سایر منابع:
سایر خبرها
زمانی که متوجه علاقه سهیل به خودم شدم در نبود شوهرم او را به خانه دعوت می کردم!
" خبرنگار اداره اطلاع رسانی معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان مرکزی رادیو سهام 110 ای کاش مرا با آن وضعیت زشت در کنار آن مرد غریبه نمی دیدند! متاسفانه شوهرم بلای زشتی بر سر دخترم می آورد و من هم.. وقتی نیمه های شب وارد اتاق دخترم شدم با دیدن آن صحنه های زشت، دنیا روی سرم خراب شد! پیرمرد منحرفی که بعد از دیدن دختر همسایه کنترل خود را از دست داده بود و ..! + عکس شوهرم فهمید که پسر جوان چه نیتی با من در سر دارد / من هم به حرف پسر جوان گوش دادم! خواننده معروف فوت کرد + عکس ...
دور از چشم خانواده ام نزد شوهر سابقم رفتم و باردار شدم / روی بازگشت ندارم و او ...
پنهانی به استعمال موادمخدر صنعتی روی آورد. او دیگر نمی توانست هزینه ها و مخارج زندگی را تأمین کند تا این که برای تأمین هزینه های اعتیادش، دست به زد و توسط دستگیر شد. دیگر کاری از دست من ساخته نبود و از شدت شرم نمی توانستم به چهره پدر و مادرم نگاه کنم. همسرم به یک سال حبس محکوم شد و پدرم مرا به منزل خودش در شهرستان برد. وقتی همه فامیل در جریان خلافکاری های شوهرم قرار گرفتند، دیگر سرزنش ها و نیش و ...
میکروفن مثل سرطان می ماند! (سفرنامه طلبگی مشهد مقدس)
تا به حال شنیده است را می گوید. نمی دانم چرا اجازه نمی دهند کسی بخوابد؟! به دو طرف جاده که نگاه می کنم برف بر کوه و دشت نشسته و خار و خاشاک مثل پنبه دانه در دشتی از پنبه از لابه لای برف سر زده است. سخنران را ببین! از منبر پایین نمی آید، شروع کرده به دعا کردن و بعد از آن از آقای راننده تشکر کردن و همچنان ادامه دادن! این میکروفن هم مثل سرطان می ماند به این راحتی آدم را رها نمی ...
دختر 17 ساله گفت رقابت بر سر زیبایی باعث شد بازیچه دست جوانی هوسران قرار بگیرم!
...، آنقدر از او بیزار بودم که حتی به صورتش نگاه هم نمی کردم. بنابراین روز عقدم پایان خوشی های زندگی ام شد. زن بخت برگشته در حالی که روی صندلی جابه جا می شد و با گوشه روسری اشک هایش را پاک می کرد با چهره ای غمبار ادامه داد: 5 سال کابوس وار را در کنار شاهین گذراندم. او همه نوع موادی مصرف می کرد اما چون پولدار بود پدرم معتقد بود من باید قدردان شوهرم باشم که مرا به عنوان همسرش انتخاب کرده ...
پدر چهار قلوهای شهریاری از فراز و نشیب زندگی خود و فرزندانش می گوید
ایران آنلاین / پدراگر پدر است کوه استواری را می ماند که فرزندانش را در برابر طوفان های زندگی محافظت می کند و همین نیز موجب می شود تا از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد و همواره مورد احترام. پدرانی که نقش اصلی و مهمی را در موفقیت فرزندان خود داشته و دارند و امروز بسیاری از انسان های موفق در عرصه های مختلف، خود را مدیون چنین پدرانی می دانند. اما در این میان پدرهایی هم هستند که در این وانفسا، باید بار زندگی خانواده پرجمعیتی را بر ...
ای مسافر سفرت رجعت باد
شهر و دیارمان برگشتیم. کوچه اما دیگر همان کوچه نبود. بیژن پسر همسایه دست راستی اسیر شده بود، رحیم ، جوان رعنای همسایه شهید شده بود . حسین اما بی نام و نشان در یک غروب سرد زمستان سفری بی بازگشت در پیش گرفته بود. نه پلاک و نه نشانی.... از اتومبیل پیاده شدم . سوز سرمای زمستان رعشه بر تنم انداخت.بیژن در یکی از روزهای داغ تابستان بازگشت. اگر نمیگفتند بیژن است امکان نداشت او را ...
دامداری که مسجد ساخت
کشور ساخته شده است. این بانی ساخت مسجد امام حسین (ع) با اشاره به همراهی مستمر اعضای خانواده اش به ویژه همسر و پسرانش در ساخت و توسعه این مسجد، ادامه داد: از روز نخست ساختِ مسجد، متعهد شدم که تمام هزینه های جانبی به ویژه خوراک (چای، قند، صبحانه، نهار و شام) کارگران، بناها و معماران را خودم بپردازم و هیچ کمکی از مردم نگیرم که در این میان همراهی و حمایت های همسرم و دختران و پسرانم نقش موثری ...
زندگی خیری که اولین بار از شهدای بهزیستی در خندوانه حرف زد
بگذاریم که نام امام جواد(ع) را انتخاب کردیم. -چرا داستان جنگ این همه درگیرتان کرده بود؟ جنگ که تمام شد ما سنی نداشتم. نه ساله بودم. اما پدرم از بچه های جبهه و جنگ بود. ما چند نفر ، در مراسم تشعیع شهدا قد کشیده بودیم و بزرگ شده بودیم.محله مان هم طوری بود که مدام خبر شهادت بچه محل ها ورد گوش مان بود . انگیزه اسم قشنگ شهید بود. جوان های رشیدی که ما توی مسجد و محل ، دست و بالشان مثل بچه می ...
روز پدر؛ سال هاست دلم می گیرد...
می کردم و دنبال معنای دقیق جمله بازار خراب است می گشتم! آخر گزارش را هم از قبل گذاشته بودم برای سؤالی که از یکی از دوستانم پرسیده بودم. قرار بود برایم جوابش را بفرستد که بالاخره فرستاد. دوستی بود که سال ها از ازدواجش می گذشت و فرزندی قسمتش نشده بود. متن نوشته اش را دقیقاً می آورم تا خود بخوانید. اگر در حسن نیتت شک نداشتم پاسخی به سؤالت در مورد روز پدر نمی دادم. آن هم وقتی که ...
اشک های ملتمسانه زن و شوهر در حرم امام رضا(ع) مرد مسافرکش را از خواب غفلت بیدار کرد
با جر و بحث پدرم و خانواده همسرم کار بیخ پیدا کرد و خیلی جدی تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. یک روز به دادگاه رفتیم و کارهای اولیه طلاق را انجام دادیم. همان روز بعد از ظهر در حالی که اعصابم حسابی خرد بود، مسافرکشی می کردم. زوج جوان زائر بودند و دختر کوچولوی شیرین زبانی داشتند. با دیدن این بچه یاد دختر خودم افتادم. زن و مرد جوان با نزدیک شدن خودرو به حرم اشک می ریختند و ملتمسانه دعا می خواندند. آن ها ...