سایر منابع:
سایر خبرها
شهرزادی که دیگر قصه نمی گوید
خاطراتش می افتد و می خندد: رمضان، بغداد را عوض می کرد. زمان افطار ساعت لازم نداشتید. کافی بود بچه های کوچه را نگاه کنید که به سمت خانه می دوند. درست 10 دقیقه قبل از افطار کوچه ها خالی می شد و خانه ها پر می شدند. حالا هیچ استطاعتی برای سخاوتمند بودن وجود ندارد. بچه ها حوصله خانه را ندارند. چیزی آنجا منتظرشان نیست. ترجیح می دهند در خنکای غروب در همان کوچه پیش دوستانشان بدوند و بازی کنند. محمد می گوید ...
خداحافظی تلخ زن اعدامی با نوزادش در مشهد
گروه رکنا، دختر کوچک به چشمان مادرش خیره شده بود و چشم از نگاه مادر بر نمی داشت. حس غریبی بود، باد سرد زمستانی صورت شهر را مثل گونه های دخترک سرخ کرده بود. دختر کوچولو از یک ماهگی همراه مادرش پشت میله های روزها و شب های دلتنگی را تجربه کرده است. اما آن روز قرار بود خاطره تلخ دیگری در دفتر زندگی این مادر و دختر ثبت شود. کودک هراسان به اطراف می نگریست. با دیدن ماموران و چند نفر دیگر ...
دیگر ازمسئولان خبری نیست/دزدانی که به زلزله زدگان هم رحم نمی کنند
تعبیه شده بود. حالا بعد از گذشت حدود دو ماه از زلزله، دوباره سری به روستای دوقلعه براشک کانون اصلی زلزله زدیم تا از نزدیک در جریان نحوه روند امداد رسانی و بازسازی خانه های تخریب شده این روستا قرار گیریم. آوارگی جزئی از زندگی شان شده روستا آرام است و خلوت. انگار اهالی با فاجعه ای که در چند ثانیه آن ها را خانه خراب کرده کنار آمده اند و به زندگی در چادرهایی از جنس ...
ناگفته هایی دردناک از مهاجرت یک افغان به ایران
شعار سال: روزنامه ایران در ادامه نوشت: گل محمد 20 سال دارد و برای نخستین بار است که پایش را از نیمروز افغانستان بیرون گذاشته، آن هم برای کار در کشوری غریب تا کمک خرج پدر شود. انگشتان دست راستش را بانداژ کرده، کبودی صورت و شکستگی پیشانی اش حکایت تلخی دارد. پیدا کردن جوان افغان هم خودش داستان درازی است. همین قدر بگویم که راضی کردن او برای مصاحبه، نزدیک به دو هفته طول کشید. شرط کرد عکسی چاپ نکنیم و ...
قصه پرغصه کودکان زباله گرد/ کودکانی که نان را به قیمت جان می خرند / شناسایی 120 هزار کودک زباله گرد ...
به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، بیست و سوم دی سال گذشته، شب هنگام، بخشی از گاراژ آتش گرفت و دو برادر که شب ها را در همان گاراژ متعفن و مملو از جانوران موذی می خوابیدند، در چشم به هم زدنی اسیر شعله ها شدند و جان شیرین شان را به زبانه های خشمگین آتش سپردند. اعضای جمعیت امام علی(ع) که این دو برادر را بواسطه حضورشان در خانه علم ملک آباد شهرستان کرج می شناختند، با شنیدن این خبر تلخ، تصمیم ...
علیدوستی: ترجمه می کنم تا خیال پردازی ام فروکش کند
با ترجمه خاطرات مارلون براندو با عنوان آوازهایی که مادرم آموخت ، کار ترجمه را آغاز کرد و با ترجمه رمان نزدیکی ، نوشته حنیف قریش، آن را ادامه داد و پس از آن دو رمان دیگر را نیز به فارسی برگرداند. در کنار او نگار جواهریان هم بوده با ترجمه نمایش نامه هایی از هارولد پینتر. در کنار این دو، ترانه علیدوستی است که در ماه های پایانی سال 94 دومین ترجمه اش با عنوان تاریخ عشق منتشر شد. از او پیش ...
طلبه ای که برای بچه ها قصه می خواند
اشتیاق برایشان قصه می خواند آشنا هستند، می گوید: پدر و مادرم بی سواد بودند، اما شوهرعمه ام در کتابخوان شدن من تاثیر زیادی داشت.من دانش آموز راهنمایی بودم و ایشان معلمی با بیست سال سابقه تدریس،هرگاه خانه ما می آمد از یک کتابی که خوانده بود حرف می زد و برای من هم کتابی می آورد، فرد دیگری که در کتابخوان شدنم تاثیر داشت آقای محمدرضا محبی فر بود که فامیل و هم محله ای بودیم، جوانی مسجدی و اهل مطالعه، ...
