سایر منابع:
سایر خبرها
عشق، طلاق و خودکُشی / لطفا از هم فاصله بگیرید؛ شما مَحرم نیستید
مثبتی بوده اند و راهنمایی های خوبی برای شما داشته اند. محمد: با خیانتم به همسرم اشتباه کردم. بار دوم که به همسرم خیانت کردم، او من را دید. بعد از آن ماجرا دیگر نمیشد ادامه داد. بسیاری از حرمت ها طی چند سال شکسته شد. حتی جوری شده بود که زمانی برای صحبت کردن و بیرون رفتن به هم نمی دادیم. بعد از این که هنگام خیانت، همسرم من را دید دیگر آرام آرام خورد شدم. نسترن: یک روز خانه دوستم ...
بعد از رفتن نازنین، عروس و داماد کاری کردند که به امام رضا (ع) پناه آوردم
گریان و دلی شکسته به خانۀ خودم برگشتم. دامادم قهر کرد و اجازه نداد دخترم به مراسم هفتم و چهلم مادرش بیاید. همۀ اقوام و آشنایان در این مراسم سراغ آن ها را می گرفتند و مانده بودم چه جوابی بدهم. حدود چهارماه از این ماجرا گذشت. دو پسرم و عروس هایم گاهی به دیدنم می آمدند. یک روز پسر بزرگم مرا با اصرار به خانه اش دعوت کرد. بعداز خوردن شام، او و همسرش سر صحبت را باز کردند. فهمیدم سلامشان بی طمع نبوده و ...
دیروز چه مبلغی به گلریزان احمدی نژاد پول دادند؟
من بلکه کل فامیل هایمان هم عاشقانه دوستش داریم. من هرچیزی را از احمدی نژاد دیدم، مثبت بوده. اقتصاددان نیستم که بدونم شاخص فلان چیز چیه یا دلار چیه؟ من نزدیک ترین دوستم را هم که دوست داشته باشم، به او هدیه می دهم؛ چه پولدار باشد، چه نباشد. دکتر برای ما زحمت کشید؛ شما خانه و زندگی شان را دیده اید؟ از زندگی من سطحش پایین تر است. در دوره دکتر من می توانستم خانه بخرم، سرکار بروم، یارانه بود و خیلی ...
درخواست قصاص چشم برای مرد خشن خیابان مرزداران + عکس
جوان دیروز پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای این جلسه سهیل گفت: پسر خردسالم را از مدرسه برداشتم و می خواستم به خانه بروم که دو پسر موتور سوار با ویراژ دادن جلو ماشینم پیچیدند. انها به خاطر اینکه از خیابان فرعی به اصلی پیچیده بودم به من اعتراض کردند که با هم درگیر شدیم. آنها مقابل چشمان پسر خردسالم با مشت و لگد به جانم افتادند. یکی از انها با مشت ضربه ای به چشم چپم زد که موجب تخلیه آن شد. چشم راستم هم ...
شوهرم با دعوا مرا به خانه پدرم فرستاد و خودش با دختر جوانی برای خوشگذرانی به شمال رفت!
وسایلم را جمع کردم و با دختر کوچکم به خانۀ پدرم رفتیم. آن ها سراغ سعید را می گرفتند و من مثل همیشه دروغی جور کردم و گفتم او به مأموریت رفته است. روز بعد نزدیک غروب سعید زنگ زد و با صدایی لرزان و بغض گرفته از من کمک خواست. من و بچه ام بدون آنکه چیزی به کسی بگوییم یک تاکسی دربست گرفتیم و به شمال رفتیم؛ همان شهری که شوهرم و دختری جوان در بیمارستان بستری بودند. سعید از ناحیۀ صورت آسیب دیده بود و سر و ...
ارتباط خارج از عرفم با شهلا در عکس دو نفره غوغا به پا کرد / او خواهر دوستم بود و ..
شدم و تنها با وعده و وعیدهای پوچ و توخالی و ارسال عکس و پیامک هایی با عناوین من دوستت دارم، من عاشقت هستم آن ها را به ادامه ارتباط های خیابانی با خودم ترغیب می کردم. پدرم کارگر یک کارخانه تولیدی البسه بود و مادرم نیز در یک تولیدی تشک کار می کرد. با آن که تک پسر خانواده بودم ولی نمرات درسی بالایی داشتم، تا این که بعد از گذراندن کلاس ششم ابتدایی، در مدرسه نمونه دولتی پذیرفته شدم و پدرم یک ...
