سایر منابع:
سایر خبرها
پهلوان جوسر و ناپدری دیو
زود بزرگ شد. هر ماه به اندازه ی یک سال رشد می کرد و چند ماهی که گذشت، برو بالای پهلوان ها را پیدا کرد. مردم به اش می گفتند پهلوان جوسر. روزی پسره رفت پیش مادرش و گفت: من پدر دارم؟ مادره گفت: پدر داشتی. اما پیش تر از این که دنیا بیایی، کشته شد. جوسر گفت می خواهد کار پدرش را پی بگیرد. تیر و کمانی برداشت. هر روز می رفت شکار و پرنده ای می زد و می آورد. مادره هم پرنده را می پخت و با هم می ...
آخرین وضعیت رضا رشیدپور در بیمارستان
به گزارش شریان نیوز ،رضا رشیدپور مجری برنامه صبحگاهی حالا خورشید صبح چهارشنبه ششم بهمن هنگام اجرای برنامه از هوش رفت. رشیدپور بعد از آنکه روز آنتن زنده تلویزیون از هوش رفت، به بیمارستان بقیه الله منتقل شد محدثه سنایی فر مدیر روابط عمومی برنامه حالا خورشید در خصوص وضعیت حال رضا رشیدپور گفت: حال آقای رشیدپور خوب است و به دلیل افت فشار در بیمارستان بستری شد. او در ...
مردی رقیب عشقی خود را پس از سالها با گلوله کشت - مقتول 2فرزند12ساله و18ماهه دارد
مرد جوانی که در ازدواج با دختر مورد علاقه اش شکست خورده بود وقتی فهمید این دختر به عقد جوان دیگری درآمده است، کینه ورزانه تصمیم به کشتن رقیبش گرفت و شبانه او را در منطقه سعادت آباد تهران با شلیک 2 گلوله به قتل رساند و بعد هم پا به فرار گذاشت. به گزارش ایران؛ پوریا که از سال ها پیش برای قتل رقیب در جست وجوی محل سکونت او بود سرانجام خانه وی را در منطقه سعادت آباد پیدا کرد و غروب روز بیست ...
از قضیه اختلاس در مسکن مهر تا داستان ازدواج علی نیکزاد
شهید شدم. ایشان به من زنگ زدند و گفتند می گویند شهید شدید؟ گفتم خیر. گفتند الحمدالله و خداحافظ. مجری: چند فرزند دارید؟ نیکزاد: یک فرزند داریم. یک محمد حسن داریم که دانشجوی سال اول دانشگاه آزاد رشته عمران است. مجری: بحث سیاسی با هم دارید؟ نیکزاد: بسیار حساس است. از زمانی که تلگرام آمده است این را شاهد هستم. یک روز به پایگاه مقاومت رفته بود و یکی درباره مسکن ...
شاه عباس
یک بچه، اندازه ی یک ملخ نداد. تازگی دختربچه سالی گرفتم و این یکی هم به پای من سیاه بخت شد. با هفت تا زن اجاقم کور است. چرا گریه نکنم؟ درویش گفت این که غصه ندارد. دست کرد تو کشکولش و سیبی درآورد و گفت: این سیب را نصف می کنی و نصفی اش را خودت می خوری و آن یکی نصفه اش را می دهی به زنت. بعد از نه ماه و نه روز خدا به ات پسری می دهد. اسمش را بگذار عباس. شاه تهماسب خواست سیب را بگیرد که درویش دستش ...
روستایی کپرنشین و بسیار فقرزده در جنوب کرمان
شعار سال: خِیری کنار جاده ایستاده. با چند زن و دختر بچه. ظاهر همه شان مندرس است. لباس های کهنه، چادرهای رنگ باخته. شنیده اند که دولتی ها می آیند مارز ، می آیند آخر دنیا را ببینند، آنها هم کنار جاده ایستاده اند منتظر دولتی ها. وقتی وانت ها ترمز می زنند روی شانه جاده، اول همه شان ساکتند. خنده های خفه و نگاه های دزدیده و شانه های خجالت زده، بعد از چند ثانیه، انگار همه شان به دگمه ای وصل شده اند و ...
