سایر منابع:
سایر خبرها
دولت یازدهم 6 ماهه می توانست مسکن مهر را تمام کند/ در 8 سال، یک میلیون و 600 هزار واحد مسکن روستایی ...
.... گفتند الحمدالله و خداحافظ. سوال: چند فرزند دارید؟ نیکزاد: یک فرزند داریم. یک محمد حسن داریم که دانشجوی سال اول دانشگاه آزاد رشته عمران است. سوال: بحث سیاسی با هم دارید؟ نیکزاد: بسیار حساس است. از زمانی که تلگرام آمده است این را شاهد هستم. یک روز به پایگاه مقاومت رفته بود و یکی درباره مسکن حرفی زده بود و او از در خانه داخل آمد سلام کرد و دیدم خیلی ...
طلاق زوج در کمتر ازیکسال/عروس:شوهرم به حرفم گوش نمی دهد/داماد:زنم گوش به فرمان مادر و خواهرش است
وسایلم را جمع کردم و به خانه مادرم رفتم. درست یک سال بعد از زندگی مان بود که می خواستم از وحید جدا شوم چرا که دوست نداشتم به زندگی درکنار او ادامه بدهم. اما در آن زمان اطرافیانم وساطت کردند و ما را آشتی دادند. به این امید که زندگی ام بهتر خواهد شد تصمیم گرفتم به خانه ام برگردم، اما هیچ چیز تغییر نکرد تا الان که تصمیم به جدایی گرفتیم. این حرف ها قاضی را قانع نکرد و رو به زن گفت: من متوجه ...
قید 500 میلیون را بخاطر پرسپولیس زدم تا بازیکن این تیم شوم
رئال را خیلی دوست دارم اما رم و تیم ملی ایتالیا را بیشتر از سایرین دوست دارم. کامیابی نیا در این باره که در خانه او رییس است یا همسرش گفت: من خیلی آدم منطقی هستم و در خانه حرف من است اما اگر همسرم حرفش درست باشد قبول می کنم. وی درباره فعالیت های خود در صفحات احتماعی اذعان داشت: من مثل محسن و فرشاد در اینستناگرام فعال نیستم. طرفداران پرسپولیس با همه دنیا فرق دارند و مهدی ...
برجام نه آفتاب تابان و نه قرارداد ترکمنچای است
مسکن کواره بوده است واقعاً حرف درستی نیست. مجری: یعنی قبول ندارید؟ نیکزاد: قطعاً حرف درستی نیست. مجری: نمی توانستید به گونه ای برنامه ریزی کنید که این در همان دولت دهم تمام شود و مردم به این مشکل نخورند؟ نیکزاد: 4 میلیون و 300 هزار کل تولیدی مسکن است. 2 میلیون و 120 هزار تا در روستا است. وقتی ما این را تحویل می دادیم به وزیر محترم وقت هم من روز اول که با ...
جدایی، پایان سفرهای کاری تاجر جوان
...: بله، من هم راضی به طلاق هستم چون حرف های همسرم را قبول دارم. درسته که من و او عاشق یکدیگر هستیم اما دیگر نمی توانم در خانه بنشینم تا شوهرم بعد از چند روز از سفر کاری اش برگردد. اختلافاتی که بین ما پیش آمده غیرقابل حل است. برای همین تصمیم گرفتیم از یکدیگر جدا شویم. فکر می کنم همسرم راست می گوید من و او نمی توانیم در کنار هم زندگی کنیم، زیرا افکارمان از ازدواج و زندگی چیز دیگری بود. ...
عامل قتل عام شهریار بیمار روانی است
تماشای حادثه با گلوله محمد از پا درآمده بود. تحقیق از عامل این جنایت هولناک نشان داد که وی دو همسر دائم داشته و هر دو هوو در ساختمان پنج طبقه زندگی می کردند. این مرد خشن با داشتن همسر و فرزند، 10 سال پیش به خواستگاری زهرا که 20 سال از خودش کوچک تر بود، رفته و با او ازدواج کرده بود. مرد دوزنه که شش زن و مرد از جمله همسر و دخترش را کشته، در بازجویی ها گفت: همسایه مان تازه ماهواره نصب کرده بود و همسر و ...