اکبر و سیامک زن امریکایی را به حاشیه تهران کشاندن و ...
همسرامریکایی اش به نام ترسا خبر داد. این مرد به پلیس گفت: 35سال قبل با همسرم در آمریکا آشنا شدم و بعد از اینکه او مسلمان شد با هم ازدواج کردیم. سه پسرمان در آمریکا زندگی می کنند و من و همسرم که مدرس خصوصی زبان انگلیسی است برای زندگی به ایران آمدیم.من برای سر زدن به فرزندانم به آمریکا رفته بودم که یکباره همسرم ناپدید شد. هر چه با او تماس گرفتم کسی پاسخ نداد. به همین خاطر نگران شدم و به کشور ...
ارتباط پسری در تهران با خانم آمریکایی به جنایت ختم شد + تصویر
این اظهارات عجیب اما واقعی پسر جوانی است که پس از آشنایی با زنی آمریکایی که در تهران زندگی می کرد نقشه سرقت از او را طراحی کرد اما در جریان سرقت این زن به قتل رسید. اواسط بهمن ماه سال90 مردی نزد پلیس رفت و مدعی شد همسر آمریکایی اش ناپدید شده است. او گفت: سال ها قبل وقتی به آمریکا رفته بودم با زنی به نام ترسا آشنا شدم و با وی ازدواج کردم و با یکدیگر به ایران آمدیم. وی ادامه داد: طی این ...
مطهره اسدی :تمام تلاشم گرفتن درجه ی استادی بین المللی و استادی بزرگ بانوان است !
تساوی موفق شد عنوان قهرمانی جهان را به خود اختصاص دهد. او در مسابقات شطرنج قهرمانی نوجوانان جهان که در رده های سنی 8 تا 18 سال در شهر ماریبور کشور اسلوونی برگزار شد، جام قهرمانی اش را توسط استاد بزرگ گری کاسپاروف گرفت. در آستانه روز جوان خبرنگاران ما جوانان افتخار آفرینی رو پای گفتگوی صمیمی خودشان آوردند و با آنها به صحبت پرداختند.دومین قهرمان ما ” مطهره اسدی ” قهرمان و پدیده ...
در 11 سالگی به من تجاوز کرد و مجبور شدم ازدواج کنم
روزنامه صبح نو: شری جانسون، زمانی که تنها 11 سال سن داشت، به عقد پسر 20 ساله ای درآمد که به او تجاوز کرده بود. او در این باره می گوید: او مرا مجبور کرد و بعد من حامله شدم. مسوولانی که در این باره تحقیق می کردند، مسوولان کلیسا و والدین جانسون نیز برای جلوگیری از به وجود آمدن یک پرونده جنایی بزرگ تر به ازدواج شری با مرد 20 ساله رضایت دادند. او می گوید: مادرم از من پرسید می خواهی با او ...
اگر امروز از این انقلاب حراست نکنیم فردا باید جوابگو باشیم
که در بستر بیماری یا عوامل طبیعی از بین نرفته ام، من پیامی ندارم برای ملت قهرمان چرا که همه پیام ها را از آن هایی که رفته اند و اینک در میان ما نیستند دادند، اما باید بدانیم اگر امروز از این انقلاب حراست نکنیم فردا باید جوابگو باشیم. پدر و مادر عزیزم شاید فرزند خوبی برای شما نبوده باشم اما امیدوارم با ریخته شدن خونم در راه خدا، اول گناهان خودم پاک شود و بعد هم بتوانم برای شما مایه افتخار ...
دوئل مرگبار بر سر دختر جوان در تلگرام +عکس
کرده بودیم که این پول صرف هزینه کفن و دفن او شد. قاتل حتی چند هفته قبل از جنایت در قهوه خانه با مردی درگیر شده و او را با تبر زخمی کرده بود و در این باره پرونده قضایی داشت. سپس دوست مقتول به قاضی پرونده گفت: آن روز دوستم مدعی شد با پسری می خواهد حرف بزند و با او حساب و کتاب دارد. با هم به مقابل دکه روزنامه فروشی رفتیم. پسر جوان که صا حب آنجا بود بیرون آمد و با مقتول دعوایشان شد. او با چاقو به وی ...
