سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های پزشک معدنچیان یورت
...، خوب معلوم بود نداره دیگه. همه شون هم دو تا سه تا بچه داشتن با یک میلیون تومن حقوق. با یک تومن که زندگی نمی چرخید. اینا واقعا زیر خط فقر بودن. به منشی مطب گفته بودم از کارگرای معدن ویزیت نگیره. 24 اردیبهشت، جسد بی سر و دستِ مرادعلی را در گورستان وطن دفن کردند. مرادعلی 37 سالش بود. قربانعلی آن روز تا غروب کنار قبر بچه اش ایستاد و دعا خواند و اوایل شب، برگشت خانه. از مرگ مرادعلی یک ماه گذشته. *اعتماد ...
زوج عاشقی که تعجب احسان علیخانی را بر انگیخت! (عکس)
اشاره کرد که ما در آن زمان ارتباط ماهواره ای داشتیم به این معنا که هر دو نفرمان هر شب ساعت 8 به حیاط می آمدیم و به ماه نگاه می کردیم و انعکاس نگاه یکدیگر را از ماه دریافت می کردیم. ارتباط این خانم و آقا ادامه داشت تا این که وقتی خانم 21 ساله و آقا 24 ساله شدند زندگی مشترک خود را آغاز کردند و هنوز هم اعتقاد دارند که باگذشت 63 سال روز به روز علاقه آن ها نسبت به یکدیگر بیشتر می شود و هیچ ...
عروس 17 ساله تنها 15 روز در خانه داماد دوام آورد / او چند ماه بعد به حامد بله گفت
نخستین پرونده فاطمه 17 ساله دانش آموز دبیرستانی، 7 سال قبل به اتهام قتل عمدی همسرش حامد به قصاص محکوم شد. وی در اعترافات خود گفت: قبل از اینکه به اصرار خانواده ام با حامد- مقتول- ازدواج کنم در عقد پسر عمه ام بودم اما این ازدواج فقط 15 روز دوام داشت و به خاطر اختلاف شدید به شکل توافقی از او جدا شدم. بعد از این جدایی خانواده ام مدام می گفتند چون در شهرستان زندگی می کنیم و تو یک زن مطلقه ...
ارتباط تلگرامی با دختر جوان با سقوط از ساختمان به مرگ ختم شد
، سپیده کارمند یک شرکت خصوصی در حوالی میدان رسالت بود و من چند بار در هفته پس از اتمام کار سپیده، دنبالش می رفتم و با هم بیرون می رفتیم، سپیده زیاد گریه می کرد، با خانواده اش مشکل داشت و زیاد دوست نداشت که در منزلشان باشد. وی ادامه داد: بعدازظهر شنبه (13 خرداد ماه جاری) مانند همیشه دنبال سپیده رفتم و تا حدود ساعت 8:30 شب با هم بیرون بودیم، سپس او را به منزلشان سمت جوادیه رساندم که گفت ...
نوجوانی که خواهان دعای والدین برای شهادت بود
به گزارش گروه رسانه های بی باک، محمد قائمی پور در رمضان سال 1348 در راور به دنیا آمد. وی مدرسه را تا راهنمایی ادامه داد و سپس وارد حوزه علمیه قم شد و تا دو سال در حوزه درس خواند. محمد در سن 16 سالگی به جبهه رفت و سرانجام در دی ماه 1365 به فیض عظیم شهادت نائل آمد. خاطرات مادر شهید قائمی پور از فرزند شهیدش: شب جمعه ماه رمضان بود. گفتم: اسمش را یا محمد می گذارم و یا محمدعلی ...
استراتژی شکست خورده منصوریان
اکبر غمخوار عباس انصاریفردو بقیه...اما یک بار نگفتیم فلان مدیرعامل کیسه کشه یا نیست.......البته مهم نیست شما چی فکر می کنین چون اگه فکر می کردین طرفدار کیسه نمیشدین...پرسپولیس تو لیگ قهرمان میشه..عابدینی و فدراسیون قهرمان می کنن..کیسه می بازه افتخاری اومده تیم و نابود کنه....همه مقصرن جز اون هوادار احمقی که بنر روز شمار برای داچعلی زد پرسپولیسیا این کیسه کشو ول کنید . همگی به کمپین ...
