سایر منابع:
سایر خبرها
سقوط یک زندگی
به گزارش پیک نکا ،همیشه دختر خوب فامیل بودم. سر به راه و دوست داشتنی. همان دختری که همه آرزو می کردند داشته باشند. آرام و درس خوان. هر زمان حرف از بچه های فامیل می شد، مادرم سرش را بلند می کرد و نگاهی به من می انداخت و با رضایت تمام می گفت: خدارو شکر دخترم هیچی از نجابت و زیبایی و هوش کم نداره. امیدوارم خدا یه دختر مثل مینا به هر پدر و مادری بده که بدونن چقدر شیرین و دوست داشتنیه. همه ...
آن شب به خانه مجردی ام آمد وقتی طلاهایش را دیدم وسوسه شدم و نصف شب ...
هر چند وقت یک بار برای فروش طلاهایش به مغازه ما می آمد. هر دویمان جوان بودیم و همین جوانی ما را به هم نزدیک کرد. بعد از مدتی متوجه شدیم که همسن و سالیم و من از تنهایی ام و این که به تنهایی و این که دور از پدر و مادرم در کرمان زندگی می کنم، صحبت کردم. مدتی که در کرمان ساکن بودم با وجود اصرار های خواهرم خانه ای برای خودم اجاره کردم و تنها زندگی می کردم. او ادامه داد: خانه مجردی من باعث شده ...
آن روز زیباترین جشنی بود که هدیه گرفتم/ کار کردنش، لطمه ای به درس خواندنش نزد
پدرم آمد. آن روز برای اینکه دل پدر و مادرم را شاد کند، مقداری با هردوی آن ها شوخی کرد. اذان مغرب را که گفتند، محمد وضو گرفت و به مسجد محل رفت. همه تعجب کردیم. خیلی وقت بود که محمد مسجد نرفته بود و این کارش برای مان غیر منتظره بود. از مسجد که برگشت با شوخی بهش گفتم: قبول باشه داداشی! باز از خدا چه می خواهی که رفتی در خانه اش؟ لبخندی زد و گفت: هیچی. مگه بده آدم بشیم؟ بعد گفت: فردا خانه ات باش، کار ...
درس هایی از بزرگ پرستار تاریخ
... زینب علیها السلام که تربیت شده مکتب وحی بود همانند پدر و مادر و اهل بیت بزرگوار خویش، دارای سجایای اخلاقی بود. سید عبدالحسین شرف الدین که از مفاخر اسلام محسوب می شود درباره ایشان می گوید: بزرگوارتر از نظر اخلاق، مثل حضرت زینب دیده نشده است. خشم و غضب بر او چیره نشد و از مقامش کم نکرد و هیچ عالمی بر حلم و صبرش غالب نگشت. در تیزهوشی و صفای باطن و قوت دل و اطمینان قلب، آیتی از آیات خدا بود ...
دادستان کرمانشاه: 6 نفر در ارتباط با پالایشگاه کرمانشاه دستگیر و سپس آزاد شدند
تشکیل می دهد. وی از خانواده ها خواست دعواهای زوجین را به گونه ای مدیریت کنند که کمتر به دستگاه قضا برسد تا این دستگاه وقت بیشتری برای رسیدگی به پرونده های سنگین و مهم داشته باشد. فعالیت بازاریابی های شبکه ای رصد می شود صادقی در ادامه در خصوص فعالیت شرکت های بازاریابی شبکه ای هم گفت: این شرکت ها مجوز اخذ شده از صنعت، معدن و تجارت را ارائه کردند. وی با اشاره ...
او به قول ازدواجش با من عمل نکرد حتی دوستش را هم سر قرار آورد و ..