مژده لواسانی: هیچ وقت به خاطر وسوسه بازی، چادرم را کنار نمی گذارم
توجهی در شبکه های اصلی، برنامه های زنده ای را روی آنتن ببرید. رمز این استمرار در چیست؟ چون کارم را از بچگی از رادیو شروع کردم، بنابراین قدم به قدم جلو آمدم. دقیقا می دانم که می خواهم تا سال بعد چه کار کنم. این تربیت رادیویی باعث شده که هر برنامه ای را باری به هر جهت اجرا نکنم. قدم به قدم آمدم، تجربه کردم و خیلی محتاط بودم. وقتی در برنامه به خانه برمی گردیم اجرا داشتم و وارد حیطه اجتماعی شدم ...
سیره عملی امام خمینی در ماه رمضان
نیاز امام و گریه ها و ناله های نیمه شب این، چنان شدید بود که انسان را، بی اختیار، به گریه می انداخت.[9] یکی از اساتید قم نقل می کرد: شبی، میهمان حاج آقا مصطفی بودم. ایشان، خانه ی جداگانه ای نداشتند و در منزل امام زندگی، می کردند. نصف شب، از خواب بیدار شدم و صدای آه و ناله ای شنیدم، نگران شدم که مگر اتفاقی افتاده است؛ حاج آقا مصطفی را بیدار کردم و گفتم: ببین چه خبر است! . ایشان نشست و گوش ...
رسوایی باندبازها در صحنه دانشگاه آزاد
را مورد انتقاد قرار دادند. به گفته علی اکبر ولایتی، وی بعد از انتصاب به ریاست هیئت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی در مسائل متعدد و پیچیده از جمله فسادهای مالی وارد شده است. فسادهای مالی که از زمان حیات مرحوم هاشمی رفسنجانی مطرح بوده است و هاشمی با شنیدن گزارش این مفسده ها، خواستار برخورد با رئیس دانشگاه آزاد پس از انتخابات می شود. در گفت وگویی که علی اکبر ولایتی روز گذشته انجام داده به ...
پاسخ رییس سابق دانشگاه آزاد به اتهامات ولایتی: آماده مناظره با دکتر ولایتی هستم
شیرین را نپذیرفتم! حالا سوال اینجاست چطور اگر بنده فاسد بودم شما می خواستید برای مدیریت 4 سال دیگر اینجانب از شورای عالی انقلاب فرهنگی رای بگیرید؟! وقتی شما در جلسات مکرر و مخصوصا در جلسه 3/2//1396پاسخ های مستند و مقاومت مرا دیدید گفتید این اتهامات هنوز ثابت نشده، همه آنها به کنار، اصلا من با تو نمیتوانم کار کنم!و افزودید در صورتی می توانید رئیس دانشگاه بمانید که من هرچه گفتم بپذیرید ، هر که را ...
اتهام ولایتی پاسخ میرزاده
تاریخ 2/3/1396 گفتم و برای آقای دکتر ولایتی نوشتم اگر بنده خدای ناکرده اهل سوءاستفاده و فساد بودم، باید رفتارم با شما کاملا متفاوت می بود. برخلاف وظیفه ام عمل می کردم و به شما دروغ می گفتم و با تملق و چاپلوسی که متأسفانه سکه رایج این روزها شده، پست خودم را حفظ می کردم تا فارغ از منافع دانشگاه به سوءاستفاده ادامه دهم زیرا آدم سوءاستفاده گر به هر قیمتی سعی در ماندن دارد! کمااینکه درخصوص نصب آقای ...
نجات از قصاص بعد از 12 سال
نشده ام. درگیری من با علی بود؛ اما شاید حواسم نبوده و ضربه ای به مقتول زده و او را کشته باشم. متهم در جلسه دادگاه که در 23 مهر سال 86 برگزار شد، انجام قتل عمد را انکار کرد و گفت ممکن است مرتکب قتل غیرعمد شده باشم؛ چون من با علی درگیر بودم و مقتول را من نزدم. عباس در تشریح اتفاقاتی که در روز درگیری افتاده بود، گفت: علی به من سیلی زد و من را داخل جوی آب انداخت و به برادرش تلفن زد تا به آنجا بیاید ...
