سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای شرم آور/ مردی که از ارتباط شیطانی زنش با خدمتکار بیمارستان باخبر شد!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، دیگر نمی دانم چگونه سرم را بالا بگیرم و به چشمان همسرم نگاه کنم. روزی که گرفتار این ماجرای شرم آور شدم حتی یک بار به چنین روزهایی فکر نکردم. من به خاطر علاقه شدیدی که به مادرم داشتم به این ارتباط شیطانی با خدمتکار بیمارستان ادامه دادم تا بتوانم به راحتی برای درمان بیماری مادرم اقدام کنم اما ... زن 37 ساله در حالی که عنوان می کرد هیچ گاه به عاقبت کارهای ...
بیکاری و مهاجرت پلی به سوی آسیب های اجتماعی
.... برای همین قبول کرد سرویس طلا را با خودم ببرم. وقتی بیرون رفتم، دیگر برنگشتم. مهدی دو فقره سرقت دیگر هم از طلافروشی ها انجام داد که مبالغ آنها ناچیز بود. سپس طلاها را به مالخر فروخت و با پول آن، یک دستگاه پژو خرید و مشغول مسافرکشی شد. می گوید: تازه از کار اخراج شده بودم. دختر هشت ساله ام سرطان خون دارد و پسر 12 ساله ام هم مدرسه می رود. هزینه ها کمرم را شکست. اجاره خانه ام هم عقب ...
30 ثانیه وحشت در مشهد
ساکنان مشهد است. او یک دختربچه 10 ساله و یک پسربچه 4 ساله دارد. این زن جوان که در زمان حادثه در یک کتابفروشی درحال خرید بود به خبرنگار شهروند می گوید: در کتابفروشی بودم. ناگهان قفسه های کتاب تکان خورد. کتابفروشی در منطقه چهارراه دکتری قرار داشت. همه از مغازه ها و خانه های شان به سرعت بیرون ریختند. حتی یک آرایشگاه زنانه در نزدیکی کتابفروشی وجود داشت که مشتریانش به سرعت بیرون آمدند. همه خیلی ترسیده ...
سقوط مرموز مرد معلول در مهمانی آشتی کنان
جسد مرد معلول 35 ساله به پزشکی قانونی منتقل شد. ماموران زن میانسال و دختر جوان او را برای ادامه تحقیقات به کلانتری منتقل کردند که آنها اعلام کردند مرد فوت شده را می شناسند و با یافتن جسد او موضوع را به پلیس خبر داده اند. زن میانسال به افسر تحقیق گفت: من با مرد فوت شده هشت ماه پیش در مهمانی خانوادگی خواهرش به طور اتفاقی آشنا شدم و ارتباطمان شکل گرفت. وی از قسمت پاهایش دچار ...
نشستی به سبک احمدی نژاد/ مردی که در چشمان خبرنگاران زل می زند و دروغ می گوید
.... 48 هزار سند میراث فرهنگی هم گم نشده است. همه این ها اتهام است، زمانی به من می گفتند دیکتاتور. من دست خالی بودم. من یک معلم بودم که رییس جمهور شدم. احمدی نژاد بدون توجه به فیلترینگ شدید در دولتش گفت: بیشترین توسعه فضای مجازی در دولت ما اتفاق افتاد. به من می گویند ضد علم. اما همان دانشگاهی که بشما لیسانس داد به من دکتری داد و امروز عضو هیات علمی هستم. من به کسانی که داشتند مردم را می ...
میهمانی شیطانی در باغ / دانشجوهای دختر و پسر چه می کردند؟
درسی برادرم نیز باید به او کمک می کردم. در این شرایط بود که پدرم با زن جوان دیگری ازدواج کرد تا به قول خودش ما را از این وضعیت نجات بدهد اما هیچ وقت این گونه نشد. هنوز مقطع راهنمایی را به پایان نرسانده بودم که 2 برادر دیگر به جمع خانواده ما اضافه شد. نامادری ام هیچ گاه تلاش نکرد جای خالی مادرم را پر کند این در حالی بود که من نیز نمی توانستم او را به جای مادرم ببینم و فقط ترس از هیبت پدر بود که ...
