سایر منابع:
سایر خبرها
منصوریان: برادرم غیر از دربی، همیشه استقلالی است/ دعای سال تحویلم، قهرمانی آسیا بود
جالبی می زند: راستش قبل از آن بازی کابوس می دیدم. شب ها خواب درست و حسابی نداشتم. خیلی اذیت می شدم. میلیون ها هوادار از ما موفقیت و برد می خواستند ولی از طرفی فکر می کردم که اگر نبریم چطور جواب این هواداران را بدهیم. آن بازی یکی از بهترین بازی های سال 95 بود. بعد هم دربی را بردیم و یک جورهایی انتقام شکست 3 بر 2 را گرفتیم. حتی وقتی گل خوردیم و عقب افتادیم، ایمان داشتم که می توانیم دربی را ببریم ...
غفوری فرد: کاندیدا شدم تا احتمال ترور آیت الله خامنه ای کمتر شود
بکنم این طور نبود. حتی مرحوم شهید باهنر وقتی به من پیشنهاد وزارت نیرو را در کابینه خود داد به او دو نفر دیگر را معرفی کردم و گفتم اینها نسبت به من اصلح هستند. از همان روز اول انقلاب دنبال خدمت بود تا کسب عنوان. وقتی انقلاب شد اسلحه به دست گرفتم و نگهبان دانشگاه امیرکبیر شدم. اگر سال 60 هم نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدم به آن خاطر نبود که نامم در تاریخ بیاید و بعد از 35 سال کسی بیاید درباره آن از من ...
سرقت جهیزیه نوعروس در روز جهازبرون
، تصمیم به این کار گرفتم. ابتدا می ترسیدم، اما وقتی پیرمرد داخل خانه رفت تا پارکینگ را جارو کند، وسوسه شدم و بهترین فرصت بود برای سرقت، به همین خاطر خودرو را روشن کرده و به سمت خانه خودم حرکت کردم. وی افزود: همسرم وقتی وسایل را دید، شوکه شده بود و در همان لحظه با خنده گفت که از کجا دزدی کردی؟! فکر کردم لو رفتم، اما با داستان سرایی های مختلف و اینکه شرکتی که برایش کار می کنم وسایل را به صورت ...
لو رفتن راز کثیف خانم منشی و تاجر 2 زنه
شهرهای شمالی رفتیم و بعد از یک هفته وقتی به خانه برگشتیم برای برداشتن مدارکم به سراغ گاو صندوق رفتم و متوجه شدم که پول ها و طلاهای داخل گاوصندوق که به ارزش 50 میلیون تومان بود به سرقت رفته است. با ادعاهای این مرد که تاجر آهن بود دادیار پرونده برای ردیابی دزد گاوصندوق دستور داد تا تیمی از ماموران پلیس کلانتری وارد عمل شوند. ماموران در بررسی از محل سرقت پی بردند که دزدان به راحتی و بدون ...
دستگیری شکارچی مسافران فرودگاه
محتویات داخل آن از جمله گوشی، مدرک هویتی، کارت های بانکی، طلا و پول هایشان را به سرقت می بردم. به سوغاتی مسافران هم رحم نمی کردم. هر چند روز یک بار این دزدی ها را انجام می دادم و به فرودگاه می آمدم تا ماجرا لو نرود. علاوه بر آن با پرسه زدن در بیمارستان های سطح شهر تهران، از همراهان افراد بیمار سرقت می کردم. گوشی و طلاهای سرقتی را به قیمت پایین تری می فروختم. موجودی کارت های بانکی را که رمزشان نیز ...
استرس زن جوان را به دادگاه خانواده کشاند
کودکانی که شاهد رفتار بسیار زشت با مادرشان بودند! + عکس من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فراموز را به خانه آورد! + عکس روز حادثه سمانه از من خواست که به خانه اش بروم! / وقتی به خانه رفتم یک مرد در را برویم باز کرد! 2 پسر تهرانی در 5 ماه با چند خانم کاری کردند که اعدام می شوند! همسرم را که با آن مرد دیدم تابم تمام شد! / قصد کار دیگری داشتم! مار وحشتناک سه متری که روی تیر چراغ برق گیر افتاده بود! + عکس ...
