سایر منابع:
سایر خبرها
نباید همسرم لباس بهرام را می دید آنها را در زیرزمین خانه پنهان کردم ولی...
. در خانه درحال استراحت بودم که صدای فریادی را شنیدم. ابتدا تصور کردم خیال می کنم، اما صدا هنوزم به گوش می رسید، مردی ناله می کرد و کمک می خواست. سریع از خانه بیرون آمدم، منشا صدا، خانه متروکه نزدیک خانه مادرم بود. خودم را به آنجا رساندم و با جسد مرد جوانی مواجه شدم. او ادامه داد: جسد هنوز گرم بود، اما از متهم و عامل قتل خبری نبود. به نظرم چهره مقتول آشنا نمی آمد و از اهالی محل نبود. ...
نیمه شب نادر به اتاق خواب همسرم رفته بود که من سر رسیدم و ...+عکس
مان داخل اتاق خودمان خوابیدیم ؛ حدودا ساعت 2 صبح بود که پسرم مرا از خواب بیدار و از من خواست تا او را به سرویس بهداشتی ببرم ؛ از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه ی سر و صدای داخل دیگر اتاق خانه شدم . ابتدا تصور کردم که سارق آمده ؛ به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبرو شدم که در حال طلاجات همسرم است . شنیده بودم که نادر درگیر مواد [ مخدر ] است اما باور نمی ...
می خواستم مدل شوم و به اروپا برم از من عکس ها نیمه برهنه گرفت و بعد با تهدید مرا تسلیم شکنجه های شیطانی ...
می خواهند مشهور باشند. با این دنیا آشنا نیستند و فکر می کنند با به دست آوردن شهرت می توانند به هرچه می خواهند برسند. شهرت را با تمام وجود می خواهند، اما حاضر نیستند برایش تلاش کنند و در زمینه خاصی تخصص پیدا کنند. پول می دهند شوند، پول می دهند خواننده شوند، پول می دهند ورزشکار شوند و بتازگی صفحه ای در باز می کنند و کارهای عجیب می کنند تا دیده شوند. همین راحت طلبی ها باعث می شود سودجویان زیادی به فکر باز کردن بنگاه های به ظاهر آموزشی اما در واقع بنگاه ه ...
وقتی چند روز مانده به عروسی، داماد پشیمان شد و ...
ندیده بودم. شب خواستگاری خیلی سنتی و برای اولین بار ندا را دیدم. وقتی به خانه برگشتیم، مادرم گفت چطور بود. با این که خیلی از انتخابم مطمئن نبودم، اما کجدار و مریز گفتم او را پسندیدم. مادرم که متوجه تردیدم شده بود، گفت، اگر حسی نداری، مهم نیست؛ در طول زندگی حس دوست داشتن هم به وجود می آید. اما مشکل اصلی علیرضا شکل و قیافه و به وجود آمدن حس دوست داشتن بعد از ازدواج نبود. مشکل این بود که او ...
صداهای عجیب در خانه باغ استاد دانشگاه مجرد برایش دردسرساز شد
صدای سگ و گربه که از خانه باغ به گوش می رسید شکایت داشتند و مدعی بودند که صدای حیوانات آرامش و خواب را از آنها گرفته است. با شکایت همسایه ها سراغ مستاجرم رفتم، او ده ها سگ و گربه داخل خانه نگهداری می کرد. به طوری که همسایه ها نام خانه مان را پناهگاه حیوانات گذاشته بودند. او ادامه داد: به همین دلیل از او خواستم با پایان قراردادمان، خانه را ترک کند. بعد از آن استاد دانشگاه دیگر تلفن هایم ...
دو اشتباه اساسی در برجام/ گروه عقلاء علیه من فضاسازی می کردند
به تغییر و تحول در ایران نیست بهتر است با همین نظام کار کنند [می خندد] مجری: نام اصلی شما سبزوار بوده بعد شما می گذارید محسن، نام یکی از شهدای منصورون بوده که شما انتخاب می کنید بعد از انقلاب؟ بله ما مبارزین قبل از انقلاب همه نام مستعار داشتیم، چون ساواک به دنبال ما بود، حضرت امام که حکم فرماندهی من را به عنوان محسن رضایی داد، من دیگر رفتم محسن را جایگزین کلمۀ سبزوار کردم ...
