سایر خبرها
در چه سنی، با چه کسی و چگونه ازدواج کنیم؟
محبت به افراد حرام و کارهای حرام و اشیای حرام جمع نمی شود. یک بار سوار ماشینی شدم. راننده یک تمثال حضرت ابوالفضل(ع) بالا زده بود و یک عکس از خواننده زن زمان طاغوت پایین زده بود. موقع پیاده شدن گفتم اگر کارت گیر کند کدام یک از این عکس ها را صدا می زنی ؟ میگویی یا ابالفضل یا این خانم را صدا می زنی؟ گفت قطعا می گویم یا ابالفضل. گفتم دمت گرم. پس عکس این خانم را برای چه زدی؟ گفت برای دلم زدم. گفتم این ...
از عاشقانه های یک همسر شهید مدافع حرم تا نازپروده بابایی که یک باره بزرگ شد
منتهی الیه آرزویش برسد. ما را دعوت به نشستن کرد و خود به آشپزخانه برای مهیا کردن بساط پذیرایی از میهمان رفت. در همان حین رو به ما گفت خوش آمدید؛ راحت آدرس را پیدا کردید؟ همکارم در پاسخش گفت: بلی، مادر نیستند؟ دختر شهید در پاسخ گفت: مادر سر کار هستند اطلاع دادم شما آمدید قرار شد مرخصی بگیرند و خدمت برسند فقط چند دقیقه طول می کشد در مسیر هستند. مراسم شبی با شهید دختران و همسر ...
تخت فولاد، کرامتی در تاریخ
ملحق گردید. از طرف دیگر پس از احداث گورستان جدید باغ رضوان در شرق شهر اصفهان و در نزدیکی روستای گورت در مسیر جاده اصفهان – یزد، دفن اموات در تخت فولاد به طور کلی ممنوع شد و فقط شهدا در تکیه شهدای تخت فولاد به خاک سپرده شدند. با ممنوعیت دفن اموات در سال 1363 هجری شمسی تخت فولاد به تدریج متروکه شد و آهسته آهسته رونق خود را از دست داد. بدون سرپرست ماندن تخت فولاد سبب حضور عناصر خلافکار در ...
دخترکانی که در سال 95 قربانی جنایت شدند + تصاویر
طلافروش ها به اطلاعاتی درباره مرد جوانی دست یافتند. صاحب طلافروشی گفت: چند ساعت قبل مرد جوانی یک جفت گوشواره بچه گانه را برای فروش آورد. او فاکتور خرید نداشت و گفتم که بدون فاکتور گوشواره ها را نمی خرم. اما یکی از مشتریان که داخل مغازه ام بود، با دیدن این مرد گفت که او طایفه اش را می شناسد و حتما برایش مشکلی پیش آمده که می خواهد گوشواره دخترش را بفروشد. با ضمانت این فرد، گوشواره ها را به ...
عیددیدنی با اشرف مخلوقات در قبرستان دیجیتالی
.... از جمله بابای ساده ما که فرق سرش را ماچ کرد و یک هزارتومانی گذاشت توی جیبش. عجب مارمولکی بود این مینا که هیچی نگفت! دوباره سوار شدیم و راه افتادیم به طرف قطعه 864 که تا آنجا بیست دقیقه راه بود. خوشبختانه این دفعه از عطسه و جیغ خبری نبود. بابا مینی تاج گل را بسته بود روی سقف ماشین. فقط وقتی درهای ماشین بسته شد، نصف گل ها قیچی شد و ریخت کف خیابان. پارسال خوشحالی عجیبی توی ...
ماجرای عاشقی خبرنگار پیشکسوت حوادث
.... پرسید: گل رازقی چطوره؟ گفتم: خوبه رفت از توی هشتی یک گلدان گل رازقی آورد و به دستم داد. گلدان را گرفتم و شروع به دویدن کردم. می ترسیدم آن زنبور های طلایی چشم هایش از پشت هجوم بیاورند و پس گردنم را نیش بزنند. به خانه رسیدم و پدرم گلدان را که دید آن را از دستم گرفت، لب پاشویه حوض بر زمین کوبید که تکه تکه شد و خاک و گل از هم پاشید. بر سرم تشر زد: پسر سر به هوا! من گل سنبل سفارش داده بودم تو ...
داستان فرح و ویدا؛ زن شاه و ضد شاه
جهان بود و با انقلابیون بزرگی چون فیدل کاسترو از نزدیک ملاقات کرد و با همین سابقه هم به ایران آمد و آن طور که خودش می گوید فقط به خاطر همکار بودن با برخی از چهره های انقلابی ایران، 7 سال در زندان های همسر دوست سابقش زندانی شد. سال های جنگ خاطرات ویدا حاجبی با تلخ ترین حادثه ای که از پنج سالگی اش به یاد دارد آغاز می شود؛ لحظه ای به اعتقاد او هولناک که در کوچه تنگ خاکی محل زندگی ...