من هم راضی باشم پدر و مادرم راضی نمی شوند . او من را داخل اتاقی حبس کرد و گفت باید به حرف های او گوش کنم در غیر این صورت من را در دریا غرق خواهد کرد. دیگر کاملاً مطمئن شدم که در دام یک مرد هوسران افتاده ام و می خواهد من را به دوستانش بسپارد تا آن ها هم از من سوء استفاده کنند. هر چقدر التماس کردم فایده ای نداشت او با دوستش دو نفری به زور و تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند و روز بعد ...
شکنجه شیطانی در خانه مادربزرگ
آزارگر شکایت کرد. دختر تنها گفت: از چند سال پیش که پدر و مادرم از هم جدا شدند زندگی ام تغییر کرد. پدرم که معتاد بود مرا رها کرد و ناچار شدم با مادرم زندگی کنم اما مادرم هم زندگی خوبی نداشت. او هر روز به بهانه ای مرا از خانه بیرون می انداخت تا همراه دوستان غریبه اش مواد بکشد. وی ادامه داد: چند روز قبل مادرم بار دیگر با من دعوا کرد و مرا از خانه بیرون انداخت. بی هدف در کوچه پس ...
همسر شهید: چند لحظه قبل از شهادت به یکی از دوستانش گفته بود حالم بهتر از این نمی شود / در نامه آخرش ...
.... وقتی برگشتیم رشت هم با حاج آقا و هم با سجاد موضوع را مطرح کردیم. سجاد گفت: من با برادر ایشان دوستم می ترسم ناراحت شوند. بعد حاج آقا با پدر ایشان صحبت کرد و قرار گذاشتیم. وقتی ازدواج کرد روز اول دستش را گرفتم و گفتم من برای شما سختی زیاد کشیدم، ولی این را بدان که از امروز اول همسرت بعد مادرت. همان شبی که آقا سجاد شهید می شود، مادر یکی از شهدای مقابله با پژاک که دوست آقا سجاد بود تلفن کرد خانه ما ...
اسوه صبر و استقامت؛ معنای زینبی(س) بودن
جگرش با دیدن زخمهای سعید بن عبدالله شرحه شرحه شد، وقتی که عبدالله و عبدالرحمن غفاری با سلام وداع ، چشمان او را به اشک نشاندند، وقتی که زهیر به آخرین نگاهش دل حسین را به آتش کشید، وقتی که خون وهب و همسرش ، عاشقانه به هم آمیخت و پیش پای حسین ریخت ، وقتی که جون ، در واپسین لحظات عروج ، سراسر وجودش را به رایحه حضور حسین ، معطر کرد، وقتی که ... در تمام این اوقات و لحظات ، نگاه تو بود که به ...
من و همسرم خیلی از هم دور می شدیم / وقتی صدای پسر عمه ام را می شنیدم اذیت می شدم!
درلحظه های آخر زندگی عاشقانه مان هم دست از مهربانی برنداشت و مهریه اش را بخشید.شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدرلحظه ای از ذهنم دور نمی شود. منشی نام مان را صدا می زد.و ما، درناباوری هایمان غوطه می خوردیم. قاضی بهروزمهاجری وقتی قصه مان را شنید از ما خواست قبل از امضا یک باردیگرهم با مشاور حرف بزنیم اما نمی دانم چرا درآن لحظه هیچ ندیدیم و هیچ نشنیدیم و طلاق توافقی جاری شد.حالامن پدر را به خاک سپرده ...
با پسری دیگر قرار داشتم ولی ناگهان دو مرد جوان غریبه به سراغم آمدند و ..
آزار و اذیت قرار داده اند. دختر جوان در توضیح این ماجرا گفت: روز حادثه با پسر مورد علاقه ام به منزلی رفتیم در خانه تک و تنها نشسته بودیم و با هم مشغول صحبت بودیم که آن اتفاق وحشتناک برایم افتاد. ناگهان دو نفر وارد خانه شدند، دست و پای دوستم را بسته و با زور و تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند و سپس متواری شدند. این دختر جوان ادامه داد: وحشت کرده بودم و با گریه التماس می ...