گشتم نبود، نگرد نیست!
شهدا ... عشق؟ .... از دم قسط...... کجایی مشتی,,, خبر داری آبادی کدوم طرفه ؟؟؟ ... ماشین لوکس پولدارا !!! فقط پیکان . ماشین مشتی ممدلی !!! لکسوس بدنه مخملی میلیاردی ... جنگ , دفاع , کشته شدن , معلول شدن , سفره خالی , جیب خالی , فرزند از دانشگاه افتاده , خس و خس سینه , نشسته خوابیدن , دختر دم بخت بی جهیزیه , والی آخر . .... !!! آقا ما نبودیم اصغر ...
عامل قتل عام و تیراندازی در اراک: خائنان به خودم را می کشم! + عکس
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، او مردی 26 ساله است که یکسال پیش به دلیل شرکت در یک نزاع دسته جمعی منجر به قتل به زندان افتاد اما 12 دی امسال با قرار وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شد. مرخصی او بیشتر از 10 روز روی آرامش به خود ندید و متهم، صبح 22 دی، ابتدا به خانه یکی از ماموران نیروی انتظامی حمله کرد و او و سه عضو خانواده اش را با رگبار کلاشینکف به قتل رساند. سپس به خانه اولیای دم پرونده نزاع منجر ...
ماه پیشانی
، پادشاه و زنش و پسرش این را به فال نیک گرفتند و پسر پادشاه دستبند الماس نشانی هم به ام داد. ملاباجی به خودش گفت چه بخت و اقبال گندی من دارم. هر کلکی می زنم که این ورپریده بیفتد، روز به روز بلندتر می شود. زود برگشت خانه و دید خواستگارها از خانه ی وزیر آمده اند خبر بگیرند چی بیارند و این یکی دختر را ببرند. ملاباجی گفت: پنجاه سکه ی نقره شیربها، صد سکه ی طلا مهر، هفت دست رخت هفت رنگ برای روز اول ...
کاخی برای کوخ نشینان
منزلشان رفتیم. مادر خانواده ما را راه نمی داد و هر قدر اصرار کردیم ما را راه نداد تا با آنها صحبت کنیم. گذشت و آن دختر خانم آمد و مشکلش را گفت و ما باز هم به در منزلشان رفتیم اما باز هم مادر خانه ما را راه نداد تا اینکه بالاخره موفق شدیم با او صحبت کنیم. مادر خانواده گفت که پسرش اعتیاد دارد و او می ترسد اگر دخترش بخواهد ازدواج کند باعث بدبختی آنها شود. بعدها با کمی صحبت با خانواده دختر موفق شدیم ...
اقلیم اوهام
قبرستان مدفون بوده است. در میان گفتارِ مادام ریتا بمباران مجدداً رخ می دهد و در روایت مادام اخلال ایجاد می کند. در آن روزِ خاص، راوی نه تنها گردگیری لباس دامادی آلبرت را می بیند بلکه برای نخستین بار متوجه حضور موشی در خانه ی مادام ریتا می شود. پس از گذشت چند ساعت، راوی برای رسیدگی به کارهای شخصی و رتق وفتق امورش، مادام را با تنهایی اش وامی گذارد و به خانه ی خود برمی گردد، اما بعد با تاریک شدن هوا وقتی ...
کیهان و خوانندگان
- تهران * تقلیل مالیات بر ارزش افزوده، نقش بسزایی در غلبه بر رکود کارگاه های کوچک دارد. لذا معافیت مالیات کارگاه های کوچک باید در دستور کار قرار گیرد تا از تعطیلی این کارگاه ها جلوگیری شود. به طور مثال کارگاه های کوچکی که ماهانه یک میلیون درآمد دارند، سقف درآمدشان چرا باید 13 میلیون برآورد شود! گودرزی * سخنگوی قوه قضائیه گفتند فردی در مدت کوتاه چند هزار چک برگشتی صادر کرده است! چطور ...