رفتارهای نوعروس پس از سه ماه کمر داماد را شکست!
بودن با او خجالت می کشیدم اما چاره ای نداشتم و رفتار و گفتار ناپسندش را تحمل می کردم. در واقع آن همه اصرار و پافشاری که برای ازدواج با او داشتم را نمی توانستم نادیده بگیرم از این رو با شرمندگی به زندگی با گلپری ادامه می دادم. از سویی دیگر همسرم به اعتقادات و علایق من هیچ اهمیتی نمی داد و هرگونه که دوست داشت در میهمانی ها و مجالس حاضر می شد و تلاش من برای تغییر دادن وضع ظاهری او هیچ نتیجه ای نداشت ...
قربانیان اسیدپاشی های سریالی اصفهان از 28 ماه تاریکی می گویندداغ اسیدی
.... در این مدت تمام زندگی ام را فروختم و خرج درمانم کردم. به من و سحر به خاطر این که صورتمان زیاد آسیب ندیده بود، از لحاظ مالی کمک چندانی نکردند. همه هزینه ها را خودمان پرداخت کردیم. من تا الان بیشتر از 20 میلیون تومان خرج عمل هایم کرده ام. تا چند ماه پیش روزی یک میلیون تومان پول پماد و کرم برای ترمیم پوستم می دادم که برای این کار خانه مان را فروختم. الان با پسر 13ساله ام در یک خانه اجاره ای ...
آتیلا پسیانی: تماشاگر حرفه ای تئاتر کم شده است
مهندس پور دراماتورژی کند که چند تا قرار با همدیگر گذاشتیم که نشد و من دیدم روند سرعت تمرین مان کمی سخت می شود که بخواهم کار را با فرهاد پیش ببرم و این شد که دراماتورژی کار را خودم به کمک بازیگرها انجام دادم. این معمولا روند اکثر نمایش های گروه بازی و نمایش نامه های گروه تئاتر بازی است که به این شکل است. این سه گانه از روز اول برایتان آشکار بود؟ بعد از اینکه متابولیک تمام شد ...
با بی رحم ترین مرد دنیا زندگی می کنم!
به گزارش ایمنا، خانمی جوان با حالت پریشان وارد اتاق مشاوره شد و گفت: حدود 10 سال است که ازدواج کردم البته ازدواج با همسرم اجباری بود و اصلاً تمایل به ازدواج با وی نداشتم و بدلیل اصرار والدینم و پایین بودن سنم برخلاف میل باطنی و بدون احساس مثبت نسبت به همسرم تن به ازدواج با او دادم. کیوان به ظاهرآدم خوبی بود، متواضع بود و به همه احترام می گذاشت و از نظر مالی و شغلی هم در وضع مناسبی بود و ...
افزایش عشق های مجازی؛ خیانت و طلاق به خاطر تلگرام
اقامت آمریکا برایش بگیرم که بتواند به این کشور رفت و آمد کند و موفق هم شد. من زندگی ام را دوست دارم. پسرم را دوست دارم. در این چند ماه که او قهر کرده و به خانه پدری اش رفته، هرچه می گویم برگرد، توجهی نمی کند و حاضر به بازگشت نیست. آنقدر در این چند ماه نگذاشته پسرم را ببینم که از من می ترسد و مرا به عنوان پدر قبول نمی کند. همسرم خیالاتی است و با گفته هایش می خواهد زندگی مان را برهم بزند. من زندگی ام ...
راکیتیچ: حاضرم برای MSN ده کیلومتر اضافه بدوم
تیمی هایم را بشناسم و با فلسفه بارسا آشنا شوم. هدفم این بود که اعتماد میستر (انریکه) را جلب کنم. بعد، هر بار که فرصتی برای بازی به دست می آوردم تلاش می کردم نشان دهم چه چیزهایی بلدم. * نقشی که در تیم بارسا دارید را چطور تعریف می کنید؟ دوست ندارم درباره خودم حرف بزنم. آرزویم این است که قبل از هر چیزی، هم تیمی هایم چشم بسته به من اعتماد کنند. من هر روز تمرین می کنم تا در اوج ...