سکه و ایرباس!/ مخالفت کیهان با کلاه برداری آمریکاست نه هواپیمای ایرباس
ناخواسته نیز پوزش خواستند که اقدامی درخور تقدیر بود، اما موضوع این وجیزه اشاره به نکته دیگری است که درس آموز است. در حالی که همراه با سایر مسافران در سالن انتظار فرودگاه ایستاده بودیم، یک فروند هواپیمای ایرباس که گفته می شد از نوع 321 و اولین ایرباس خریداری شده اخیر است به زمین نشست و برای تخلیه مسافر در نزدیکی سالن انتظار پارک کرد به گونه ای که از پشت شیشه های سراسری سالن قابل دیدن بود. در این ...
با آرایش های تحریک کننده به شرکت می رفتم! - پای دختر جوانی به نام الهه در میان بود!
به گزارش جوان ایرانی ، سامان متأهل بود اما آنقدر به او نزدیک شدم تا سرانجام زنش را طلاق داد و به اصرار من با هم ازدواج کردیم. تمام آرزوهایم را روی ویرانه های زندگی زن اول سامان ساختم اما هرگز فکر نمی کردم کسی بتواند همان بلا را سرخودم بیاورد. ولی افسوس چیزی که فکرش راهم نمی کردم اتفاق افتاد و حالا از شما کمک می خواهم... سارا زن جوان و خوش چهره ای بود. سر و وضع خوب و آراسته ای داشت. ...
دختر نوجوان گفت مادرم از خانه خارج می شد و مرا با پسردایی ام تنها می گذاشت!
به گزارش جوان ایرانی ، وقتی از رفتار زشت پسر عمویم به پسر خاله ام گفتم او همان بلا را سرم آورد، 14 ساله بودم که بیوه شدم! دختر 13ساله در حالی که به شدت اشک می ریخت و در میان های های گریه هایش عنوان می کرد، هیچ گاه به همسرم خیانت نکرده ام اما او حق دارد به من مظنون باشد، به تشریح روز سیاه زندگی اش پرداخت و با بیان این که هنوز از یادآوری تلخ ترین روز زندگی ام شرم دارم، به کارشناس اجتماعی ...
فساد کم سابقه در شهرداری اندیمشک
ها را می گویید، من شش ماه پیش هم که به سازمان شما مراجعه کردم همین را گفتید و قول دادید. ایشان پاسخ دادند این بار مانند دفعات گذشته نیست و تا پایان بهمن من نتیجه نهایی را به شما ارائه می کنم . با نگرانی به او گفتم وقتی از عمق فساد طرف مقابل آگاه هستیم و از طرفی خیال او راحت است که کسی پیگیری نمی کند سرعت فساد کردن تصاعدی می شود. البته ایشان نگفتند خیر اینطور نیست! در همان جلسه ...
22شهید در 25 دقیقه جهنمی / راه بندان خونین در جاده زاهدان - زابل
! / عکس پزشکی که وقتی دختر یا زنان بیمار را می دید داوطلب کشیک شب بیمارستان می شد! عکس العمل عجیب پدر دختر 14 ساله بعد از تجاوز جوان 25 ساله با او چه بود؟! 3 مرد جوان زنی را به عنوان مسافر سوار و به او تجاوز کردند / تصور نمی کردند چنین بلایی سرشان بیاید! دختر نوجوان گفت مادرم از خانه خارج می شد و مرا با پسردایی کثیفم تنها می گذاشت! شوهرم شده بود سدی برای خوشبختی من با مرد موردعلاقه ام! ...
آیا واقعا همه مادرها به بهشت می روند؟
مراسم دامادی پسرش شرکت نکند؟! بعدها فهمیدم آن خانوم پسر دیگری دارد که دچار معلولیت ذهنی و جسمی است، نسبت به غریبه ها واکنش شدیدی نشان می دهد و از بین تمام آدم ها فقط مادرش را می شناسد. مادر داماد هم به خاطر اینکه نه دل این پسر را بشکند، نه آن یکی، پسر معلول را سوار ماشین کرده و از داخل اتومبیل، مراسم عروسی پسر دیگرش را دیده و در شادی شان شریک شده! 2. تازه به آن مدرسه رفته بودم اما در ...
آن مرد در باران آمد
کشیده بود گفت: جمشید کجا می روی ؟ بیا بالا. خشکم زد،صدا آشنا بود و ماشین هم تویوتای جنگی سپاه بود. علی آقا چیت سازیان فرمانده واحد اطلاعات عملیات بود. بیا بالا برویم خانه اصغر طاهری. سلام کردم، سوار شدم .خدایا درست می بینم علی آقا با فرمانده لشگر حاج مهدی کیانی ! علی آقا گفت، از کجا برویم و من آدرس را به راننده گفتم ،مقداری جلوتر رفتیم، به علت ...
کرامات حضرت عباس (علیه السلام) در بیان علما
جوان یک شب به طور جدّی متوسّل به حضرت ابوالفضل العبّاس علیه السلام می شود.وقتی که صبح می شود، یک دفعه می بیند که در خانه را می زنند. مادر نوجوان می رود درخانه را باز می کند. می بیند همان زنی است که توصیه کرده بود اسم طفل را ابوالفضل بگذارد. آن زن به مادر بچّه می گوید: زهرا خانم ، خدا بچّه ات را شفا داد، ناراحت نباشید! می گوید: تو از کجا می گویی ؟ پسخ می دهد: من در خواب دیدم ، یک عده از زنها به طرف ...