زن آمریکایی چگونه در ایران کشته شد
.... او به من گفته بود زن ثروتمندی است و من هم حرفش را باور کردم چون او شهروند آمریکا بود. موضوع را با دوستم، آرش، در میان گذاشتم و نقشه سرقت را با هم کشیدیم. روز حادثه ماری با ماشین سر قرار آمد. من در صندلی جلو بودم و آرش در صندلی عقب. آرش گردنش را گرفت تا کیفش را بدزدیم، اما ماری مقاومت کرد و کیف را نداد. آرش هم آن قدر گردنش را فشار داد تا او جان سپرد. بعد جسد را به بیابان های اطراف تهران بردیم و ...
همه خانم ها غریزه مادری دارند / ورزش هرگز مانع ازدواج نیست
... من نقاشی میکشم. ورزش هایی مثل تنیس ، اسکی و کوهنوردی انجام می دهم. مجسمه سازی دیگر هنر من است. به موسیقی هم علاقه بسیار زیادی دارم. مطالعه هم که جای خود. پس همه کاره هستید؟ (می خندد). البته نقاشی را بیشتر انجام می دهم. بعد از بسکتبال علاقه بعدی من نقاشی است. برخی فکر می کنند ورزش حرفه ای با ازدواج و تشکیل خانواده در تضاد است، نظر شما چیست؟ ورزش ...
حق وردی: از پیکان به دنبال حضور در تیم ملی هستم
به گزارش بولتن نیوز ، حجت حق وردی، مدافع سابق ذوب آهن روز گذشته با قراردادی دو ساله راهی پیکان شد و امیدوار است در تجربه جدید خود بتواند عملکردی درخشان به جا بگذارد. حق وردی در خصوص این انتقال گفت: ذوب آهن خانه من بود و علاقه زیادی به این تیم دارم. من در ذوب آهن رشد کردم و در این تیم به فوتبال معرفی شدم و جدایی از آن برایم سخت بود ولی این تیم مشکلاتی داشت و تکلیف سرمربی فصل بعد مشخص ...
انفجار مین در مهران حوالی پایانه مرزی مهران
یکشنبه در منطقه ابوغریب شهرستان دهلران اتفاق افتاد که در آن حادثه راننده یکدستگاه بیل میکانیکی هنگام کار در زمین های کشاورزی با مین ضد تانک برخورد و دچار موج گرفتگی شد. مهر 110 این اخبار را از دست ندهید: بهنام را وقتی صدا زدم که شوهرم را در خانه بیهوش کرده بودم و ..!+ عکس منصوره 16 ساله توسط برادر کثیفش مورد../ حتی مادرش هم همراهی کرد..! + عکس ...
ترکش های یک عزل
بیش از همه فضای رسانه ای را وارد این ماجرا کرد، گفت وگوی روز گذشته علی اکبر ولایتی با روزنامه کیهان بود. ولایتی در گفت وگوی خود، افشاگری خاصی علیه حمید میرزاده کرد و در مصاحبه خود مدعی چند نکته مهم شد؛ نخست اینکه در زمان مدیریت حمید میرزاده، تخلفات مالی خاصی در دانشگاه رخ داده بود و ولایتی به همراه برخی اعضای هیأت امنای دانشگاه پس از بی توجهی میرزاده به این تذکرات، ناچار به عزل وی شدند. دوم اینکه ...
جادری: تنها در صورت دستیار اولی به لیگ برتر می روم
همه هستم و افتخار می کنم به عنوان یک مربی خوزستانی فصل را با موفقیت به پایان رساندم. برای فصل جدید چه برنامه ای دارید؟ دو پیشنهاد لیگ برتری دارم که تنها در صورت کمک یک بودن حاضرم با انها کار کنم و همینطور دو پیشنهاد لیگ یکی و چند پیشنهاد لیگ دویی، البته در این میان شهرداری بم هم هست که فصل موفقی را با هم پشت سر گذاشته ایم. در هر صورت برای من پول و مادیات اولویت اول نیست و باید با بررسی پیشنهادات بهترین تصمیم را بگیرم. حرف پایانی. در پایان از همه کسانی که در طول فصل به ما کمک کردند تشکر می کنم. ...