ما برای شهادت وارد آتش نشانی شدیم!
...> اگر اشکالی ندارد کمی هم در مورد پلاسکو صحبت کنیم. شما آن روز چطور متوجه شدید؟ من بچه هایم شهرستان بودند، داشتم می رفتم آن ها را برگردانم. از صبح اطلاع داشتم پلاسکو آتش گرفته اما هنوز حادثه با آن شدت نبود که به من زنگ زدند و گفتند برگرد اوضاع به هم ریخته است. من هم از وسط راه برگشتم. با موتور از محل کارم به مست پلاسکو رفتیم؛ همان نزدیکی ها بودیم که ساختما فرو ریخت و وقتی رسیدیم دیگر آنجا محشر ...
افزایش 100 درصدی کشف خودرو در ایام نوروز
...! / پدرم چهره واقعی زنش را نشناخته بود! بلایی که مادر کثیف در حمام بر سر دخترش آورد + عکس اظهارات تکان دهنده کودکانی که شاهد رفتار بسیار زشت با مادرشان بودند! + عکس من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فراموز را به خانه آورد! + عکس روز حادثه سمانه از من خواست که به خانه اش بروم! / وقتی به خانه رفتم یک مرد در را برویم باز کرد! 2 پسر تهرانی در 5 ماه با چند خانم کاری کردند که اعدام می شوند! همسرم را که با آن مرد دیدم تابم تمام شد! / قصد کار دیگری داشتم! مار وحشتناک سه متری که روی تیر چراغ برق گیر افتاده بود! + عکس ...
دید و بازدیدهای عیدانه ای
تبریک می گویند. ای بابا...! شما که غریبه نیستید! بفرمایید داخل... بفرمایید... عید دور است! هدا حدادی: عید دور است اما در ثانیه ای که نمی فهمی کی است به صورتت می چسبد و می رود مثل بوسه ی ناگهانی کوچکی که نمی دانی کی آمد و کی رفت اما می دانی که آمد و مطمئنی که رفت دنیای ...
غافل گیری در ساعت هشت ونیم صبح
بره در رو باز کنه! غرغرکنان از جایم بلند شدم و با همان شلوار خواب گل و گشادم، ژولیده و لخ لخ کنان عرض حیاط را طی کردم و رفتم دم در. در را باز کردم و خانم و آقای صاد را سرحال و بشاش جلوی در دیدم، با یک لبخند بزرگ. لحظه ای خشکم زد. بعد چشمم به شلوارخواب خرس خرسی ام افتاد. بعد به صورت آقا و خانم صاد نگاه کردم. می خواستم چیزی بگویم، اما کلمه ها توی گلویم گیر کرده بود. آخرش با ...
کنار دکان حافظ، مغازه نزنید
.... آن زمان اگر کسی را تلفن کار داشت حتما کار مهمی بود. وقتی جواب دادم، گفتند: بیابانکی شمایید؟ این شعر را خودتان گفته اید؟ گفتم: بله. گفت: چند روز است شعر می گویید؟ گفتم: دو روز! بعد کلی از من تعریف کرد و گفت که استعداد خیلی خوبی داری. مدام هم تاکید می کرد که: اگر خودت گفته باشی! بعد فهمیدیم باهم همسایه ایم و از ذوقش شب در خانه آمد. مادرم گفت مگر تو شعر می گویی؟ گفتم یک چیزهایی گفتم مثل اینکه ...