عاقبت شوم برای دوست دختر یک مرد متاهل / سر قرار نرفتم اما...
که زن و دو فرزند داشتم در خیابان با الهه آشنا شدم.چون بودم و با همسرم اختلاف پیدا کرده بودم به الهه ابراز علاقه کردم. بعد از آشنایمان هر روز با هم تلفنی صحبت می کردیم.پس از چند ماه متوجه شدم به من علاقمند شده است. او با آنکه می دانست زن و بچه دارم حاضر بود با من ازدواج کند. من که در آن زمان را ترک کرده بودم به او گفتم بهتر است ارتباطمان را تمام کنیم اما قبول نکرد. او دیوانه وار مرا دوست داشت. ...
گفت وگوی مدیران مطبوعات با هاشمی رفسنجانی
را می بینید؟ چه مقدار وقت می گذارید، همان طور که اول بحث هم اشاره شد واقعا الان یک حجم وسیعی از مطبوعات وجود دارد، غیر از مطبوعات و روزنامه های کثیرالانتشار، ما نزدیک به بیش از چهارصد مجله و هفته نامه در این کشور داریم که منتشر می شود و تعداد آن بیش از دویست تا است و همین چند ساله شروع به کار کرده اند و حجم متنوعی هم هست . شما هیچ وقت این ها را می بینید یا فقط خلاصه اخبارش را می بینید؟ چقدر در جو ...
نگاهی به چند و چون عقد آریایی
حتماً برای عروسی سفره بندازم و خطبه عقد ایرانی بخونیم . ترلان در رابطه با واکنش همسرش و خانواده ها نسبت به تصمیم او می گوید: یه ریزه چون کار جدیدیه و همه انجام نمی دن قبول کردنش به خصوص تو شهرهایی مثل مشهد سخته اما همسر من به راحتی قبول کرد و خانواده همسرم هم مشکلی نداشتن. البته من موقعی که می خواستم مطرح کنم بهشون گفتم ما که عاقد داشتیم و عقد شرعی رو خوندیم دیگه برای عروسی، یکی از بزرگ ...
شهید گرگانی که دوبار تشییع شد/ فرزند شهید رودبارکی از آرزوی پدرش می گوید
: من و همسرم با هم 11سال اختلاف سنی داشتیم ولی با این وجود از لحاظ فکری و روحی بسیار به هم نز دیک بودیم. آرزوی داشتم با جانباز ازدواج کنم این بانوی فداکار که از همان زمان مجردی علاقه زیادی به ازدواج با جانباز داشت در ادامه گفت: زمانی که با شهید ازدواج کردم سال سوم دبیرستان بودم من در دوران مجردی علاقه خاصی داشتم به اینکه با جانباز ازدواج کنم، و محمد آقا دوست برادرم بود و همین ...
ما اتباع بیگانه نیستیم!
...> کدام روزنامه؟ روزنامه قدس در مشهد. دوستان روزنامه هم علاقه مند بودند که من استخدام شوم. من آن زمان صفحه را به صورت قراردادی اداره می کردم و حتی به اداره کار هم درخواست دادیم ولی این اداره به این دلیل که با قوانین آنها ناسازگار بود، با آن مخالفت کرد. و احتمالاً برای دریافت حقوق هم دچار مشکل شده اید. بله؛ حتی من گاهی در بعضی از نهادها و برنامه های فرهنگی به عنوان ...
شبنم قلی خانی: خیلی دوست دارم با یشکسوتان همبازی شوم و کار کنم.
... تا حالا دوست داشتید با کدام از بازیگران همبازی شوید که هنوز این اتفاق نیفتاده؟ من دوست داشتم با تمام بزرگانی که در عرصه بازیگری پیشکسوت من هستند همبازی شوم ،که خدا را شکر با خیلی از این بزرگان همبازی بودم و با بعضی از این عزیزان هم هنوز نشده که همبازی شوم ،مثلا دوست داشتم با استاد انتظامی و جناب رضا کیانیان و آقای پرویز پرستویی همبازی شوم اما هنوز نشده است. در بین خانم ها ...