قاتل: برای سرقت پول و طلا مرتکب قتل شدم
. برای آخرین بار بعد از درگیری لباس ها و وسایلم را برداشتم و خانه را ترک کردم. آن روز در خیابان قدم می زدم که با محمد آشنا شدم. او هم تبعه افغان و در یک ساختمان نیمه کاره مشغول کار بود. وقتی از اختلاف با پدر و مادرم برایش صحبت کردم، مرا به ساختمان نیمه کاره برد و قرار شد چند شب پیش او بمانم. در آن مدت با محمد صحبت کردم و به او گفتم قصد رفتن به ترکیه را دارم. او نیز استقبال کرد و گفت مقداری پول و طلا ...
کاش به تعداد موهای سرم پسر داشتم فدا می کردم
و جفتمان بعد از یکی دوساعت همدیگر را بغل کردیم و گفتیم این دعای مادرمان است که ما را نگه داشته است. بعد از این مجروحیت دوباره در جبهه حاضر شد؟ پاییز 62 حاجی به لبنان اعزام شد. هنگام رفتن به داود گفت تو باید مراقب خانواده باشی. یک ماهی نگذشته بود که داود در یکی از نهادها استخدام شد. شب کار بود و صبح به من گفت مادر لشکر حضرت محمد رسول الله(ص) می خواهد نیرو اعزام کند و من هم می خواهم بروم ...
جای پای پوتین
خورده و زیر و رو شده است. خاک را کنار زدم و دستمال حاوی کلت و فشنگ را پیدا کردم و بدون سر و صدا رفتم و گل جای پوتین را هم درآورده و داخل دستمالی دیگر گذاشتم. صبح که آفتاب زد، با نماینده ولی فقیه، نماینده ژندارمری و نماینده شهربانی تماس گرفتم و خواستم که به آنجا بیایند، آنها خواستند که من به شهر بروم، که نپذیرفتم و موضوع را سربسته اطلاع دادم و آنها هم آمدند. وقتی ایشان آمدند و جریان را شنیدند و با ...
شما به کمتر از دکتری فکر نکنید!
ندارم که بگویم هر استادی که در هر دانشگاه یا مؤسسه آموزش عالی درصدد بصیرت افزایی شاگردان خویش باشد، گامی مؤثر در راه اسلامی کردن دانشگاه ها برداشته است. سالها پیش در دوره ای که من دانش آموز بودم و تنها شانزده بهار از زندگانی ام گذشته بود در دبیرستان ما مدیری وجود داشت که جا دارد به تعبیر زیبای حافظ درباره او بگویم: هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو ...
مجاهدین بخشی از سخنان خود را از زبان گودرزی گفتند
گودرزی وارد دوره طلبگی این مدرسه شد. اینطور نیست؟ بله، او در سال 53 به این مدرسه آمد و من در اسفند همان سال دستگیر شدم و تا نیمه دوم سال 56 در زندان بودم. موقعی که بیرون آمدم، ارتباط من با بسیاری از این گروه ها قطع شده بود. ظاهراً گودرزی در آن فاصله به سازمان منافقین پیوسته و گرفتار افکار انحرافی شده بود و از آنجا که آدم جسور و پر شوری هم بود، حسابی روی او کار می کردند. در زندان ...
دولتی سازی بزرگ / چگونه 24 بانک دولتی و خصوصی دولتی شدند؟
. من در پاریس که بودم مجلات اقتصادی ایران مخصوصاً مجله اتاق بازرگانی را می خواندم و می دانم که تمام صنایع مونتاژی هستند. من در جواب ایشان گفتم: اگر من به جای شما بودم قبل از اینکه هیچ گونه اظهارنظری بکنم 20 روز می رفتم به تهران و شهرستان ها از چند نوع صنایع مختلف بازدید می کردم و بعد اظهار نظر می کردم. برای مثال آیا صنایع نساجی نخی ایران صنایع مونتاژی هستند که پنبه داخلی را به پارچه حاضر شده برای ...