ماجرای مشاهده شیطان توسط آیت الله حق شناس در خیابان
.... وقتی این ذکر را زیاد می گویم، یک تغییر حالت برای من ایجاد می شود و احساس می کنم دارم میروم بالاتر. در آسمان ها یک تخت سلطنتی آنجا هست و یک پیرمرد با هیبتی آنجا بر تخت نشسته است. ایشان هیچ چیزی به او نگفت. ] فقط [ گفت: حالا این بار که این ذکر را گفتی و آن آسمان رفتی یک صلوات هم بفرست. آنجا ایشان شنید و رفت. گفتند مثلاً 6 ماه بعد باز دوباره آن بزرگوار داخل همان خانه مهمان بود. باز در زدند و ...
در کودکی با سنگ و آهن وزنه می زدم/ بدنساز دوپینگی زیاد داریم/ روزی 6 وعده غذا می خورم!/ مدالم را به شهید ...
انتخاب شدم خودم آماده شدم. بعد از آن مربی نداشتم تا سال 92 که با آقای وحید اکبرزاده آشنا شدم که تا الان مربی ام ایشان هستند. آناج: الان خودتان شاگرد دارید که با شما کار کنند؟ بله. آناج: در مورد این مکمل ها توضیح می دهید که چگونه استفاده می کنید؟ بحث مکمل با بحث دارو فرق می کند. مکمل غذایی و دارویی، مکمل های غذایی که از اسمش معلوم است یعنی کامل کننده غذا. ولی ...
مکالمه انگلیسی رو در صف توالت یاد گرفتیم!
رو خاموش کنن! جعفر نامی از امام حسن علیه السلام به میان نیاورد، او با یادآوری رحلت پیامبر سعی کرد رو نقاط مشترک شیعه و سنی انگشت بذارد. سعد دستور داد نوارهای ترانه را خاموش کنند! جعفر چند روز قبل با ستوان حمید که خودش در عملیات والفجر هشت مجروح شده بود، بحث کرد. جعفر در جواب سوال ستوان حمید که پرسیده بود: شما ایرانی ها چطور در آن سرمای زمستان از اروندرود گذشتید و به فاو رسیدید ...
2 پسر تهرانی در 5 ماه با چند خانم کاری کردند که اعدام می شوند!
فردی که روی صندلی نشسته مسافر است. اما بعد از مدتی که مسیر را تغییر دادند، متوجه شدم آنها همدست هستند و بعد هم که من را مورد آزار قرار دادند پول، طلا و هرچه داشتم را با خود بردند. چند روز بیشتر از شکایت این زن نگذشته بود که شکایت مشابه جدیدی به مأموران داده شد و سپس چند شکایت دیگر نیز آمد. مأموران متوجه شدند با دو جوانی روبه رو هستند که در یک محدوده خاص شهروندان را به عنوان مسافر سوار کرده ...
تیم ملی با گزارش های من نمی بازد!
بود برای اولین بار در قاب تلویزیون قرار بگیرید چه حالی داشتید؟ برنامه افتتاحیه قرار بود ساعت 4 بعد از ظهر شروع شود، اما من از 11 صبح لباسم را پوشیده بودم و تمام بدنم یخ کرده بود. ولی وقتی از خانه رفتم بیرون و داخل استودیو شدم، دیگر هیچ مشکلی نداشتم. اولین بازی که در تلویزیون گزارش کردید کدام بازی بود؟ واکنش ها چطور بود؟ شیلی و هندوراس. وقتی از استودیوی گزارش بیرون ...
قاسمی: هیچ مشکلی با پرویز هادی ندارم
این حریف آمریکایی چند سال است رقیب هستم. اولین کشتی ما المپیک 2012 لندن بود و برای کسب مدال برنز او را شکست دادم. همه کشتی های بعد از آن را برنده شدم به جز یک مسابقه. به همراه آقای خادم او را آنالیز کرده بودیم و می دانستم در خاک مشکل دارد و از همان استفاده کردم. من در تمرین ها این حرکت را انجام داده بودم. *لقب خاصی به تو ندادند؟ خیلی ها در فضای مجازی به من لقب کمیل سی ثانیه ...