روزگار دختران افغان در ایران
قربانی شدند تا برادرها و خواهرشان درس بخوانند. پدری که 20 سال است اعتیاد دارد و بار سنگین زندگی را به دوش دخترها و همسرش انداخته، 2 دختر جوان را مجبور کرده تا در خانه جوراب بسته بندی کنند. کار خانگی سخت، طاقت فرسا و پرفرسایش با درآمد پایین. مسئولان انجمن برایم می گویند بیشتر زنان و کودکان درگیر همین کارها هستند؛ بسته بندی جوراب، شکر، سرهم بندی اسباب بازی و ... حرف به اینجا که می رسد ...
مرد بی غیرت زن و دخترش را سر قرار با مردان غریبه می فرستاد تا اینکه...
کرد و با توجه به شغل پر در آمد من سعی کرد خودش را به من نزدیک کند. وی افزود: ابتدا از سر دلسوزی کمک هایی کردم، اما این زن جوان اصرار داشت در جای خلوتی من را ببیند. هرچه از پیشنهادش سرباز می زدم، نمی پذیرفت و بیشتر پافشاری می کرد تا اینکه تسلیم شدم. به شرط اینکه دخترش را همراه خود بیاورد، پذیرفتم. قصدم این بود که این زن نزد دخترش من را قربانی خواسته شوم خود نکند. مادر و دختر به خانه ام ...
سه آرمان و انگیزه سردار شهید علیرضا توسلی ابوحامد بدو تاسیس فاطمیون
...! من در خراسان رضوی بزرگ شده ام. بسیار به انقلاب و دفاع مقدس کشورمان علاقه مند بودم. برای همین از همان دوران کودکی مطالعاتی در زمینه کتاب های دینی و علمی مخصوصاً مطالب مربوط به شهدا و دفاع مقدس داشته ام. علیرضا نیز از همان ابتدا در مسیر جنگ و جهاد در راه خدا بود. سال 1379 بود که همسایه مان، علیرضا را به مادرم معرفی و عکسی از ایشان به من نشان دادند. عکس را که دیدم آرامشی خاص در من به وجود ...
وقتی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه خواننده می شود
کشوری بدست آوردیم. یعنی فضایی که وارد شدم قرآن و عترت بود. سال هایی که دانشگاه بودم به شدت فاز بسیج دانشجویی داشتم و فعال بودم. مدتی هم مسئول بسیج دانشکده و مدت کوتاه تری هم بسیج دانشگاه شدم. چند ماهی هم در قرارگاه شهید باقری با بچه های خوب دانشگاه های تهران همکاری داشتم. من اصلاً در فضای هنری نبودم تا اینکه سال 91 اتفاق جالبی برای من افتاد. مبلغی پول نیاز داشتم که نمی خواستم به پدرم ...
داستان زندگی فردی که بعد از 30 سال موفق به تغییر جنسیت شد
...؛ اما به هیچ عنوان حاضر نبودم از دنیای دلخواه دخترانه ام دور شوم. پنجمین پسر و آخرین فرزند خانواده ای مذهبی بودم و هرچه بزرگتر می شدم، بیشتر باورم می شد که متعلق به دنیای مردها نیستم و هیچ نسبتی با آنها ندارم. حسرت پوشیدن لباس های دخترانه و اسمی چون پروانه را داشتم و نام پویا آزارم می داد. آن روزها تنها حامی من در خانه مادرم بود. خوب خاطرم هست که حدود 10 سالم بود که پدرم رو به من کرد و با تغیر ...
چگونه مرد رستورانداری دزد مسلح طلافروشی شد؟!
کار را تحمل کنم که به همین دلیل از محل خدمتم فرار کردم تا طبق قرارداد خسارات وارده به آن سازمان را نپردازم. پس از آن به مشهد بازگشتم و در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شدم وقتی این حرفه را فراگرفتم خودم یک کارگاه خیاطی راه اندازی کردم ولی نتوانستم در این شغل موفق شوم و سرمایه ام را از دست دادم پس از آن به فروش مواد غذایی روی آوردم و چند سال هم در نانوایی کار کردم. در همین سال ها بود که به جرم فرار از ...