زکی پور: العین کار خاصی نمی کرد
آی اسپورت- میلاد زکی پور جزو بازیکنانی بود که بعد از شکست تاریخی استقلال از العین، در اینستاگرام از هواداران تیمش عذرخواهی کرد. او هنوز هم نتوانسته خاطره آن شب تلخ را فراموش کند و می گوید با یادآوری گلهای خورده تیمش از خواب می پرد. روبراه شده ای؟ ای بابا! هنوز می خواهم از خانه بیرون بروم، یک حس بدی دارم. از امارات مستقیم به شمال برگشتی؟ نه! یک روز تهران ...
پشت پرده بازی نکردن معروف در ایتالیا
خوبی دارد و می تواند بازی کند. او حتی به رختکن هم آمد و لباس تیم ملی خود را پوشید. بچه ها در حال آماده شدن بودند که سعید یک بار دیگر جلوی دهانش را گرفت و با حالت تهوع به دستشویی رفت و تب و لرز شدید گرفت. آنقدر تب و لرز بالا بود که چند کاپشن روی او انداختند تا کمی دمای بدن او متعادل شود. او در رختکن ماند و سایر بازیکنان به زمین آمدند. * تماشای بازی از راه یوتیوب به ناچار سعید در ...
همرزم شهید: ماجرای خواندنی رجزخوانی سردار مرادخانی برای تکفیری ها/ در زیر آتش سنگین دشمن گفت: رهبر گفته ...
. رفت و چهارم فروردین مجروح شد. منتها به ما نگفت مجروح شده و در همان سوریه هم ماند. در زمان جنگ به خاطر مجروحیت هایش هفت بار عمل کرده بود. دو بار فکش را، یک بار بینی اش را سه بار گوشش را و یک بار هم پایش را. حالا دوباره پایش مجروح شده بود و همان سوریه عمل کرده بود. به هرحال چون 16 اردیبهشت امسال عروسی برادر کوچکش بود، من قبلش تماس گرفتم و گفتم برگردد، چهارم اردیبهشت 94 برگشت و تازه آنجا متوجه شدیم که ...
فیش های حجی که خرج دستگاه دیالیز شد
مشکلات و سختی های بیماران دیالیزی آشنا شدم. هربار که وارد بخش دیالیز می شدم و چشمم به این بیماران می افتاد ، با خودم می گفتم کاش می شد کمک شان کنم. یعنی تصمیم گرفتید که به این بیماران کمک کنید؟ ناظمی: بله به قول شاعر : شکسته استخوان ، داند بهای مومیایی را....من چون درد این بیماران را از نزدیک دیده بودم ، به این فکر افتادم که یک جوری کمک شان کنم و با مشورت همسرم به این نتیجه رسیدیم ...
گل، وید، اسید و حشیش موجود است
... اعتیاد احسان اما به گل ختم نمی شود، شیشه کشیدن از شب هایی شروع شد که با بچه ها قرار گذاشتند حسابی درس بخوانند، احسان می گوید: اول یاشار گفت شیشه که بکشیم تا صبح خوابمون نمی بره که هیچ، تا دو روز بعدش هم می تونیم مثل بنز کار کنیم، یکی از دوستام هم می گفت دخترا واسه تناسب اندام شیشه می زنن. من دفعه اول مثل سگ ترسیده بودم، اما فازش عجیب بود. هی می گفتن بی جنبه نباشی، نه گل معتادت می کنه نه ...
اعتراف های تلخ جوان انتقام جویی که با آتش زدن خانه، 2 نفر را کشت/ پسر 22 ساله پدر و مادرش را به ضرب ...
به پا کرده است. بدین ترتیب بار دیگر تحقیقات تخصصی از پسر جوان دردستورکارقرار گرفت تا اینکه این بار به آتش زدن خانه اعتراف کرد. جمشید زمانی که در مقابل بازپرس جنایی ایستاد گفت: شب حادثه امیر حال خوبی نداشت و سوار بر موتورسیکلت به سراغم آمد و با قمه ای که در دست داشت ضربه ای به من و ضربه ای به پرویز زد. از کاری که کرده بود بشدت ناراحت شدم و بلافاصله موضوع را به پلیس 110 خبردادم. به دنبال ...