برای یک بار
! زندگی مان سر و سامان گرفته بود، اجاره خانه مان را که چند ماه عقب افتاده بود، تسویه کرده بود، پس از مدت ها مادرم می توانست به جای هفته ای یک بار، هر روز برنج و خورشت برای خانواده بپزد، خودم هم شیک پوش شده بودم و... اما عذاب وجدان رهایم نمی کرد. به هیچ کس نگفته بودم شرخر هستم. وقتی مردم جلویم اشک می ریختند و به دست و پای آقا نصیر می افتادند از خودم متنفر می شدم، هر روز از خدا می خواستم ...
همسرم حال و حوصله سفر ندارد، طلاقش می دهم
می شد و می گفت حاضر است تا آخر عمر در کنار من سفر کند. من از این که بهاره تا این اندازه عاشق سفر کردن است، خوشحال بودم. چون همیشه دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که در سفرهایم با من همراه باشد. او ادامه می دهد: بعد از مدتی آشنایی، من و بهاره با یکدیگر نامزد کردیم. دیگر به راحتی می توانستیم با هم به سفر برویم. اتفاقا بهاره هم مخالفتی نداشت و همیشه همراه من بود. از این که می دیدم او هم مثل ...
شوهرم کشته شد تا فرزندانم پیش من باشند
.... شاید اگر این همه اصرار من نبود، شوهرم اکنون زنده بود. وکیلم و دوستش هم ناخواسته دست به جنایت نمی زدند. چطور ماجرا لو رفت و دستگیر شدی؟ زمانی که جسد شوهرم کشف شد و جنایت لو رفت. من به عنوان تنها مظنون بازداشت شدم. مدتی سکوت کردم، اما دیگر نتوانستم و تصمیم گرفتم به خاطر دلتنگی بچه هایم سکوت خود را بشکنم و اعتراف کنم. بعد هم گفتم که همدستانم ناخواسته به این جنایت دست ...
افشای راز جنایت در شب عروسی
ساعت 2 بعد از نیمه شب بود که پسرم مرا از خواب بیدار کرد و خواست او را به دستشویی ببرم. از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه سر و صدای داخل اتاق دیگر خانه شدم. ابتدا تصور کردم که دزد آمده؛ به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبرو شدم که در حال سرقت طلاجات همسرم بود. شنیده بودم که نادر درگیر مواد است اما باور نمی کردم. آن شب زمانی که همسرم طلاهای خود را داخل کمد ...
کودکان شاهدان جنایت های خاموش
! / صحنه ای که باورکردنی نبود + عکس اتفاقی رسوا کننده / دختر شانزده ساله ای که با ارتباط تلگرامی حامله شد و .. خانم نیشابوری با یک سهل انگاری ساده پاک آبرویش را پیش مردم از دست داد! فرزانه که 20 ساله بود را در اتاق پرو گیر انداخت و به او تجاوز کرد! اخبار داغ: سمانه به من تماس گرفت و گفت به خانه اش بروم / وقتی وارد خانه شدم ناگهان .. + عکس دانش آموزی از شدت کتک معلمش جانش را از دست داد! / عکس مرد غریبه ای را پشت فرمان خودرویی که برای زنم خریدم دیدم و .. بازیکن تبریزی در یک حادثه تلخ درگذشت! + عکس ...
تبرئه از قتل همسر با حبس و پرداخت دیه
راضی به جدایی نبود. حالا دخترم به طرز مرموزی فوت شده است و از دامادم شکایت دارم. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، مرد 42 ساله که کیوان نام داشت، بازداشت شد. او در چندین مرحله بازجویی با انکار جرمش گفت: من در فوت همسرم نقشی نداشتم. همسرم روز حادثه با خوردن شربت متادون خودکشی کرد. خواستم او را به بیمارستان منتقل کنم که مانع شد تا اینکه متوجه شدم نفس نمی کشد. پزشکی قانونی بعد از معاینه جسد ...
