سایر منابع:
سایر خبرها
اصولگرایان باید از مریخ کاندیدا بیاورند
مشکلات را به گردن دولت قبل بیندازد؛ حتی می گویند روحانی خودش برای خودش مشکل ساز خواهد شد و نسبت به سال92 از محبوبیت پایین تری برخوردار است. این یک قاعده پذیرفته شده در همه جای دنیاست، که رئیس جمهور در دور دوم، با کاهش محبوبیت رو به رو می شود. هر فردی که در انتخابات برای نخستین بار پا به عرصه می گذارد، شعارهایی می دهد و انتظاراتی را برای جامعه فراهم می سازد و براساس همان شعارها از او اقبال می شود ...
فناوری سوار بر زمان
اشتیاق مشتری برای خرید محصولی خاص می شود، مشاهده بهتر کاربردهای آن است. برای نمونه فرض کنید قصد خرید یک دست مبل برای خانه تان را دارید. در این صورت اگر بتوانید تصویر مبل مورد نظرتان را در اتاق پذیرایی ببینید، بهتر می توانید در مورد خرید آن تصمیم گیری کنید. این کار با استفاده از فناوری واقعیت افزوده امکان پذیر است. واقعیت افزوده امکان افزوده شدن آیتم هایی مشخص (نظیر تصویر، نقشه یا متن) را روی موقعیت ...
نگاهی نشانه شناختی به فروشنده / تابوتی برای یک عشق
بچه دارد.) این اشاره ای است به آمار بالای طلاق و وضع نابسمان بسیاری از زوج ها، خصوصا زن ها، و بچه های طلاق. در سکانس بعد، رعنا به پنجره خانه پرده می زند؛ تاکیدی دیگر بر حریم خصوصی، که تم اصلی فیلم است. هنگامی که پیرمرد زنگ می زند و رعنا بی آنکه اف اف را بردارد، به خیال اینکه عماد است، در را می زند، در با حالتی ترسناک باز می شود و خبر از اتفاقی شوم می دهد. رعنا به حمام می رود و صحنه قطع می ...
راز قتل مرد پیر در دستکش های پزشکی
...> آنها به محض دیدنم مرا به داخل خانه بردند که جسد پیرمرد آنجا بود. همه چیز به هم ریخته بود. پیکر پیرمرد نیز در کنج اتاق افتاده و دست و پا و دهانش با پارچه ای بسته شده بود. از صاحبخانه که مرد میانسالی بود درباره حادثه پرسیدم و متوجه شدم او پسر مقتول است. شب حادثه او همراه خانواده اش به مهمانی رفته و پدرش به دلیل کسالت در خانه بود که پس از بازگشت به خانه متوجه مرگ او شده و موضوع را به ...
مهمان راه پله ها بودم/ در جستجوی مادر
، با هر خاطره ای چهره اش بیشتر در هم فرو می رود و آرام تر حرف می زند. 9 ساله بودم که مادرم به اتهام حمل مواد مخدر در یکی از شهرهای مرزی کشور دستگیر شد. از پدرم بی خبرم، یعنی اصلا او را ندیدم فقط می دانم که مغازه ای داشت و هر ماه مبلغی پول به حساب مادرم می ریخت. اوایل زندگی مان خوب بود و حتی خدمتکار داشتیم و همان پیرزن خدمتکار مرا معتاد کرد. بچه که بودم هر وقت مریض می شدم و گریه می کردم ...
بازیگر معروفی که با دروغ مادرش بازیگر شد!
می گوید من واقعا نمی خواستم این کار را ادامه بدهم. ولی مادرم مرده بود و من به بمبئی آمده بودم. به همسر و خواهرم هم گفته ام که آن موقع ها خیلی افسرده بودم و می خواستم که تغییری در زندگی ام ایجاد کنم و برای همین تصمیم گرفتم که یک سالی بازیگری را ادامه بدهم و حالا بیست و پنج سال گذشته و هنوزم نمی دانم آیا باید رهایش کنم یا نه. به شوخی می گوید فکر می کنم در تله ستاره بودن خان گیر افتاده ام: اتاق هتل مرکزی لندن، لباس های گران قیمت و کفش های زیبا و بادیگا ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (375)
زادروز استاد بهرام بیضایی است و این عکس هم کیک جشن هفتاد و هشتمین بهار زندگی پر بار ایشان است. شمع هایی که در غربت روشن می شوند چون برای شما نور می دهند تا اینجا هم گرما می رساند، الهی که تا همیشه ی ما، شمع وجودتان روشن باشد. داغ فقدان کیارستمی با عشق وجود شما تحمل می شود. عالیجناب شاید وقتی دیگر بیایید، همان وقتی که همه خوابیم! bizde size yillar boy nca sağlik ve m tl l k diliyoruz ...