به نام پدر
بسیاری معترض این جریان بوده و تنها این انتظار را دارند که او در همان شیوه آوازی پدر خویش فعالیت کند، همایون راه خود را می رود. صبا و نیما علیزاده من در خانه ای چشم باز کردم که همیشه ساز دست پدرم بوده؛ در هر حالتی، هر ساعتی، هر وضعیتی یا پشت پیانو بوده یا سه تار دستش بوده یا تار یا داشته فکر می کرده یا داشته چیزی زمزمه می کرده یا با یک گروه کار می کرده و یادم می آید که همیشه موقع خواب مادرم ...
حبس برای دختر عاشق پیشه ای که وارد باند سرقت شد
قائل شوند. سپس مهسا در جایگاه حاضر شد و گفت: من اشتباه کردم؛ فکر می کردم با این کار می توانم صاحب خانواده و خوشبخت شوم. هنگامی که کودک بودم پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند، برادرم هم معتاد است و با ما زندگی نمی کند؛ برای همین عاشق امیر شدم و وقتی به من گفت به او کمک کنم، قبول کردم. من به جز امیر کسی را در زندگی ام نداشتم؛ فکر می کردم امیر پشت و پناه من است. شاکیان با شنیدن حرف های دختر ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (383)
...> 7. میگن تو بهشت جواد خیابانی قدرت تکلمش رو از دست میده. 8. همه مون یه شلوار جین داریم که تار و پودش داره از هم وا میره ولی بازم به بقیه شلوارای نپوشیده مون ترجیحش میدیم. من و درسای این ترم 9. کاش پلیس اینایی که موقع حرف زدن فاصله قانونی باهات رعایت نمیکنن و میان تو صورتت هم جریمه میکرد. 10. یکی عکس پدرشو گذاشته نوشته تو تنها پدر مرد و مهربونی هستی که من ...
فرزند جنگ، ژنرال صلح
می گفتم مادرم برگردد خانه و خودم پشت پیشخان می ایستادم. هنوز هم فکر می کنم هر چه درباره کسب و کار بلدم را مدیون همان دوران هستم . پنجم دبستان پدر ناظم مدرسه شکوه علم و دانش در نارمک شده و پسر ارشدش را قانع می کند که برود نارمک: افسریه آن روز با چیزی که شما امروز می بینید متفاوت بود. کوچه ها آسفالت نداشت. از آب لوله کشی هنوز خبری نبود و آب انبار داشتند و چون بسیاری از مهاجران و جنگ زده ...
گرداب تربیت بچه
خطا نکنند. مطالعات پرشماری، که این شیوۀ افراطی مراقبت و تربیت را بررسی کرده اند، نظر خوشی به آن ندارند. نیویورکر- همۀ ما این تجربه را داشته ایم: در اتاق نشیمن خانۀ دوستی نشسته ایم که به شام دعوتمان کرده است اما از پیش مستحضرمان نکرده که قرار است تمام شب شاهدِ معرکه گیریِ بچۀ پنج ساله اش باشیم. بچه آواز می خواند، می رقصد و تمام پیش غذاها را می بلعد. وقتی تلاش می کنی با والدینش صحبت کنی ...
سرنوشت سیاه دختر 13 ساله در خانه متروکه 2 شیطان
به گزارش ایران خبر ،تحقیقات اولیه پلیس در این باره از اوایل اسفند ماه سال گذشته آغاز شد. دختری 13ساله که به تنهایی به پلیس آگاهی رفته بود از 2پسر جوان شکایت کرد و گفت که آنها او را مورد آزار و اذیت قرار داده اند. او گفت 2پسر جوان تهدیدش کرده اند که اگر درباره این ماجرا با کسی حرفی بزند آبروی خودش و خانواده اش را می برند. آزار در خانه متروکه دختر نوجوان درباره جزئیات حادثه تلخی که ...