مرا در یک اتاق حبسم کرد و با دو دوستش بلایی شیطانی سرم آوردند
دوستت که در اینجا درس می خواند، راهی پیدا می کنیم. روز بعد دوستم با پدرم تماس گرفت و گفت اجازه بدهید چند روزی دخترت با من به شهر بیاید تا حال و هوایش عوض شود. نمی دانم چطور شد که توانست پدرم را راضی کند و من با رضایت پدرم به شهر و به خانه دوستم رفتم و از او خواستم با آن پسر قرار بگذارد تا او را از نزدیک ببینم. زمانی که به همراه دوستم با او قرار گذاشتم آن پسر چرب زبان با یک دسته گل به استقبال ما ...
آنچه مهتاب کرامتی از زندگی خصوصی,خانواده و تجربیات کاری اش گفت...
کلاسهای آقای تارخ آشنا شدم که یکی از معتبرترین کلاسها بود و واقعا هم خوشحالم که از آنجا شروع کردم. فکر کنم آن زمان فقط آقای سمندریان و آقای تارخ و آقای کیمیایی کلاس داشتند؟ – آن زمان حتی کلاس های آقای کیمیایی هم باز نشده بود. یعنی تنها دو آموزشگاه وجود داشت البته احتمال هم دارد که چند آموزشگاه دیگر وجود داشته و من آن ها را نمی شناخته ام اما اصلی ترین ها در عرصه تئاتر و سینما ...
حضور جنیان در خانه باقر آل محمد(ص) / صلوات خاصه امام محمد باقر (ع)
...، من نزدیک حضرت(ع) رفتم، آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح کرد، در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانه ها و هر چه در شهر بود همه را دیدم، آنگاه به من فرمود: آیا می خواهی که این چنین باشی و در روز قیامت حساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هر چه را اراده فرمود، همان شود یا می خواهی به حال اول برگردی و بدون حساب به بهشت بروی؟! ابوبصیر گفت: می خواهم به حال اول برگردم، در این هنگام ...
خنده های شیطانی زن جوان راز او و شوهرش را لو داد
دست آورد. همین سرنخ کافی بود تا مخفیگاه دزدان در غرب تهران ردزنی شود ودر اقدامی غافلگیرانه زوج جوان دستگیر شوند. کیف قاپان خندان، در بازجویی ها ادعا کردند که در سرقت ها نقشی نداشتند، اما زن جوان وقتی تصویرش را در فیلم دوربین های مداربسته بانک دید، ناچار لب به سخن گشود. وی گفت: پیش از سرقت با شال آبی رنگی که به سر داشتم، داخل بانک ها می رفتم و بعد از شناسایی طعمه ام خیلی زود از بانک خارج می شدم و ...
نقشه جدید منصور کیف قاپ برای پول دار شدن / او یک ماهه بدون کیف قاپی میلیونر شد!+عکس
همیشه بعد از چند بار کیف قاپی خیلی زود دستگیر می شدم. آخرین بار که در زندان بودم، تصمیم گرفتم پول زیادی به جیب بزنم و در خارج از کشور زندگی جدیدی را شروع کنم. وی افزود: به دنبال راه حل بودم که با یکی از جاعلان حرفه ای در زندان آشنا شدم و به کمک وی نقشه کلاهبرداری را طراحی کردم. پس از آزادی سراغ یکی از دوستان هم سلولی ام رفتم و با راهنمایی وی توانستم در بانک افتتاح حساب کنم و پس از ...
سالروز میلاد شکافنده علم ها
از راویان می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم،روزی با او شوخی کردم،بعد به دیدار امام باقر شتافتم،فرمود: آنکه (حتی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجهی ندارد،به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره ام را پوشاندم و توبه کردم،امام فرمود:تکرار نکن (10) . اخلاق امام باقر علیه السلام مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه ی امام بسیار می آمد و به آن گرامی می گفت ...