جوان 19ساله مکثی کرد و آهی کشید
اشتباهش را جبران کند اما پس از مدتی دوباره رابطه خود را با آن دختر از سر گرفت. مادرم هم به باوری غلط می خواست از او انتقام بگیرد او هم به پدرم خیانت کرد و زندگی مان از هم پاشیده شد. سعید با بغض ادامه داد: پدرم بعد از طلاق با همان دختر ازدواج کرد، اگر چه او خودش را از چشم فامیل انداخته بود. من با مادرم زندگی می کردم. او از نظر روحی وروانی مشکل پیدا کرده بود ودیگر هیچ ...
من می روم ولی رسالت زینبی به دوش شماست /می روم تا چادرتان محکمتر برسر بماند
بدهم و آقا سعید به شوخی می گفت این حرف رونزن و هندوانه زیربغلم نذار . همسر شهید با اشاره به اینکه من 26 ساله بودم که با آقا سعید ازدواج کردم گفت: او درمحبت یک مرد طبیعی و عادی نبود. مردی که موقع صبحانه لقمه را دانه دانه در دهان من می گذاشت یا اینکه هنگامی که کار خانه انجام می دادم، یواشکی اسفند بر می داشت و دود می کرد... وقتی می پرسیدم چکار می کنی؟ می گفت دارم اسفند دود می کنم ما خیلی ...
زنم به خاطر بیکار شدنم حرف های نامربوط می زد
که حدود 2 روز از مرگ قربانیان این حادثه تلخ می گذرد در حالی که مادر 33 ساله با ضربات چکش میخ کش، کشته شده و فرزند خردسالش نیز از طریق انسداد راه تنفسی به قتل رسیده بود. متهم این پرونده چند روز بعد با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر و به چنگال عدالت سپرده شد. او که از کشتن همسر و دختر کوچکش پشیمان شده بود، به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت و بدین ترتیب پرونده مذکور با ...
22ماجرایی که ناموس پای آن را به جنایت های سال 95 باز کرد
با تماس گیرنده ارتباط دارد، روسری را دور گردنش پیچاندم و محکم فشار دادم. وقتی جان سپرد، جسدش را با وانت به سمت کوه های طرق بردم. رابطه روزنامه خراسان 9 25تیر داماد جوان: هر وقت سراغ همسرم می رفتم، می دیدم در لاین یا تلگرام یا اینستاگرام است و انگار با افراد مختلفی چت می کرد. بارها به او تذکر داده بودم اما بی فایده بود. حتی به خانواده اش هم ...
وقتی همه میهمان ها رفتند، آقا داماد از راز تلخ عروس خانم به او گفت و ...
این طرف و اون طرف می رفت تا اینکه اومد توی اتاق با عجله چادرشو برداشت و وقتی خواست بره یه تیکه هم به من بار کرد. چند دقیقه گذشته بود که من چشمم به یه بسته پول افتاد که روی فرش به من چشک می زد، سریع اونو برداشتم و گذاشتم توی جیبم تا مامانم بیاد و بدم بهش. از وقتی پول رفت توی جیبم شیطون هم اومد سراغم، من یه راه حل پیدا کرده بودم اما باید ریسک می کردم و حرف های شیطون رو گوش می دادم. فردای اون روز با ...
عشق”محمدحسین” به حضرت زینب(س) بیشتر از عشق به فرزندانش بود/درخواست شهادت از فرزندان
این در حالی بود که من اصلا محمد حسین را نمی دیدم چون بیشتر اوقات در مسجد و پایگاه های بسیج بود. ما که به تهران برگشتیم مادرشان زنگ زدند و من گوشی را برداشتم و یک سری اطلاعات درخصوص درس هایم گرفت و بعد گفت مادر کجاست و آن روز مادرم نبودند و قرار شد به مادرم بگویم که با آنها تماس بگیرد اما فراموش کرده بودم که روز بعد دوباره مادر شهید به خانه مان زنگ زد و با مادرم صحبت کرد و بعد که تلفن را ...