گفتگو با مجری توانمند و خوش ذوق برنامه خوشا شیراز + تصاویر
زندگی و کارهایتان چه کسی بوده است؟ جیم: مادرم و دوستانم سین: از موفقیت های خود بگویید؟ جیم: من یک پدر موفق هستم و موفق شدم نظر مردم سخت پسند به ویژه مردم شیراز را تا حدودی جلب کنم. سین: الگوی شما در زندگی و کارهایتان کیست؟ جیم: پدر و پدر بزرگ هایم. سین: اگر زمانی قرار باشد کار اجرا را کنار بگذارید دوست دارید چه کاری رو انجام بدید؟ جیم ...
اگر پدر یا مادر خیانت کرد!
به گزارش بهداشت نیوز من یک دختر 16ساله هستم. فضول نیستم ولی تعریف از خود نباشه خیلی باهوشم. پدری بسیار ساده و بی سر و صدا دارم. برعکس مادرم همیشه حرف اول و آخر را در منزل می زند و در یک کلام خانه ما زن سالار است. همیشه مادرم خودش را از پدرم بالاتر می دانست و او را تحقیر می کرد. چندماهی است که متوجه شده ام مادرم با یکی از همکاران مرد خود رابطه دوستانه دارد و دایما دزدکی با او صحبت می کند ...
برای - هاشمی - ، انقلاب عزیزتر از فرزندانش بود...
انتخاب کند. چقدر قائل به این نکته هستید که آقای هاشمی بخشی از تاریخ معاصر ایران را با خودشان بردند؟ و احتمالا اگر شما میراث دار آن تاریخ هستید، آیا یک روز مکشوف خواهد شد؟ فاطمه: من مطمئنم که اسراری را نگفتند. خاطرم هست که سال 79 تصادف کرده بودم و چهار ماه در همین منزل پدر و مادرم بودم. به ایشان گفتم خب شما خیلی مسائل را نگفتید. من از شما فیلم برداری می کنم، شما آن جا بگو. ایشان ...
چه بر سر فیلسوفان مخالف هیتلر آمد
فرزانه ابراهیم زاده: برلین، زمستان 1933، خانواده ای خوش پوش با لباس هایی گرم در خیابان های سنگفرش شده برلین قدم می زدند. دو دختربچه که کفش های واکس زده زیبایی با جوراب های پشمی به پا داشتند، کلاه های پشمی شان را روی گوش ها کشیده بودند و بسته های بزرگی را با خود حمل می کردند؛ گویی عازم سفری طولانی بودند. یکی شان کنار مادر راه می رفت و دیگری در کنار پدر؛ پدر و مادر آن قدر محکم دست بچه هایشان را ...
افسردگی ره آورد زندگی بدون بچه
است خانواده و پدر و مادر پیدا کند و بیایند بچه را بگیرند. چهارم، اعتقادات مذهبی فرد است. فرد می گوید ما تمام تلاشمان را از نظر پزشکی برای بچه دار شدن انجام دادیم، اما جواب نداد. بعضی از خانواده ها که به قدرت خداوند اعتماد دارند، می گویند که خدا کمکمان می کند و صبر می کنند. این خانواده پایدار است. اما خانواده دیگری هم وجود دارد که از نظر اعتقادات مذهبی در سطح نازلتری قرار دارد و وقتی می ...
نیوشا ضیغمی : پدرم همه زندگی من بود! / عکس
با جرات بگویم برای پدر و مادرم فرزند بدی نبودم ولی با این حال باز هم حسرت این را می خورم که ای کاش بیشتر او را می دیدم، بیشتر کنارش بودم... (بغض و گریه اجازه نمی دهد صحبت هایش ادامه پیدا کند) خانم ضیغمی من واقعا نمی خواستم ناراحت تان کنم، متاسفم و پوزش می خواهم... (چند ثانیه ای سکوت میان مان حاکم می شود) نه خواهش می کنم، راستش خیلی دلم برای پدرم تنگ شده است ، کاش بفهمیم ...