گویا پدرم چهره واقعی زنش را نشناخته بود / زن بابای جوانم دست بردار نبود!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، به خاطر ندارم تاکنون چند بار دستگیر شده ام و چه مدت از عمرم را پشت میله های بازداشتگاه ها و یا کانون اصلاح و تربیت گذرانده ام. فقط می دانم تا قبل از رسیدن به سن 15 سالگی، به یک کیف قاپ حرفه ای تبدیل شدم به طوری که دوستان خلافکارم به من حسادت می کردند تا این که آخرین بار... جوان 18ساله ای که 11 بار سابقه فرار از خانه دارد و بارها به دلیل ارتکاب جرایم ...
خواهرم شوکه شد وقتی وارد اتاق شد و با این صحنه روبرو شد و .. + عکس
.... شب هنگام جسد را در صندوق عقب پراید گذاشتم و به سمت جاده قدیم قوچان حرکت کردم. از جایگاه سوخت ، مقداری بنزین خریدم و جسد پدرم را در یک چهار دیواری مخروبه به آتش کشیدم. بعد از این ماجرا هم به کرمان رفتم و در آن جا ازدواج کردم و مشغول کاسبی شدم تا این که کارآگاهان اداره جنایی به سراغم آمدند و این گونه حلقه های قانون بر دستانم گره خورد. پس از اعترافات صریح متهم، قاضی میرزایی دستور پایان ...
گفتگو با روباه شب / خیابان خلوت بود از زن جوان خواستم به اتاقکم بیاید و ...
معتادم شد و من روز به روز بدتر شدم. و شب قتل؟ هنوز باور ندارم، ساعت 11 شب بود که استادکارم رفت بعد دوستانم آمدند کلی مواد و حشیش کشیدیم وقتی دوستانم رفتند دلم گرفت و خواستم هوایی بخورم، بیرون رفتم و در آن ساعت از شب زن تنها را دیدم، چون هیچ کس با او نبود تصور کردم زن خیابانی است! چرا؟ من و دوستانم با زنان خیابانی زیادی دوستی داشتیم و تصورم این بود او هم جزو ...
من در حمام مخفی شده بودم که همسرم فراموز را به خانه آورد! + عکس
آرش سیفی دستور تحقیقات جنایی دراین باره راصادرکرد.بعد هم کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند.در تحقیقات مقدماتی مشخص شد که روز بعد از ناپدید شدن فرامرز، از حساب های بانکی اش مبالغ قابل توجهی برداشت شده است.در ادامه بررسی ها نیز روشن شد که این مرد آن شب خانه اش را به قصد دیدن یکی از اقوامش به نام سمانه ترک کرده است. بدین ترتیب کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی به سراغ زن جوان رفتند ...
از ازدواج اجباری تا رابطه نامشروع و در آخر قتل
دلباخته کامران شده و به دنبال محبّت گم شده والدین خود،در وجود او رفتم، به گونه ای که اگرحتّی یک روزدیگر جملات عاطفی کامران را نمی شنیدم، آن روز برایم شب نمی شد. کامران سرانجام توانست من را فریب دهد، زیرا او با اصرارتمام توانست یک روز به دور از چشم مادرم به خانه ما آمده و با من ارتباط برقرار کرده و با وعده های دروغین و قول و قرارهایی واهی، سرم را کلاه بگذارد. رابطه پنهانی شوم من و ...
متاگپ | عباس اسماعیل بیگی: مدیران دوست دارند سیاست های خودشان روی سکو دیکته شود / به 40 کشور رفته ام و ...
کنار تیم ملی و پرسپولیس شروع کردین؟ اول به عنوان هوادار می رفتم استادیوم و بعد سال 69 یادمه همون سالی که مارکار آقاجانیان بازیکن اخلاق و پرسپولیس قهرمان شد؛ من اون موقع سنج می زدم، دیگه سکوداری را شروع کردم و دوره های مختلف مسئولیت کمیته های مشوقین رو داشتم. سال 83 هم مسئول کمیته مشوقین تیم های ملی بودم؛ اما سه ساله که در پرسپولیس مدیریت کانون هواداران رو دارم اما با این که مدیریت کانون ...