کمین دختر فراری در مسیر مردان هوسران + عکس
را خوردم، خواب سنگینی به چشمانم نشست. همزمان روشنک خواست وارد کوچه ای شویم که خانه اش در آنجا است، وقتی ماشین را در کنار کوچه پارک کردم، دیگر چیزی نفهمیدم و نمی دانم چند ساعت داخل خودرویم خوابیده بودم. این پسر ادامه داد: وقتی از خواب بیدار شدم، هوا تاریک شده بود و وقتی خواستم ساعت گوشی موبایلم را ببینم، متوجه شدم کیف پول، ساعت، زنجیر طلا و گوشی موبایلم از سوی دختر جوان به سرقت ...
شرمنده مادران و همسران شهدا شدم/ زیباترین دوران زندگیم دهه 60 بود/ قرار نیست از فیلم جنگی نان دربیاورم
را بگویید برای خودتان می جنگیدید یا برای کسانی که در فیلمتان نشان دادید؟ قیدی: من اگر برای خودم در حال نبرد بودم، همان روز اختتامیه جشنواره فیلم فجر، به برج میلاد می رفتم و جایزه استعداد درخشان جشنواره را می گرفتم، مگر غیر از این است که همه به دنبال گرفتن سیمرغ هستند؟ به من که سیمرغ دادند و گفتند تو درخشانی!... پس من برای خودم نجنگیدم، من اگر کمی به فکر خودم بودم هرگز این کار را نمی کردم ...
بیعت با سیّد کامل!
خیلی جالبی بود، این دیدارها باعث شد که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی هم از مراجع و علما بازدید کند. یک جلسه خصوصی محرمانه با خود امام، برگزار کردند. یک روز قبل از ظهری بود که ما با آقازاده ایشان در خدمتشان بودیم منزل رفتیم منتهی داخل اتاق نرفتیم، آنجا فقط مرحوم حاج شیخ و امام، دو فری بودند. این دیدار حدود یک ساعت طول کشید. بعد از یک ساعت ملاقات که بیرون آمد، پسر ایشان سؤال کرد که ...
دستگیری مرد اسیدپاش پس از 3سال
متوجه شدم مرد فروشنده نسبت به همسرم نظر دارد. این موضوع را به همسرم گفتم و از او خواستم دیگر سر کار نرود اما او می گفت باید کار کند و اگر هم حرفی زده می شود چون رئیسش گفته بنابراین نمی تواند چیزی بگوید. این مسئله باعث شد درگیری شدیدی بین من و همسرم ایجاد شود و من هم همسرم را طلاق دادم.اما به مرد شاکی گفته بودم این کارش را تلافی می کنم و هرطور شده او را به روز سیاه می نشانم. بعد از اینکه از همسرم جدا ...
مادر او را نذر امام حسین (ع) کرده بود/ قلب، دست، پهلو، پا و چشم شهید با اصابت گلوله ها آسمانی شدند
. خانواده از اینکه به این دانشگاه برود، نگران بودند. اما عبدالحسین دل همه را قرص کرد و از علاقه زیادش به نظام و دفاع از کشورش گفت. عبدالحسین بار اول در مصاحبه دانشگاه در قسمت کمیسیون پزشکی به دلیل مشکل قلبی رد شد. وقتی برای معاینات به پیش پزشکی حاذقی رفتند، این موضوع را نپذیرفت و شخصا پیگیر کارهای پزشکی شهید یوسفیان شد. تا اینکه قسمت این بود عبدالحسین به آرزوی دیرینه اش برسد و لباس مقدس سبز ...
دوست نداشت نازپروده تربیت شویم /آقاجان در نفوذ به قلب ها معرکه بود
مسجد خوانده شود. عبایش را روی زمین پهن می کرد و روی آن نماز می خواند و من هم در چند روز اولتنها مأموم او بودم. بعد از دو ماه که از حضور ما در آن جا گذشت تعمیرات لازم در مسجد مانند موزائیک کف انجام شد و دیگر موقع نماز، جمعیت در آن پر می شد. علی الخصوص قشر جوان. خاطرم هست دو سه روزی از حضور ما در آن روستا گذشته بود که پدر یک شب بعد از نماز به نوجوان ها و جوان هایی که اطراف مسجد ایستاده بودند گفت بچه ها ...