دختران اسامه با مجاهدین دو برابر سن خویش باید ازدواج می کردند!
هرگز از مکان دقیق خود سخن نگویند. آن ها با عمر نیز صحبت کردند؛ عمر پیش از حملات 11 سپتامبر افغانستان را به مقصد قطر ترک کرده بود و آنجا با زینا، همسر بریتانیایی خود، مشغول زندگی بود. عمر و مادرش نجوا در طول آن سال ها برای یافتن خانواده خود به صلیب سرخ جهانی و سازمان ملل نامه می نوشتند. اما حالا که از وسط بیابان با آن ها تماس گرفته شده بود، عمر تصمیم گرفت تا به آن ها کمک کند. به خانواده بن ...
پرویز پسری با آرزوهای بر باد رفته
اش حاکم بود مجبور می شد با کهولت سن و چشمانی که به سختی می دید گوسفندان اهالی را به صحرا ببرد تا در ازای آن دستمزدی دریافت کرده با آن مایحتاج اولیه خانواده اش را تامین کند... روز ها گذشت و مشهدی مصطفی این چنین با چوپانی روزگار گذراند تا اینکه اجل از راه رسید و این پیرمرد خسته با دستانی تکیده و سرد چشم از جهان فرو بست. کلاه نمدی چوپان پیر، اعصای کج و پوسیده اش تها یادگاری است ...
ایجاد خمینیونِ آذربایجان در پی انقلاب اسلامی/ ایران را دوست داریم چون مقابل آمریکا ایستاده است
آشنا شدم. صدای انقلاب به روسیه رسید و یک چیزهایی در مورد امام(ره) شنیدم مبنی بر اینکه خمینی(ره) جلوی اسرائیل و آمریکا ایستاده است. با این حرف ها تصورم از ایشان شکل گرفت. در ادامه شخصیت حضرت آقا مرا جذب کرد و در اینترنت نیز مطالبی راجع به انقلاب اسلامی ایران خواندم. لبنانی ها را ملاقات و در جلسات آن ها شرکت کردم و بالاخره به ایران سفر کردم. در زادگاه بنده تقریبا هیچ فعالیتی در راستای آشنایی مردم ...
ازدواج اجباری کودکان در آمریکا/نجات از اعدام با پا درمیانی خواننده ای مشهور/محلی که زمان روزه داری سه ...
، جوانی را از اعدام نجات داد +عکس فریدون آسرایی که کنار فعالیت های هنری خود، سفیر مبارزه با مواد مخدر و بازرس انجمن حمایت از خانواده زندانیان استان البرز است در اقدامی تحسین برانگیز با همراهی دوستان خیر خود موفق شد علاوه بر تامین بخش باقی مانده از مبلغ دیه یک زندانی محکوم به اعدام، رضایت اولیای دم را گرفته و در اولین روز از ماه مبارک رمضان جوانی را به زندگی باز گرداند. فریدون ...
حاشیه ای بر دیدار شب خاطره
هنری –آقا مرتضی سرهنگی- برای گزارش، پشت تریبون ایستاد و از گزاره های تجربه اش، چند خوشه چید؛ با کلماتی از دل برآمده و بافته ز جان: این روز قشنگ را تبریک می گویم. روزی که ما توانستیم خرمشهر را مثل یک قالیچه ی خوش رنگ، از زیر پای عراقی ها بکشیم و به آن ها و به بزرگترانشان پیام بدهیم که این فلات کهن سال، خاک سفتی دارد. سخنان آقا مرتضی با یک اشاره ی رندانه و البته در پرده تمام شد که البته ...
نقش موسوی در انحلال حزب جمهوری/ چگونه کلاهی وارد حزب شد؟/ آیت الله خامنه ای بین اعضا ائتلاف قلبی ایجاد ...
ثابت مسجد بود و تا همین چند ماه پیش نیز عضو هیئت امنای مسجد محله بود که به علت کهولت سنی دیگر این افتخار از او سلب شد. مادرم هنوز عضو هیات امنای مسجد و مسئول خیریه مسجد محل است. در مهرماه سال 1357 وقتی به عنوان دانشجو وارد دانشگاه بیمه شدم، بلافاصله با دوستانی که علاقه مند به نهضت روحانیت و امام خمینی (ره) بودند، به صورت محرمانه اقدام به تأسیس انجمن اسلامی دانشگاه کرده و به جذب دانشجوها ...