هم آنجا آمده اند. چندتا از این بچه ها صرع دارند و من ناچار بودم جابه جا شوم. گفتم که می خواهم در چنین آپارتمانی مستاجر شوم و بعد از ...
بیوگرافی کامل نعیمه نظام دوست + ماجرای چاقی و ازدواج وی
اقدام می کردی! اکنون احتمالا معده و روده ات با مشکل مواجه شده است. این بازیگر کمدی ادامه داد: این بی احتیاطی باعث شده بود در اثر حضور بیش از حد استاندارد بالون در معده ام، حجم آن افزایش پیدا کرده و در نهایت نه تنها این عمل به کاهش وزنم کمکی نکرد، بلکه چند ماه بعد 20 کیلو دیگر هم به وزنم اضافه شد. اردکانی پزشک حاضر در برنامه نیز در این خصوص اظهار کرد: بالون راه درمان قطعی برای ...
یاسر دستش را روی دستانم گذاشت و... / مقاومتم درهم شکست
. دیگر به من و دخترمان چندان توجه نمی کرد. از ابراز عشق هایش خبری نبود. شب ها تا دیر وقت بیرون بود و وقتی به خانه می آمد از همه چیز ایراد می گرفت. وقتی این چیزها را برای مهدیه تعریف می کردم خنده تلخی می کرد و می گفت: دست روی دلم نذار که خونه! یاسر فقط چند ماه اول با من خوب بود. بعدش دیگه بدرفتاری هاش شروع شد. اون یه مرد خودخواه و خوش گذرونه. اوایل خیلی شاکی بودم ازش که منو با یه بچه طلاق داد ...
پایت را بردار!
.... دست و پایم می لرزد. در این هوای گرم تابستان، وسط یکی از نخلستان های خرمشهر، یخ کرده ام. عرق سرد به پیشانی ام نشسته. یعنی مصطفی کی می آید؟ اگر مین منفجر شود چه؟ وای خدا! کاش همه ی این ها یک خواب باشد. چشمانم را می بندم و دستم را بالا می آورم و چند کشیده در گوشم می خوابانم. انتظار دارم وقتی چشمانم را باز می کنم در خانه مان باشم، پیش عزیز، و باز به خاطر دیدن زری کفترهایم را بهانه کنم و به پشت بام ...
علیپور: با ساچمه هم نمی شود به بیرانوند گل زد
. دقیقا. نمی دانم چرا آن بازی اینجوری شد. نباید می باختیم. واقعا حیف شد. انشاالله در لیگ جبران می کنیم. *علی بابا! با لقب جدیدت چه می کنی؟ (خنده) تولد شنتیا اتفاق بزرگ زندگی ام بود. بچه ها هم این لقب را به من دادند. *با همسرت کجا آشنا شدی؟ از فامیل هایمان است و در این چهار سال زندگی مشترک واقعا فداکاری کرده و از او و پدر و مادرم واقعا ممنونم. ...
ملی پوش فوتبال ساحلی: امیدوارم تورنمنت بین المللی در بوشهر برگزار شود+عکس
کند؟ به مادرم می گویم نگاه نکن،چون به او فشار می آاید،دلم نمیخواهد این همه استرس او را اذیت کند اما پدرم و برادرانم همه بازی های تیم ملی را نگاه میکنند. از حرف و حدیث های پیش امده در تیم دریانوردان پارس جنوبی هم خبر داری؟ بی خبر نیستم ،می دانم اختلافاتی هست خیلی تلاش کردم که دو طرف به یکدیگر نزدیک شوند اما...همیشه دلم خواسته دو طرف کنار هم باشند و باز هم برای این ...
بازی با تیم هایی مثل گینه تأسف آور است
...> *: ابتدا از بازی با کازان یعنی تیم سابقت شروع کنیم. بازی سنگینی نبود. البته بیشتر توپ و میدان در اختیار ما بود و فرصت های زیادی هم داشتیم که متاسفانه آنها را به گل تبدیل نکردیم. حریف شانس آورد که این مسابقه را نباخت. با این حال بازی خوبی برای ما بود که متاسفانه نتوانستیم 3 امتیاز آن را به دست بیاوریم. *: شرایط تو در روستوف چطور است. می گویند هنوز برای ادامه کار از این تیم پیشنهادی ...
نمی دانستم چرا عمو فرخ با مادرم زندگی می کرد / تازه فهمیدم چرا نمی گذاشتند با کسی ازدواج کنم
به تمامی وقف تو کرده و هرگز هیچ مردی رو بجای پدرت بالای سر تو نیاورم! و دیگر اینکه، عمو فرخت، سالها قبل و پیش از مرگ پدرت، صاحب زن و یک دختر بوده، که متاسفانه، در یک دلخراش ناگهانی، آن ها رواز دست میده و بعد از آن تلخ، به مانند خود من دیگه نمیتونه و نمیخواد کسی جای زن مرحومش رو بگیره! حالا همه چیز رو فهمیدی!؟ آن روز دلایل مادر را فهمیده و در ضمن دلم به حال او سوخت که با فدا کردن خود ...