گروگانگیری دزد مسلح برای فرار از دست پلیس
...> او برای تحقیقات پیش روی قاضی موسوی دادیار دادسرای ویژه سرقت قرار گرفت و این بار اعترافات تازه ای مطرح کرد و چنین گفت: مدتی قبل با شخصی به نام بهرام آشنا شدم. او پیشنهاد سرقت مسلحانه از مطب پزشکی در مرکز تهران را مطرح کرد و من به خاطر پول قبول کردم. روز حادثه من سر خیابان ایستاده بودم و دوستانم برای زاغ زنی به داخل ساختمان رفتند. قرارمان این بود که در ساعت آخر کاری زمانی که بیماران، مطب ...
حل معمای جسد سوخته ای در خودرو
که پسرم مرا از خواب بیدار و از من خواست تا او را به سرویس بهداشتی ببرم، از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه ی سر و صدای داخل دیگر اتاق خانه شدم . ابتدا تصور کردم که سارق آمده، به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبرو شدم که در حال سرقت طلاجات همسرم است. شنیده بودم که نادر درگیر مواد مخدر است اما باور نمی کردم. نادر زمانی که همسرم طلاجاتش را داخل کمد دیواری ...
به روحانی گفتم جنگ اصلی، معیشت مردم است - در مسئله برجام نظام هزینه داد - مقابل نقض برجام، تحرک جد
.... مجری: چه سالی ازدواج کردید؟ سال 55 مجری: چطور با حاج خانم آشنا شدید؟ فکر می کنم آقای جلالی خمینی واسطه بودند؟ بله مسجد عاملِ پیوند ما شد، یعنی من دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بودم، مهندسی مکانیک می خواندم بعدازظهرها یا نماز مغرب می رفتم مسجد آقای جلالی خمینی که نزدیک دانشکده علم و صنعت است، بعد یک روز بعد از نماز به ایشان مراجعه کردم گفتم من یک حرف ...
مریم برای من بود و نمی توانستم او را در کنار شوهرش ببینم / آن روز در خانه من خوشگذروندیم و بعد
.... نمی دانم به خاطر من بود یا نه اما در آن لحظه نبودن ناصر را هم تقصیر خودم می دانستم. نمی دانم چرا این لحظات آن قدر کش می آمد؟ تک تک ثانیه با طعم زهر بود و به اندازه آدامس کش می آمد. دقیقا مثل همان آدامس هایی که روی زنگ های مردم می چسباندیم و فرار Escape می کردیم. یک بار هم زن حسن آقا نجار مچمان را گرفت و موضوع را با مادرم در میان گذاشت. آن شب تاصبح تنبیه شدم و برای زن حسن آقا در ذهنم ...
سمانه به من تماس گرفت و گفت به خانه اش بروم / وقتی وارد خانه شدم ناگهان .. + عکس
. ضمن اینکه نمی دانستم چرا با من درگیر شده است. به خاطر مصرف مواد هم حال عادی نداشتم. به همین خاطر به سمت آشپزخانه رفتم و چاقویی که روی اجاق گاز بود را برداشتم. او دست بردار نبود و من هم در یک لحظه با چاقو ضربه ای زدم که او روی زمین افتاد.اهالی محل با شنیدن سر و صدای ما جلوی خانه جمع شده بودند و وقتی خواستم فرار کنم مانع شدند و مرا تحویل پلیس دادند.پس از این اعتراف ها، متهم به زندان رجایی ...
آخرین طعمه زورگیران نقابدار مأمور پلیس بود
به گزارش جام نیوز ، چندی قبل مردی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از پنج مرد نقابدار موتوسوار به اتهام زورگیری شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: دقایقی قبل چک 20 میلیون تومانی را برای وصول به بانک بردم. پس از اینکه پول را از بانک گرفتم سوار خودروام شدم و 20 میلیون تومان زیر صندلی ام جاسازی کردم و به راه افتادم. پس از طی مسافت کوتاهی پشت چراغ قرمز چهار راهی توقف کردم که ناگهان دو ...