محاکمه عاملان قتل زن امریکایی در تهران
خودرویش شدیم که بعد از حرکت فکر شوم سرقت به ذهنمان رسید. من که پشت سرش نشسته بودم با دستهایم دهان وگردنش را گرفتم و بعد از مدتی متوجه شدیم که او مرده است ولی ما فقط قصد بیهوش کردنش را داشتیم. بعد در حالی که ترسیده بودیم جسدش را به نقطه دوری در بیرون شهر بردیم و طلا و پول و خودرو این زن را دزدیدیم که پس از چند روز پشیمان شدیم. من که بشدت عذاب وجدان گرفته بودم با دوستم قرار گذاشتیم خودمان را به پلیس ...
ماه رمضان، فرصت طلایی برای تکریم و عشق ورزی به نیازمندان/ یتیم نوازی برگ ضمانت بنده برای حاجت روایی
هم وضع خوبی نداشت. سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلا نمی دانم چه کنم!در همین فکر بودم یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم.تا من را دید از موتور پیاده شد مرا در آغوش کشید. چند دقیقه ای صحبت کردیم. وقتی می خواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتی؟! گفتم: نه ، هنوز نگرفتم ولی مهم نیست.دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس درآورد. گفتم ...
ماجرای پیاژه و شاگرد ایرانی
. امتحان شش ساعت طول می کشید و من دو روز بود که چیزی نخورده بودم. خانه من درست نقطه مقابل دانشگاه آن سوی دریاچه ژنو بود. صبح پول نداشتم با قایق از رودخانه رد شوم برای همین از 5 صبح پیاده راه افتاده بودم تا به موقع به امتحان برسم. دو ساعتی که از امتحان گذشت دیدم در حال از هوش رفتن هستم و ممکن است فرصت موفقیت را از دست بدهم. در این شرایط سخت، به دلیل طولانی بودن امتحان اندکی استراحت دادند. وسیله پذیرایی ...
صدرعاملی:بهترین روزهایم در رمضان گذشت/برومند:نمیخواستم فیلم بسازم
...، باید پول جمع کنید. من هم در محله میدان کلانتری و سمت دروازه دولاب زندگی می کردم و خیلی هم شر و شیطان بودم، از فردای آن روز، خودم را به آب و آتش زدم که برای کتاب خریدن، پول جمع کنم. جیب همه را می زدم! پدرم، مادرم، بچه هایی که می خواستند از بوفه خوراکی بخرند... د. برومند در ادامه گفت: بالاخره با پول های جمع شده به خیابان شاه آباد آن زمان و راسته کتابفروشان رفتیم و آنجا بود که عالم کتاب ...
این سوی هَریرود بوی نان نمی دهد
همه ازدواج کرده اند و شرایط مدرسه هم اصلا مناسب نیست. یکی دو سال است که چند خانواده اجازه رفتن به دانشگاه را داده اند. قبل از آن این طور نبود. هنوز هم تعداد بچه هایی که اجازه درس خواندن در راهنمایی را ندارند، خیلی بالاست. مشکل فقط تعداد بچه هایی که به مقطع بالاتر می روند، نیست. تعداد بچه های ترک تحصیل در دبستان هم زیاد است. چند روز نخست سال آنها را برای ثبت نام می آورند و بعد از چند روز دیگر ...
مسئولان عالی رتبه چگونه با همسرانشان آشنا شدند؟
من برای اینکه از آن حالت خارج شوم به سراغ ازدواج رفتم. وقتی از جواب رد آن خانم مطمئن شدم از مادرم خواستم که به خواستگاری دختری مناسب برود و بعد از اینکه همسرم را عقد کردم، تلفنی ماجرا را به اطلاع آن خانم رساندم تا اگر برنامه ای دارد دیگر ملاحظه مرا نکند. دیدم شروع کرد به گریه و زاری و حرف هایی زد که من تازه متوجه شدم او هم به اندازه من علاقمند بوده اما توقع اصرار بیشتر از جانب مرا داشته ...