آیا سانسور سخنان رییس جمهور واقعیت دارد؟
کلمه ای می فرمودند. حرف نمی زدند و سینه سپر نمی کردند. نمی شود؛ ما یک بار سنگینی بر دوش داریم. هر کسی که اماده است که این بار را بر دوش بگیرد باید داوطلب باشد. باید با خدایمان عهد ببنیدیم. من کاملا برایم روشن بود. می دانستم چقدر این انتخابات سخت خواهد بود و به دوستان مان هم گفته بودم. با خدایم عهد کردم، گفتم خدایا، جانم حیثیتم و ابرویم را با تو معامله می کنم و به میدان می آیم . انتهای پیام کلمات کلیدی: تیم اطلاع رسانی دولت - روحانی ...
ماجرای یک امر به معروف در شب قدر سال 65
... سردار شهید علی عابدینی در گوشه تصویر دوست روحانی ام بعد از اتمام سخنانش سردار شهید علی صادقی جانشین گردان را فرستاد تا بیدارم کند با آمدن شهید صادقی در حالی که روی پتو دراز کشیده بودم چفیه را روی سرم کشیدم و با بی حالی به وی گفتم شما برو من هم الان می آیم. دفعه دوم آمد باز به جهت شدت خستگی همین جمله را گفتم. دفعه سوم که این شهید بزرگوار به سراغم آمد گفت: حاج اقا مجیدی نکند پیامبراکرم (ص) هم رختخواب ها را جمع می کرد مثل شما روی پتو می خوابید؟ با شنیدن این حرف به سرعت از جا بلند شدم و وضو گرفته و به مراسم رفتم. منبع: ...
ماجرای ناگفته هفت سال و نیم شکنجه دانشجوی شیعه آمریکایی در همسایگی دانشگاه هاروارد
در نهایت او به من گفت من تهدیدی برای آمریکا هستم و او در موردِ من به دولت اطلاع خواهد داد و من هم به او گفتم بسم الله این تلفن من لطفاً تماس بگیرید. او خیلی ترسیده بود و تماس نگرفت و از یک زن در آنجا خواست که با اف بی آی تماس بگیرد و به آنها اطلاع بدهد که من یک تروریست هستم، تقریباً تا یکسال بعد که زندانی بودم در این مورد چیزی نمی دانستم از دادگاه درخواست کردم قاضی را ملاقات کنم گفتم می خواهم بدانم ...
روناک یونسی در انتظار تولد فرزند دوم!
به گزارش ستاره ها به نقل از پرشین وی؛ روناک یونسی با انتشار تصویری خانوادگی از همسرش خبر از حاملگی اش را داد . در حال حاضر بارداری دومش را تجربه می کند بار اول پسرش مهرسام را به دنیا آورد این بار هم طبق اخبار منتشر شده پسر باردار می باشد . روناک یونسی پست اینستاگرام جنجالی را منتشر کرد و زیر عکس نوشت : از خداوند بزرگ خیلی ممنون هستم به خاطر داشتن عزیزانم . خانواده ما قرار ...
ماجرای عجیب دستگیری بانوی نیکوکار ایرانی +عکس
حدود یازده ساله بودم که همراه خانواده به ایران و به شهر اصفهان آمدیم. بیشتر این سفر برای دیدن اقوام بود. اما شب دوم که تازه به اصفهان آمده بودیم، یکی از برادرهایم دچار دندان درد شد که من و پدرم او را به دندانپزشکی بردیم. اما زمانی که برگشتیم متوجه شدیم که مادرم در خواب سکته کرده است. آن لحظه را هیچ وقت فراموش نمی کنم. با این اتفاق یک خاطره تلخ از سفر به ایران در ذهنم رقم خورد. وی افزود ...
میرشکاک: وحشت بزرگ بشر کنونی گرسنگی است
. طالب زاده: سالهاست از زمانی که برای اولین بار خدمت شما رسیدم که در دفتر آقا مرتضی آوینی بودیم تا الان همیشه این تفسیر زمان را از زبان های مختلف از شما شنیدم. هر چه جلوتر می رویم چه می شود؟ شما توضیح دادید یک اشاره ای بکنید. میرشکاک: چند وقتِ پیش این شبکه اخبار خارجی بمب گذاری منچستر را داشتم نگاه می کردم دیدم بیشتر این تلفات ناشی از وحشت کسانی است که رفتند به این کنسرت، یعنی ...