مرگ؛نتیجه رمالی دخترک عاشق/تبعید و شلاق حکم پسر تجاوزکار
حکم پسر تجاوزکار پسری که متهم است دختری نوجوان را اغفال کرده و مورد آزار قرار داده است، به شلاق و تبعید محکوم شد. اردیبهشت سال 95 دختر 15ساله ای به یکی از اداره های پلیس شهر تهران مراجعه کرد و گفت: حدود هفت ماه پیش با پسری به نام امیر آشنا شدم، بیشتر وقت ها او را در مسیر مدرسه به خانه می دیدم که یک روز به من شماره داد و با یکدیگر دوست شدیم. مدتی با یکدیگر تلفنی حرف می زدیم و چندباری هم ...
بهمن فرمان آرا: بازیگر شدنم توصیه کیارستمی بود
دوره ای مهاجرت شما را به وطن باز می گرداند؟ سال پنجاه ونه که از ایران رفتم، درست زمانی بود که سایه های بلند باد که زمان پهلوی توقیف شده بود، بعد از انقلاب پروانه نمایش گرفت؛ اما در این دوره هم بعد از سه روز توقیف شد. بعد از این اتفاق، حس کردم اختلاف نظری بین گروه تازه بر سر کار آمده وجود دارد که حل شدنش زمان بر است. ضمنا سه تا بچه داشتم که باید فکر آینده شان بودم، لاریسا دخترم 11 ساله بود ...
روایت هایی زنانه از جهنمی مردانه
موصل بیرون رانده شدند، داعشی ها که شهر را تسخیر کرده بودند، بساط ایمان عراقی را هم به هم ریختند و وی و برادرش را بازداشت کردند و از او امضا گرفتند که اگر یک بار دیگر سالن آرایشش را به راه بیندازد، وی را برای مدت طولانی زندانی کرده و برادرش را هم شلاق خواهندزد. عراقی که تازه 21 ساله شده است، در طلیعه بهار 2017 می گوید: دیگر دلم نمی خواست از خانه بیرون بروم. اوضاع نفرت انگیز شده بود. او در ...
تبعید و شلاق، مجازات تعرض به دختر نوجوان
آمده بود و شماره مغازه را از روی شیشه آن برداشت. همان شب با مغازه تماس گرفت و خودش را معرفی کرد و گفت دلم گرفته است و می خواهم با تو درددل کنم. آن شب با من حرف زد و من به حرف هایش گوش دادم. دو روز بعد بهاره باز هم با من تماس گرفت و گفت با هم به سفره خانه سنتی برویم. با دخترخاله اش بود. با هم به سفره خانه رفتیم و دوستی ما شکل گرفت. تا اینکه یک روز با من تماس گرفت و گفت با هم به بیرون برویم ...
به طرف دختر 19 ساله رفتم و او را تکان دادم
که بیانگر ارتباط نزدیک دختر مذکور با یک زن میانسال بود به همین خاطر زن یاد شده به پلیس آگاهی احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت اما او درباره مرگ دختر جوان اظهار بی اطلاعی کرد و گفت که او را نمی شناسد! ولی این زن ادامه داد: از مدتی قبل شماره تلفن مورد ادعا دست فرزند 21 ساله اش بوده است. بنابراین گزارش در ادامه رسیدگی به پرونده مرگ مشکوک دختر 19 ساله، کارآگاهان پسر این زن را که سعی می کرد ...
گفتگو با مریل استریپ درباره ی بازیگری، آشپزی و خانواده اش
هستید؟ مادرم از آن آدم هایی بود که هرجا می رفت همه را سر حال می کرد. خیلی سریع دوست پیدا می کرد و اشتیاق و علاقه اش را با شادی و خوشحالی بروز می داد. همیشه دلم می خواست بیشتر از چیزی که هستم شبیه مادرم باشم. او را عمیقاً دوست داشتم و تحسینش می کردم. او همیشه از زندگی بهترین بخش هایش را می دید و به مشکلات و چیزهایی که مانعش می شد و یا هرچیز منفی ای توجه نمی کرد. تا به حال در ...