بنیاد در آینه مطبوعات
، استخوان ساق پاها، فانوسقه، چکمه و پلاک از او برایمان آوردند. مجید دوست داشت مفقودالاثر شود، درست مانند حضرت زهرا(س). به آرزویش هم رسید، هرچند او بی خبر از دل پدر و مادرم بود که هر دو پسرشان را تقدیم اسلام کرده بودند و باوجود افتخار به شهادت فرزندان، در غم دوری آنها می سوختند و دم نمیزدند. با ازدواج دینت کامل میشود زمانیکه مجید میخواست به جبهه برود، به خاطر سن و سال پدرم، به ...
علیرضا گاهی که می بیند مادر پنهانی گریه می کند می آید اشک هایش را پاک می کند و می گوید دیدی بابا هر شب ...
شام می روند. او با اشاره به اینکه از 20 سال پیش به ایران پناهنده شدیم و در تهران زندگی می کنیم می گوید: 15 14 ساله بودم که با شهید ازدواج کردم و دو پسر 13 و 7 ساله دارم. آن روز ها خیرالله 18 ساله بودکه ازدواج کردیم و زندگی مان خیلی ساده بود و هر چند به سختی می گذشت اما خوشبخت بودیم. عاشق حضرت زینب(س) بود همسر شهید با اشاره به اینکه شهید شغل ثابتی نداشت، اما هر کاری از دستش بر ...
روایتی از دوستی دکتر عباسی و شهید علیمحمدی
. یکی از مشکلاتی که برای ما ایجاد شد این است که بسیاری افراد،از نبودن ایشان سوء استفاده می کنند. حالا دیگر او نیست و شاید دشمنی ها و دوست نداشتن هایشان را بهتر می توانند ابراز کنند. برای همین، روز به روز کمبود، نبود و فقدان ایشان بیشتر و بیشتر ما را اذیت می کند و بعضی وقت ها از دنیا سیر می شوم. مردم چه برخوردی با شما دارند؟ مردم که خانواده های شهدا به ویژه خانواده های شهدای شاخص را ...
مردم برای آن انقلاب کردند که حلبی آباد نداشته باشیم!
. ما روضه ها را می گوییم ولی برخی از این آموزه های اخلاقی تاریخی را کمتر مورد توجه قرار می دهیم. وقتی مسلم بن عقیل در خانه هانی بن عروه در پشت پرده است و ابن زیاد به عیادت هانی آمده است کافی است مسلم از پشت پرده بیرون بیاید و ابن زیاد تنهای در موضع ضعف را از پشت گردن بزند. اگر با این محاسبه نگاه کنیم شاید اصلا حادثه کربلا اتفاق نمی افتاد و امام حسین شهید نمی شد. اما مسلم این کار را نمی کند چون ...
لیلا ؛ عاشقانه نجیب ایرانی
، زنگ تلفن در فضای ساکت خانه طنین می اندازد و مادرجون (زنده یاد شیخی) با لحنی خاص لیلا را ترغیب می کند که به حرف هایش گوش بدهد. شیخی که از بازیگران باسابقه تئاتر بود، در تلویزیون و سینما نقش های شایسته و درخور استعدادب ازیگری خود به دست نیاورد. پس از مسافران (بهرام بیضایی) از میان نقش آفرینی های محدود و معدود، تجربه حضور در یک نقش خاکستری و نزدیک به منفی در لیلا فرصتی برای درخشش بانوی صحنه ها بود ...
قربانیان اسید پاشی های اصفهان از تاریکی می گویند
میلیون تومان پول پماد و کرم برای ترمیم پوستم می دادم که برای این کار خانه مان را فروختم. الان با پسر 13ساله ام در یک خانه اجاره ای زندگی می کنیم و روزگار سختی داریم. پسرم بیشتر از من آسیب دید و اذیت شد، چون با چشمانش می دید که مادرش درد می کشد و در رنج و عذاب است. پیش از این حادثه در شرف ازدواج مجددم بودم، اما این حادثه زندگی ام را به هم ریخت. بیشتر بدن من سوخته است. ولی به من می گویند برو خدا را ...