مرد غریبه ای را پشت فرمان خودرویی که برای زنم خریدم دیدم و
. وی درباره روز حادثه گفت: آن روز وقتی از خیابان عبور می کردم دیدم مرد غریبه ای پشت فرمان خودرویی که برای همسرم خریده بودم، نشسته است. من با دیدن این صحنه اختیارم را از دست دادم. دوان دوان به خانه رفتم و کلت کمری را که مدتی قبل از مردی افغان خریده بودم، برداشتم. وقتی به خیابان برگشتم هنوز مرد غریبه و همسرم داخل خودرو بودند. مرد جوان وقتی من را مسلح دید پا به فرار گذاشت. من ...
حبس برای مردی که همسرش را به بیمارستان نبرد
شدم و او را به بیمارستان بردم. اما سومین بار هنگامی که خواستم به او کمک کنم، قبول نکرد و نتوانستم کاری انجام دهم و فرشته جان خود را از دست داد. من نقشی در مرگ همسرم نداشتم و قتل عمد را قبول ندارم. بعد از پایان گفته های متهم و وکیل مدافعش قضات سهیل را از اتهام قتل عمدی تبرئه کردند و او را به دلیل نگهداری داروی متادون در منزل و قراردادن در دسترس شخصی که سابقه افسردگی و خودکشی دارد و ...
40 کاری که حتما در 40 سالگی باید انجام دهید
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان ، آن روزها برای چیزهایی که فقط آن روزها برایمان مهم بود، سخت می جنگیدیم؛ چیزهایی که اکنون به هیچ وجه برایمان ارزشی ندارند: یک روز مسئله این بود که چه کسی ماکارونی چه کسی را خورده است و روز بعد، جنگ و جدالمان بر سر شستن ظرف ها بود؛ یک روز برای دیدن برنامه شبکه های تلویزیون و روز دیگر، برای رفتن به مهمانی مشاجره داشتیم اما سالگرد تولد بهانه ای بود که برای یک ...
کتابی شیرین و جذاب برای حل بحران های تربیت کودک
، من که مصمم بودم هرگز اشتباهات پدر و مادرم را در مورد فرزندانم تکرار نکنم، من که تصور می کردم چیزهای زیادی از قبیل محبت، صبر، شور زندگی و ... را می توانم به فرزندانم تقدیم کنم. بله، همین من، صبح وقتی وارد اتاق بچه ها شدم با دیدن کمی رنگ که کف اتاق ریخته بود، چنان فریادی کشیدم که خریداران پر سر و صدای داخل فروشگاه های بزرگ در مقابلم مانند فرشته ای بودند. پس آن همه صبر و حوصله کجا رفته ...
پیچیده شدن راز قتل های سریالی گیلان/ مرگ زن جوان، جند ماه بعد از پرتاب شدنش به کوجه توسط شوهر معتاد / ...
که پسرم مرا از خواب بیدار کرد و خواست او را به دستشویی ببرم. از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه سر و صدای داخل اتاق دیگر خانه شدم. ابتدا تصور کردم که دزد آمده؛ به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبرو شدم که در حال سرقت طلاجات همسرم بود. شنیده بودم که نادر درگیر مواد است اما باور نمی کردم. آن شب زمانی که همسرم طلاهای خود را داخل کمد دیواری می گذاشت، نادر از محل ...
نشست داوران جشنواره فیلم فجر؛ فیلم های خوب، مردم مهمان نواز
ایران سفر کرده، گفت: نخستین بار حدود 10 سال قبل برای جشنواره فیلم کودک در اصفهان حاضر شدم و در آنجا هم داور بودم. وی ضمن ابراز علاقه به سینمای ایران اظهار داشت : جشنواره جهانی فیلم فجر از نظر من خیلی خوب برگزار شد و فیلم هایی که در بخش جلوه گاه شرق دیدم، دوست داشتم. ** داور تونسی، مردم و فیلم های ایران را دورت دارم نجیب عیاد داور اهل کشور تونس نیز با ابراز خوشحالی از حضور خود ...