ایوانکا ترامپ: من همدست پدرم هستم!
من کار درستی انجام دادم و مهمتر از آن امیدوارم زمان موفقیت دولت پدرم را که من از آن اطمینان دارم، نشان دهد. این ثروتمند 35 ساله که خود صاحب یک برند لباس و جواهر است در ادامه به انتقاد دیگری مبنی بر اینکه چرا درمقابل سیاست های مناقشه آمیز پدرش سکوت می کرده است، پاسخ داد. وی تاکید کرد: باید بگویم که نبود انتقادات عمومی را با سکوت اشتباه نگیرید. راه های مختلفی وجود دارد که بتوان ...
باید مراقب نرخ رشد طلاق باشیم
دوره کارشناسی ارشد حقوق بین الملل، موضوع پایان نامه ام را اقدامات بین المللی برای مقابله با خشونت علیه زنان انتخاب کردم. قبل از آن و بعد از فارغ التحصیلی از دوره کارشناسی حقوق قضایی، در دبیرستان دخترانه مشغول تدریس فلسفه، منطق و دینی شدم و مدتی هم مربی تربیتی بودم. همزمان در رسانه ها درباره حقوق زنان و کودکان می نوشتم که برمی گردد به سال 70 به بعد. فکر می کنم آنچه در حکمتان ...
40 سال فعالیت مستمر در عرصه قرآن+عکس
...> از تلاوت هایی که در دوران کودکی تقلید می کردید، بگویید. آنچه از دوران کودکی به یاد دارم تلاوت سوره مبارکه حج از استاد عبدالباسط است. سال 1356 پدرم برای اینکه خوشحال شوم نوار کاست همین تلاوت را به سختی برایم تهیه کرد و می توانم بگویم شاید روزی چندین بار آن نوار را گوش می دادم و با اشتیاق تقلید می کردم. این نوار کاست یکی از بهترین هدیه هایی بود که در آن زمان گرفته بودم. این ...
نامه های منتشر نشده احمد شاملو در ماهنامه جهان کتاب
به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ شماره های 333 و 334 از ماهنامه خبری، آموزشی و اطلاع رسانی جهان کتاب با سابقه فعالیت بیست و یک ساله در حوزه کتاب، به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی طلیعه خادمیان، منتشر شد. یکی از بخش های جالب توجه این شماره از ماهنامه جهان کتاب انتشار چند نامه منتشر نشده از احمد شاملو است که با یادداشتی از نورالله مرادی از استادان پیشکسوت حوزه کتابداری همراه است. ...
تأملی بر یک تخلف بزرگ در توزیع میوه شب عید کردستان/ جهاد کشاورزی به جای تخریب و تهمت پذیرای نقد باشد!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از کُردتودی، هر ساله توزیع میوه شب عید در چند روز مانده به عید نوروز و ادامه آن در ایام تعطیلات و حتی بعد از آن نیز یکی از اقدامات مثبت جهاد کشاورزی بوده که هیچ کس نمی تواند منکر آن باشد، اما این اقدام مثبت گاهاً به دلیل عدم نظارت های کافی با مشکلات و چالش هایی مواجه شده که بیشتر متوجه قشر فقیر جامعه می شود. استان کردستان یکی از استان هایی ...
یک گفت و گوی خانوادگی
که با شروع جنگ مدارس تعطیل شد و دوستانم هر کدام به یک طرف رفتند اما خانواده من از اهواز خارج نشدند. ***تاریخ و محل مجروحیت خود را به یاد دارید؟ - بله . دهم دی ماه 59 در اثر ترکشی از ناحیه پا مجروح شدم. آن روز با چند نفر از دوستانم قرار گذاشتیم به خیابان نادری در مرکز شهر اهواز برویم. پدر و مادرم ناراضی بودند اما ما ساعت دو بعد از ظهر از خانه خارج شده و به طرف شهر راه افتادیم ...