نسبت علوم اسلامی با علوم انسانی
بااستعدادی را می گرفتی سرش در رشته های علوم طبیعی بود. از آنجا سر در می آورد. همه استعدادها به کار می افتاد برای اینکه بتواند برود رشته های پزشکی، داروسازی، مهندسی، فیزیک، شیمی، اصلا علوم هم نه، فنون! پزشکی فن است. اصلا تمام استعدادها بیشتر سراغ فنون می رفت؛ چون در فنون پول درمی آید. در علوم طبیعی هم خیلی از پول خبری نیست. پول و شهرت و این چیزها بیشتر در فنون است. آن آقایی که این مدرسه را می سازد اصلا در ...
چایخانه ای که مقصد گردشگری شد
اتاق های قدیمی است. اتاق هایی که حالا تقریباً متروکه شده. وسط محوطه هم لانه ای برای کبوتران گذاشته اند و مردی مشغول پاشیدن گندم. غلامحسین خواجه که بعد از فوت پدرش حاج محمدعلی خواجه وارث چایخانه شده، تعریف می کند که اینجا در سال های دور کاروانسرا بوده و در میدانچه وسط محوطه، اسب های مسافران را می بسته اند.روی دیوارها و سقف دالان تنگ منتهی به چایخانه پر از عتیقه است. آنقدر زیاد که سقف و دیوار پیدا ...
از دوچرخه و موتور سیکلتی که نصیب مددجویان شد تا گریه 120 بشاگردی که کربلایی شدند
...> نمای دیوار ها گلی است و خانواده حتی پول گچ هم نداشته اند تا فقط آن را سفید کنند. با اینکه چند لامپ در خانه روشن است و از سقف آویزان شده هنوز هم خانه تاریک است زیرا گل و خاک رس نمی گذارند نور پخش شود. فتاح می نشید ما هم در کنارش. با مادر و پدر خانواده که این روزها حال خوشی ندارند خوش بش می کند. از حالشان می پرسد متوجه می شود که پدر خانواده یک سالی هست که از کار ...
دلایل علاقه برخی افراد به فالگیری/سرنوشت شما کف یک فنجان!
یادداشت می کند. از مهناز می پرسم، از چه زمانی فال را جزو برنامه های زندگی اش قرارداده و او پاسخ می دهد، از دوران نوجوانی به فالگیر مراجعه می کرده است. این طور که او تعریف می کند، از همان ابتدا، مدت زمان کوتاهی که در اتاق فالگیر می نشسته و از او اطلاعات می گرفته، لذت می برده به حدی که دیگر به فال گرفتن عادت کرده و دیگر این حس را دارد که نمی تواند فال و فالگیری را از زندگی اش حذف کند. هرگاه ...
استخدام سه سارق برای یک سرقت بزرگ
خانه تهیه کرده بود، حتی کوچکترین جزئیات داخل خانه را به ما نشان داد و طی چند روز آموزش از سوی ابوالفضل از محل دقیق اموال بارزش در خانه مالباخته با خبر شدیم و او کلید خانه را هم در اختیارمان گذاشت و با وجود ضد سرقت بودن در خانه، بدون هیچگونه مشکلی وارد خانه شدیم و هنگامی که سر همه گرم جشن تولد بود سرقت را بدون هیچگونه مشکلی انجام دادیم و از محل خارج شدیم. ما کلید یدک خودروی صاحبخانه را نیز در ...
روایتی بسیار تکان دهنده از خشونت علیه زنان در افغانستان - زنی از خشت و آینه
.... خانه خواهر بودم همراه پسر سه ساله و بچه یک و نیم ساله ام. باز آمد مرا زد، باز جنگ و دعوا. از خاطر بچه کلانم (بزرگم) دلم نمی خواست جدا شوم. خانه ما در دهلیز پایین بود. یک شب همه میهمان بودند خانه پدرشان. بچه هایشان همه چیز داشتند. لپ تاپ و کیف و دفتر خوب. نداشتیم. غصه می خوردیم. پسرم آمد سر من گریه که چرا من ندارم. چند سال بود قرص اعصاب می خوردم. خودم را زدم. چشم هایم و دست هایم خون شد. جارو را ...