دریای خروشانی که به یکباره خاموش شد + عکس
جهانبین از کجا رقم خورد؟ من سال 44 بعد از ازدواج با مرحوم همسرم وارد خانواده جهانبین ها شدم. موقعی که ما ازدواج کردیم، پدر آقامجید چند سال قبلش فوت کرده بود. ایشان ارتشی بودند و به علت بیماری سرطان مرحوم می شوند. همسرم علیرضا جهانبین فرزند ارشد خانواده بود، متولد سال 1313، او هم مثل پدرش ارتشی بود و در دوره اول چتربازی شرکت کرد و بعدها مربی چتربازی شد. بعد از ایشان پرویز و خواهر دیگرشان ...
زنش را در حمام کشت، جنازه اش را در خیابان رها کرد + عکس
می کردیم. تا اینکه من به آرزو علاقمند شدم و به خواستگاری اش رفتم. اما بعد از ازدواج فهمیدم هومن هم به او علاقمند بوده است .بعد از ازدواج دچار سوء ظن شده و فکر می کردم که آرزو و و هومن با هم در ارتباط هستند به همین خاطر مدام با همسرم درگیر بودم. در آخرین درگیری به خاطر علاقه زیاد به آرزو دچار جنون شده بودم سیم رایانه را دور گردنش پیچیدم و او بیهوش شد. سپس او را به حمام خانه بردم. در اتاق ...
اسلام سریعترین رشد را در میان مردم آمریکای لاتین دارد
و الکل قرار داشتم و مسلمان شدن سبب ثبات و تعادل در زندگی من شد. اما رویارویی با پیشینه خانوادگی کاتولیک کار ساده ای نبود و خانواده با من برخورد خوبی نداشتند. مادرم مرا از خانه بیرون انداخت و در 16 سالگی مجبور شدم از خانه بروم. او به من تلفن می کرد و از من می خواست از اسلام دست کشیده و پیش او بازگردم. وی افزود: اما سرانجام با صبر و استقامت توانستم محبت خانواده ام را دوباره به دست آورم. اکنون 15 سال است که مسلمان هستم و رابطه خوبی نیز با اعضای خانواده ام دارم. ...
مادر شهید: برای علی شرط گذاشتم اگر نماز صبح هایش را اول وقت بخواند اجازه رفتن به سوریه می دهم/ فرزندم را ...
گروه حماسه و مقاومت رجانیوز - کبری خدابخش: شهید علی جمشیدی دریای بیکرانی است که هرچه برای شناختنش تلاش می کنیم این دریا ژرف تر و عمیق تر می شود. زمانی که با خانواده شهید علی جمشیدی آشنا شدم یک دنیا حسرت و آه برایم ماند که گوهری همچون علی در دیارمان بود و ما غافل از او بودیم . علی مرد خدایی بود که “کلنا عباسک یازینب” را به اثبات رساند . از زمانی که به دنیا آمد همه او را با نام علی آقا ...
عامل آبادی دنیا و طول عمر تمام افراد
، به ایشان متّصل شوید. السّلام علیک یا مولای یا بقیّة اللّه بیان کردیم که شب ها با آقا جان حرف بزنید، امشب بگویید: آقا جان، به شما تبریک می گوییم و بعد بگوییم: امشب به ما عیدی می دهید؟ عیدی ما، این باشد که آدم شویم، درست شویم، خسته شدم، می بینم هر چه جلو می روم، باز به عقب برمی گردم. اصلاً دارم درجا می زنم، یک بار دلم خوش نیست که بگویم الحمدلله یک قدم جلو رفتم، مدام دارم درجا ...
به کدام خیریه ها کمک کنیم؟
پاسخگویی تلفن پرداخته و یا حتی بچه ها را سرگرم کرده و حالی از سالمندان بپرسید، آنها به دنبال گوشی برای شنیدن هستند. نفیسه خانه دار می گوید همیشه دوست داشتم کار خیری انجام دهم اما همسرم مخارج خودمان را نیز به زحمت فراهم می کند یک روز به این فکر افتادم که از هنرم استفاده کنم شیرینی های خانگی پختم و در فضاهای مجازی به تبلیغ آن پرداختم خصوصا وقتی اعلام کردم که 50 درصد آن ...