یلدای خونین برای پسر جوان/طلاق 6 ساعت بعد از عقد/ کشتار یک خانواده در کرمان
کنار جاده رها کردیم. با این صحنه سازی قصد داشتیم مرگ او را براثر مصرف مواد نشان بدهیم. اما وقتی فهمیدم پلیس متوجه شده سارا به قتل رسیده با مراجعه به مأموران خود را تسلیم کردم. آیا پشیمان هستی؟ پشیمان که هستم اما مقصر اصلی پدر و مادرم هستند که مرا به خاطر پول رها کردند. آنها حالا که مرتکب قتل شده ام امیدشان به پول است تا با آن از خانواده سارا رضایت بگیرند و باز هم فکر می کنند همه چیز با ...
او را برای میهمانی شبانه به خانه دوستم دعوت کردم / در آنجا آن عمل زشت را دوباره انجام دادیم!
مرگ او را براثر مصرف مواد نشان بدهیم. اما وقتی فهمیدم پلیس متوجه شده سارا به قتل رسیده با مراجعه به مأموران خود را تسلیم کردم. آیا پشیمان هستی؟ پشیمان که هستم اما مقصر اصلی پدر و مادرم هستند که مرا به خاطر پول رها کردند. آنها حالا که مرتکب قتل شده ام امیدشان به پول است تا با آن از خانواده سارا رضایت بگیرند و باز هم فکر می کنند همه چیز با پول حل می شود. کاش پول نداشتند اما کمی محبت داشتند. پول آنها مرا به اینجا کشاند. ...
پسری شرور میهمان ناخوانده خانه زنان تهرانی بود
اتاق خبر 24 : خودم اشتباه کردم. اگر عاشق مالباخته نمی شدم، هیچ وقت بعد از سرقت گیر نمی افتادیم.پسرجوان به اتهام سرقت از زنان تنها در شرق تهران دستگیر شده است. خودش می گوید، نقشه سرقت را سردسته باند کشیده و او به خاطر پول حاضر شده در سرقت با همدستانش همکاری کند و امروز به جای فکر کردن به کنکور و آینده ای بهتر ابتدای جوانی اش را پشت میله های زندان سپری کند. پشیمان است و تازه متوجه شده ...
خانه ما خواب ندارد
آقامصطفی ما را به سمت پله هایی راهنمایی می کند که به پشت بام ختم می شود. با سختی از آن پله های آهنی و خطرناک بالا می رویم و با راهنمایی صاحبخانه وارد اتاقی می شویم که در نگاه اول به نظر می آید تنها بخش کوچکی از خانه آنهاست اما آقامصطفی با خنده ای تلخ می گوید: این اتاق تمام دارایی او بوده که حالا مجبور است آن را تخلیه کند و به دنبال اجاره خانه ای دیگر باشد. چند سالی می شود با همسر و 2 فرزند خود در ...
گفتگو با قاتلی که یک دختر معتاد را کشت
.... وقتی فهمیدم پلیس متوجه شده سارا به قتل رسیده با مراجعه به ماموران خود را تسلیم کردم. دوستت چرا با تو همراه شد؟ نمی دانم. شاید تحت تاثیر موادمخدر با من همراه شد. البته چند بار که پول نداشت من برای او موادخریدم. پشیمانی؟ پشیمان که هستم اما مقصر اصلی پدر و مادر هستند که مرا به خاطر پول رها کردند. آنها حالا که مرتکب قتل شده ام امیدشان به پول است تا با آن از خانواده سارا رضایت بگیرند و با زهم فکر می کنند همه چیز با پول حل می شود. کاش پول نداشتند اما کمی محبت داشتند . پول آنها مرا به اینجا کشاند. ...
گفت وگو با نیما عباس پور، به بهانه اکران فیلم های کوتاهش/ قاب های غیاب و خنکای خاطره
.... یادم هست یک بعد از ظهر جمعه می خواستیم از خانه بیرون برویم. آن سال ها بعد از ظهرهای جمعه فیلم سینمایی از تلویزیون پخش می شد. قبل از بیرون رفتن پدرم تلویزیون را روشن کرد، داشت فیلم بانی لیک گم شده (اتو پرمینجر) را پخش می کرد. داستان مدرسه ای که یکی از دخترهایش گم شده و پلیسی برای پی گیری ماجرا وارد مدرسه می شود. صحنه ای بود که پلیس با اشاره به غذا از آشپز مدرسه می پرسد این ها چیست و او پاسخ می ...